مدرسه علمیه الزهرا شبستر

  • خانه 
  • ورود 

تقوای الهی

03 دی 1392 توسط ثریا

گاهی ما برکات تقوا را نمی دانیم ولی پروردگار می فرماید: که این کار را بکن تا وضعت خوب بشود. پس ما باید اطاعت کنیم. یکی از برکات تقوا بینش و بصیرت است. خدا می فرماید: اگر از گناه دوری کنید به شما فرقان و نور می دهیم و کارتان را آسان می کنیم. اگر جوانی تقوا پیشه کند و به نامحرم نگاه نکند ازدواجش آسان می شود.

از گزیده سخنان حجت الاسلام قرائتی

 1 نظر

10سوال و پاسخ‌های جالب حجت‌الاسلام قرائتی

02 بهمن 1391 توسط ثریا

 

-چرا مرتد را می‌کشند؟

ـ چرا مُرتد را می‌کشند؟ حق فرد مهم‌تر است یا حق جامعه، پیاز و سیر شاید برای فرد مفید باشد، اما موقعی که کسی می‌خواهد به مسجد برود نباید پیاز و سیر بخورد.

حق خانه متعلق به انسان است، اما موقعی که در مسیر راه‌سازی باشد، باید خراب شود. مرتد را هم زمانی اعدام می‌کنند که تضعیف امت و مکتب می‌کند و گرنه می‌توان مرتد بود و به کسی نگفت.

2- چرا خداوند خودش امام زمان(عج) را حفظ نکرده است؟

ـ قرار نیست خداوند کارهایش را با غیب انجام دهد، خدا در مورد قرآن هم می‌گوید آن را حفظ می‌کند، اما چگونه حفظ کرده است؟ با فرمول و حساب و کتاب.

مثلاً آیه مربوط به امام علی(ع) را بین دو آیه منع خوردن گوشت الاغ و خوک گذاشته است. در مشهد قدیم صحن‌های اطراف حرم بازار بود، کفاش‌ها یک لنگه کفش را بیرون می‌گذاشتند و می‌گفتند هر کس خوشش آمد و مناسبش بود سراغ لنگه دیگر کفش می‌آید، اگر هم دزد بود که یک لنگه کفش به دردش نمی‌خورد، خدا آیه تطهیر را در میان آیات زن‌های پیغمبر گذاشته است. یوسف می‌دانست آن لیوان در کدام خورجین است، می‌توانست مستقیم آدرس بدهد و به سراغش برود، اما گفت: همه خورجین‌های برادرانش را بگردند. رد گم کردن یک روش است و یکی از راه‌های حفظ امام زمان(عج) همین غیبت است.

ادامه »

 5 نظر

حكايت سه مرد گنهكار در قرآن‏

02 بهمن 1391 توسط ثریا

 

 

در ذيل آيه شريفه:

 

[وَ عَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ‏].

 

و [نيز رحمتش‏] شامل حال آن سه نفرى [بود] كه [با بهانه تراشىِ واهى از شركت در جنگ‏] بازمانده بودند [و همه مسلمانان به دستور پيامبر با آنان قطع رابطه كردند] تا جايى كه زمين با همه وسعت و فراخى‏اش بر آنان تنگ شد و [از شدت غصه، اندوه و عذاب وجدان‏] دل‏هايشان هم در تنگى و مضيقه قرار گرفت، و دانستند كه هيچ پناهگاهى از خدا جز به سوى او نيست؛ پس خدا به رحمتش بر آنان توجه كرد تا توبه كنند؛ زيرا خدا بسيار توبه‏پذير و مهربان است.

 

در شأن نزول اين آيه داستان سه نفر متخلّف از جهاد را مى‏خوانيم كه از عمل بسيار بد خود سخت پشيمان شدند و خداى مهربان پس از توبه و انابه، از كردار زشت آنان درگذشت.

 

آن سه نفر از مردم مدينه و از طايفه انصار به نامهاى: كعب بن مالك، فزارة بن ربيع و هلال بن اميّه بودند.

 

داستان آنان با كمى اختلاف كه در بعضى از تفاسير ديده مى‏شود بدين قرار است:

 

جنگى به نام «تبوك» براى مسلمانان پيش آمد. در آن جنگ به مسلمانان خيلى سخت گذشت و به فرموده قرآن در آيه 119 سوره توبه براى مسلمانان ساعت عسرت و هنگامه سختى بود، جابر بن عبداللّه مى‏گويد:

 

ما در اين جنگ گرفتار سه نوع سختى شديم، سختى زاد و توشه، كمبود آب، گرسنگى و تشنگى چهارپايان و پياده ماندن مردم. رهبر اسلام به فرمان خداوند ازمردم براى شركت در آن جهاد مقدّس دعوت كرد. منافقان و در مدينه و اطراف آن مشغول تبليغات سوء شدند و براى سست كردن اراده مسلمانان از شركت در جنگ، به فعاليّت پرداختند و گفتند: اين چه بساطى است كه هر ماه و هر هفته بايد به جهاد رفت و مال و جان به هدر داد، اين چه آيينى است كه ما را از زندگى بازداشته و راحتى را از ما سلب كرده است.

 

تبليغات آنان در عدّه‏اى از مردم اثر گذاشت و ايشان بدون عذر شرعى از شركت در آن جهاد مقدّس خوددارى كردند. و اگر پيامبر بزرگ صلى الله عليه و آله با تبليغات غلط آنان و خوددارى آن سه چهره مشهور مبارزه نمى‏كرد در آينده، سنّت ناپسندى گذاشته مى‏شد و هر كسى به كمترين بهانه‏اى از شركت در جنگ فرار مى‏كرد.

 

رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از بازگشت از جهاد، مورد استقبال مردمى كه از شركت در جهاد معذور بودند قرار گرفت. آن سه نفر هم كه به بهانه جمع كردن ميوه و انجام كارهاى عقب افتاده، در واقع به خاطر سستى و تنبلى در جهاد شركت نداشتند به استقبال آمدند. رسول خدا صلى الله عليه و آله دستور اكيد دادند كه احدى از مسلمانان حق معاشرت و رفت و آمد با آنان را ندارد؟!

 

تمام مردم مدينه عليه آنان بسيج شدند. فروشندگان به آنان جنس نفروختند، معاشران‏از معاشرت با آنان پرهيز كردند، دوستان نسبت به آنان آهنگ جدايى زدند، زن و فرزند نيز از ايشان روى گرداندند. حتّى زنان آنان به مسجد آمدند و به رسول خدا صلى الله عليه و آله عرضه داشتند: چنانچه خداوند به ما اجازه معاشرت با آنان را نمى‏دهد، ما را طلاق بگوييد.

 

پيامبر صلى الله عليه و آله رضايت به جدايى ندادند، ولى فرمودند: ترك معاشرت را نسبت به آنان ادامه دهيد.

 

راستى زمين با همه وسعتش بر آنان تنگ شد و از اين بى‏توجّهى جانشان به لب آمد.

 

آرى، آنان گناهى بزرگ مرتكب شده بودند، گناه تخلّف از فرمان حق و خوددارى از شركت در جهاد با كفر.

 

چون وضع را بدين صورت ديدند، از شهر و ديار دست كشيده و رهسپار بيابان شدند.

 

چهل شبانه روز گريستند و در آن مدّت همسرانشان به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله وسائل لازم را براى آنان مى‏بردند. پس از آن همه گريه و زارى و عذر آوردن به پيشگاه حق، خبرى از عفو و مغفرت نشنيدند. «كعب» دو رفيق خود را صدا زد و گفت: علّت عدم پذيرش توبه ما دوستى ما با يكديگر است حال كه همه از ما بريده‏اند بياييد ما هم از يكديگر كناره گرفته و هريك به بدبختى و روسياهى خود در پيشگاه حق بناليم. بدين‏گونه عمل كردند.

 

سرانجام خداى مهربان آيه 118 سوره توبه را نازل نمود پيامبر عزيز صلى الله عليه و آله مردم را مأمور بازگرداندن آنان كرد و خود، در جلوى مسجد به انتظار آنان قرار گرفت. مردم با احترام ايشان را وارد مدينه كردند، چون چشم پيامبر صلى الله عليه و آله به «كعب» افتاد او را در آغوش محبّت گرفت و فرمود: اى كعب! در تمام مدّت عمرت ساعتى به ارزش و قيمتِ ساعت قبولى توبه‏ات وجود ندارد.

 2 نظر

اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا«سلام الله علیها»

17 آبان 1391 توسط ثریا


1. نجات  از شقاوت

2. دوری شیطان و خشنودی خدا

3.شفای کم شنوایی و درد جسمانی

4. برائت از دوزخ ونفاق

5. غفران الهی 

البته نباید چنین پنداشت که این «تسبیح» به لحاظ اینکه ظاهری بسیار خلاصه دارد و انجام دادن آن بسیار آسان است ، چگونه میشود از چنین آثار و برکاتی برخوردار باشد؟! آری این تسبیح به ظاهر بسیار خلاصه است ، اما در نزد آگاهان و عارفان آشنا، دریایی از حقایق و اسرار را در بردارد و نیز انجام آن به ظاهر خیلی آسان است، ولی اگر خوب به جا آورده شود ، مشکل ها را آسان میگرداند.ان شاالله.
منبع : اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا«س»

 نظر دهید »

مرد بخيل و آيه قرآن

17 آبان 1391 توسط ثریا

در زمانهاى گذشته ، شخصى كه به بخل و خساست معروف بود؛ وارد كارگاه كوزه گرى شده و سفارش ساختن يك كوزه و يك كاسه نفيس را داد و در نقش و نگار و تزئين آن تاءكيد كرده و اضافه نمود: ((آياتى از قرآن هم ، روى آنها بنويسند؛ تا زيباتر شود.)) كوزه گر پرسيد: ((بر روى كوزه ات ، چه بنويسم ؟)) بخيل گفت : ((اين آيه را بنويس : (فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنّى )(7) (يعنى هر كس از آن بنوشد، از همراهان من نيست .) كوزه گر گفت : ((بر كاسه ات ، چه نويسم .)) گفت : ((بنويس : (وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَاِنَّهُ مِنّى )(8) (هر كس از آن نخورد، از همران من است .)

جلوه هایی از نور قران در قصه ها /عبدالکریم پاک نیا

 نظر دهید »

درود و رحمت خداوند وملائکه

17 آبان 1391 توسط ثریا


در روایت آمده است ، رسول خدا«صلی الله علیه و آله وسلم» فرمود : جبرئیل به من بشارت داد که خداوند متعال  می فرماید : «هرکس بر تو صلوات بفرستد ، من بر او صلوات میفرستم. و هر که بر تو سلام کند ، من بر او سلام       می کنم.» و من برای این بشارت ، سجده ی شکر به جا ی آوردم. نیز رسول خدا «صلی الله علیه و آله وسلم» فرمود: جبرئیل به من بشارت داد که حق تعالی می فرماید : « هر بنده ای که بر تو صلوات می فرستد ، هفتاد هزار ملک بر او صلوات می فرستند ، و هر کس هفتاد هزار ملک بر او صلوات بفرستد ، از اهل بهشت خواهد بود.»
منبع : صلوات باب نزول برکات

 نظر دهید »

عجب استادی

14 آبان 1391 توسط ثریا


ابلیس وقتی نزد فرعون آمد ، وی خوشه ای انگور در دست داشت و تناول میکرد. 

ابلیس گفت : هیچ کس می تواند این خوشه ی انگور تازه را تبدیل به خوشه مروارید کند ؟                                                           

فرعون گفت : نه                                                                                                                                                            

ابلیس به لطایف سحر ، آن خوشه انگور را به خوشه مروارید بدل کرد.                                                                                                    

فرعون بسیار تعجب کرد و گفت : عجب استادی هستی !                                                                                                               

ابلیس محکم بر گردن او زد و گفت : مرا با این استادی حتی به بندگی قبول نکردند ، تو با حماقت ، چگونه دعوی خدایی میکنی ؟!

 نظر دهید »

تفاوت عشق و ازدواج

14 آبان 1391 توسط ثریا


یک روز پدر بزرگم برام یک کتاب دست نویس آورد ، کتابی که بسیار گرون قیمت و با ارزش بود ، وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود خودته ، ومن از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید این هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده ، من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم . چند روز بعد پدر بزرگم ازم پرسید ، کتابت رو خوندی ؟ گفتم نه ، وقتی ازم پرسید چرا! گفتم گذاشتم سر فرصت بخونمش ، لبخندی زد و رفت . همون روز عصر با یک کپی از روز نامه همون زمان که تنها نشریه بود برگشت ، اومد خونه ما و روزنامه را گذاشت روی میز ، من داشتم نگاهی بهش مینداختم که گفت این مال من نیست امانته باید ببرمش ، به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاش رو ورق زدن و سعی میکردم از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم . در آخرین لحظه که پدر بزرگم میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون روزنامه رو از دستم بیرون کشید و رفت .

فقط چند روز طول کشید که اومد پیشم و گفت ازدواج و عشق مثل اون کتاب وروزنامه می مونه ازدواج اطمینان برات درست میکنه که این زن یا مرد مال تو هستش ، مال خود خودت ، اون موقع هست که فکر میکنی همیشه وقت دارم بهش محبت کنم ، همیشه وقت هست که دلش رو به دست بیارم ، همیشه می تونم شام دعوتش کنم ، اگر الان یادم رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش بدم ، حتما در فرصت بعدی این کارو می کنم هر چقدر اون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی ، اما وقتی که این باور در تو نیست که این آدم مال منه ، و هر لحظه فکر میکنی که خوب این که تعهدی نداره ، می تونه به راحتی دل بکنه  وبره ، مثل یه شی ء با ارش ازش استفاده میکنی و همیشه ولع داری که تا جایی که ممکنه ازش لذت ببری ، شاید فردا دیگه مال من نباشه ، درست مثل اون روزنامه حتی اگر هم هیچ ارزشی قیمتی نداشته باشه … و این تفاوت عشق  است با ازدواج

 نظر دهید »

داستان هایی ازلطف خدا

14 آبان 1391 توسط ثریا


ان وقت که اتش برای ابراهیم علیه السلام افروختند تااورا داخل اتش کنندغلامی در دستگاه سلطنتی نمرود متهم شد که گوهریقیمتی دزدیده است پس دستور دادنداو را قبل از حضرت ابراهیم به اتش بیندازند.غلام هاجه نزد درباریان التماس دعا کرد وبت ها را شفیع نمود وبه ان ها قسم خورد فایده ای نبخشید.
پس غلام را در منجنیق گذاشتند وخواستند اورا در اتش سر نگون کننداو که از همه جا مایوس شده بود بی اختیار فریاد بر اورد (یا الله)……..خطاب الهی رسید :جبریل بنده مرا دریاب جبریل عرض کرد:الهی تو دانایی که  این غلام کافر ایت.ولی چون نام مرا خواند از من نمی سزد که به فریاد اونرسم ((پس حق تعالی او را نجات داد.))
 داستان هایی از لطف خدا .ج2.ص99
رقیه محمدی

 نظر دهید »

فرازی از وصیت نامه مهدی باکری

14 آبان 1391 توسط ثریا

خدایا چقدر دوست داشتنی وپرستیدنی هستی هیهات که نفهمیدم خون باید میشدی ودر رگ هایم جریان می یافتی وتمام سلول هایم یا رب یا رب می گفت
 شهربانو نعمت پور

 نظر دهید »

آیا ما حق داریم آیات قرآن را با مسایل مختلف علوم طبیعی و اکتشافات علمی تطبیق دهیم

02 آبان 1391 توسط ثریا

 

 

 

با بررسی آیات قرآن دانشمندان اسلامی به این نتایج مهم دست یافته اند از جمله آیات زیر:

 

أفَلَم یَنظُروا إِلَی السَّماءِ فَوقَهُم کَیفَ بَنَینها وَ زَیَّنّها وَ مالَها مِن فُروج(سوره ق آیه 6)(مگر به آسمان بالای سرشان ننگریسته اند که چگونه آن را ساخته و زینتش داده ایم و برای آن هیچگونه شکافتگی نیست)

 

مفهوم علمی آیه:خلقت آسمان بدون ستون

 

مجله بشارت نوشه مهناز رحیم پور

 

 نظر دهید »

ارزش نماز

02 آبان 1391 توسط ثریا

یکی ازپایدارترین وقدیمی ترین تجلیات روح آدمی ویکی از اصیل ترین ابعاد وجود آدمی حس نیایش وپرستش است واین جاست که انسان پی به ارزش نماز می بردچراکه بهترین نیایشها وپرستش ها درقالب نماز بیان می شود.خداوند درقرآن مجید می فرماید:ازخدابه صبروتحمل ونماز یاری جوییدکه نماز باحضور قلب امری بسیار بزرگ ودشوار است مگر برخداپرستان که مشتاق نمازندهمچون آنانکه دائم درنمازند.
منبع : معراج المومن
گردآورنده : سمیه دشتی

 نظر دهید »

بهترین مردان ازدیدگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام

02 آبان 1391 توسط ثریا


بهترین مردان ازدیدگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین روایت شده است:
بهترین شما کسانی هستندکه شانه هایشان نرم است وبیش ازهمه زنانشان راتکریم واحترام می کنند.ازدیدگاه زهراعلیهاالسلام که خودبهترین زنان عالم است،بهترین مردها کسانی هستندکه شانه هایشان نرم است.این کنایه از این است که برخوردی ملایم دارند.تندوخشن نیستندوغروروتکبرندارند.

زینب روستا

منبع اخلاق خانوادگی عارفان(حمزه کریم خانی)

 نظر دهید »

تفسیر سوره احزاب ایه 33

02 آبان 1391 توسط ثریا


منظور از تبرج یعنی چه؟گاهی وقت ها بعضی افراذ مثلا بد حجابی  وبی حجابی را تمدن می دانند وپوشش را املی فکر می ککند قران می فرماید ((ولاتبرج جن الجاهلیه الاولی))ازاحزاب ایه 33.تبرج از برج است.ما به چه برج می گوییم؟ساختمان هایی که خودش را نشان می دهد.تبرج یعنی خانم از خانه می ایی خودت را برج نکن.این کراممت انسان است.من بارها گفته ام کسی که خودش را ارایش می کند وبه خیابان می اورد یعنی من حراج شده ام.
 تفسیر سوره احزاب.برگرفته از بیانات حجه السلام قراتی
 گردآورنده : شهربانو نعمت پور

 نظر دهید »

از صافی بگذران

29 مهر 1391 توسط ثریا

شخصی نزد همسایه اش رفت و گفت:گوش کن!می خواهم چیزی برایت

تعریف کنم…دوستی به تازگی درباره تو می گفت.همسایه حرف او را قطع کرد و

گفت:قبل از این که تعریف کنی ،بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده ای یا

نه؟اول از میان صافی واقعیت.آیا مطمئنی چیزی که تعریف می کنی واقعیت دارد؟

ــ نه،من فقط آن را شنیده ام.شخصی آن را برایم تعریف کرده است.

سری تکان داد و گفت:پس حتماً آن را از میان صافی دوم یعنی خوشحالی گذرانده

ای.مسلماً چیزی که می خواهی تعریف کنی،حتی اگر واقعیّت نداشته باشد،باعث

خوشحالی ام می شود.

دوست عزیز!فکر نکنم تو را خوشحال کند.

ــ بسیار خوب،پس اگر مرا خوشحال نمی کند،حتماً از صافی سوم،یعنی«فایده» رد

شده است.آیا چیزی که می خواهی تعریف کنی،برایم مفید است و به دردم می

خورد؟

ــ نه!

همسایه گفت:پس اگر این حرف،نه واقعیت دارد،نه خوشحال کننده است و نه

مفید،آن را پیش خود نگه دار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی.

 

 

 

 نظر دهید »

مراحل یقین

29 مهر 1391 توسط ثریا

بسم الله الرّحمن الرّحیم

[کَلّا لَو تَعلَمونَ عِلمَ الیَقین]

چنان نیست (که شما خیال می کنید)؛اگر شما علم الیقین (به آخرت)داشتید(افزون

طلبی شما را از خدا غافل نمی کرد).

[ثُمَّ لَتَرَوُنّها عَینَ الیَقین]

سپس (با ورود در آن )آن را به عین الیقین خواهید دید.

سوره ی تکاثر آیات 5و7

تفسیر

یقین و مراحل آن:یقین،نقطه ی مقابل شک است و به معنای وضوح و ثبوت چیزی آمده

است.طبق روایات به مرحله ی عالی ایمان،یقین گفته می شود.امام باقر(ع)

فرمود:«ایمان یک درجه از اسلام بالاتر است و تقوی یک درجه از ایمان بالاتر و یقین یک

درجه برتر از تقوی است و چیزی کمتر از یقین در میان مردم تقسیم نشده است.»راوی

سوال کرد:یقین چیست؟فرمود:«حقیقت یقین،توکل بر خدا و تسلیم در برابر ذات پاک او و

خشنودی به قضای الهی و واگذاری تمام کارهای خویش به خداوند است.»در حدیثی از

امام صادق(ع) می خوانیم:«از نشانه های صحّت یقین فرد مسلمان این است که مردم

را با خشم الهی از خود خوشنود نکند و آنها را بر چیزی کهخداوند به او نداده

است،ملامت نکند…خداوند به خاطر عدل و دادش،آرامش و راحت را در یقین و رضا قرارداده

و اندوه و حزن را در شک و ناخوشنودی.»از این تعبیرات به خوبی استفاده می شود که

وقتی انسان به مقام یقین می رسد،آرامش خاصی سراسر قلب و جان او را فرا می

گیرد.برخی از مفسران،بر اساس آیات قرآن،برای یقین سه مرحله برشمرده اند:1ـ علم

الیقین:انسان با دلایل گوناگون به چیزی دانا شود؛مانند کسی که با مشاهده ی دود،به

وجود آتش ایمان پیدا کند.2ـ عین الیقین:انسان به مرحله ی مشاهده می رسد و مثلاً

آتش را می بیند.3ـ حق الیقین:همانند حال کسی است که در آتش وارد شود و سوزش

آن را با تمام وجود احساس کند و به صفات آتش متصف گردد و این بالاترین مرحله ی

یقین است.در حقیقت،مرحله ی یکم،جنبه ی عمومی دارد و مرحله ی دوم برای

پرهیزگاران است و مرحله سوم مخصوص خاصّان و مقرّبان.در حدیثی آمده است که به

پیامبر(ص)عرض کردند:شنیده ایم یکی از یاران عیسی(ع) روی آب راه می

رفت.فرمود:«اگر یقینش بیشتر بود،روی هوا راه می رفت.»علامه طباطبایی بعد از ذکر این

حدیث می افزاید:همه چیزبر محور یقین به خداوند و این اعتقاد دور می زند که اسباب

جهانی به خودی خود موثر نیستند.بنابر این هر قدر اعتقاد و ایمان به قدرت مطلقه ی

الهی بیشتر گردد،اشیاء جهان به همان نسبت در برابر او مطیع و منقاد خواهد شد.

تفسیر منتخب از آیت الله مکارم شیرازی

۱ـ نمونه،ج27،ص283

2ـ المیزان،ج6،ص186

 نظر دهید »

تفسیر سوره احزاب ایه 33

26 مهر 1391 توسط ثریا


منظور از تبرج یعنی چه؟گاهی وقت ها بعضی افراذ مثلا بد حجابی  وبی حجابی را تمدن می دانند وپوشش را املی فکر می ککند قران می فرماید ((ولاتبرج جن الجاهلیه الاولی))ازاحزاب ایه 33.تبرج از برج است.ما به چه برج می گوییم؟ساختمان هایی که خودش را نشان می دهد.تبرج یعنی خانم از خانه می ایی خودت را برج نکن.این کراممت انسان است.من بارها گفته ام کسی که خودش را ارایش می کند وبه خیابان می اورد یعنی من حراج شده ام.
تفسیر سوره احزاب.برگرفته از بیانات حجه السلام قراتی
 گردآورنده :شهربانو نعمت پور

 نظر دهید »

برخورد محترمانه

26 مهر 1391 توسط ثریا


احترام به شخصیت انسانها، درآنها انگیزه ایجاد میکند.خداوند در حدود هشتاد آیه از قرآن کریم،اومر ونواهی خود را با این جمله احترام آمیز شروع کرده است:(یا ایها الذین آمنوا….). امام علی (ع) فرمود: (اجملوا فی الخطاب تسمعوا جمیل الجواب)، خوب خطاب کنید تا پاسخ خوب بشنوید.
منبع :کتاب"راهکارهای تقویت انگیزه ونشاط"   

   مؤلف:محسن قرائتی

 نظر دهید »

فواید آیة الکرسی

23 مهر 1391 توسط ثریا

 فواید آیة الکرسی بسیار است ما به چند تا از آنها اشاره میکنیم:    

1. هرکس بعد از هر فریضه و نافله تلاوت کند از فقر و احتیاج در امان باشد و به خلا ئق نیازمند نگ
2. اگر بعداز هر فریضه ونافله مواظبت کند حق تعالی  او را از فضل وکرم خود مال بسیار دهد و روزی او را فراخ گرداند.روزی او را از جایی مقدر فرماید که اصلا در خیال او نگذ شته و در خاطر او خطور نکرد.                 
3.اگر این آیه عظیمه را در استا نه دکانی نهند روهج ونفعش بسیار و فواید آن بیشمار گردد.                              

4.اگر کسی این آیه را بسیار بخواند پیش از مرگ منزل خود را در بهشت ببیند.
منبع : کتاب"آیة الکرسی مشکل گشای مشکلات

 نظر دهید »

سعه ی صدر داشته باشیم

23 مهر 1391 توسط ثریا


روزی شاگردی از راهب پیرهندو خواست که درسی به یاد ماندنی به وی بدهد.                           

راهب از شاگردش خواست یک مشت نمک را داخل یک لیوان اب بریزد و ان را بنوشد.شاگرد فقط توانست یک جرعه کوجک از آب داخل لیوان را بخورد.استاد پرسید :"مزه اش چطور بود؟

“   شاگرد جواب داد:"بدجوری شور وتنده ،اصلا نمیشه خوردش"                          

پیر هندو از شاگردش خواست یک مشت نمک بردارد او راهمراهی کند.رفتند تا رسیدند کنار دریاجه.استاد از او خواست نمک ها را داخل دریاچه بریزد،بعد یک لیوان اب از دریاچه برداشت وبه شاگرد داد.و از او خواست تا ان را بنوشد.شاگرد به راحتی تمام آب داخل لیوان را سرکشید.استاداین بار هم از او مزه ی آب داخل لیوان راپرسید.                                                شاگردجوابداد:"کاملا معمولی بود.” پیر هندو گفت گفت:رنجها وسختی هایی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشود،همچون یک مشت نمک است و این روح و قدرت پذیرش انسان است که هرچه بزرگتر و وسیع تر میشود، میتواند که هر چه بزرگتر و وسیع تر شود، میتواند بارآن همهرنج واندوه را به راحتی تحمل کند.بنابراین:سعی کن که در زندگی یک دریا باشی نه یک لیوان آب.   

 1 نظر

آیة الکرسی بعد از نماز مورد عنایت خدا قرار میگیرد و گناهان ریخته میشود.

23 مهر 1391 توسط ثریا


جابرن عبدالله انصاری روایت کرده که حضرت رسول فرمود:-هر که آیة الکرسی رابخواند در عقب هر نمازی قرائت او مرتفع گردد وهفت اسمان را دریده از ان درگذرد وان دریده بهم متصل نشود تا انکه حق سبحانه به لطف و مرحمت خود در خواننده ی آیة الکرسی نظر فرماید پس گناهان او را بیامرزد وبعد از آن فرشته به او نازل سازد که عمل های نیک او را نویسد واعمال بد او رامحو کند تاروز دیگر از ان ساعت که آیة الکرسی خوانده باشد.
منبع : کتاب"ایة الکرسی مشکل گشای مشکلات”

 نظر دهید »

نمك شناس يا نمك به حرام ؟! 

23 مهر 1391 توسط ثریا

 
يكى از اخيار اصفهان كه به علامه مجلسى ارادت داشت شبى بعد از نماز جماعت خدمت ايشان آمد و گفت : گرفتارى مهمى برايم پيش آمده است . علامه مجلسى گفت : چه گرفتارى ؟ آن مرد گفت : لوطى باشى محل ، به من خبر داده است كه امشب با دوستانش مى خواهند به خانه من بيايند و شام ميهمان من باشند و قهرا مى دانم اسباب لهو و لعب را هم مى آورند و موجبات ناراحتى ما را فراهم مى كنند و ما را در حرام مى اندازند.
علامه مجلسى گفت : خودم مى آيم و به لطف خداوند مساءله آنرا آنطورى كه خدا بخواهد حل و فصل مى كنم . جناب علامه از راه مسجد جلوتر از ميهمانها به خانه آن مرد رسيد، وقتى بعد از مدتى لوطى باشى و رفقايش ‍ وارد شدند، ناگهان چشمشان به شيخ الاسلام اصفهان ؛ مرحوم مجلسى افتاد، تنبك و تنبورهاى خود را پنهان كردند و مؤ دبانه در محضر او نشستند.اما لوطى باشى از ميزبان سخت ناراحت و دلگير شده كه او علامه مجلسى را موى دماغ و مزاحم عيششان كرده بود.
لوطى باشى شروع به سخن گفتن كرد و گفت : جناب مجلسى ! ما لوطيها صفات خوبى هم داريم ، كمتر از اهل علم هم نيستيم . مجلسى گفت : من كه چيزى از خوبيهاى شما نمى دانم . لوطى باشى گفت : جناب مجلسى تو با ما معاشرت ندارى كه بدانى ما چه صفات خوبى داريم ؛ ما در نمك شناسى بى نظيريم . لوطى كسى هست كه اگر نمك كسى را چشيد تا آخر عمر يادش ‍ نمى رود و به صاحب نمك خيانت نمى كند. علامه گفت : من اين حرف شما را نمى توانم بپذيرم كه شما نمك شناسيد و نمكدان نمى شكنيد. بگو ببينم چند سال از سن شما مى گذرد؟ لوطى باشى گفت : چهل سال . علامه مجلسى گفت : چهل سال است نعمت خدا را مى خورى و معصيت خدا را مى كنى اى نمك به حرام !
اين جمله را كه گفت مثل آبى كه به آتش بريزند لوطى باشى خاموش شد و راستى كه او را تحت تاءثير قرار داد تا آخر مجلس ديگر يك كلمه هم حرف نزد و در فكر فرو رفت . مجلس تمام شد و هر كس به خانه اش رفت . لوطى هم به خانه اش رفت تا بخوابد اما مگر خوابش مى برد! بله درست گفت چهل سال عوض نمك شناسى نسبت به كسى كه به او همه چيز داده ؛ سلامتى ، بضاعت ، ثروت ، و… نمك بحرامى كرده فكر كرد و فكر كرد تا آخر تصميم خود را گرفت . فردا صبح پس از اذان ، علامه مجلسى شنيد كه كسى در خانه اش را مى زند، در را باز كرد، ديد لوطى باشى است . گفت : آقاى شيخ ! آيا اگر من توبه كنم خدا مرا مى بخشد و مى آمرزد و قبولم مى كند؟ علامه مجلسى گفت : بله ، البته خدا كريم و غفور است ، انسان هر قدر هم گناهش زياد باشد اما اگر حقيقتا پشيمان شود و به درگاه خداوند بزرگ توبه كند خداوند تعالى گناهان او را مى بخشد و او را قبول مى كند. لوطى باشى گفت : من پشيمانم و توبه كردم تو از خدا بخواه تا مرا بيامرزد(عاقبت بخیران عالم جلد یک/علی محمد عبداللهی)     

 1 نظر

سخن گنجشک حضرت سلیمان را متاثر ساخت

23 مهر 1391 توسط ثریا


روايت شده كه : حضرت سليمان عليه السلام گنجشكى را ديد كه به همسرش مى گويد: چرا از من دورى مى كنى و حال آنكه اگر بخواهم كاخ سليمان را به نوكم گرفته و به دريا مى افكنم . حضرت سليمان عليه السلام خنديد و او را نزد خود فرا خواند و فرمود: آيا تو را يارى اين كار هست كه مى گويى ؟ گنجشك گفت : مرد گاهى نزد همسرش خود را جلوه مى دهد. (دوست و عاشق بر آنچه مى گويد سرزنش نمى شود.) حضرت سليمان عليه السلام به گنجشك ماده فرمود: چرا شوهرت را از خود مى رانى ؟ گنجشك ماده گفت : اى پيامبر خدا! او دوست من نيست و صرفاً ادّعاى دوستى مى كند، زيرا غير من ديگرى را نيز دوست دارد. سخن گنجشك مادّه حضرت سليمان عليه السلام را متأ ثّر نمود و سخت گريان گشت و چهل روز از مردم كناره گرفت و از خداوند خواست كه دلش را پر از مهر خدا كند و مهر ديگران را از دل وى ببرد(در حریم عشق/سید عبدالله حسینی)

 2 نظر

کتاب ارزشمند الغدیر

22 مهر 1391 توسط ثریا

علامه امینی صاحب کتاب ارزشمند الغدیرمی فرماید:
هرکس در اخر ذکر صلوات (وعجل فرجهم) بگوید در ثواب کتابت این گنجینه ارزشمند با من شریک خواهد بود

 برگرفته از کتاب الغدیر

 نظر دهید »

دانستنی های علمی

22 مهر 1391 توسط ثریا


سلامت پوست:رطوبت پوست مانع پیری می شود وپوست سالم تر می ماند‍.
رفع سر درد :75درصد مغزهر فرد از اب تشکیل شده است :بنابراین کمبود اب باع عث سردرد می شود.
رفع کمردرد:این ناراحتی بر اثر کمبود مایعات در بدن به وجود می اید.دیسک های موجود در قسمت کمر هر انسان پر از مایعات است ومانند کمک فنر عمل می کندفعالیت بدنی منظم ومیزان کافی مایعات  دیسکهایرا اب رسانی کرده وبه ان ها اجازه می دهد تا قسمت فوقانی بدن را حمایت کنند
تمرکز حواس:اب می تواند سموم مو جود در بعضی ازفراورده های غذایی مانند افزوده ها ومانند نگهدارنده را از کبد دفع کند وباعث فعال تر شدن فرد و افزایش تمرکز می شود.
رفع ارتروز:اب در نرم کردن مفاصل بین استخوانها نقش اساسی دارد و کمبود اب سایش بین سطح غضروفها را افزایش می دهد ودر نتیجه باعث درد وورم مفاصل می شود.
  پیام خانواده 181.اشنا  
  سمیرا حیدری

 نظر دهید »

تخت مرگبار

22 مهر 1391 توسط ثریا

     چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه ییک بیمارستان معروف،بیماران یک تخت بخصوص در حدود ساعت11 صبح روزهاییکشنبه جان میسپردند واین موضوع ربطی به نوع بیماری وشدت وضعف مرض آنان نداشت.این مسأله  باعث شگفتی پزشکان آن بخش شده بود به طوری که بعضی  آن را با مسائل ماورای طبیعی وبعضی دیگر با خرافات و ارواح واجنه موارد دیگر در ارتباط میدانستند.کسی قادر به حل این مسأله نبود که  چرا بیمارآن تخت درست در ساعت 11صبح روزهاییکشنبه  میمیرد.به همین دلیل گروهی از پزشکان متخصص بین المللی برای بررسی موضوع تشکیل جلسه دادند وپس از ساعتها بحث وتبادل نظر بالاخره تصمیم بر این شد که در اولین یکشنبه ی ماه ،چند دقیقه قبل از ساعت11در محل مذکور برای مشاهده ی این پدیده ی عجیب وغریب حاضر شوند.در محل وساعت موعود،بعضی صلیب کوچکی در دست گرفته ودر حال دعا بودند،بعضی دوربین فیلم برداری با خود آورده و…دو دقیقه به ساعت 11مانده بود که «پوکی جانسون»نظافتچی پاره وقت روزهاییکشنبه وارد اتاق شد.

دوشاخه برق دستگاه حفظ حیات را از پریز برق درآورد ودوشاخه ی جاروبرقی خود را به پریز زد ومشغول کار شد!!!

شرح حکایت

1-بیشتر مسائلی که عجیب وناشناخته به نظر میرسند علت های پیچیده وناشناخته دارند.

2-نظافتچی پاره وقت روزهاییکشنبه چقدر منظم است.شاید این نظم ووقت شناسی به خاطر نظارت وحساسیت مدیریت مربوطه باشد.

3-مدیران مربوط به آموزش نیروی انسانی بیمارستان ،آموزش لازم را به نیروی انسانی نداده اند.

  سالنامه صالحین

گرد آورنده لیلا ابراهیمی

 

 نظر دهید »

دانش واقعی

19 مهر 1391 توسط ثریا

امام کاظم علیه السلام می فرمایند‍‍:
رسول خدا (ص) به مسجد وارد شدند وناگاه گروهی را دید که گرد مردی را گرفتند فرمود :چه خبر است؟‍گفتند این شخص علامه است‍‍‍ حضرت فرمود:علامه یعنی چه؟گفتند:درباره دودمان عرب ورویدادهای ایشان وروزگار جاهلیت واشعارعرب وعربی فصیح داناترین مردم است.رسول خدا فرمودند:اینها دانشی است که انکه نمی داند ضررنکند وانکه می داند بهره ای نبرد.پس فرمودند: همانا دانش واقعی سه چیز است ایه محکم (ااصول عقاید)فریضه عادلانه (اخلاق)سنت استوار(احکام)وغیر این ها زیادی است.
                                                       (الکافی.جلد1.صفحه 32)

 1 نظر

نماز جماعت

18 مهر 1391 توسط ثریا


می گویند چرا شیعیان نمازشان را به جماعت نمی خوانند؟ بعضی به مسجد می روند ولی نماز فرادا می خوانند. اگر این کار از روی بی اعتنائی باشد نمازشان باطل است. نماز جماعت آنقدر اهمیت دارد که امام حسین علیه السّلام در روز عاشورا در صحنه نبرد، و روبروی دشمن، نماز جماعت برقرار نمودند.
خداوند متعال به نبی اکرم ((صلّی الله علیه و آله و سلّم)) در جبهه جنگ می فرماید: تو نماز بخوان و یک عده به تو اقتدا کنند و دیگران جنگ کنند، گروه اول یک رکعت نماز را فرادا کنند و به جنگ بروند و گروه دوم بیایند و اقتدا کنند.(سورۀ نساء آیه 102)
منبع:
شاکر برخوردار، آداب الطلاب ، از سخنان مرحوم عالم ربّانی و معلّم اخلاق حضرت آیت الله مجتهد تهرانی ،ص 381

 نظر دهید »

حکمت قرآنی

18 مهر 1391 توسط ثریا

 


 

[یومَ یُنفَخُ فِی الصّور فَتَأتونَ اَفواجاً]

 

روزی که در «صور» دمیده می شود و شما فوج فوج (به محشر) می آیید.

 

سوره ی نبأ آیه ی18

 

تفسیر

 

ورود گروهی به محشر:روایت شده است «معاذ بن جبل» ــ یکی از اصحاب پیامبر ــ

 

درباره ی این آیه و آیات پس از آن از پیامبر اکرم(ص) پرسش کرد.پیامبر در پاسخ او

 

فرمود:«ای معاذ،درباره ی مطلب بزرگی پرسش کردی.»آنگاه چشمان مبارکش را فرو

 

بست و فرمود:«ده طایفه از امت من به طور پراکنده محشور می شوند.خداوند آنها را

 

از میان مسلمانان مشخص فرموده.صورت بعضی از آنها به شکل میمون و بوزینه است

 

و برخی به صورت خوک و بعضی وارونه اند که پاهایشان بالا و صورتشان پایین است و

 

در این حال به صورتهایشان به زمین کشیده می شوند.بعضی کورند و به این طرف و

 

آن طرف می روند.بعضی کر و گنگ هستند و شعور ندارند.بعضی زبان های خود را

 

می جوند و چرک از دهانشان جاری می شود که اهل محشر از بوی گند آن ناراحت

 

می شوند.بعضی دست و پایشان بریده.بعضی از ایشان بر شاخه هایی از آتش

 

آویزان اند و بعضی از آنها عفونتشان از مردار گندیده بدتر است و بعضی از ایشان با

 

لباس هایی از مس گداخته شده در آتش که چسبیده به بدنشان است،پوشیده

 

شده اند.آنها که به صورت میمون اند،سخن چینان از مردمند.آنهایی که به صورت

 

خوکند،حرام خوارها هستند.آنهایی که وارونه اند،رباخواران هستند.کورها کسانی

 

هستند که در قضاوت ظلم می کردند.کرها و گنگ ها،کسانی هسند که اعمالشان را

 

بزرگ می شمردند.کسانی که زبان هایشان را می جوند،علما و قاضیانی هستند که

 

اعمالشان مخالف سخنانشان بوده است.آنها که دست و پاهایشان بریده

 

شده،کسانی هستند که همسایگانشان را آزار می دادند.آنهایی که به شاخه هایی

 

از آتش آویزان اند،کسانی هستند که مردم را نزد سلاطین می بردند[و باعث

 

زندان،تبعید،اعدام و… آنها می شدند.]کسانی که از مردار متعفّن ترند،آنهایی هستند

 

که[از حرام]شهوت رانی و لذت جویی می کردند و حقوق واجب مالی خود را که حق

 

الله است،ادا نمی کردند و کسانی که لباس آتشین بر تن دارند،فخر فروشان و

 

متکبران هستند.»

 

منتخبی ازتفسیر آیت الله مکارم شیرازی

 

مجمع البیان،ج10،ص242

 

 1 نظر

جا درّ

16 مهر 1391 توسط ثریا

 

 


اولین بار که فاطمه را توی دانشگاه دیدم چادری بودنش تو ذوقم زد.به خصوص وقتی

 

فهمیدم قرار است هم اتاقی باشیم حسابی حالم گرفته شد.اول خودم را دلداری

 

دادم که:این دختر،تازه از خانواده و عقاید سنتی اش جداشده است.کم کم در محیط

 

روشن فکر دانشگاه حل می شود و…،اما فاطمه با بقیه فرق داشت؛نگاهش به

 

زندگی و ابهت خاصی که داشت،آدم را جذب می کرد.برق نگاه و لبخندهای ملیحش

 

دوست داشتنی ترش کرده بود.خیلی زودتر از آنکه فکر می کردم با هم دوست

 

شدیم.دیگر چادری بودنش را پذیرفته بودم،اما هنوز یک چیز مثل خوره تمام وجودم را

 

می خورد؛این که چرا فاطمه این قدر روی چادرش تعصب دارد؟ و حتی اگر کسی

 

به خاطر چادرش مسخره اش می کرد به جای آن که ناراحت شود و یا احساس شرم

 

کند،احساس غرور و افتخار می کرد.

 

بالاخره یک روز دلم را زدم به دریا و به او گفتم:فاطمه!از وقتی دیدمت یه سوال مثل

 

خوره رو اعصابمه.می دونم چیز بی اهمیتیه اما دلم می خواد بپرسم و خودم رو راحت

 

کنم.تو چرا چادر سر می کنی؟زل زد تو چشام.در صورتش آرامش عجیبی موج می

 

زد.همیشه این آرامش توأم با متانتش را دوست داشتم.گفت:تو طلاهات رو کجا می

 

ذاری؟تعجب کردم.نمی دونستم چرا سوالم را با این سوال بی ربط جواب می

 

داد.کمی هم عصبی شدم.احساس کردم جوابی ندارد و می خواهد طفره

 

برود.با دلخوری گفتم:آخه جواهرات من چه ربطی به سوالی که پرسیدم

 

داره؟خندید.جوری که تمام دندان های سفید ردیف شده اش معلوم شد.

 

ــ تو عجب عجولی دختر! تو جواب منو بده تا من ربطش رو بگم

ادامه »

 1 نظر

رابطه ی حضرت خضرعلیه السلام با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف درزمان غیبت حضرت

16 مهر 1391 توسط ثریا


   حدیثی موثق از امام رضاعلیه السلام منقول است که علاوه برآنکه نشانگر موضوعاتی از قبیل آب حیات،حضور حضرت خضر(ع)در مراسم حج و… است،مطلبی درآن وجود دارد که نشان میدهد حضرت خضر(ع)در زمان غیبت حضرت مهدیعلیه السلام،مونس حضرت ودر تنهاییرفیق وهمراه ایشان هستند.حضرت میفرمایند:                                                                             
    «خضر ازآب حیات خورد واو زنده خواهد ماندتا درصور بدمند وهمه زندگان بمیرند ومیآید به نزد ما وبر ما سلام میکندوماصدای او را میشنویم واو رانمیبینیم.هرجاکه نام او(ذکر)شود،هرکه او رایاد کندوبراوسلام کند،او در آنجا حاضر میشود.ودر هر موسم حج در مکه حاضر میشودوحج میکند.در عرفات وقوف میکند.برای دعای مومنان آمین میگوید.زود باشدکه حقتعالی خضر را مونس قائم آل محمدصلیالله علیه وآله وسلم گرداند،در وقتی که آن حضرت از مردم غایب گرددودر تنهایی رفیق آن حضرت باشد.»
    حدیث،بیانگر این است که حضرت خضر(ع)یکی ازیاران بسیار نزدیک امام مهدیعلیه السلام وهمیشه در کنار ایشان هستند.قدر مسلم این است که او از فعالیت های صاحبالزمان(عج)باخبر هستندودر تمام زمینه ها مددکار حضرت میباشند.چه بسا حضرت خضر(ع)به یاران حضرت مهدی(عج)،علما،شیعیان ودوستان حضرت سر میزنندودر مشکلات وگرفتاریها آنها رایاری میدهد.ممکن استکارهای مختلفی رابه دستور امام زمان(عج)انجام دهندکه ما از اکثر آنها بیخبر باشیم.مطلب ذیل مشخص میکند که حضرت خضر(ع)از مسائل وتصمیمات ریز ودرشت حضرت مهدی علیه السلام باخبر هستندودر انجام آنها یاریگر ایشان میباشند.
   مسجد مقدس جمکران واقع در قم به دستور مولا امام عصر علیه السلام توسط فردی به نام حسنبنمثله جمکرانی ساخته شده است.قسمتی ازتشرف این فرد بزرگوار به محضر مقدس امام عصرعلیه السلام به زبان خودشان به این صورت است که :
   «…با رسیدن به آن جایگاه مقدس (محل کنونی مسجد جمکران)هنگامی که به دقت نگریستم،درآنجا تختی بسیار زیبادیدم که فرشی جالب وتماشایی برآن گسترده وپشتیهای زیبایی برآن نهاده اندوجوانی پرشکوه وپرصلابت که حدود سی ساله وبسان خورشید نورافشانی میکند،برآن بساط مجلل تکیه زده ودر برابرش سالخورده ای وزین وبزرگوار نشسته وبرای او کتاب می خواند.ودر همان حال بیش از شصت نفر با جامه های سفید وسبز باشکوه ونظم خیره کننده ای بر گرد خورشید وجود او در آن سرزمین مبارک به نماز ونیایش ایستاده و دست نیاز به درگاه آن بی نیاز برده اند.آنان را نشناختم اما به گونه ای برایم روشن شد که آن خورشید جهانافروز که در اوج کمال وجمال و…برآن تخت تکیه زده است،محبوب دلهای پاک،امام عصرعلیه السلام است وآن سالخورده وزین وباعظمت که در برابر او قرار داردفحضرت خضر(ع)میباشد.سالخوردهی خوش سیما که حضرت خضر(ع)بود،مرا دعوت به نشستن کرد وپس از اینکه ناباورانه به دیدار کعبهی مقصود وقبلهی موعود مفتخر شدم،سالارم رو به من کرد ومرا به نام ونشان خواندوفرمود:حسن آمدی؟…»که در ادامه حضرت مهدی علیه السلام مطالبی عنوان میکنند وسپس دستور ساخت مسجد را میدهند.
کتاب حضرت خضر(ع)مونس یار(عج)،تالیف مصطفی کارگر شورکی،انتشارات مشهور

 1 نظر

توسل به حضرت امام رضا عليه السلام مرا نجات داد

09 مهر 1391 توسط ثریا

 

 

 ابوبكر حمامى كه در نيشابور از اصحاب حديث بود مى‏گويد: بعضى از مردم مالى را به من امانت دادند و من آن را در جايى دفن كردم و جاى دفن را فراموش نمودم، پس از مدتى صاحب امانت آمد و امانتش را از من خواست و من هم جاى دفنش را نمى‏دانستم، حيران و نگران بودم و صاحب امانت هم مرا متهم به تصرّف در امانت كرد، اندوهگين و ناراحت از خانه بيرون آمدم، گروهى از مردم را ديدم قصد زيارت حضرت امام رضا عليه السلام را دارند، با آنان به سوى مشهد رفتم، امام هشتم را زيارت كردم و در آنجا از خدا خواستم كه جاى امانت را به من بنماياند.

چنان كه شخص به خواب رفته چيزى در خواب مى‏بيند، انگار در خواب ديدم شخصى نزد من آمد و گفت: وديعه را در فلان موضع دفن‏كرده‏اى. به سوى صاحب وديعه برگشتم و او را به همان موضع راهنمايى كردم، در حالى كه خوابم را باور نداشتم! صاحب امانت به همانجا رفت و امانت خود را با مُهر صاحبش بيرون آورد.

او پس از آن، اين ماجرا را براى مردم مى‏گفت و همواره آنان را به زيارت آن مشهد شريف تشويق مى‏كرد.

منبع:عرفان

 1 نظر

استجابت دعا

09 مهر 1391 توسط ثریا

Document> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA Styles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true”
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
="false” UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″/>


ه قدر – شب و روز نیمه شعبان، عید فطر ، عید قربان ، عید قدیر – روز عرفه ، میلاد رسول گرامی اسلام و دیگر معصومین (ع)

 

قبل از دعا و بعد از آن صلوات بفرستید.

 

قبل از دعا و نماز بسیار استغفار کند.

 

پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید : هر مومنی دعا کند خدا دعایش را مستجاب می سازد یا در دنیا حاجتش را می دهد، یا برای آخرتش ذخیره می کند و یا از گناهانش می بخشد

 

منبع: معراج مومن از سیدضیاءالدین تنکابنی

 

گردآورنده: حکیمه زارعی

 

 1 نظر

تاریکی محشر

09 مهر 1391 توسط ثریا

Document> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA Styles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true”
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
="false” UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″/>


با خودش می باشد و چهره افراد مومن است که نور افشانی می کند و صحنه محشر را روشن می گرداند.

 

امام صادق (ع) در این باره می فرماید : هنگامیکه روز قیامت فرا رسد خداوند اولین و آخرین را در صحرایی گرد می آورد و به تاریکی شدیدی گرفتار می نماید آن جمعیت به سوی پروردگارشان ناله و زاری می کنند و می گویند : پروردگارا ! این تاریکی را از ما دور گردان. آنگاه حضرت فرمود : در آن هنگام قومی رومی می آورند که نوری پیشاپیش آنها حرکت می کند به طوری که زمین قیامت از آن نور روشن می گردد.

 

منبع :کتاب انسان از حشر تا دادگاه قیامت

 

گردآورنده : حمیده خداوردی (پایه اول)

 

 1 نظر

عید فطر جشن بازگشت به فطرت است

29 مرداد 1391 توسط ثریا

در فرهنگ اسلامى، اولین روز ماه شوال به عنوان عید فطر و جشن بازگشت ‏به فطرت معین شده است، زیرا مسلمانان روزه‏ دار در طول ماه رمضان با ارتباطهاى پى در پى با خداوند متعال و استغفار از گناهان به تصفیه روح و جان خویش همت گماشته و از تمام آلودگیهاى ظاهرى و باطنى که بر خلاف فطرت آنهاست، خود را پاک نموده و به فطرت واقعى خود برمى‏گردند .

امیرمومنان (ع) نیز از همین زاویه به عید فطر مى‏نگرد و با اشاره به روز عید مى‏فرماید: «انما هو عید لمن قبل الله صیامه وشکر قیامه وکل یوم لا یعصى الله فهو عید ؛ این عید کسى است که خدا روزه ‏اش را پذیرفته، نماز او را ستوده و هر روز که خدا از نافرمانى نشود، آن روز عید است.»

آری روز ترک گناه و فاصله گرفتن از زشتى‏ها و پلیدى‏ها و روز غلبه بر شیاطین، روز عید است. عید فطر روز بازگشت ‏به فطرت است، این معنا را مى‏توان از لغت «عید فطر» نیز دریافت، چرا که «عید» به معناى بازگشت و «فطر» به معناى «فطرت و طبیعت‏» است .

مسلمانان در این روز در اثر یک ماه ضیافت و مهمانى خداوند به صفاى باطن دست‏ یافته و در حقیقت، شخصیت واقعى خویش را بازیافته‏ اند. فطرت پاک انسان در طول سال در اثر غبارهاى جهل و نادانى و غفلت ‏به انواع گناهان و معصیتها مبتلا، از حقیقت ‏خود دور و در نتیجه دچار خود فراموشى و خدا فراموشى مى ‏گردد . اما با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، انسان مسلمان در پرتو فضاى معنوى آن ماه و تلاش‏هاى خویش به یک زندگى نوین دست مى‏ یابد، که مى‏ توان آن را «بازگشت ‏به خویشتن‏» نامید .

در روز عید فطر گویى یک مسلمان از نو متولد مى‏شود، چرا که طبق گفتار حضرت علی(ع)، روزه ‏داران در شب عید فطر از تمام آلودگى‏ها و پلیدى‏ها پاک شده‏ اند و کمترین پاداش خود را که پاکى و پاکیزگى است دریافت نموده ‏اند.

مراتب روزه ‏داران در عید فطر

بدون تردید تک تک مسلمانان با فرا رسیدن عید سعید فطر نوعى شادى و لذت درونى در خود احساس مى‏ کنند، اما استقبال مسلمانان از روز عید فطر یکنواخت و مساوى نیست . زیرا هر کس نسبت‏ به معرفت و ایمان خود به این عید بزرگ و با عظمت نگریسته و از آن بهره مى ‏گیرد. زمینه‏ ها، ذهنیت ‏ها، مراتب ایمان و عوامل دیگرى در نگرش و انگیزه افراد دخالت دارند.

حل مشکلات اقتصادى و اجتماعى

در مورد ابعاد اقتصادى و اجتماعى عید فطر مى توان به پرداخت زکات فطره به عنوان عاملى ارزشمند براى فقرزدایى، توسعه اقتصادى و حل مشکلات اجتماعى در جامعه اسلامى اشاره کرد . افزون بر اینکه در کنار کمک به فقرا، موارد مصرف دیگرى نیز براى زکات فطره در اسلام منظور شده است که از جمله آنها احیاى روحیه همیارى و تعاون، رسیدگى به وضع بهداشتى، درمانى و فرهنگى مسلمانان است .

از زکات فطره مى ‏توان قرض بدهکاران حقیقى و افرادى را که در راه معصیت و خلاف، بدهکار نشده ‏اند را پرداخت کرد . در ساختن مسجد، مدرسه، پل‏ها و راه‏ها و بیمارستان‏ها و برطرف کردن سایر نیازهاى مسلمانان نیز مى ‏توان از این بودجه مردمى استفاده کرد .

همچنین با این بودجه مى ‏توان باورهاى دینى و اعتقادات مسلمانان ضعیف الایمان را تقویت کرده و کسانى را که در معرض شبهات و وسوسه‏هاى دشمنان قرار دارند یارى کرد .

مسلمانان با عمل به این موارد که با پرداخت زکات فطره انجام مى‏شود، در حقیقت‏ به بخشى از دعاهاى ماه رمضان که در مدت یک ماه بعد از نماز زمزمه مى‏کردند، در روز عید فطر جامه عمل مى ‏پوشانند .

گذشته از این‏ها، پرداخت زکات فطره که با نیت عبادت و تقرب به خداوند متعال انجام مى‏شود، نوعى بهره ‏گیرى از مادیات براى رسیدن به معنویات است .

بدین جهت گفته ‏اند که قبول روزه موکول به پرداخت زکات فطره است، چرا که دادن زکات موجب جدایى از تعلقات مادى و هواهاى دنیوى و نفسانى است و انسان مومن براى دوام فطرت الهى خویش و بازگشت ‏به عهد فطرى از هر آنچه رنگ تعلق دارد، باید رها و آزاد باشد و زنجیر مادیات را از پاى خود برکند تا سبک بال به سوى خداوند گام نهد .

تعظیم شعائر اسلامى

خداوند متعال مى‏فرماید:« و من یعظم شعائر الله فانها من تقوى القلوب‏»، هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد، این کار نشانه تقواى دلهاست .

تعظیم شعائر الهى یکى دیگر از ویژگى‏هاى عید سعید فطر است . شعار تکبیر و تهلیل و تحمید و تقدیس از جمله اعمالى است که به روز عید جلوه خاصى مى‏بخشد .

یک مسلمان باید از راه ‏هاى مختلف نداى حیاتبخش توحید را به گوش جهانیان برساند، که یکى از آن راه‏ها بیان شعارهاى مذهبى است .

پیامبر اکرم (ص) در روز عید فطر از منزل بیرون مى ‏آمد و تا رسیدن به مصلا با صداى بلند، شعار«لا اله الا الله‏» و «الله اکبر» سر مى‏داد و حتى در میان خطبه‏ها و قبل و بعد از آن با صداى رسا این کلمات را تکرار می کرد .

تقویت وحدت مسلمانان

اجتماع روز عید فطر مى‏تواند در پیوند و همدلى مسلمانان نقش آفرین باشد . آنان در گردهمایى روز عید فطر و قرار گرفتن در کنارهم، از نظرات، مشکلات و گرفتارى‏هاى یکدیگر آگاه مى‏شوند . در این گردهمایى بغض‏ها و کینه‏ها تبدیل به دوستى و همدلى مى ‏شود و مومنان در یک صف واحد احساس اتحاد و نزدیکى بیشترى به یکدیگر مى‏کنند .

عید فطر از سویى حکایت از پیوند معنوى انسان با خداى خویش دارد و از سوى دیگر بیانگر ارتباط وى با هم‏ کیشان خود است .

عید فطر و حرکت‏هاى سیاسى

در طول تاریخ، اجتماع روز عید فطر آنچنان مهم و تحول آفرین بوده که رهبران سیاسى نیز از آن بهره گرفته‏اند . در این مورد مى‏توان از حرکت ‏سیاسى ابومسلم خراسانى و شورش وى بر علیه دستگاه خلافت ‏بنى امیه نام برد . وى به سلیمان بن کثیر دستور داد به اقامه نماز عید فطر و ایراد خطبه بر علیه امویان بپردازد .

سلیمان نیز انقلاب و شورش بر علیه سلطنت اموى را در خطبه نماز عید فطر اعلام کرد . به این ترتیب آنان در سال 129 قمری در روز عید فطر در شهرهاى ماوراء النهر به پا خاسته، قیام خود را اعلام و در مدت کوتاهى سلسله بنى امیه را منقرض کردند.

پایگاه استاد حسین انصاریان

 1 نظر

آمرزش و مغفرت از بركت احسان‏

29 مرداد 1391 توسط ثریا

 

 

شيخ بهائى آن عارف بزرگوار و عالم باكرامت در كتاب كشكول مينويسد: در اطراف بصره مردى از دنيا رفت، بخاطر اين كه غرق در آلودگى و معصيت بود كسى براى تشييع جنازه او حاضر نشد، همسرش چند نفر را به عنوان مزدور انتخاب و جنازه را تا محل نماز بردند ولى كسى حاضر نشد به او نماز بخواند، جنازه را از محل نماز حركت داده و براى دفن به خارج از شهر بردند! در آن نواحى زاهدى مشهور ميزيست كه همه به صدق و صفا و پاك دلى‏اش اعتقاد داشتند، حمل كنندگان جنازه حس كردند زاهد به انتظار رسيدن جنازه نشسته همين كه جنازه را بر زمين نهادند به حمل كنندگان مزدور گفت: آماده نماز شويد و نماز خواند، طولى نكشيد كه خبر نماز زاهد به شهر رسيد، مردم گروه گروه براى اطلاع از جريان و اعتقادى كه به زاهد داشتند براى رسيدن به ثواب اجتماع كرده برآن جنازه نماز ميخواندند و همه از اين پيش آمد شگفت زده بودند.

 

نهايتاً از زاهد جوياى حال شدند كه شما از آمدن اين جنازه به اين ناحيه چگونه خبردار شديد؟ گفت: در عالم رؤيا به من گفته شد برو در فلان محل بايست جنازهاى ميآورند كه فقط يك زن همراه آن است بر او نماز بگذار كه آمرزيده شده.

زاهد از زن پرسيد همسر تو چه عملى انجام ميداد كه سبب آمرزش او شد، زن گفت: شبانه روز همسرم به آلودگى و شرب خمر ميگذشت، زاهد پرسيد آيا عمل خوبى هم داشت؟ زن پاسخ داد آرى سه كار خوب هم انجام ميداد: 1- هر وقت به هنگام شب شراب مينوشيد همين كه از مستى به خود ميآمد ميگريست و ميگفت: خدايا كدام گوشه دوزخ مرا جاى خواهى داد؟ 2- صبح كه ميشد لباسش را عوض ميكرد و غسل و وضو ميگرفت و نماز ميخواند 3- هيچ گاه خانه او خالى از دو يا سه يتيم نبود، آنقدر كه به يتيمان مهربانى و لطف داشت به اطفال خود نداشت!!

پایگاه عرفان

 

 

 1 نظر

دلايل وجود شب قدردر ماه رمضان چيست؟

30 تیر 1391 توسط ثریا

یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم[1] الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم » ; ای کسانی که ایمان آورده اید، روزه بر شما واجب شده است، همان گونه که در امت های پیشین بر ایشان واجب شده بود . (بقره 183)
روزه سرچشمه تقوی و پرهیزکاری:
«لعلکم تتقون » (روزه بگیرید) تا شاید پرهیزکار باشید (بقره 183) .
هدف از تشریح روزه:
«و لتکملو العده و لتکبروا الله علی ما هداکم و لعلکم تشکرون » (بقره 185)
فضیلت ماه مبارک رمضان:

ادامه »

 1 نظر

اداب ورود به ماه مبارک رمضان

30 تیر 1391 توسط ثریا

 
به زودی شمیم ماه رمضان فضای کشور را عطرآگین می‌کند و مردم مسلمان همراه با آغاز ماه مهمانی خدا سعی خواهند کرد که از رحمت الهی به بهترین نحو استفاده کنند، روزه، نماز و شب‌زنده‌داری همراه با قرائت صحف آسمانی در یک ماه رمضان بهترین توشه‌‌ای است که می‌تواند به صیقل کردن روح انسان کمک کند، به همین منظور به آثار و برکات روزه از کتاب «دقایقی با قرآن» حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی نیم نگاهی خواهیم داشت که در پی می‌آید:

*آثار و برکات روزه

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»

ادامه »

 1 نظر

داستان شگفت‏انگيز حاتم اصم‏

23 تیر 1391 توسط ثریا

 

 

 

حاتم اصمّ از زاهدان و عارفان وارسته عصر خود بود و با همه موقعيتى كه در ميان مردم داشت از نظر معيشت با عائله‏اش در كمال سختى و دشوارى به سر مى‏برد، ولى اعتماد و توكّل فوق العاده‏اى به حضرت حق داشت.

شبى با دوستانش، سخن از حج و زيارت كعبه به ميان آوردند، شوق زيارت و عشق به كعبه و رفتن به محلّى كه پيامبران خدا در آنجا پيشانى عبادت به خاك ساييده بودند، دلش را تسخير و قلبش را دريايى از اشتياق كرد.

چون به خانه برگشت، زن و فرزندانش را مورد خطاب قرار داد كه: اگر شما با من موافقت كنيد من به زيارت خانه محبوب مشرف شوم و در آنجا شما را دعا كنم. همسرش گفت: تو با اين فقر و پريشانى و تهى‏دستى و نابسامانى و عائله سنگين و معيشت تنگ، چگونه بر خود و ما روا مى‏دارى كه به زيارت كعبه‏ روى؟ اين زيارت بر كسى واجب است كه ثروتمند و توانا باشد. فرزندانش گفتار مادرشان را تصديق كردند، مگر دختر كوچكش كه با شيرين زبانى خاص خودش گفت: چه مانعى دارد اگر به پدرم اجازه دهيد عازم اين سفر شود؟

ادامه »

 2 نظر

گنهكار و مهلت توبه‏

23 تیر 1391 توسط ثریا

زمانى كه ابليس دچار لعنت خدا شد، از خداوند براى بقايش تا روز قيامت مهلت خواست، به او مهلت دادند، از او سؤال شد: اين مهلت گسترده را براى چه مى‏خواهى؟ جواب داد: خداوندا! به عزّتت از كنار بنده‏ات نمى‏روم، تا جان از بدنش بيرون رود، خطاب رسيد: به عزّت و جلالم قسم، درِ توبه را به روى‏ بنده‏ام تا فرا رسيدن مرگش نمى‏بندم‏ .

عرفان

 2 نظر

نیمه شعبان مبارک

15 تیر 1391 توسط ثریا

 2 نظر

ترس از خدا یا امید به خدا ؟

24 خرداد 1391 توسط ثریا

هميشه ميگن از خدا بترس و حيا كن و يا از خدا ميترسم و عبارت هاي اينچنيني. و در موارد ديگه اميدت به خدا باشه و اميد داشته باش با گوشمون مانوس شده است .

اما باید گفت : كى از صفات خوب مؤمنان كه در قرآن به آن در جاهاى متعددى اشاره شده است صفت «خوف و رجاء» است به اين معنى كه مؤمنان در عين ترس از عظمت خداوند اميد به رحمت او نيز دارند .
غلبه خوف بر اميد ، انسان را به يأس و سستى مى كشاند و غلبه رجاء و طمع انسان را به غرور و غفلت وامى دارد و اين هر دو دشمن حركت تكاملى انسان در مسير او به سوى خدا است . از اين روست كه در آيه 16 سوره سجده به داشتن هر دو صفت خوف و رجاء اشاره شده است .
«تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا وَ مِمَّا رَزَقْنَـهُمْ يُنفِقُونَ ;(سجده ،16) پهلوهاى شان از بسترها در دل شب دور مى شوند ]بپا مى خيزند و رو به درگاه خدا مى آورند[ پروردگار خود را با بيم و اميد مى خوانند و از آن چه به آن ها روزى داده ايم ، انفاق مى كنند .»

بنابر اين ما همانطور که می گوییم خداوند بخشنده است وگناهان کثیر ما را با کارهای نیک اندکمان می بخشد به موقعش مو را هم از ماست بیرون می آورد یعنی تمام اعمال یک مومن در زیر ذره بین الهی قرار دارد .وما باید برای بهتر انجام دادن وظیفه بندگی به هردو صفت خدا توجه داشته باشیم .واز طرفی که شوق بدرگاهش همیشه در دلهامان می باشد ترس از عظمت وعذاب الهی هم ما را باید از انجام معاصی روزانه دور گرداند .

سایت رهبران شیعه

 3 نظر

توبه در ميدان جنگ‏

24 خرداد 1391 توسط ثریا

نصر بن مزاحم در كتاب وقعه‏ى صفّين نقل مى‏كند: هاشم مرقال مى‏گويد: با تعدادى از قاريان قرآن در جنگ صفّين براى يارى اميرالمؤمنين عليه السلام شركت داشتم، جوانى از طايفه‏ى غسّان از لشكرگاه معاويه به ميدان آمد، رجز خواند، به على عليه السلام ناسزا گفت و مبارز طلبيد. به شدت ناراحت شدم، از اينكه فرهنگ خطرناك معاويه، اينچنين مردم را گمراه كرده بود دلم سوخت، به ميدان تاختم و به آن جوان غافل گفتم: اى جوان! هر سخنى كه از دهان درآيد، در پيشگاه‏ خداوند حساب دارد، اگر حضرت حق از تو بپرسد: چرا به جنگ على بن ابى طالب رفتى، چه پاسخ مى‏دهى؟ جوان گفت: مرا در پيشگاه خدا حجت شرعى هست، زيرا جنگ من با شما به خاطر بى‏نمازى على بن ابى طالب است!

هاشم مرقال مى‏گويد: حقيقت را براى او بيان كردم، نيرنگ و خدعه‏ى معاويه را براى او ثابت نمودم، چون به حقيقت واقف شد، از خداوند مهربان عذرخواهى كرد، و به عرصه‏گاه توبه وارد شد و به دفاع از حق با ارتش معاويه به جنگ برخاست‏ .

پایگاه عرفان

 نظر دهید »

«تومنون ببعض و تكفرون ببعض»

24 خرداد 1391 توسط ثریا


يكبار، با انسان خوبى برخورد كردم كه داشت از درآمدش برايم تعريف‏ مى‏كرد (البته، منظورم از خوب اين است كه از نظر اخلاقى، برخورد با ديگران، و توسل به اهل بيت خوب بود). او از درآمد سالش برايم سخن مى‏گفت كه مثلا 40 ميليون تومان پول گندم، 60 ميليون تومان پول جو مزرعه‏هايم است، 20 ميليون تومان هم سيب درختى مى‏فروشم، چند ميليون تومان پول فروش شير گاوهايى است كه دارم و … گفتم:

مى‏دانى كه گندم و جو و گاو و گوسفند و … در اسلام زكات دارند؟

گفت: مى‏دانم، ولى در اين قسمت لنگ مى‏زنم و در پرداخت زكات توقف كرده‏ام. گفتم: بعد از مرگ، فرزندانت زكاتى كه به گردن دارى را مى‏پردازند؟ گفت: من كه از آن‏ها بهتر هستم ندادم، آن‏ها كه هرگز نمى‏دهند! گفتم: پس چرا حق پروردگار را نمى‏پردازى، مگر در قرآن نخوانده‏اى كه:

«و الذين فى اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم».

و آنان كه در اموالشان حقّى معلوم است. براى درخواست‏كننده تهيدست و محروم از معيشت و ثروت.

گفت: خوانده‏ام، ولى نمى‏دانم چرا پايم براى اين كار پيش نمى‏رود؟!

آرى، مردم از قرآن تاثير مى‏گيرند، ولى يكى در پرداخت زكات لنگ است؛ يكى در پرداخت خمس؛ يكى در رعايت حق زن و بچه؛ يكى در امر ازدواج؛ و ديگرى در عبادت. ازاين‏رو، به آسانى نمى‏توانيم بگوييم مردم بى‏دين هستند، چون زكات يا خمس نمى‏دهند و بد اخلاق هستند.

حق اين است كه بگوييم مردم كم دين يا ضعيف الايمان هستند. قرآن مى‏فرمايد:

«قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا و لكن قولوا أسلمنا و لما يدخل الايمان فى قلوبكم و إن تطيعو اللّه و رسوله لا يلتكم من أعمالكم شيئا إن اللّه غفور رحيم* إنما المؤمنون الذين آمنوا باللّه و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فى سبيل اللّه أولئك هم الصادقون».

باديه‏نشينان گفتند: ما از عمق قلب ايمان آورديم. بگو: ايمان نياورده‏ايد، بلكه بگوييد: اسلام آورده‏ايم؛ زيرا هنوز ايمان در دل‏هايتان وارد نشده است. و اگر خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد، چيزى از اعمالتان را نمى‏كاهد؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است. مؤمنان فقط كسانى‏اند كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده‏اند، آن گاه در حقّانيّت آنچه به آن ايمان آورده‏اند شك ننموده و با اموال و جان‏هايشان در راه خدا جهاد كرده‏اند؛ اينان در گفتار و كردار اهل صدق و راستى‏اند.

آرى، عده‏اى از مردم بى دين هستند. يعنى هيچ اثرى از قرآن بر نمى‏دارند. ولى آنان كه مقدارى در اثرپذيرى كاهل‏اند، به فرموده امير المؤمنين به همان مقدار خود را از رحمت خدا محروم كرده‏اند.

پس، نبايد اين‏طور باشد كه كسى ادعا كند از آيات قرآن درباره نماز اثر گرفته، ولى در عوض 70 سال، هنوز از آيات مربوط به مال اثر نگرفته است؛ خاصه اين‏كه چنين فردى شيعه هم باشد.

خداوند درباره اين نحوه بهره‏گيرى از آيات قرآن مى‏فرمايد:

«أفتؤمنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض فما جزاء من يفعل ذلك منكم إلا خزى فى الحياة الدنيا و يوم القيامة يردون إلى أشد العذاب و ما اللّه بغافل عما تعملون* أولئك الذين اشتروا الحياة الدنيا بالآخرة فلا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينصرون».

آيا به بخشى از كتاب آسمانى ايمان مى‏آوريد و به بخشى ديگر كفر مى‏ورزيد؟ پس كيفر كسانى از شما كه چنين تبعيضى را در آيات خدا روا مى‏دارند، جز خوارى و رسوايى در زندگى دنيا نيست، و روز قيامت به سوى سخت‏ترين عذاب بازگردانيده مى‏شوند، و خدا از آنچه انجام مى‏دهيد، بى‏خبر نيست. اينان كسانى‏اند كه زندگى زودگذر دنيا را به جاى آخرت خريدند؛ پس نه عذاب از آنان سبك شود و نه يارى شوند.

تمام اين پذيرش‏ها و نپذيرش‏ها از دنيادوستى و دلدادگى به دنيا نشات مى‏گيرد. زيرا كسى كه دنيا در نظرش پست است هيچ‏گاه به اين دام خطرناك نمى‏افتد.

 

 1 نظر

درسى از امام كاظم (ع)

24 خرداد 1391 توسط ثریا


در زمان حكومت عباسيان و عصر وزارت برامكه ، جمعيت ايرانيان در شهر بغداد زياد شده بود. دولت در دست ايرانى‏ها بود و آن‏ها با اين‏كه در منطقه‏اى عربى زندگى مى‏كردند، عادات و رسومشان را تعطيل نكرده بودند. از جمله اين‏كه مراسم عيد نوروز را برگزار مى‏كردند.

منصور دوانيقى يك سال به هنگام نوروز به رسم ايرانى‏ها بر تخت نشست و دستور داد به بهانه تحويل سال نو به ديدارش بيايند و از وجود مبارك موسى بن جعفر، عليه السلام، نيز دعوت كرد در جلسه حاضر باشد. مطابق رسم، هركس كه به ديدار منصور مى‏آمد هديه‏اى نيز با خود مى‏آورد. ازاين‏رو، به زودى گوشه‏اى از كاخ او از پول و طلا و نقره و شمش و قاليچه و پارچه قيمتى و … پر شد. پس از چندى، منصور رو به حضرت موسى بن جعفر، عليه السلام، كرد و گفت: تمام اين هدايا در اختيار شماست!

در آخرين ساعات جلسه، پيرمردى وارد شد و در مقابل موسى بن جعفر زانو زد و گفت: من چيزى نداشتم به عنوان هديه براى شما بياورم، اما سه خط شعر درباره جدتان حضرت سيد الشهداء گفته‏ام كه اگر اجازه بدهيد برايتان بخوانم! حضرت فرمودند: بخوان! وقتى پيرمرد شعرش را خواند، اشك از ديدگان حضرت جارى شد. سپس، رو به منصور كرد و فرمود: اين هدايا را مى‏خواهى چه كنى؟ گفت: همه در اختيار شماست. آن‏گاه، حضرت به پيرمرد فرمود: همه اين هدايا از آن توست. آن‏ها را بردار و با خود ببر. تازه اين مزد اصلى شعر تو نيست، زيرا اجر آن را خداوند در روز قيامت به تو خواهد داد.

اين وارستگى از دنياست. كسى كه خود را شيعه موسى بن جعفر، عليه السلام، مى‏داند بايد با خود بيانديشد كه خداوند 200 يا 300 تن گندم به من داده است. آفتاب و زمين و برف و آب و گندمش كه از خدا بوده، من تنها آن را كاشته و از آن مراقبت كرده‏ام، پس چرا زكاتش را ندهم؟ پس، كسى كه مى‏گويد پايم براى اين كار پيش نمى‏رود و نمى‏توانم، دوستى دنيا را بر دوستى با خدا ترجيح داده است. كجاى وجود اين انسان از قرآن اثر گرفته و او چگونه ادعا مى‏كند شيعه موسى بن جعفر است؟

انسان مؤمن بايد همه وجودش از قرآن اثر بردارد. اين هم به دست نمى‏آيد مگر اين‏كه انسان اين اثربردارى را با تمرين و تامل در خود تقويت كند. يعنى وقتى آيه زكات را شنيد به آن عمل كند. بدين ترتيب، پرداخت زكات سال آينده براى او آسان مى‏شود و پرداخت زكات سال سوم آسان‏تر.

انسان نفس خود را به هر طرف كه سوق بدهد در همان جهت باقى خواهد ماند، اما خدا نكند نفس مهار خود را به گردن آدمى بيندازد و او به انسان جهت بدهد. زيرا نفس به آسانى انسان را به بخل و حرص و رابطه نامشروع و قمار و شراب مى‏كشد و به دام مى‏اندازد. به قول شاعر:

نفس سركش ملك تن را مى‏دهد آخر به باد

 

حاكم ظالم ديار خويش ويران مى‏كند.

پایگاه عرفان
 نظر دهید »

مالكان نفس و نفس مالكان‏

24 خرداد 1391 توسط ثریا

 

مردم، به طور كلى، بر دو دسته‏اند: يا اختيار مجموعه وجودى نفس خود را در دست دارند و به تعبير گذشتگان «مالك نفس» هستند، يا اين‏كه نفس اختيار آن‏ها را در دست دارد كه «مملوك نفس» تلقى مى‏شوند.

بيچاره‏ترين مردم همين گروه هستند كه مملوك نفس‏اند.

ما بايد كارى بكنيم نفس ما و باطن ما غلام حلقه به گوشمان باشد.

يعنى تا حكم خدا را شنيديم وادار به اجراى حكمش كنيم و نگذاريم ما را به وسوسه‏هاى مختلف به سوى خودش بكشد و متوقف بكند كه گندم را براى چه مى‏خواهيد بدهيد؟ خمس را براى چه مى‏خواهيد بدهيد؟ اين پول را براى كار خير براى چه مى‏دهيد؟ اين مسجد را براى چه مى‏خواهيد بسازيد؟ اين جهازيه را براى چه مى‏خواهيد بدهيد؟ چه خوب است كه آدم مالك نفس خويش باشد و اطاعت از فرمان خدا را بر اجابت دعوت شيطان ترجيح دهد!

«الشيطان يعدكم الفقر و يأمركم بالفحشاء و اللّه يعدكم مغفرة منه و فضلا و اللّه واسع عليم».

شيطان شما را به هنگام انفاق مال با ارزش از تهيدستى و فقر مى‏ترساند، و شما را به كار زشت چون بخل و خوددارى از زكات و صدقات امر مى‏كند، و خدا شما را از سوى خود وعده آمرزش و فزونى رزق مى‏دهد؛ و خدا بسيار عطاكننده و داناست.

erfan.com

 نظر دهید »

داستان شعوانه و توبه‏

23 خرداد 1391 توسط ثریا

 مرحوم ملا احمد نراقى در كتاب شريف اخلاقى معراج السعادة، در رابطه با توبه‏ى واقعى داستان شگفت آور زير را نقل مى‏كند:

او زنى بود جوان، خوش صدا، رقاصه، بى‏توجه به حلال و حرام الهى. در شهر بصره مجلس فسق و فجورى از ثروتمندان و جوانان نبود مگر اين كه شَعْوانه براى خوشگذرانى آنان در مجلس حاضر مى‏شد، او در آن مجالس آوازه‏خوانى مى‏كرد، مى‏رقصيد و بزم آلودگان را گرم مى‏كرد، شعوانه را در اين امور عدّه‏اى از دختران و زنان همراهى مى‏كردند.

روزى براى رفتن به مجلس بدكاران، با تعدادى از همكارانش از كوچه‏اى مى‏گذشت، شنيد از خانه‏اى ناله و افعان بلند است، با تعجب گفت: چه خبر است؟ يكى از همكارانش را براى جستجوى موضوع فرستاد، ولى از برگشتن او خبرى نشد، نفر دوم را فرستاد تا از آن مجلس خبرى بياورد برنگشت، سومى را به دنبال خبر گرفتن فرستاد و از او به اصرار خواست برگردد و مانند آن دو نفر او را به انتظار نگذارد، او رفت و بعد از اندك مدّتى بازگشت و گفت: اى خاتون، اين ناله و ماتم بدكاران و فرياد و نعره‏ى گنهكاران است!

شعوانه گفت: بهتر اين است كه خود بروم و از آن مجلس خبر بگيرم.

نزديك مجلس آمد، مشاهده كرد واعظى براى مردم سخن مى‏گويد: سخنش به اين آيه رسيده بود:

«إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً* وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً» .

زمانى كه آتش دوزخ، تكذيب كنندگان قيامت را از مكانى دور ببيند، خروش و فرياد جهنم را از دور به گوش خود مى‏شنوند، چون آن تبهكاران را در زنجير بسته به محل تنگى از جهنم دراندازند، در آن حال فرياد واويلا از دل بركشند!

شعوانه چون اين آيه را شنيد و با قلب و جان به مفهوم آن توجه كرد، عربده‏اى كشيد و گفت: اى گوينده! من يكى از گنهكارانم، من نامه سياهم، من شرمنده و خجالت‏زده‏ام، آيا اگر توبه كنم توبه‏ام در پيشگاه حق مورد پذيرش است؟ واعظ گفت: آرى، گناهت قابل بخشش است، گرچه به اندازه‏ى شعوانه باشد! گفت: واى بر من كه خود من شعوانه هستم، مرا چه اندازه آلودگى است كه گنهكار را به من مثل مى‏زنند، اى واعظ! از اين پس گناه نكنم و دامن آلوده نسازم و به مجلس اهل گناه قدم نگذارم. واعظ گفت: خداوند هم نسبت به تو ارحم الراحمين است.

شعوانه به حقيقت توبه كرد، اهل عبادت و بندگى شد، گوشت روييده از گناه در بدنش آب شد، دلش گداخت، سينه‏اش سوخت، ناله و فريادش به نهايت رسيد، در خود نگريست و گفت: آه! اين دنياى من، آخرتم چه خواهد شد، در درونش صدايى احساس كرد: ملازم درگاه باش تا ببينى در آخرت چه مى‏بينى.

 

 نظر دهید »

هوا و هوس عامل سقوط انسان‏

23 خرداد 1391 توسط ثریا

 

 


منابع مقاله
:

کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد دوم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

 

امیرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

أكْثَرُمَصارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطامِعِ. «1»

بيشتر زمين خوردنهاى عقول و ورشكسته شدن خردها مربوط به برق و صاعقه شهوات و هوا و هوس است.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

لَوْلا أنَّ الشَّياطينَ يَحُومُونَ عَلى قُلُوبِ بَنى آدَمَ لَنَظَرُوا إلى مَلَكُوتِ السَّماءِ. «2»

اگر شياطين و هوا و هوس‏هاى درونى بر گرد قلوب نمى‏چرخيدند هر آينه فرزندان آدم به اسرار عالم بالا مى‏نگريستند.

رسول خدا از قبرستان عبور مى‏كردند، به دو قبر اشاره فرمودند و گفتند: صاحبان اين دو قبر الآن به كيفر گناهانى كه داشتند در عذابند، سپس فرمودند:

لَولا تَكْثيرٌ فى كَلامِكُمْ و تَمْريجٌ فى قُلُوبِكُمْ لَرَأيْتُمْ ما أرى‏ و لَسَمِعْتُمْ ما أسْمَعُ. «3»

اگر جز به حق سخن نمى‏گفتيد و اگر قلب شما چراگاه صفات ناپسند نبود هرآينه آنچه من مى‏ديدم مى‏ديديد و هر چه من شنيدم مى‏شنيديد.

امير المؤمنين عليه السلام فرمود:

ادامه »

 1 نظر

سن آدمى به قدر عقل اوست‏

23 خرداد 1391 توسط ثریا


خدا رحمتش كند! يادم هست سال‏ها پيش امام جماعت يكى از مساجد [24] گاهى كه از دست بدكاران و گناهكاران و افراد خلافكار عصبانى مى‏شد، روى منبر با همان عصبانيت مخاطبشان مى‏كرد و مى‏گفت: بچه 70 ساله! چه وقت مى‏خواهى بالغ شوى و بفهمى كه دنيا و آخرت چه خبر است؟ تو بالغ بدنى شده‏اى نه بالغ عقلى. بدنت 55 سال پيش از نظر جسمى بالغ شد، پس چرا از نظر فكرى هنوز 2- 3 سالت بيشتر نيست؟

بعد، يكى از دوستان برايم تعريف كرد كه متعاقب اين حرف، روزى قضيه جالبى پيش آمد. ماجرا از اين قرار بود كه پيرمرد 80 ساله‏اى مرد كه اتفاقا انسان ناميزانى بود. مطابق رسم براى او ختم گرفتند و واعظ معروفى را هم دعوت كردند كه از قضا هم اين ميت را مى‏شناخت و هم واعظ متدينى بود كه نماز شبش ترك نمى‏شد و از عبارات جنت مكان و خلد آشيان و نوكر اهل بيت و … كه نقل مجلس ختم است استفاده نمى‏كرد. از طرفى، مى‏دانست اين مرد 80 سال آدم بى‏ربطى بوده، لذا ابتدا منبر نصيحتى خوبى براى مردم رفت و در انتها هم روضه حضرت على اصغر، عليه السلام، را خواند. پس از پايان منبر، پسر بزرگ ميت نزد اين واعظ آمد و گفت: آقا، شما پدر ما را مى‏شناختيد؟ گفت: كاملا!

گفت: مى‏دانستيد ايشان 80 سالش بوده؟ گفت: آرى! گفت: پس چرا روضه حضرت على اصغر خوانديد؟ گفت: چون پدر شما از بچه شش ماهه‏اى هم كمتر مى‏فهميد. آن روضه را هم برايش اضافه خواندم!

آرى، گاهى بدن رشد مى‏كند و جان انسان در دو سالگى مى‏ماند. بلوغ جنسى و جسمى هويدا مى‏شود، ولى عقل در يك سالگى مى‏ماند.

*** ذو القرنين پرسيد: چرا قبرهايتان كنار خانه‏هاست؟ گفت: از انبيا به ما رسيده كه براى بيدار شدن از خواب غفلت، واعظى بهتر از ياد مرگ وجود ندارد. ما هر روز كه از در خانه بيرون مى‏آييم، چشممان به اين قبرها مى‏افتد و به خودمان مى‏گوييم: آخر زندگى در دنيا به اين‏جا ختم مى‏شود. يك وقت اسير دنيا نشوى، چون دنيا تو را براى خود نگه نمى‏دارد و روزى رهايت مى‏كند و بايد ببرند خاكت كنند. عبرت بگير!

قبرها جلوى خانه‏هايمان است تا هر روز ياد آخرت و مردن باشيم و بدانيم اين‏جا ماندنى نيستيم و مسافريم. نتيجه‏اش اين است كه مال كسى را نمى‏بريم، حق كسى را پايمال نمى‏كنيم، ظلم به كسى نمى‏كنيم، و آبروى كسى را نمى‏بريم. زيرا هر روز اين قبرها نصيحتمان مى‏كنند.

اما اين‏كه روى قبرها مدت عمر را آن‏گونه ثبت كرده‏ايم دليلش اين است كه ما آن مقدار از عمر را كه در عبادت و خدمت و تعليم و تربيت گذشته عمر محسوب مى‏كنيم و بقيه را عمر حيوانى و شكمى مى‏دانيم.

عرفان

 نظر دهید »

چه کنیم تا روح ما بزرگ و ظرفیت ما زیاد شود؟

20 خرداد 1391 توسط ثریا

 

اگر به تسبیح گفتن همه موجودات توجه داشته باشیم، گفتن چند «سبحان الله» را چیزی نمی‌دانیم.

به گزارش خبرنگار برنا،حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در پاسخ به این سوال که چه کنیم تا روح ما بزرگ و ظرفیت ما زیاد شود پاسخ داده است:حضرت علی (ع) به همام می‌فرماید:«عظم الخالق فی انفسهم و صغر ما دون ذلک» یعنی چون خداوند در روح آنها عظمت دارد، غیر خدا هر چه باشد کوچک جلوه می‌کند. تا وقتی روی زمین هستیم، یک هکتار زمین برای ما بزرگ است، اما اگر سوار هواپیما شدیم هر چه هواپیما بالاتر رود ، این قطعه زمین برای ما کوچک‌تر می‌شود.

اگر توجهی به پول‌های موجود در بانک کنیم، سرمایه خود را ناچیز خواهیم دید. اگر به تسبیح گفتن همه موجودات توجه داشته باشیم، گفتن چند«سبحان الله» را چیزی نمی‌دانیم. اگر به کتابخانه‌های بزرگ و مهم دنیا نگاه کنیم، مطالعه چند کتاب ما را مغرور نخواهد کرد.

وقتی به امام سجاد (ع) گفتند: چرا اینقدر عبادت می‌کنی؟ فرمود: عبادت من کجا و عبادت علی بی ابیطالب کجا .

خداوند در قرآن به پیامبرش می گوید:یادی از سختی‌های انبیای گذشته کن تا سختی‌ها برای تو آسان و سبک شود. آری ، اگر به پشت سر نگاه کنیم و راه رفته را ببینیم مغرور می‌شویم، باید به راه نرفته نظر دوخت تا به فکر رفتن بیفتیم.

 10 نظر

Safely remove فراموش نشود

20 خرداد 1391 توسط ثریا



یک کارشناس نرم افزار گفت: در راستای محافظت فلش مموری و جلوگیری از سوختن آن گزینه safely remove فراموش نشود.

کامران کاظمی در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، اظهار کرد: این سوال برای اکثر افراد به وجود می آید که آیا remove کردن فلش مموری الزامی است یا خیر؟ در جواب آن باید گفت که فلش مموری ها برروی دو حالت قرار می گیرند که از مسیر زیر قابل رؤیت است که کاربر باید روی آیکون فلش مموری در my computer کلیک راست کرده و گزینه ی properties را انتخاب کند.

او ادامه داد: در غیر این صورت به تب Hardware رفته و بعد از انتخاب فلش مموری از لیست گزینه ی properties را انتخاب کند که در پی آن پنجره ی جدیدی باز می شود که باید به تب Policies بروید.

ادامه »

 2 نظر

دعای روز شنبه

20 خرداد 1391 توسط ثریا

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانیاش هميشگى است
بِسْمِ اللَّهِ كَلِمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ وَ مَقَالَةِ الْمُتَحَرِّزِينَ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ تَعَالَى مِنْ جَوْرِ الْجَائِرِينَ وَ كَيْدِ الْحَاسِدِينَ وَ بَغْيِ الظَّالِمِينَ وَ أَحْمَدُهُ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِينَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْوَاحِدُ بِلا شَرِيكٍ وَ الْمَلِكُ بِلا تَمْلِيكٍ لا تُضَادُّ فِي حُكْمِكَ وَ لا تُنَازَعُ فِي مُلْكِكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ أَنْ تُوزِعَنِي مِنْ شُكْرِ نُعْمَاكَ مَا تَبْلُغُ بِي غَايَةَ رِضَاكَ
به نام خدا كه كلمه پناه‏ جويان و گفتار پرهيزگاران است و پناه مى ‏برم به خداى بلندمرتبه از ستم ستمگران‏ و نيرنگ حسودان و سركشى ظالمان و او را می ستايم ستايشى برتر از ستايش ستايشگران،خدايا!تويى يگانه‏ بی انباز،و پادشاه على الاطلاق،در فرمانروايی ات مخالفت نشوى،و در پادشاهی ات هماوردى ندارى، از تو میخواهم كه بر بنده و فرستاده‏ ات محمد درود فرستى،و سپاس نعمتهايت را چنان قسمت من كن كه مرا به كمال خشنودی ات نايل گرداند
وَ أَنْ تُعِينَنِي عَلَى طَاعَتِكَ وَ لُزُومِ عِبَادَتِكَ وَ اسْتِحْقَاقِ مَثُوبَتِكَ بِلُطْفِ عِنَايَتِكَ وَ تَرْحَمَنِي بِصَدِّي [وَ صُدَّنِي‏] عَنْ مَعَاصِيكَ مَا أَحْيَيْتَنِي وَ تُوَفِّقَنِي لِمَا يَنْفَعُنِي مَا أَبْقَيْتَنِي وَ أَنْ تَشْرَحَ بِكِتَابِكَ صَدْرِي وَ تَحُطَّ بِتِلاوَتِهِ وِزْرِي وَ تَمْنَحَنِي السَّلامَةَ فِي دِينِي وَ نَفْسِي وَ لا تُوحِشَ بِي أَهْلَ أُنْسِي وَ تُتِمَّ إِحْسَانَكَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمْرِي كَمَا أَحْسَنْتَ فِيمَا مَضَى مِنْهُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
و به بركت عنايت خويش بر طاعت و مداومت عبادت خود و شايستگى پاداشت‏ يارى نمايى و تا زنده‏ ام به بازداشتن از گناهانت بر من مهر ورزی و تا پايان عمر بر انجام آنچه بهره‏ ام رساند توفيقم دهى،و به كتاب خود(قرآن)براى پذيرش حق،سينه‏ ام را فراخ گردانى و بار گناهانم را با تلاوتش از نامه اعمالم فرو ريزى و در دين و جانم به من سلامت بخشى و كسانیكه به آنها انس گرفته‏ام از من وحشت‏زده نكنى و در باقيمانده عمر احسانت را بر من تمام نمايى چنان‏كه در گذشته عمرم بر من احسان نمودى.اى مهربان‏ترين مهربانان.

 

 

 نظر دهید »

اقرأ بسم ربك

20 خرداد 1391 توسط ثریا

 


با اين‏كه اولين آيه قرآن و اولين سخن پروردگار با آخرين پيامبرش دستور به خواندن است، نمى‏دانم چرا مسلمانان اين اندازه با كتاب و مطالعه غريب و در اين عرصه مهجورند؟ به‏واقع، هميشه براى مردم ايران غصه خورده‏ام كه چرا از كتاب و كتاب خوانى دورند؟

طبق آمار كتابخانه ملى ايران مقدار وقتى كه مردم ايران براى كتاب خواندن صرف مى‏كنند، در هر 24 ساعت 2 دقيقه بيشتر نيست.  از اين مقدار هم بايد مطالعاتى را كه صرفا جنبه سرگرمى و تفريح دارد كم كرد، چون متاسفانه، خيلى از مردم علاقمند به خواند مطالبى هستند كه در ازاى آن چيز مهمى گيرشان نمى‏آيد؛ مثل خواندن برخى كتاب‏هاى داستان و رمان و بخش حوادث روزنامه‏ها يا مجلات ورزشى و …

در خواندن كتاب، بايد به محتواى آن توجه كنيم و به علمى كه از آن به دست مى‏آوريم دقت نماييم. زيرا برخى علم‏ها مفيدند و برخى مضر.

برخى نيز نه مفيدند و نه مضر؛ يعنى يادگيرى يا مطالعه آن‏ها فقط اتلاف وقت و انرژى محسوب مى‏شود.

عده‏اى هم حقايق را تنها از سخنرانى‏ها و منبرها كسب مى‏كنند و به مطالعه نمى‏پردازند. آن هم محدود به ماه مبارك رمضان و محرم و مناسبت‏هايى از اين دست است. ضمن اين‏كه يك سخنران، هرقدر هم اهل مطالعه و تحقيق و تامل باشد، به خاطر وقت كمى كه دارد، تنها درصدى از دانسته‏هايش را مى‏تواند بازگو كند. اين در حالى است كه كتاب انسان را با دنياهاى ديگر و موضوعات متنوع‏تر آشنا مى‏كند.

شرمم مى‏آيد اين نكته را يادآورى كنم كه در اروپا و آمريكا مردم به محض اين‏كه بيكار مى‏شوند سراغ كتاب مى‏روند. ازاين‏رو، وقتى در اتوبوس و قطار و ساير وسايل نقليه مى‏نشينند تا از شهرى به شهرى بروند، بيشتر مردم مشغول مطالعه هستند. كتابخانه‏هايشان نيز پر از افراد كتاب‏خوان و كتاب‏دوست است و تقريبا همه در خانه كتاب دارند.

پيش از آن كه به لندن بروم، درباره كتابخانه بزرگى كه كنار موزه لندن واقع است مطالبى شنيده بودم، اما وقتى به كتابخانه «بريتيش موزيوم» رفتم، ديدم هرچه گفته‏اند راست گفته‏اند. قفسه‏هاى كتاب اين كتابخانه كه تا سقف امتداد داشت پر از كتاب بود و اين درحالى بود كه به علت كمبود جا، با وجود فضاى بسيار بزرگى كه آن كتابخانه دارد، كتاب‏ها را روى زمين و روى هم چيده بودند! تعداد كتاب‏خوان‏ها و مراجعين و درآمدى كه از فروش كتاب به همه دنيا كسب مى‏كنند بماند.

عرفان

 نظر دهید »

چگونه بفهميم كه خداوند ما را دوست دارد و از كارهاي ما راضي است؟

20 خرداد 1391 توسط ثریا

 همين سئوال را مردي از امام باقرعليهالسلام پرسيد امام در پاسخ فرمود: به قلبت رجوع كن و ببين كه آيا دوستان خدا را در دل دوست داري يا خير؟ اگر چنين محبتي را در خويش يافتي بدان كه پروردگار نيز تو را دوست ميدارد. اصول كافي، ج 2، ص 126، باب حُبّ الله.
سؤال شما از دوستي خداوند به دو صورت قابل فهم است: يكي آن كه علامت محبت الهي به بندگان و آفريدهگان خود چيست و ديگر آن كه نشانههاي محبت او نسبت به يك بنده خاص چه چيزي است؟ در مورد مسئله اول نشانههاي بسياري از حضور محبت خدا نسبت به بندگان ميتوان به دست داد. حالات روحي، رواني ما ميتواند نشان دهنده آن باشد. حقيقت اين است كه ما تا به كسي ارادت و محبتي نداشته باشيم، به ديدارش نميرويم، او را به مهماني دعوت نميكنيم، از سخن گفتن با او اكراه داريم، نامهاي برايش نميفرستيم و تلفني براي جويا شدن از احوالش نمينماييم. وجود هر يك از اين اعمال نزد ما گوياي محبتي دروني به طرف مقابلمان است. بنابراين با همين قياس كوچك ميتوانيم پي به رابطه محبتآميز خداوند با خويش بريم. قرآن اين نامه بزرگ الهي، آيا براي كسي جز انسان فرستاده شده؟ آيا دعوت به عبادت به ويژه نماز و روزه آن هم در مواقع خاص، مفهومي جز محبت پروردگار دارد؟ آيا اين خدا نيست كه از رگ گردن به ما نزديكتر و بين قلب ما و خود ما قرار دارد؟
دوست نزديكتر از من به من است
وين عجبتر كه من از وي دورم (سعدي)
امام سجادعليهالسلام در دعاي ابوحمزه ثمالي درباره اين محبت خداوندي كه تمامي عالم را فراگرفته، بسيار سخنان نغز آورده است. در جايي از اين دعا ميفرمايد:

الحمد لله الذي أناديه كلما شئتُ لحاجتي و أخلوا به حيث شئت لسرّي بغير شفيع فيقضي لي حاجتي… و الحمد لله الذي تحبّب الي و هو غني عنّي
امام، خدا را شكر كرده و ميگويند: سپاس خدايي را كه هر وقت خواستم او را براي رسيدن به حاجتي مخاطب ساختم و هر ميل داشتم، بدون واسطه شفاعت كسي با او خلوت كردم و او حاجت را به جا آورد. سپاس خدايي را كه به من محبت و نيكويي كرد، در حالي كه كمتر نيازي به من نداشت. در مورد مسئله دوم: بهترين راهي كه ميتوان فهميد كه آيا خداوند مرا دوست دارد، اين است كه به قلب خود رجوع كرده و ببينم: آيا من او را دوست دارم و به آنچه براي من پسنديده و از من خواسته، راضي بوده و عشق ميورزم؟ با او بودن و راز و نياز با او را بهتر ميپسندم و بر كارهاي ديگر ترجيح ميدهم؟ آيا دوستان او و نشانه هاي وي را دوست دارم؟
واضح است كه خداوند با انجام فرائض و اعمالي كه به آنها امر فرموده (مثل نماز، روزه، جهاد، امر به معروف، احترام به والدين و…) خشنود است و از منهيات ناراضي. در روايتي از حضرت امام باقر همين معنا را مييابيم: خدا سه چيز را در سه چيز ديگر پوشانده: خشنودي اش را در طاعتش قرار داده، پس هيچ طاعتي را كم مشمار، شايد رضايت خدا در آن طاعت باشد. دوم: خشمش را در معصيت پوشانده، پس معصيتي را ناچيز مشمار، شايد خشم او در آن معصيت باشد. سوم: اوليائش را در مردمان پنهان كرده، پس كسي را تحقير مكن! شايد همو ولي خدا باشد. بحارالانوار، ج 75، ص 187، حديث 27.
بنابراين وقتي به كار خوبي دست ميزنيد و نيت قربة الي الله ميكنيد، در مسير رضاي الهي قرار گرفته ايد امإ؛  وقتي به كار ناشايستي دست مييازيد، از اين رضايت دور شده ايد.

پاسخگو

 1 نظر

اثبات مسلمانی برای فرد مسلمان چگونه می باشد ؟

20 خرداد 1391 توسط ثریا

خالق هستی و آورنده همه ادیان الهی به صراحت می گوید : ان الدین عندالله الاسلام یعنی تنها دین مقبول در نزد خدا فقط اسلام است . و در جای دیگر می فرماید : و من یتبغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه.
هر کس غیر از اسلام دین دیگری برگزیند هرگز از او قبول نمی شود و دنیا و آخرتش در ضرر و زیان و تباهی می باشد . و در آیه دیگر می فرماید : الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا . یعنی امروز دین را بر شما کامل ونعمت را برشما تمام کردم و تنها دین اسلام را بعنوان تنها دین مقبول و پسندیده برای شما اعلام کردم و دهها آیه دیگر که در کتاب آسمانی خداوند و در دیگر کتابهای آسمانی موجود است.
بنابراین حضرتعالی افتخار کنید که هم اسما و رسما مسلمان هستید و بدون شک ذهن و فکر هر انسانی پرسشها و سئوالاتی را در خود جای داده و میدهد که دین مبین اسلام برای همه آن پرسشها پاسخهای متین و مستدلی را دارد و اگر حضرتعالی پرسشی را دارید که فکر شما را مشغول کرده و چنین ذهنیتی را به شما داده استکه خودتان را مسلمان اسمی بدانید نه رسمی می توانید با ما مطرح کنید امید داریم بتوانیم بطور قانع کننده ای برطرف شبهات شما بایستیم .

عرفان

 نظر دهید »

داستانى بسيار عجيب از نافع بن هلال‏

20 خرداد 1391 توسط ثریا

 

خبرى است از شيخ مفيد، آن فقيه بزرگ و متكلّم برجسته و شخصيت كم نظير:

وقتى كه حضرت حسين عليه السلام در كربلا نزول اجلال كرد، در ميان يارانش نافع بن هلال بيشتر از همه به ملازمت حضرت اختصاص داشت، به ويژه در مواقعى كه بيم غافل‏گيرى مى‏رفت؛ زيرا آن سرو بينا، احتياط كار و آگاه به سياست مى‏بود.

حضرت حسين عليه السلام شبى از خيمه‏گاه بيرون آمده به سوى هامون قدم مى‏زد تا دور شد. نافع، شمشير خود را به خود آويخته و پياده شتاب كرد تا خود را از پشت سر به حضرت رسانيد، ديد كه امام پيچاپيچ صحرا و گردنه‏ها و تپه و ماهورى كه بر اطراف خيمه‏گاه مشرف است رسيدگى مى‏كند.

نافع مى‏گويد: آن حضرت به پشت سر نگاهى كرد مرا ديد فرمود: كيست اين مرد، هلالى؟

گفتم: آرى، خدايم به قربانت كند بيرون آمدن تو اين نابهنگام، رو به سمت لشگرگاه اين ياغى سركش، مرا بيقرار ساخت.

فرمود: نافع! من بيرون آمدم كه به اين تل‏ها رسيدگى كنم، مباد آن روزى كه شما به آن ها و آن ها به شما حمله مى‏كنند، از اين برآمدگى‏ها كمين گاهى براى خيمه‏گاه ما و هجوم دشمن شود.

سپس مراجعت كرد با وضعى كه دست چپ مرا ميان دست خود گرفته بود و همى فرمود: همانست، همانست به ذات خدا سوگند، وعده‏اى است كه خُلف در آن نيست.

سپس فرمود: اى نافع! آيا اين راه را نمى‏گيرى و بروى؟ مابين اين دو كوه را بگير و جان خود را نجات ده، از همين وقت شروع كن.

نافع خود را در قدم‏هاى امام انداخت و گفت: در اين صورت بايد مادر براى نافع شيون كند. يعنى مگر نافع مرده باشد و زنده نباشد، آقاى من اين شمشير و اين اسب كه با من است از اين كار سرپيچ است، من به حقّ آن خدايى كه به وجودت بر سرم منّت گذاشته از تو مفارقت نمى‏كنم و جدا نخواهم شد تا شمشير و اسب من از سرد و گرم من هر دو خسته و وامانده شوند.

سپس امام از من جدا شده و در سراپرده خواهرش داخل شد. من پهلوى چادر ايستادم به اميد اين كه زود از آنجا بيرون آيد. خواهرش از او استقبال كرده برايش متكّايى گذاشت. آن حضرت نشست و به گفت وگوى آهسته و سخن سرّى با او شروع كرد، اما قدرى نگذشت كه گريه گلوگير خواهرش شد، و به او گفت: اى واى‏ برادرم! من قربانگاه تو را مشاهده كنم و به پاسبانى اين زنان ضعيف مبتلا باشم؟! اين مردم را مى‏شناسى و آگاهى كه چه كينه ديرينه با ما دارند؟ اين پيش آمد امر بس بزرگى است، به من سنگين است قربانگاه اين جوانان و ماه‏هاى بنى هاشم.

بعد گفت: اى برادر! آيا از اصحاب خود نيات آنان را استعلام كرده‏اى؟ من از آن مى‏ترسم كه در هنگام از جا جستن و اصطكاك سر نيزه، تو را وا گذارند.

امام به گريه افتاد و فرمود: آگاه باش! هان به خدايم قسم! آن كه مى‏بايد در آن ها هست، رسيدگى كرده‏ام، در آنان جز مردان مرد، سرفراز، سربلند، پُر غيرت، بى‏اعتنا به مظاهر دنيوى، مملوّ از غضب به دشمن، خورده‏بين، دورانديش، پُر عمق، گردن فراز، سينه سپر كن نيست! به آن اندازه پيش پاى من به مرگ مأنوسند كه طفل به پستان مادر.

وقتى كه نافع اين را شنيد از سوز به گريه افتاد و برگشت. راه خود را به سمت خيمه حبيب بن مظاهر قرار داد، حبيب را ديد نشسته، به دستش شمشيرى است كه از غلاف كشيده.

به حبيب سلام داد و بر در خيمه او نشست.

حبيب گفت: نافع! چه تو را از منزل بيرون آورده؟ مى‏گويد: آنچه شده بود براى حبيب بازگو كردم.

حبيب گفت: آرى، به خدايم سوگند اگر انتظار فرمان خودش در بين نبود، اين لشگر را هر آينه مهلت نمى‏دادم و همين امشب با اين شمشير به چاره آن ها مى‏پرداختم.

نافع گفت: اى حبيب! من از حسين جدا شدم با وضعى كه وى نزد خواهرش مى‏بود و خواهرش در رنج و اضطراب بود، گمان مى‏كنم زن ها متوجّه شده باشند، و در فغان و ناله با او در همراهى‏اند، آيا تو راهى دارى كه همين امشب يارانت را جمع آورى كنى و روبروى زنان حرم سخنانى به دلدارى آنان بگويى كه دل آنان آرام گيرد؟ زيرا من چنان از دختر على بى‏قرارى ديدم كه من نيز بى‏قرارم.

حبيب گفت: مطيعم هر چه خواهى.

پس حبيب از ميان چادر بيرون آمده و به يك ناحيه ايستاد كه هويدا باشد.

نافع پهلويش ايستاد. همراهان را صدا زد. آنان نيز از منزل‏هايشان سر بيرون آوردند. وقتى كه جمع شدند به بنى هاشم گفت: چشم شما بيدار مباد.

پس ياران را مخاطب كرده و گفت:

اى اصحابِ حميّت، شيران روز سختى! اين نافع است كه همين ساعت مرا با خبر از چنين و چنان كرده، خواهر و اهل حرم و باقى عيالات آقاى شما را به اين وضع ديده كه اشك مى‏ريخته و گريه مى‏كرده‏اند، و گذاشته آمده، خبرم كنيد شما به چه خياليد؟

آنان شمشيرها را برهنه كرده، عمّامه‏ها را بر زمين زدند و گفتند: اى حبيب! آگاه باش هان به حقّ آن خدايى كه به واسطه اين مهبط، ما را اسير منّت خود كرده، اگر اين مردم بخواهند خود را پيش بِكشند سرهاشان را درو مى‏كنيم، و آنان را با خوارى به مرده‏هاى گذشته‏شان ملحق مى‏نماييم، و وصيّت پيامبر را درباره پسران و دخترانش حفظ مى‏كنيم.

حبيب گفت: بنابراين از پى من بياييد.

خود روان شده و زمين را نديده و ديده در نورديد، همى زير پاى گذاشت و آنان به دنبالش مى‏دويدند، تا مابين طناب‏هاى خيمه‏هاى حرم ايستاده صدا برداشت:

اى اهل حرم پيامبر! اى بانوان ما! اى معاشر آزادگان پيامبر خدا! اين است شمشيرهاى برّان، جوانمردان شما عهد و پيمان بسته‏اند كه غلاف نكنند مگر در گردن هر كس كه خيال اذيّت شما را داشته باشد، و اين است سر نيزه‏هاى غلامان شما، قسم خورده‏اند جاى ندهند مگر در سينه آن كه بخواهد انس شما را بهم زند.

حضرت حسين عليه السلام فرمود: يا آل اللّه! شما هم براى تشكّر از آنان در برابر ايشان قرار بگيريد.

اهل حرم بيرون آمدند. ندبه مى‏كردند و همى مى‏گفتند: اى پاكان و پاك مردان! اگر دست از حمايت دختران فاطمه بكشيد چه عذر داريد؟ آن وقتى كه ما به ديدار جدّمان پيامبر برسيم و به او از اين پيش آمدى كه بر ما نازل شده شكايت كنيم، و او بپرسد كه: آيا حبيب و ياران حبيب حاضر نبودند، نشنيدند، نديدند؟

گفت: قسم به خدا كه جز او خدايى نيست اصحاب آماده شدند كه اگر موقع سوارى است سوار شدند و اگر جنگ، جنگ كنند! !

اصحاب گويا با زبان حال به اهل بيت عليهم السلام عرضه مى‏داشتند:

از مناى كعبه گر امروز رخ برتافتيم‏

 

وعده‏گاه كربلا را چون منا خواهيم كرد

گر وداع از زمزم و ركن و صفا بنموده‏ايم‏

 

كربلا را ركن ايمان از صفا خواهيم كرد

تا كه بشناسند مخلوق جهان خلّاق را

 

خويش را آيينه ايزد نما خواهيم كرد

     

از پى درمان درد جهل ابناى بشر

 

نينواى خويش را دار الشفّا خواهيم كرد

     

از پى آزادى نوع بشر تا روز حشر

 

پرچم آزاد مردى را بپا خواهيم كرد

ظلم را معدوم مى‏سازيم و پس مظلوم را

 

با شهامت از كف ظالم رها خواهيم كرد

كاخ استبداد را با خاك يكسان مى‏كنيم‏

 

پس بناى عدل را از نو بنا خواهيم كرد

انقلاب مذهبى تا در جهان آيد پديد

 

از نداى حقّ جهان را پُر صدا خواهيم كرد

 نظر دهید »

قدر عافيت كسى داند كه به مصيبتى گرفتار آيد

20 خرداد 1391 توسط ثریا

 

چند سال پيش، از آذربايجان شوروى نامه‏اى به من رسيد به اين مضمون كه ما روس‏هاى آزاد شده از بند كمونيسم سخت نيازمند به كتاب‏هاى دينى هستيم. چون از زمان برقرارى نظام كمونيسم در شوروى، عده‏اى از خانواده‏هاى ما كه شيعه بودند، كشته شدنند و آن عده هم كه ماندند از ديندارى منع گشتند. لذا ما چيزى از دين نمى‏دانيم و كتاب چندانى هم در دستمان نيست تا مطالعه كنيم. اگر امكان دارد براى ما كتاب بفرستيد تا ما دوباره به تشيع و دامان اهل بيت برگرديم!

در حدى كه در وسعمان بود و توان داشتيم، براى آنان نهج البلاغه و مفاتيح و صحيفه سجاديه فرستاديم و در حال حاضر نيز مشغول ترجمه چند كتاب به زبان آن‏ها هستيم. وقتى اين كتاب‏ها به دستشان رسيد، آن‏ها را بين شيعيان پخش كردند. بعد از مدتى نيز، نامه‏اى برايم فرستادند كه از پخش آن كتاب‏ها تقدير و تشكر بى‏حد كرده بودند. بعدها برايم نقل كردند كه وقتى آن‏ها نهج البلاغه و مفاتيح و صحيفه سجاديه را ديده بودند، از فرط خوشحالى كتاب‏ها را بغل كردند و روى سر و چشم مى‏گذاشتند و گريه مى‏كردند و لذت مى‏بردند از اين‏كه على، عليه السلام، براى آنان حرف زده است.

سعدى راست گفته است: «قدر عافيت كسى داند كه به مصيبتى گرفتار آيد». مردم ما در ايران بدون هيچ‏گونه ناراحتى و نگرانى مى‏توانند در سخنرانى‏هاى مذهبى شركت كنند، كتاب‏هاى مقيد دينى بخوانند، معارف اسلامى و الهى را در دل و جان خود پرورش دهند، و نفس خود را مهذب سازند؛ ولى متاسفانه يك عمر از برخى از آنان مى‏گذرد، درحالى كه يك كلمه قصار از نهج البلاغه را نخوانده‏اند و حتى اين كتاب شريف را نديده‏اند.

آيا اين انصاف است كه حتى اهل مطالعه و جوانان ما انواع و اقسام داستان‏هاى كوتاه و بلند نويسندگان آمريكايى و اروپايى را بخوانند يا نام تمام بازيكنان يك تيم فوتبال در فلان باشگاه اروپايى را بلد باشند و تاريخچه پيدايش هرچيزى را در اين عالم بلد باشند، ولى قرآن و نهج البلاغه و صحيفه سجاديه را نشناسند و نخواهند كه بشناسند؟! چرا بايد «شعرهاى شل‏سيلوستراين يا ترانه‏هاى پنيگ‏فلويد از مناجات خمس عشر امام سحاد، عليه السلام، براى جوانان ما شناخته شده‏تر باشد؟».

اين عدالت است كه نهج البلاغه على را نشناسيم و او را در زندگى خود در جايى كه سزاوار آن است قرار ندهيم؟ آيا اين به نوعى امتداد همان مظلوميتى نيست كه مخالفان آن حضرت برايشان در طول تاريخ ايجاد كردند؟

عرفان

 نظر دهید »

نيّت در قرآن‏

20 خرداد 1391 توسط ثریا

 

 

 

منابع مقاله:

کتاب : عرفان اسلامى جلد سه         

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

 

قرآن مجيد در چهار بخش به مسئله نيّت اشاره كرده است، در يك مرحله دعوت مى‏كند كه در تمام برنامه‏ها قصد و نيّت شما فقط براى خدا باشد و جز او منظورى نداشته باشيد و مواظبت كنيد كه كليه امور شما فى سبيل اللّه و قربةً الى اللّه باشد.

در قسمت ديگر از نيّت پاك و منظور و مقصود الهى بندگان واقعى خبر مى‏دهد و محصول ذات قلب با عظمت آنان را كه جز نيّت خالصانه چيزى نبوده در آيينه آيات نشان مى‏دهد.

و در مسئله ديگر به اين نكته اشاره مى‏كند كه آنچه بر دل و سينه و قلب شما مى‏گذرد، خدا نسبت به آن آگاه و حاضر و ناظر است، اين شماييد كه بايد توجه‏ كنيد در محضر خدا نيّت غيرخدايى نداشته باشيد.

و در قسمت ديگر به نيّت‏هاى غيرخدايى و مقاصد ناپاك و آلوده اشاره كرده، صاحبان آن نيّت‏ها را ظالم و گمراه دانسته و براى آنان عاقبتى جز جهنم معرفى نمى‏نمايد.

اما آيات قرآن كه به طور تقريب به مسائل چهارگانه اشاره كرده است:

ادامه »

 نظر دهید »

لازمه تبعيت از حق يافتن حق است‏

20 خرداد 1391 توسط ثریا


عدالت حق است و تمام آيات قرآن بر عدالت بنا شده‏اند. وقتى عاقل قرآن را مى‏سنجد و در آن انديشه مى‏كند حق بودن قرآن را كشف مى‏كند. اما اين انتهاى راه نيست، زيرا عقل پيروى و تبعيت از حق را بر خود واجب و لازم مى‏داند. ديگر نياز نيست خداوند يا انبياء تبعيت از حق را بر چنين كسى واجب كنند، زيرا قبل از وجوب شرعى او وجوب عقلى اين تبعيت را درك كرده است.

يادم هست شبى بعد از منبر، جوانى كه جلوى در مجلس ايستاده بود به من گفت: من چند كلمه‏اى با شما حرف دارم! گفتم: بگو! گفت: من براى گوش دادن به سخنان شما به اين‏جا نيامده بودم. حقيقت ماجرا اين است كه از اين حوالى رد مى‏شدم. وقتى ديدم اين‏جا خيلى شلوغ است، اول خيال كردم تئاترى يا فيلمى پخش مى‏كنند كه مردم اين‏طور جمع شده‏اند (آن مجلس در مسجد برگزار نمى‏شد). وقتى داخل شدم ديدم شما بالاى منبر هستيد. اول، مى‏خواستم برگردم، اما با خودم گفتم:

حتما خبرى در اين مجلس هست كه اين همه مردم آمده‏اند اين‏جا نشسته‏اند! من هم نشستم ببينم چه خبر است. حال، مى‏خواهم به شما بگويم كه من دزد هستم و چيزهاى گران هم مى‏دزدم. اما حرف‏هايى كه امشب شنيدم را حق ديدم و چون از حق بايد پيروى كرد، تصميم گرفتم دزدى را ترك كنم. براى همين، زحمتى براى شما دارم!

وقتى از خواسته‏اش پرسيدم گفت: من از مغازه‏اى دو عدد فرش گران‏قيمت دزديده‏ام. خودم اگر بخواهم آن‏ها را به صاحب فرش بر گردانم، مى‏ترسم عصبانى شود و مرا تحويل دهد. چون من توبه كرده‏ام و ديگر نمى‏خواهم دزدى كنم، نشانى آن مغازه را مى‏دهم تا شما زحمت بازگرداندن فرش‏ها را متقبل شويد.

يك نفر را نزد صاحب آن مغازه فرستادم، كه زياد هم انسان متدينى نبود، تا ماجرا را به او بگويد. صاحب مغازه گفته بود: من به جايى كه روضه باشد نمى‏آيم، اما مساله خيلى برايم جالب است! شما آن فرش يك ميليون تومانى را به من برگردانيد، ولى فرش ديگر را خرج كار خير كنيد كه هم خدا به من لطفى بكند، و هم آن دزد را بيامرزد!

آرى، وقتى انسان حق را فهميد، عقل به او دستور مى‏دهد كه از حق متابعت كند. پيروى از حق كم‏كم نورانيت هم براى انسان به همراه مى‏آورد و او بيشتر دلبسته حق مى‏شود. آن وقت است كه عمل به تكليف براى انسان آسان مى‏شود و از آن لذت مى‏برد. چنين كسى نمازش را با عشق مى‏خواند و روزه‏اش را با عشق مى‏گيرد و كارهاى خير را با محبت انجام مى‏دهد. اما خدا نكند كسى 60 سال در اين دنيا و در جوار قرآن و مسجد و علماى ربانى و نهج البلاغه باشد و حق بودن آن‏ها را درك نكند و، در نهايت، از آنان نيز پيروى ننمايد!

erfan.ir

 نظر دهید »

اثبات مسلمانی برای فرد مسلمان چگونه می باشد ؟

05 خرداد 1391 توسط ثریا

خالق هستی و آورنده همه ادیان الهی به صراحت می گوید : ان الدین عندالله الاسلام یعنی تنها دین مقبول در نزد خدا فقط اسلام است . و در جای دیگر می فرماید : و من یتبغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه.
هر کس غیر از اسلام دین دیگری برگزیند هرگز از او قبول نمی شود و دنیا و آخرتش در ضرر و زیان و تباهی می باشد . و در آیه دیگر می فرماید : الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا . یعنی امروز دین را بر شما کامل ونعمت را برشما تمام کردم و تنها دین اسلام را بعنوان تنها دین مقبول و پسندیده برای شما اعلام کردم و دهها آیه دیگر که در کتاب آسمانی خداوند و در دیگر کتابهای آسمانی موجود است.
بنابراین حضرتعالی افتخار کنید که هم اسما و رسما مسلمان هستید و بدون شک ذهن و فکر هر انسانی پرسشها و سئوالاتی را در خود جای داده و میدهد که دین مبین اسلام برای همه آن پرسشها پاسخهای متین و مستدلی را دارد و اگر حضرتعالی پرسشی را دارید که فکر شما را مشغول کرده و چنین ذهنیتی را به شما داده استکه خودتان را مسلمان اسمی بدانید نه رسمی می توانید با ما مطرح کنید امید داریم بتوانیم بطور قانع کننده ای برطرف شبهات شما بایستیم .

منبع:عرفان

 نظر دهید »

حکایتی از احسان امام نقی (ع) به تهيدست‏

04 خرداد 1391 توسط ثریا

 در كتاب باارزش كشف الغمه روايت شده: روزى امام نقی(ع) براى انجام كارى از سامراء بيرون شدند، عربى در جستجوى حضرت بود، او را به محل كار حضرت در خارج از شهر راهنمائى كردند، پس از شرفياب شدن به محضر امام عرضه داشت از اعراب كوفه و از دوستداران و ارادتمندان شما اهل‏ بيت پيامبر هستم، قرضى سنگين بر عهده دارم و كسى جز شما را نميشناسم كه بتواند قرض مرا ادا كند مرا از اين بار سنگين نجات دهد، حضرت فرمودند اندوهگين مباش و به او فرمان دادند بنشيند، سپس فرمودند: من تو را به مطلبى راهنمائى ميكنم اما مواظب باش با مطلب من مخالفت نكنى، من به خط خودم مينويسم و اقرار ميكنم كه تو مبلغى از من طلبكارى، چون به شهر آمديم به منزل من بيا و اداى آن مبلغ را درخواست كن، هرچه از تو مهلت خواستم تو گوش نده و به درشتى و غلظت پول خود را از من بخواه و در آنچه گفتم كوتاهى مكن.

چون حضرت به شهر بازگشت مرد عرب وارد بر حضرت شد و در برابر عدهاى كه در محضر حضرت بودند و در ميانشان بعضى از اطرافيان حاكم عباسى قرار داشتند طلب خود را به صورتى جدّى درخواست كرد، حضرت از او تقاضاى صبر و تمديد مدت و دادن مهلت نمودند ولى عرب راضى نشد و با غلظت و درشتى طلب خود را درخواست ميكرد، حضرت در نهايت از پرداخت فورى پوزش خواستند ولى او نپذيرفت، اطرافيان حاكم عباسى جريان را به حاكم منتقل كردند و مضيقه مالى حضرت و تنگدستى آن جناب حاكم را به فكر فرو برد و در نتيجه سى هزار درهم براى حضرت فرستاد، آن جناب عرب را احضار نموده و همه سى هزار درهم را در اختيار او گذاشتند و فرمودند قرضت را ادا كن و اين بار سنگين را از دوشت بردار و مازاد آن را هزينه خانواده ات كن، عرب گفت پسرپيامبر يك سوم اين مبلغ مشكل مرا حال ميكرد و مرا از فشار روحى نجات ميداد، براستى چنين است كه خدا درباره شما فرموده:

اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ:

خدا داناتر است كه رسالتش را كجا قرار دهد.

عرفان

 نظر دهید »

ثروتمندتر از بیل گیتس

04 خرداد 1391 توسط ثریا

 

از بیل گیتس پرسیدند: از تو ثروتمندتر هم هست؟

گفت: بله، فقط یک نفر!
پرسیدند: چه کسی؟

گفت: سال ها پیش در فرودگاه نیویورک بودم. قبل از پرواز، چشمم به نشریه ها و روزنامه ها افتاد و از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم آمد. دست کردم توی جیبم که آن را بخرم، دیدم پول خرد ندارم … از خرید منصرف شدم. همان موقع دیدم پسر بچه ی سیاه پوست روزنامه فروش گفت: این روزنامه مال خودت.

گفتم: آخه من پول خرد ندارم.

گفت: برای خودت …

و این داستان هم زمان بود با اخراج شدن من از شرکت قبلی که در آن کار می کردم و پی ریزی اولیه برای شرکت مایکروسافت… .

سه ماه بعد بر حسب تصادف در همان فرودگاه و همان سالن پرواز چشمم به یک مجله خورد، دست کردم توی جیبم و باز دیدم که پول خرد ندارم. باز همان بچه به من گفت: این مجله را بردار، برای خودت.

گفتم: پسرجان، چند وقت پیش هم روزنامه ای به من بخشیدی… تو همیشه این کار را می کنی؟

پسر گفت: بله، من از سود خودم می بخشم./

زمانی که به اوج قدرت رسیدم (بعد از ۱۹ سال)، تصمیم گرفتم آن پسر بچه را پیدا و گذشته را جبران کنم؛ پس برای پیدا کردن او گروهی تشکیل دادم. آنها بعد از مدتی جست و جو متوجه شدند که فرد مورد نظر سیاه پوستی مسلمان و دربان یک سالن تئاتر است./

او را به شرکت دعوت کردم و پرسیدم: مرا می شناسی؟/

گفت: بله، جنابعالی آقای بیل گیتس معروفی که همه ی دنیا او را می شناسد./

من ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم: این خاطرات را از سال ها پیش دارم، زمانی که تو پسر بچه ای بودی و روزنامه می فروختی؛ و حالا می خواهم جبران کنم./

او گفت: آقای بیل گیتس، نمی توانی جبران کنی… فرق من با تو در این است که من در اوج نداری به تو بخشیدم، ولی تو در اوج داشتن می خواهی به من ببخشی؛ و این چیزی را جبران نمی کند… ./

بیل گیتس می گوید: همواره احساس می کنم که ثروتمند تر از من کسی نیست، جز این سیاه پوست ۳۲ ساله ی مسلمان./

 3 نظر

داستانى عجيب از دعاى پدر به فرزند

20 اردیبهشت 1391 توسط ثریا

 

اميرالمؤمنين با حضرت مجتبى عليهما السلام در مسجد الحرام نشسته بودند كه ناگاه زمزمه‏اى سوزنده و مناجاتى جگرسوز شنيدند كه مى‏گفت:

اى خدايى كه كليد حل همه‏ى مشكلات به دست قدرت تو است!

اى خدايى كه رنج‏ها را برطرف مى‏كنى!

اى خدايى كه بيچاره و درمانده جز تو يارى ندارد!

اى خدايى كه مالكيت دنيا و آخرت در سيطره‏ى تو است!

آيا هنوز نمى‏خواهى به دعاى من كه همه‏ى راه‏ها به رويم بسته شده است توجه كنى؟ اينجا مسجد الحرام است، اينجا اگر دعا به اجابت نرسد كجا به اجابت خواهد رسيد؟

اميرالمؤمنين عليه السلام به حضرت مجتبى فرمود: صاحب اين ناله و مناجات را نزد من آور! حضرت نزد صاحب ناله رفتند، ديدند جوانى است صورت بر خاك نهاده و به پيشگاه حق تضرّع و زارى مى‏كند در حالى كه يك طرف بدنش خشك و بى‏حركت و لمس است.

فرمود: جوان نزد اميرالمؤمنين بيا! جوان به محضر مولاى عارفان و امير مناجاتيان آمد.

امام فرمود: چرا اين گونه ناله مى‏كنى؟ عرض كرد: بدنم را ببينيد كه نيمى از آن از كار افتاده، زندگى براى من بسيار سخت شده است.

حضرت فرمود: چه شده كه به اين بلا دچار شده‏اى؟ گفت: در اوج جوانى آلوده به هر گناهى بودم، پدرم از من بسيار رنجيده بود. بارها مرا نصيحت كرد و من توجهى به نصايح او نكردم. يك بار در اين شهر به من گفت: يا دست از گناهان بشوى يا به مسجد الحرام مى‏روم و تو را نفرين مى‏كنم. گفتم: آنچه از دستت برآيد كوتاهى مكن. و چوبى هم بر سرش كوبيدم كه نقش بر زمين شد! به مسجد الحرام رفت و با اشك چشم به من نفرين كرد، ناگهان بدنم از كار افتاد و به اين صورت كه مى‏بينيد درآمدم.

روزى به محضر پدر شتافتم، سر به زانويش نهادم و گفتم: اشتباه كردم، بد كردم، نفهميدم، كليد حل مشكلم به دست تو است؛ زيرا پيامبر فرموده: دعاى پدر درباره‏ى فرزند مستجاب است.

پدرم نگاهى به من كرد و گفت: پسرم بيا به مسجد الحرام برويم، آنجا كه تو را نفرين كردم همانجا به تو دعا كنم. پدرم را بر شترى سوار كردم و به سوى مسجد الحرام راندم، در راه پرنده‏اى از پشت سنگى پر كشيد، شتر رم كرد و پدرم از پشت شتر افتاد و مرد و من او را در همان ناحيه دفن كردم!

حضرت فرمود: از اين كه پدرت حاضر شد به مسجد الحرام آيد و براى تو دعا كند معلوم مى‏شود از تو راضى شده بود، من به خاطر رضايت پدرت برايت دعا مى‏كنم، آن گاه سر به سوى حق برداشت و با اشاره به جوان گفت:

يَا أكرَمَ الأكْرَمِينَ، يَا مَنْ يُجيبُ دَعوَةَ المُضْطَرّين…

هنوز دعاى حضرت به پايان نرسيده بود كه جوان سلامتش را بازيافت!

 

 

پایگاه عرفان
 2 نظر

ويژگى‏هاى مهم فكر

20 اردیبهشت 1391 توسط ثریا

 


یکی از ويژگى‏هاى مهم فكر اين است كه انسان را قادر به تشخيص حق از باطل مى‏كند؛ يعنى انسان حق را با باطل و باطل را با حق اشتباه نمى‏گيرد. ويژگى مهم ديگر اين است كه انسان به شكل تفكر خويش است. به عبارت ديگر، انسان همان است كه مى‏انديشد، زيرا انسان به هر چيزى كشش پيدا كند و روحش به هرچه متمايل شود، اين ميل جدى و جهت‏گيرى روح باعث مى‏شود آن چيز جزو شخصيت انسان شود و آن را بسازد. اين موضوع امروزه هم در روان‏شناسى ثابت شده و هم از ديرباز حكماى الهى و اهل دل آن را طرح كرده‏اند. براى مثال، وقتى انسان تمايل شديد به مال پيدا مى‏كند، روحش به قلاب مال مى‏افتد و تبديل به قارون مى‏شود. براى همين، نبايد تصور كرد تنها يك قارون در عالم وجود داشته كه قران از او نام برده است، بلكه پروردگار از باب نمونه اين قارون را مثال زده تا به ما بفهماند هركس چنين فرهنگى داشته باشد قارون است؛ حالا اسم اين شخص ممكن است تقى، على، حسن يا چيز ديگرى باشد. اسم افراد در اين ميان موضوعيت ندارد، فرهنگ آن‏ها مهم است.

عرفان
 نظر دهید »

نیرنگ ابلیس

02 اردیبهشت 1391 توسط ثریا

امام صادق (ع) می فرمایند : هنگامی که این آیه نازل شد که می فرماید :

 والذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذونوبهم…

اولئک جزاؤهم مغفره من ربهم (1) در این هنگام ابلیس بر فراز کوهی در مکه

رفت ، با صدای بلند فریادی کشید و سران لشکر خود را جمع کرد.

گفتند: سرور ما چه شده که ما را فرا خواندی ؟

گفت : این آیه (آیه فوق ) نازل شد که پشت ما را می لرزاند و بشر را نجات می بخشید.

چه کسی می تواند با ؟آن مقابله کند ؟ یکی از شیاطین بزرگ گفت : من می توانم .

نقشه ام چنین است و چنان. ابلیس طرح او را نپسندید و گفت : نه نمی توانی.

دیگری برخاست و نقشه و طرح خود را ارائه داد باز هم مقبئل نیافتاد.

در اینجا وسواس خناس یکی دیگر از فرزندان شیطان برخاست و گفت: من از عهده

آن بر می آیم

ابلیس پرسید : از چه راهی؟

گفت : آنها را با وعده هاو آرزوها سرگرم می کنم تا آلوده گناه شوند و هنگامی که

کناه کردند، توبه را از یادشان می برم!

ابلیس گفت : آری تو می توانی از عهده این کار برآیی، نقشه تو بسیار ماهرانه است 

بر این اساس این مأموریت را تا روز واپسین به دست تو می سپارم (2)

پی نوشت

1- آل عمران : 135و 136

2- عبدعلی عروسی الحویزی، نورالثقلین،ج5 ، ص 734

 4 نظر

ضعف شیطان

02 اردیبهشت 1391 توسط ثریا

گویند روزی پیامبر اکرم (ص) از راهی می گذشت ، شیطان را

دید که خیلی ضعیف و لاغر شده است از او پرسید : چرا اینقدر

 ضعیف شده ای؟

شیطان گفت : از دست امت تو رنج می برم و در زحمت هستم !

پیامبر اکرم (ص) فرمود : مگر امت من با تو چه می کنند که رنج

می بری؟

گفت : امت تو شش خصلت دارند که من نمی توانم این شش خصلت

را در آنها ببینم

در ابتدای هر کاری بسم الله الرحمن الرحیم می گویند،

وقتی به هم می رسند سلام می کنند،

هنگام برخورد با هم مصافحه می کنند،

برای هر کاری که می خواهند انجام دهند ان شاءالله می گویند،

استغفار می کنند و با این جمله سعی من را باطل می کنند

هر وقت نام مبارک تو را می شنوند بر تو صلوات می فرستند

الهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجه

منبع : مجله  هدی

 1 نظر

راه هاي تقويت حافظه تمركزحواس

01 اردیبهشت 1391 توسط ثریا

1. راه هاي تقويت حافظه تمرين پراكنده با مطالعة با فاصله: در اين روش، ياد گيرنده به جاي اينكه سعي كند تا يكباره و در يك نوبت مطالب را حفظ كند، وقت خود را تقسيم مي كند و چندين بار آن را مرور مي نمايد، اگر ياد گيرنده سعي كند تا در يك نوبت همة مطالب را حفظ كند و تمام دقت خود را در همان يك نوبت صرف يادگيري آن مطلب نمايد، اين امر باعث خستگي و از بين رفتن انگيزه در او مي شود. علاوه بر اين، معمولاً پس از پايان يافتن تمرين، فراموشي صورت مي گيرد. اگر ياد گيرنده چندين نوبت، صرف مطالعة مطلب كند، آنچه در نوبت قبل فراموش شده است در نوبت بعد به سرعت آموخته مي شود.[1]

ادامه »

 1 نظر

خدا، مخلوق ذهن است؟

20 فروردین 1391 توسط ثریا
 آیا خدا ما را خلق کرده است یا خود مخلوق ذهن ماست؟

این بحثی که اکنون در میان برخی محافل و مجامع دانشجویی بدین شکل شعاری مطرح می‌گردد، مبحثی بسیار قدیمی است که به ویژه در دوره‌ی گذشته [مدرنیسم]، که بر نفی خدا اصرار داشت بسیار مطرح گردید و البته در این دوره [پست مدرنیسم]، به گونه‌ی دیگری که مختصر توضیح داده خواهد شد، مطرح شده و تداوم می‌یابد.

در این بحث، دو محور «ذهن» و «خدا» مطرح است که هر یک باید به صورت جداگانه و به دور از شعار و با در نظر گرفتن تعاریف یا مشخصه‌های هر کدام مورد مطالعه قرار گیرد.

الف – ذهن: از مهم‌ترین کارهای ذهن، «تخیل» و «تصور» است. پس می‌تواند هر چیزی را، اگر چه بر حقیقتی مبتنی نباشد و بر واقعیتی بیرونی نیز انطباق نداشته باشد، تخیل و یا تصور کند. ذهن می‌تواند از چوب شکلی بسازد و نام آن را خدا بگذارد و یا نسل‌کشی کند و نام آن را «جنگ‌پیشگیرانه» یا «دموکراسی» یا «تلاش برای حقوق بشر» و … بگذارد. یعنی هر حقیقت یا واقعیتی را آن طور که می‌خواهد تخیل و تصور کند و اسمی که می‌پسندد را بر روی آن بگذارد. لذا خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید که اینها چیزی نیست به جز «اسم»هایی که خودتان و پدرانتان بر آن گذاشتید و منشأیی نیز به جز ظن و گمان «اوهام، تخیلات و تصورات» ذهنی خودتان ندارد.

ادامه »

 نظر دهید »

چهار نهر بهشتى‏

20 فروردین 1391 توسط ثریا


 منابع مقاله:

کتاب  :  تفسير حكيم جلد یک

نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

كتاب خدا در يك آيه از چهار نهر كه پاداشى براى اهل تقوا و پرهيزكارى است نام مى‏برد:

مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فِيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ … «1»

صفت بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده [چنين است‏] در آن نهرهائى است از آبى كه طعم و رنگش بر نگشته، و نهرهائى از شير كه مزه‏اش دگرگون نشده، و نهرهائى از شراب كه براى نوشندگان مايه لذت است، و نهرهائى از عسل خالص است، و در آن بهشت از هر گونه ميوه‏اى براى آنان فراهم است و نيز آمرزشى از سوى پروردگارشان ويژه‏ى آنان است.

از رسول خدا روايت شده كه فرمود: شبى كه مرا به عالم بالا بردند همه بهشت به من ارائه شد در آن چهار نهر ديدم، نهرى از آب و نهرى از شير، و نهرى از شراب و نهرى از عسل.

به جبرئيل گفتم اين نهرها از كجا مى‏آيد و به كجا مى‏رود؟ گفت به سوى حوض كوثر مى‏رود ولى نمى‏دانم از كجا مى‏آيد؟ از خدا بخواه كه تو را به مبدء آنها آگاه كند يا محلى را كه نهرها از آن جارى است به تو نشان دهد، پيامبر دعا كرد پس از دعا فرشته‏اى به محضر حضرت آمد و به او سلم داد و گفت: ديده بر بند من ديده فرو بستم سپس گفت ديده‏ات را باز كن من ديده گشودم خود را كنار درختى ديدم و آنجا چشم به گنبدى از درّ سپيد افتاد كه درى از طلاى قرمز داشت و قفلى بر آن در بود.

بزرگى و عظمت گنبد در حدى بود كه اگر همه‏ى جن و انس را در آن قرار مى‏دادند چون پرنده‏اى مى‏ماندند كه بر كوهى نشسته، نهايتاً ديدم اين چهار نهر از زير آن گنبد جارى است، هنگامى كه خواستم باز گردم آن فرشته به من گفت: چرا وارد گنبد نمى‏شود؟ گفتم چگونه وارد شوم در حالى كه بر در آن قفلى است كه كليدش نزد من نيست!

فرشته گفت: كليدش بسم الله الرحمن الرحيم است زمانى كه به آن قفل نزديك شدم و گفتم: بسم الله الرحمن الرحيم قفل باز شد، وارد گنبد شدم ديدم اين چهار نهر از چهار ستون قبه جارى است و بر هر چهار ستون بسم الله الرحمن الرحيم نقش بود، نهر آب را از ميم بسم‏الله و نهر شير را از هاء الله و نهر شراب را از ميم رحمان و نهر عسل را از ميم رحيم در جريان ديدم دانستم كه ريشه اين چهار نهر از آيه شريفه بسمله است پس خداى عزوجل گفت: اى محمد هر كس از امتت با قلبى پاك و خالص از ريا مرا با اين اسم‏ها ياد كند و به زبان بگويد بسم الله الرحمن الرحيم، او را از اين نهرها مى‏چشانم. «2»

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- محمد، 15.

(2)- روح البيان، چاپ دار احياء التراث، ج 1، ص 28.

 1 نظر

معناى ذكر

20 فروردین 1391 توسط ثریا

 

 


منابع مقاله
:

کتاب : عرفان اسلامى جلد دو         

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

 

آگاهى به خود و علم به حق و شناخت جهان و اطلاع حقيقى به روابط بين خود و خدا و جهان، مفهوم واقعى ذكر است.

البتّه، مسئله ذكر به اين معنى، تنها كار باطن و سرّ آدمى است و اين گونه ذكر در حقيقت تجلّى نور حق بر قلب انسان است.

براى ايجاد زمينه براى تجلّى آن نور- كه جامع همه واقعيت‏ها است- مقدّماتى لازم است كه عاشق آن تجلّى مى‏بايست، آن مقدّمات را فراهم آورد.

ادامه »

 نظر دهید »

داستانى عجيب از ملا مهدى نراقى در مسأله برزخ‏

19 فروردین 1391 توسط ثریا

 

ملا مهدى نراقى- كه از اعاظم علما و فلاسفه و عرفاى شيعه است- مى‏گويد:

سالى در نجف اشرف قحطى فوق العاده‏اى پيش آمد كه جمعى از مردم از گرسنگى تلف شدند. من داراى عايله‏اى سنگين بودم و امر معاش بر من خيلى سخت شد، روزى از براى رفع هم و غم خود در وادى السلام به زيارت قبور مؤمنان رفتم، در اين اثنا ديدم جنازه‏اى را آوردند و در وادى دفن نمودند و رفتند. من مشغول گردش و زيارت قبور بودم كه ناگاه باغ با عظمتى كه وصف آن به زبان ممكن نيست به نظرم آمد در آن باغ مشغول گردش شدم از هر جهت آنرا آراسته ديدم و نهرهاى آب زلال در زير اشجار مثمره آن جارى بود.

در اين هنگام تختى مرصّع به جواهرات ديدم و جوانى در كمال حسن صورت بر روى آن تخت مشاهده كردم، چون مرا ديد از من استقبال نمود و بسيار احترام كرد، به من گفت: مرا نمى‏شناسى؟ گفتم: نه. فرمود: من صاحب آن جنازه مى‏باشم كه الآن دفن كردند! از او گذشتم مشغول گردش بودم ناگاه شنيدم مرا به اسم صدا مى‏زنند چون نظر كردم ديدم پدر و مادرم با بعضى از اقوام و ارحامم كه از دنيا رفته بودند در كمال خشنودى و مسرت كنار هم نشسته‏اند، احوال مرا پرسيدند، گفتم: از فقر و بيچارگى به ما بسيار سخت مى‏گذرد، پدرم اشاره به اطاقى كرد و گفت: هرچه مى‏خواهى از آن برنج‏ها بردار و براى عيالات خود ببر.

چون وارد اطاق شدم در آن برنج‏هاى خوب ديدم، عباى خود را پهن كردم و از برنج هرچه خواستم برداشتم و از شدّت شوق از باغ بيرون آمدم خود را در وادى‏السلام ديدم در حالتى كه عبايم پر برنج بود، آن را به خانه آوردم و مدت زيادى از آن استفاده مى‏كرديم و تمام نمى‏شد، تا اين كه همسر من اصرار كرد اين برنج را از كجا آوردى كه هرچه مصرف مى‏كنيم تمام نمى‏شود، پس از اصرار زياد قصّه عجيب كشف شدن برزخ را براى خود گفتم ولى پس از نقل داستان حبّه‏اى از آن برنج باقى نماند!!

 

پایگاه عرفان
 نظر دهید »

یک گناه سرنوشتم را تغییر می‌دهد؟

18 فروردین 1391 توسط ثریا

به گزارش خبرنگار برنا، حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در پاسخ به این سوال که آیا یک گناه، سرنوشت کسی را دگرگون می‌کند پاسخ داده است: گاهی یک ویروس وارد بدن می‌شود و تمام بدن را فلج می‌کند. گاهی یک جرقه زده می‌شود و منطقه ای به آتش کشیده می‌شود. گاهی یک حسادت سبب توطئه و قتل یوسف می شود. گاهی لقمه حرام یا طمع رسیدن به حکومت، انسان را تا کشتن امام حسین (ع) پیش می برد. معمولا هر گناهی، زمینه ساز گناه بزرگ تری است. قرآن در این زمینه می‌فرماید: «بلی من کسب سیئه و احاطت به خطیئته فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون» کسی که به سراغ خلافی رود و آثار شوم آن خلاف او را احاطه کند، برای همیشه در دوزخ خواهد بود. اگر پرده حیا پاره شود، گناه برای انسان راحت می‌شود. به همین دلیل در دعای کمیل می‌خوانیم «اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتک العصم» یعنی خداوندا! آن گناهانی که پرده عصمت و پاکی را هتک و پاره می‌کند، بر من ببخش.

 

منبع : برنا نیوز

 1 نظر

حماسه وجود اخلاقى حضرت زهرا عليها السلام در تاريخ ‏

18 فروردین 1391 توسط ثریا

 

 

منابع مقاله:

کتاب : اهل بيت عليهم‏السلام عرشيان فرش نشين

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

اشاره!

گاه اشخاص هيچ اثرى از خود نمى‏گذارند و بى‏نام و نشان مى‏ميرند، گاه هم در روزگار خود اثر مى‏گذارند و پس از مرگ فراموش مى‏شوند و گاه هم اشخاصى پيدا مى‏شوند كه در تمام روزگاران اثر گذارند. وجود تاريخ اين كسان به يكى از سه گونه است:

* وجود تاريخى مادى- عينى.

* وجود تاريخى فعلى- رفتارى.

* وجود تاريخى نظرى.

ادامه »

 نظر دهید »

مفهوم شش روز در خلقت زمين و آسمان‏ها

18 فروردین 1391 توسط ثریا


خداوند مى‏فرمايد: خلقت زمين و آسمان در شش روز بوده است:

«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّموَ تِ وَالأْرْضَ فِى سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى‏ عَلَى الْعَرْشِ»

سؤال: هنوز كه نظام هستى به اين شكل در نيامده بود و روزى وجود نداشت.

زيرا پديده روز حاصل گردش زمين به دور خود- حركت وضعى- است. وقتى كه نيم كره زمين در مقابل خورشيد قرار مى‏گيرد، روز است و وقتى رو به خورشيد نيست، شب است. روز و شبى وجود نداشت، چطور پروردگار عالم مى‏فرمايد كه در شش روز آسمان و زمين را خلق كرده است؟

پاسخ: منظور از ايامى كه در قرآن مجيد آمده است، دوره مرحله‏اى است؛ آفرينش در شش دوره به وجود آمد.

اما اين شش دوره، چه مقدار طول كشيد؟ دانشمندان ثابت كرده‏اند كه ميلياردها سال طول كشيد تا اين نظام به اين شكلى كه هست به وجود آمد. اراده پروردگار در نظام تكوين و تشريع، اين است كه به تدريج انجام گيرد.

 

پایگاه عرفان
 نظر دهید »

گوشه‏اى از سخنان حكيمانه حضرت زهرا عليها السلام‏

18 فروردین 1391 توسط ثریا

 

منابع مقاله:

کتاب : عرفان اسلامى جلد یازدهم         

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

براى آن حضرت سخنان و كلمات و سخنرانى‏هايى است كه نشان دهنده دانش و بينش آن حضرت نسبت به حقايق ملكوتى و آسمانى است و اين كه سرچشمه علم و دانش او وحى است و آن حضرت را به روح اعظم اتصالى مافوق تعريف است، او مستقيماً در دامن ختم نبوت تربيت يافت و علوم اولين و آخرين را از آن‏ جناب دريافت كرد.

فلاسفه و حكما و عرفا و اوليا بر خطبه‏اى كه پس از وفات پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد النبى در دفاع از ولايت مطلقه اميرالمؤمنين عليه السلام انشاء كرد شرح‏ها و تفسيرها نوشته‏اند ولى تا به امروز تمام قدرتمندان عقلى از درك حقايق ملكوتى آن خطبه معطّل مانده‏اند!!

در آن خطبه اسرار ملكوت، حقايق عرفانى، مسائل مهم فلسفى، مسئله نبوت، برنامه ولايت، هنگامه محشر، اوضاع طبيعت و هستى، برنامه قرآن، آينده بشر و واقعيت‏هاى ديگر مورد بحث دختر پيامبر قرار گرفته كه آن خطبه به تنهايى كتاب كاملى از علم و معرفت است كه بدون سابقه ذهنى، در حضور انصار و مهاجر ايراد فرمودند.

ادامه »

 نظر دهید »

شهادت فاطمه (س) افسانه نیست

18 فروردین 1391 توسط ثریا

منابع مقاله:

نوشته: حضرت آیت الله مکارم شیرازی

اخیراً یک فرد ناآگاه از تاریخ صحیح اسلام در منطقه سیستان و بلوچستان مقاله اى درباره دخت گرامى پیامبر(صلى الله علیه وآله)نوشته و نام آن را «افسانه شهادت فاطمه زهرا(علیها السلام)» گذارده است. در این مقاله پس از ذکر مناقب و فضایل آن حضرت، خواسته است شهادت و بى حرمتى را که درباره آن حضرت انجام گرفته، منکر شود.
از آنجا که بخشى از این مقاله، تحریف روشن تاریخ اسلام است، ما را بر آن داشت که به گوشه اى از این تحریف و بیان بخشى از این حقایق بپردازیم تا ثابت شود  هادت بانوى اسلام یک واقعیّت انکارناپذیر تاریخى است و اگر آنها چنین بحثى را آغاز نکرده بودند، ما در این شرایط، آن را دنبال نمى کردیم.
موضوع سخن ما را در این مقاله، امور یاد شده در زیر تشکیل مى دهد:

ادامه »

 1 نظر

نعمت پدر و مادر

16 فروردین 1391 توسط ثریا


پدر و مادر دو منبع فيض خدا براى انسان است، يعنى پروردگار مهربان عالم، رحمت و فيض و كرامتش را در يك بخش وسيعى از سوى آن دو مى‏رساند. اگر آنها ناراضى شوند انسان از بخش عمده‏اى از بركات حضرت حق محروم مى‏شود.

امام مجتبى عليه السلام به اميرالمؤمنين عليه السلام عرض نكرد: اى درياى بى‏كران علم خدا! اى ولىّ اللّه الاعظم! اى صاحب ولايت كليه الهيه! اى آيت عظماى پروردگار! آيا من براى شما سخن بگويم؟ نه، هرگز من چنين جسارتى نمى‏كنم. ايشان اين گونه رفتار نكرد، چون مى‏داند كه اطاعت از دستورِ پدر، كليدى براى باز كردن درهاى رحمت خدا و فيوضات الهى است.

وقتى اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: پسرم! براى من سخنرانى كن‏

«لَاسْمَعَ كَلامَكَ»

من دوست دارم كه منبر تو را بشنوم، حضرت مجتبى عليه السلام پذيرفتند، از جا بلند شدند، شروع كردند:

«الْحَمْدُ لُلَّهِ الّذى مَنْ تَكَلَّمَ سَمِعَ كَلامَهُ»

خدايى را سپاس و ستايش مى‏گويم كه هر كه در اين عالم سخن بگويد، خدا سخن و كلام او را مى‏شنود؛ «إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» خدا هر كلامى را از هر كسى بشنود، در نظام عالم حفظ مى‏كند و در قيامت گوينده را با آن چه گفته است، به محاكمه مى‏كشاند؛ زيرا صدايى كه از دهان بيرون مى‏آيد، يا ارزش دارد كه بايد در قيامت پاداش آن را بدهند و يا بى‏ارزش است كه بايد گوينده آن را در قيامت جريمه كنند.

پایگاه عرفان
 نظر دهید »

پرسش پروردگار

16 فروردین 1391 توسط ثریا


پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد: خداوند از چهار برنامه از ما سؤال مى‏كند:

«عُمُرِكَ فيما افْنَيْتَه»

عمرى كه به تو دادم، در كجا نابود كردى؟

«وَ جَسَدِكَ فيما ابْلَيْتَهُ»

بدن را در چه كارهايى كهنه و فرسوده كردى؟

«وَ مالِكَ مِنْ أَيْنَ كَسَبْتَهُ»

اين ثروت را از كجا بدست آوردى؟

«وَ أَيْنَ وَضَعْتَهُ»

و كجا پول را خرج كردى؟

«وَ عَنْ حُبِّنا أَهْلَ البَيْتِ»

و از محبت اهل بيت مى‏پرسند.

 

پایگاه عرفان
 نظر دهید »

شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)

16 فروردین 1391 توسط ثریا

در خانه ابرار

 

دستان خسته، امّا مهربان فاطمه(س) آسیاب را می گردانَد. خستگی، گرسنگی و ضعف، هر چند افزون از طاقت باشد، نمی تواند همّت بلند حبیبه خدا را بشکند. دانه های جو آرد می شود و غذایی ساده می گردد. امروز سوّمین روز متوالی است که همه اهل خانه روزه بوده اند و جز با گرسنگی، افطار نکرده اند. نور عشق به خدا از خانه تا آسمان راهی کشیده است. باز هم غذایِ افطارِ سوّمین روز، دستان نیازمندی را پر می کند. فرشته مقربّ الهی، جبرئیل(ع)، بر زمین فرود می آید. بال های تواضع بر این خانه عشق می افکند و می خواند: «آنها که به نذر خود وفا می کنند و از روزی که عذابش گسترده است می ترسند و غذای خود را که به آن نیازمندند، به مسکین و یتیم و اسیر می بخشند، خدایشان از شر آن روز نگه می دارد و می پذیردشان در حالی که غرق در شادی و سرورند».

ادامه »

 نظر دهید »

متنی زیبا و آرامش دهنده از سوی خدا برای ما

09 فروردین 1391 توسط ثریا

   
  
    
 
 می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود…
فقط کافیست خوب گوش بسپاری! و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!

می دانم هراز گاهی دلت تنگ می شود.

همان دلهای بزرگی که جای من در آن است
آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم.

دلتنگی هایت را از خودت بپرس.

و نگران هیچ چیز نباش!

هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است!

اما من نمی خواهم تو همان باشی!

تو باید در هر زمان بهترین باشی.

نگران شکستن دلت نباش!

میدانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود …

و میدانی که من شکست ناپذیر هستم …

و تو مرا داری …

برای همیشه!

چون هر وقت گریه میکنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد …

چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای …

چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!

درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!

دلم نمی خواهد غمت را ببینم …

می خواهم شاد باشی …

این را من می خواهم …

تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.

من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)

و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود …

نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.

شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟

اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!

فقط کافیست خوب گوش بسپاری!

و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!

پروردگارت …

با عشق

 نوشته شده توسط گروه فرهنگی مرصاد 

 1 نظر

آشتي، الفت و صله رحم (2)

09 فروردین 1391 توسط ثریا

    به اجماع علما، قطع صله رحم از جمله محرمات عظيمه و گناهان شديده است، و موجب عذاب آخرت و بلاهاي دنياست. و از اخبار مستفاد مي شود و به تجربه ثابت است که قطع رحم، موجب فقر و پريشاني و کوتاهي عمر مي گردد. و به اين سبب است که هر خانواده که در آن نفاق و شقاق ميان ايشان حاصل شد، و خويشان با يکديگر بناي نزاع و ناخوشي گذاردند، همگي به فقر و فاقه مبتلا، و در اندک وقتي سلسله ايشان از هم مي پاشد، و زندگي ايشان به سر آيد.
و در مذمت قطع رحم همين قدر بس است که قاطع رحم را خداوند عالم در قرآن مجيد لعن فرموده و مي فرمايد:
«و الذين ينقضون عهد الله من ميثاقه و يقطعون مآ أمر الله به أن يوصل و يفسدون في الأرض أولئک لهم اللَّعنة و لهم سوء الدار.» يعني: «کساني که عهد خدا را مي شکنند، بعد از پيوند کردن آن، و قطع مي کنند آن چيزي را که خدا امر به وصل آن کرده ــ که رحم باشد ــ و در زمين فساد مي کنند، ايشانند که از براي آنهاست لعنت و بدي عاقبت».(1)
و از حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله مروي است که: «دشمن ترين اعمال به سوي خدا، شرک به خداست و بعد از آن قطع رحم».(2)
و فرمود که: «قطع مکن رحم خود را اگر چه او تو را قطع کند».(3)

ادامه »

 نظر دهید »

خصلتهاى زنان بهشتى‏

09 فروردین 1391 توسط ثریا

 

1- عفت‏

«وَ مَنْ سَلِمَ مِنْ نِساءِ امَّتِى مِنْ ارْبَعِ خِصالٍ فَلَهَا الجَنَّةُ»

زنان امّت من نيز اگر چهار ويژگى داشته باشند، بهشت ويژه آنها است. آن محلى كه بزرگى آن، به پهناى آسمان‏ها و زمين است.

اول:

«اذا حَفِظَتْ ما بَيْنَ رِجْلَيْها»

پاكدامنى را تا زمان مرگ حفظ كند. اگر شوهر ندارد، از تمام مردان خود را حفظ كند و اگر شوهر دارد خود را و پاكدامنى لازم را براى شوهر حفظ كند. چشم به نامحرمان ندوزد. دست او بدن نامحرمان را لمس نكند. اين عفت بسيار با ارزش است كه در متن قرآن مجيد آمده است:

ادامه »

 نظر دهید »

خسارت معاوضه دنيا با آخرت‏

07 فروردین 1391 توسط ثریا

 

قرآن اين معاوضه را در چند آيه مطرح مى‏كند:

«أُوْلئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّللَةَ بِالْهُدَى‏ فَمَا رَبِحَت تّجرَتُهُمْ و مَا كَانُوا مُهْتَدِينَ» «1»

بهشت را فروختند و غير بهشت را خريدند. قرآن در اين باره مى‏گويد: نتيجه هدايت، بهشت است و نتيجه ضلالت هم دوزخ است و دوزخ هم محدوديت ندارد.

در آيات قرآن خداوند از دوزخ به «امّ» تعبير كرده است؛ «فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ» «2» «ام» در آيه به معنى قبر است. يعنى هر شخص در دوزخ، به اندازه قبر بسيار تنگ و تاريك جا دارد، كه جاى حركت هم ندارد.

اين مسأله در قرآن تكرار شده است؛ معاوضه خدا با شيطان، هدايت با گمراهى، بهشت با جهنم، موسى با فرعون، پيغمبر صلى الله عليه و آله با ابولهب، حضرت امير عليه السلام با معاويه، حضرت سيد الشهدا عليه السلام با يزيد.

مردم اين كار را در دنيا انجام داده‏اند و هنوز هم اين انتخاب باطل را ادامه مى‏دهند.

پایگاه عرفان
 نظر دهید »

آداب سفر زیارتی معصومین علیهم السلام

07 فروردین 1391 توسط ثریا

یکی از رسومات نیک در تعطیلات نوروزی رفتن به سفرهای زیارتی است؛  خوب است برای استفاده بیشتر از سفر زیارتی با آداب آن بیشتر آشنا شد.

 

فضیلت زیارت معصومین علیهم السلام:

روایت شده که روزى پیغمبر (صلی الله علیه و آله ) نشسته بود و على و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) در اطراف او نشسته بودند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود: چگونه است بر شما آنگاه که در خاک روید و قبرهاى شما پراکنده باشد؟ امام حسین (علیه السلام) گفت: آیا به مرگ طبیعى از دنیا میرویم یا کشته خواهیم شد؟ فرمود: بلکه تو اى فرزند به ستم کشته خواهى شد، و برادرت نیز به ستم کشته مى‏شود و فرزندان شما در روى زمین آواره و پراکنده می شوند، امام حسین (علیه السلام) گفت: اى رسول خدا چه کسى ما را می کشد؟ فرمود: بدترین مردمان، عرض کرد: آیا پس از کشته شدن کسى ما را زیارت‏ خواهد کرد؟ فرمود: آرى پسرم، گروهى از امت من هستند که بوسیله زیارت‏ شما نیکى و احسان مرا خواهند، پس چون روز قیامت شود من به نزد آن گروه در موقف بیایم، تا اینکه شانه‏هاى ایشان را گرفته و آنان را از سختی ها و هراس هاى موقف برهانم. [1]

ادامه »

 نظر دهید »

مهمانی اسلامی و آداب آن

07 فروردین 1391 توسط ثریا

 

اهمیت مهمانی دادن

آیا اصل مهمانی دادن در متون اسلامی سفارش شده است؟

امّا موارد چهارگانه[در كارهاى خیر]: پرداخت بدهى، و عاریه دادن، قرض دادن، پذیرائى از مهمان‏، كه در سنّت اسلام لازم و ضرورى است.[1]

عیون به سندهاى خود از امام رضا(علیه السلام) تا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: همیشه امتم در خوشى و خوبى باشند تا زمانى كه با هم دوستى كنند و به هم هدیه دهند و امانت را بپردازند و از حرام دورى كنند و از مهمان‏ پذیرائى كنند و نماز را برپا دارند و زكات را بدهند، چون‏ انجام ندهند گرفتار قحطى و خشكسالى شوند.[2]

ادامه »

 نظر دهید »

منافات دین و شادی؟!

06 فروردین 1391 توسط ثریا

تعریف ما از دین‌داری و زندگی شاد چیست؟

دینداری

منظور ما از دین، اسلام ناب و حقیقی است؛ نه هر چه که به عنوان دین شناخته می‌شود. هر فرد یا جامعه‌ای که باور عمیق‌تر و جدی‌تری به مبانی اعتقادی اسلام داشته باشد و در عمل و رفتار هم چارچوب اسلامی را بیشتر و دقیق‌تر عمل کند، دین دار تر شمرده می‌شود.

از آن جا که دین حق، یعنی اسلام ناب محمدی صلی‌الله‌علیه‌وآله موجب تأمین سعادت انسان و نشان دهنده راه خوشبختی حقیقی است و سعادت و خوشبختی است که شادی حقیقی و ماندگار را برای ما به وجود می‌آورد. بنابراین، دین‌داری درست نمی‌تواند با شادی حقیقی، ناسازگار و متضاد باشد.

ادامه »

 1 نظر

بدترین نوع معاشرت ‌

06 فروردین 1391 توسط ثریا

 

وصایای اخلاقی سید بن طاووس به فرزندش:

ای فرزند! بدان که بدترین معاشرت، معاشرت با گناهکاران است، خواه از والیان باشد یا از غیر آنان. اما این معاشرت وقتی ناپسند است که برای مخالفت با اعمال ناپسند آنان و از روی اطاعت فرمان خدای عز جلاله برای پند گفتن به آنان نباشد، چه خدای جل جلاله از انسان چنین می‌خواهد که انسان که معاشرت کند، یا دستکم از آنچه خدای جل جلاله از آن اعراض می‌فرماید، اعراض کند و از آنچه که خدای جل جلاله از آن خشمگین است، متنفر باشد.

این مقام بسی دشوار است و به خدا سوگند که بسیار بعید می‌دانم که انسان چنین باشد، به ویژه اگر کسی که با او معاشرت است صاحب مقامی باشد، یا در مورد نیاز او باشد و نیاز او را برآورده و به او خوبی کرده باشد. در این حال چگونه او را دل با خدای جل جلاله خواهد بود تا از آن مرد صاحب مقام روی برتابد و دل در این کار با او همراهی کند؟ هیهات! هیهات! که چنین نشود، بلکه آن صاحب مقام که نیازش را برآورده است، بیش از اصلاح کار او، دین او را به فساد می‌کشاند و به احوال او در آخرت زیان می‌رساند.

ادامه »

 1 نظر

مرگ باطن، بلاى حقيقى‏

26 اسفند 1390 توسط ثریا

شخصى به امام صادق عليه السلام عرض كرد: خيلى گرفتار هستم. تمام زندگى من به هم پيچيده است. امام عليه السلام فرمودند: دين دارى؟ عرض كرد: بله، من شيعه و عاشق شما هستم. فرمود: چرا مى‏گويى: گرفتارم؟ زندگى‏ام به هم پيچيده است؟ زندگى آنهايى به هم پيچيده است كه دين آنها از دست رفته است. گرفتارى تو گذرا است؛

«و هو بلاءٌ قَلِيلٌ مَكْثُهُ»

ناراحتى تو زمان آن كم است و رد مى‏شود، چيزى نيست كه از آن شكايت كنى. اين هم يك نقطه گناه و معصيت است.

يكى از نقطه‏هاى بسيار خطرناك نيز، معاشرت با اهل فساد است. آنهايى كه نمى‏خواهند آدم شوند. صاحب كتاب شريف و پر قيمت «كشف الغمة» نقل مى‏كند: منصور دوانيقى يك نامه نوشت و به يك پيك داد، تا از بغداد به مدينه برود. نامه را براى حضرت صادق عليه السلام نوشته بود. امام صادق عليه السلام وقتى نامه را از پستچى گرفت، گفت: بمان تا جوابش را بنويسم. نامه را در اتاق بردند و خواندند.

منصور نوشته بود:

«تَصْحَبُنا لِتَنْصَحَنا»

آيا حاضر نيستى به دربار ما بيايى و از درباريان ما باشى و فقط ما را نصيحت كنى؟ امام عليه السلام منصور ملعون را مى‏شناسد كه افقى براى او باقى نمانده است كه صفات خدا از آن افق طلوع كند.

 

پایگاه عرفان
 نظر دهید »

هفت سین قرآن مجید

26 اسفند 1390 توسط ثریا

1- سلامٌ قولاً مِن رَبِّ رحیم.( یس/58)

” از جانب پروردگار [ی] مهربان [ به آنان] سلام گفته می شود.”

این ندای روح افزا و نشاط بخش و مملو از مهر و محبت خدا ، چنان روح انسان را در خود غرق می کند و به او لذت ، شادی و معنویت می بخشد ، که با هیچ نعمتی برابر نیست ، آری شنیدن ندای محبوب ، ندایی آمیخته با محبت و آکنده از لطف ، سرتا پای بهشتیان را غرق سرور می کند ، که یک لحظه ی آن بر تمام دنیا و آنچه در آن است برتری دارد.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده : ” در همان حال که بهشتیان غرق در نعمتهای بهشتی هستند نوری بر بالای سرایشان آشکار می شود ؛ نور لطف خداوند که بر آنها پرتو افکنده است.

پس ندایی بر می خیزد که “سلام بر شما ای بهشتیان” ، نظر لطف خداوند چنان بهشتیان را مجذوب می کند که از همه چیز جز او غافل می شوند ، و همه نعمتهای بهشتی را در آن حال به دست فراموشی می سپارند.

ادامه »

 نظر دهید »

تقسيم‏بندى افراد از منظر امام صادق عليه السلام‏

23 اسفند 1390 توسط ثریا


امام عليه السلام جوابى دادند كه براى همه انسان‏ها داراى پيام است:

«من اراد الدنيا لا ينصحك»

كسى كه مادى‏گرا و به دنبال پول است، كارى به آخرت، خدا و انبيا ندارد، فقط مى‏گويد: زندگى همين است و بعد از مردن خبرى نيست، تو را نصيحت نمى‏كنند.

در حقيقت مقابل خدا و انبيا حرف مى‏زنند. خدا در صد و چهارده كتاب، صد و بيست و چهار هزار نفر انبيا و ائمه عليهم السلام، همه فرمودند: بعد از مرگ، خبرهاست آن هم خبرهاى عظيم و شگفت‏آور:

«عَمَّ يَتَسَآءَلُونَ* عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ»

امام عليه السلام در جواب منصور دوانيقى فرمود!

«مَنْ ارادَ الدُّنْيا لا يَنْصَحُكَ»

اين‏هايى كه به دنبال پول هستند، كه دور تو فراوان هم هستند، هرگز خيرخواه تو نيستند، آنها هيچ كدام به تو علاقه ندارند، بلكه پول تو را مى‏خواهند. هر كسى باشد. خود تو براى آنها ارزشى ندارى، آنها به دنبال دنيا هستند.

«وَ مَنْ ارادَ الاخِرَةَ لايَصْحَبُكَ»

اما انسانى كه آخرت را بخواهد يك بار هم نمى‏آيد با تو بنشيند، چون هم‏نشينى با تو برابر با از دست دادن آخرت است. يعنى اى مردم! با مفسدان حرفه‏اى رفاقت، معاشرت و رفت و آمد نكنيد. معاشرت با مفسدان، بر باد دهنده آخرت است.

منصور نامه امام عليه السلام را خواند. گفت: جعفر صادق قوى‏ترين و استوارترين ترازو را به من داد كه من با اين ترازو بتوانم اهل دنيا و آخرت را بشناسم.

پایگاه عرفان
 1 نظر

ارزش توبه در باطن انسان‏

23 اسفند 1390 توسط ثریا

توبه يعنى به سوى عزّت رفتن و صلاح از دست رفته را برگرداندن.توبه يعنى قلب مرده را زنده كردن. اين عظمت توبه است. اين توبه در اين ماه، از يازده ماه ديگر راحت‏تر است. بعد هم همه مردم، اعم از مرد و زن، پير و جوان، عالم و عامى، بايد بدانند كه گناه يك آلودگى فراگير است. يعنى باطن، فكر، قلب و نفس را آلوده مى‏كند.اينجا لازم است به چند مورد از گناهان اشاره كنم، براى اين كه بدانيد، گناه مى‏تواند همه جا نفوذ كند، سندش هم قرآن مجيد است:

«بَلَى‏ مَن كَسَبَ سَيّئَةً و أَحطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خلِدُونَ»

«به» ضميرى است كه به انسان برمى‏گردد. گناه اين توان را دارد كه تمام وجود انسان را فتح و احاطه كند.

پایگاه عرفان
 نظر دهید »

لقمه حرام، سرآغاز انحراف‏

23 اسفند 1390 توسط ثریا

 


يك گناه، گناهى است كه به شكم چنگ مى‏اندازد. فضل بن ربيع مى‏گويد:

شريك بن عبد اللّه بن سنان نخعى، كه از بالاترين حسب برخوردار بوده است، چون اين شخص عالم، از بزرگان قبيله‏اى بوده است كه شاخص‏ترين چهره آن قبيله وجود مبارك مالك اشتر نخعى است، كه اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: مادرى را سراغ ندارم كه نمونه او را بزايد، يعنى انسان بى‏نظيرى بود.

فضل مى‏گويد: شريك بن عبد اللّه را روزى به دربار مهدى عباسى آوردند، كه قبل از هارون بوده است. مهدى عباسى به او گفت: شريك! نمى‏گذارم از دربار بروى، مگر يكى از اين سه كار را قبول كنى؛ يا رئيس قوه قضائيه مملكت بشوى، كه آن زمان «قاضى القضات» بود. يا شغل معلمى بچه‏هاى مرا قبول كن. ما در اينجا يك اتاق به تو مى‏دهيم، هر روز بيا و به بچه‏هاى ما درس بده. و يا امروز ناهار را ميهمان ما باش و از غذاى ما ميل كن.

ادامه »

 نظر دهید »

برقرارى صله رحم، به شرط حفظ دين‏

23 اسفند 1390 توسط ثریا

 


معاشرت و رفت و آمد با افراد و خانواده‏هاى بى‏دين، به نابودى دنيا و آخرت انسان مى‏انجامد. چه بسا كه رفت و آمدها، همسران و دختران شما كه همگام و همراه با عصمت و حجاب است از طريق معاشرت‏هاى ناصحيح بر باد برود.

قرآن به ما اجازه مى‏دهد كه در صورت ترس از اثر مفسدان در خود و خانواده‏هايمان، حتى با برادر و پدر و اقوام رفت و آمد نكنيم.

 پایگاه عرفان

 نظر دهید »

داستانى شگفت از مبارزه با نفس‏

22 اسفند 1390 توسط ثریا

 

سال 1364 هجرى شمسى در اصفهان براى سخنرانى دعوت شده بودم.

مى‏دانستم اصفهان روزگارى مركز زندگى بسيارى از اولياى خدا و عالمان كامل بود.

شهر، شهر حكيمان، فقيهان، فيلسوفان، عارفان، عاشقان، كاملان و شهيدان خداست، بر همگان لازم است كه اين حيثيات و سرمايه‏هاى اين شهر را حفظ كنند.

در مدت اقامتم، عاشقانه به دنبال زيارت قبور مردان الهى، يا آنان كه چهره‏هاى الهى را زيارت كرده، بودم.

ادامه »

 نظر دهید »

اعمال زيان بخش در قيامت‏

22 اسفند 1390 توسط ثریا

غفلت‏

امام صادق عليه السلام فرمود:

إيّاكُمْ و الْغَفْلَةَ، فَإنَّهُ مَنْ غَفَلَ فَإنَّما يَغْفُلُ عَلى نَفْسِهِ، إيّاكُمْ و التَّهاوُنَ بِأمْرِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، فإنَّهُ مَنْ تَهاوَنَ بِأَمْرِاللَّهِ أهانَهُ اللَّه يَوْمَ الْقِيامَةِ. «1»

شما را از غفلت و بى توجّهى به حقايق زنهار مى‏دهم كه هر كس غفلت ورزد به ضرر خويش اقدام كرده؛ و شما را از سبك شمردن دستور الهى بر حذر مى‏دارم كه هر كس دستور خدا را سبك بشمارد خداوند او را در قيامت خوار و بى‏مقدار سازد.

ادامه »

 نظر دهید »

داستانى عجيب از مال حرام‏

14 اسفند 1390 توسط ثریا

على بن ابى حمزه مى‏گويد:

دوستى داشتم كه در دستگاه بنى اميه نويسنده بود، از من خواست از حضرت‏ صادق عليه السلام براى او وقت ملاقات بگيرم، حضرت اجازه داد. چون وارد شد سلام كرد و نشست و عرضه داشت: فدايت شوم، در ادارات بنى اميه نويسنده بودم و از اينرو مال فراوانى به دست آوردم.

حضرت فرمود: اگر بنى اميه كسى را نمى‏يافتند تا در تمام امور به آنان كمك دهد، امر مال و غنيمت و مسئله جنگ و امور سياسى و اجتماعى، قدرت غارت كردن حق ما را نداشتند، اگر مردم آنان را رها مى‏كردند چيزى جز آنچه در دست داشتند، نمى‏يافتند.

ادامه »

 2 نظر

کاش می دانستی تو حلقه ای از تدبیر خدا را شکستی

10 اسفند 1390 توسط ثریا

 

 

کاش میدانستی تو حلقه ای از تدبیر خدا را شکستی ،خدا تقلا را برای پیله قرار داد تا به وسیله آن مایعی از بدنش ترشح کند تا پس از خروج بتواند پرواز کند .

پیله تکانی خورد ، پسرک کنار پیله نشست .پیله تقلا می کرد . پسرک دلش سوخت ،ساعت ها گذشت ،پسرک نشسته بود وپیله رنج آزادی برجان می خرید .

پسرک خسته شد ، پیله هم .پسرک می خواست ببیند پرواز پروانه را وپیله نمی دانست در ذهن پسرک چه می گذرد .پسرک قیچی کوچکی را درآورد وسوراخی در ته پیله ایجاد کرد و می خندید برای تماشا ،برای پروانه .

پیله آهسته سر خورد ، موجودی از پیله درآمد ،وحالا پروانه شد ، اما یارای پروازش نبود . جثه اش ضعیف و بالهایش چروکیده بود .پسرک چشم به بال پروانه داشت و پروانه در حسرت پرواز تقلا می کرد .پسرک انتظار داشت پروانه بپرد ولی نمی دانست پروانه باید تا آخر عمرش روی زمین بخزد .

پسرک نمیدانست چرا؟

پروانه را در دستهایش گرفت ، اما پروانه دیگر پروانه نبود .

پروانه حالا چشم در چشم پسرک دوخت و گفت :کاش میدانستی تو حلقه ای از تدبیر خدا را شکستی ،خدا تقلا را برای پیله قرار داد تا به وسیله آن مایعی از بدنش ترشح کند تا پس از خروج از پیله به او امکان پرواز بدهد .

پسر برای جهالتش گریست .آنقدر گریست تا عارف شد . دیگر پسرک

می دانست :که سختی هایش برای این است که او پروانه شدن و پرواز کردن را بیاموزد .

“ولنبلونکم بشی ء من الخوف والجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات وبشر الصابرین “

شما را به اندکی ترس وگرسنگی وبینوایی وبیماری ونقصان در محصول می آزماییم و شکیبایان را بشارت ده (بقره 155)

برگرفته از مجله آشنا

 1 نظر

امان از ترس

08 اسفند 1390 توسط ثریا


در مثل ها است كه گرگى و روباهى با شيرى در بيابان مى رفتند، يك گوره خر و آهو و خرگوشى را شكار كردند، شير به گرگ گفت : شكار را بين ما تقسيم كن ، گرگ گفت : گوره خر مال تو و آهو مال من و خرگوش مال روباه ، شير به خشم آمد و گلوى گرگ را گرفت و سر او را قطع كرد، سپس ‍ روبه روباه كرد و گفت : تو تقسيم كن ، روباه گفت : گوره خر براى نهارت و آهو براى شامت و با خرگوش در شب سر گرم باش ، شير گفت : كى اين تقسيم عادلانه را به تو ياد داده روباه گفت : سر گرگى كه در جلوى روى تو است .

منبع: كشكول شيخ بهايي

 

 2 نظر

چرا به زیارت می رویم زیارت نامه خواندن چه فایده ای دارد ؟

08 اسفند 1390 توسط ثریا

زنده ترین و مؤثرترین راه برای شناخت و ایجاد ارتباط قلبی و فکری با ائمه اطهار زیارت است. زیارتنامه ها به ویژه زیارت نامه مأثور(معتبر) مدرسه ای هستند که درس امامت و ولایت می دهند. آثار و برکات اهل بیت را شمارش کرده و راه دوستی و محبت به اهل بیت را تعلیم می دهند. نیز تأثیر زیادی در ایجاد ارتباط نزدیک با امام معصوم و اولیای الهی دارند، به طوری که زائر احساس می کند هیچ کس به انسان نزدیک تر و مهربان تر و داناتر و تواناتر از زیارت شونده نیست.
رفتن آگاهانه به زیارت و خواندن زیارتنامه ها با توجه و حضور قلبی می تواند نقش مؤثری در اصلاح افراد داشته باشند که به اموری اشاره می شود:
1. رفتن به زیارت به معنای بیعت و بستن عهد و پیمان وفاداری به عقاید و افکار و راه و مذهب کسی که مورد زیارت قرار می گیرد است. زیارت آگاهانه سبب تقویت معنویت، تثبیت ایمان و عقیده و تحکیم رابطه با خلفا و اولیای الهی است.

ادامه »

 نظر دهید »

درس های اخلاقی مرحوم ایت الله العظمی بها الدینی (1)

08 اسفند 1390 توسط ثریا

 

حكمت‌های‌ جاری

‌جوانی‌ و نشاط‌ موقت‌، بالاخره‌ از انسان‌ گرفته‌ می‌شود و دیگر از لذات‌ دنیا نمی‌تواند استفاده‌ كند، ولی‌ همیشه‌ از لذات‌ روحانی‌ بهره‌مند است‌. انسان‌ باید خود را به‌ آن‌ لذات‌ برساند. لذات‌ روحانی‌ نصیب‌ زبان‌ هرزه‌ و چشم‌ هرزه‌ نمی‌شود. باید خود را اصلاح‌ كرد. از مبادی‌ شروع‌ كنید. اگر خود را در حد خودتان‌ اصلاح‌ كنید، با همان‌ می‌فهمید كه‌ خدایی‌ هست‌. «م"ا اَخْلَصَ عَبْدٌ لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ أَرْبَعینَ صَب"احاً إِلاّ” جَرَتْ یَن"ابِیعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلی‌” لِس"انِهِ» ؛ اگر چهل‌ روز مرد خدا شدید، در قلب‌ شما حكمت‌ جاری‌ می‌شود. اگر از تخیلات‌ شیطانی‌ و اوهام‌ صرف‌نظر كردید و مرد خدا شدید به‌ این‌ نائل‌ می‌شوید. اگر در قلب‌ حكمت‌ پیدا شد، در لسان‌ و زبان‌ هم‌ حكمت‌ پیدا می‌شود. اگر قلب‌ جهنمی‌ باشد، زبان‌ و دست‌ و پا و چشم‌، همه‌ جهنمی‌ است‌. قلب‌ كه‌ مورد افاضات‌ الهی‌ است‌، غیر از قوای‌ دماغیه‌ است‌. اگر قلب‌ اصلاح‌ شد، اگر به‌ طور كامل‌ هم‌ نائل‌ نشدید، فی‌ الجمله‌ نائل‌ می‌شوید. خداوند همه‌ را موفق‌ كند كه‌ خود را اصلاح‌ كنید. خداوند همه‌ را به‌ لطف‌ خود هدایت‌ كند و ایمان‌ عطا كند تا از مكتب‌ اسلام‌ كمال‌ استفاده‌ را ببرید.

منبع: سایت  تبیان

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3

بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

اللّهم اَرِنی الطَّلعَةَ الرَّشیدة

ساعت



ساعت فلش

خبـــــــــــــــــــــــــــــر

calender

موضوعات

  • همه
  • اخبار
    • اخبار مدرسه
  • مناسبت های ماه
  • داستان کوتاه
    • آموزنده
    • انگلیسی
    • جالب
  • سخنان و احادیث امامان
    • امام علی (ع)
    • پیامبر اکرم (ص)
  • شعر
    • انتظار موعود
      • سایر
  • نوحه و مداحی
    • حاج محمود کریمی
    • فرهمند
  • دلنوشته ها
  • شهدا

اوقات شرعی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

آمارسایت

آمار سایت

قالب وبلاگ

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
Alatash.com , پخش زنده از حرمین شریفین!
تماس با ما

کد تماس با ما


دریافت کدهای جاوا برای وبلاگ شما

قرآن

قرآن آنلاین
http://s1.picofile.com/shiat/giv.gif
>
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس