مراحل یقین
بسم الله الرّحمن الرّحیم
[کَلّا لَو تَعلَمونَ عِلمَ الیَقین]
چنان نیست (که شما خیال می کنید)؛اگر شما علم الیقین (به آخرت)داشتید(افزون
طلبی شما را از خدا غافل نمی کرد).
[ثُمَّ لَتَرَوُنّها عَینَ الیَقین]
سپس (با ورود در آن )آن را به عین الیقین خواهید دید.
سوره ی تکاثر آیات 5و7
تفسیر
یقین و مراحل آن:یقین،نقطه ی مقابل شک است و به معنای وضوح و ثبوت چیزی آمده
است.طبق روایات به مرحله ی عالی ایمان،یقین گفته می شود.امام باقر(ع)
فرمود:«ایمان یک درجه از اسلام بالاتر است و تقوی یک درجه از ایمان بالاتر و یقین یک
درجه برتر از تقوی است و چیزی کمتر از یقین در میان مردم تقسیم نشده است.»راوی
سوال کرد:یقین چیست؟فرمود:«حقیقت یقین،توکل بر خدا و تسلیم در برابر ذات پاک او و
خشنودی به قضای الهی و واگذاری تمام کارهای خویش به خداوند است.»در حدیثی از
امام صادق(ع) می خوانیم:«از نشانه های صحّت یقین فرد مسلمان این است که مردم
را با خشم الهی از خود خوشنود نکند و آنها را بر چیزی کهخداوند به او نداده
است،ملامت نکند…خداوند به خاطر عدل و دادش،آرامش و راحت را در یقین و رضا قرارداده
و اندوه و حزن را در شک و ناخوشنودی.»از این تعبیرات به خوبی استفاده می شود که
وقتی انسان به مقام یقین می رسد،آرامش خاصی سراسر قلب و جان او را فرا می
گیرد.برخی از مفسران،بر اساس آیات قرآن،برای یقین سه مرحله برشمرده اند:1ـ علم
الیقین:انسان با دلایل گوناگون به چیزی دانا شود؛مانند کسی که با مشاهده ی دود،به
وجود آتش ایمان پیدا کند.2ـ عین الیقین:انسان به مرحله ی مشاهده می رسد و مثلاً
آتش را می بیند.3ـ حق الیقین:همانند حال کسی است که در آتش وارد شود و سوزش
آن را با تمام وجود احساس کند و به صفات آتش متصف گردد و این بالاترین مرحله ی
یقین است.در حقیقت،مرحله ی یکم،جنبه ی عمومی دارد و مرحله ی دوم برای
پرهیزگاران است و مرحله سوم مخصوص خاصّان و مقرّبان.در حدیثی آمده است که به
پیامبر(ص)عرض کردند:شنیده ایم یکی از یاران عیسی(ع) روی آب راه می
رفت.فرمود:«اگر یقینش بیشتر بود،روی هوا راه می رفت.»علامه طباطبایی بعد از ذکر این
حدیث می افزاید:همه چیزبر محور یقین به خداوند و این اعتقاد دور می زند که اسباب
جهانی به خودی خود موثر نیستند.بنابر این هر قدر اعتقاد و ایمان به قدرت مطلقه ی
الهی بیشتر گردد،اشیاء جهان به همان نسبت در برابر او مطیع و منقاد خواهد شد.
تفسیر منتخب از آیت الله مکارم شیرازی
۱ـ نمونه،ج27،ص283
2ـ المیزان،ج6،ص186