نيّت در قرآن
منابع مقاله:
کتاب : عرفان اسلامى جلد سه
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
قرآن مجيد در چهار بخش به مسئله نيّت اشاره كرده است، در يك مرحله دعوت مىكند كه در تمام برنامهها قصد و نيّت شما فقط براى خدا باشد و جز او منظورى نداشته باشيد و مواظبت كنيد كه كليه امور شما فى سبيل اللّه و قربةً الى اللّه باشد.
در قسمت ديگر از نيّت پاك و منظور و مقصود الهى بندگان واقعى خبر مىدهد و محصول ذات قلب با عظمت آنان را كه جز نيّت خالصانه چيزى نبوده در آيينه آيات نشان مىدهد.
و در مسئله ديگر به اين نكته اشاره مىكند كه آنچه بر دل و سينه و قلب شما مىگذرد، خدا نسبت به آن آگاه و حاضر و ناظر است، اين شماييد كه بايد توجه كنيد در محضر خدا نيّت غيرخدايى نداشته باشيد.
و در قسمت ديگر به نيّتهاى غيرخدايى و مقاصد ناپاك و آلوده اشاره كرده، صاحبان آن نيّتها را ظالم و گمراه دانسته و براى آنان عاقبتى جز جهنم معرفى نمىنمايد.
اما آيات قرآن كه به طور تقريب به مسائل چهارگانه اشاره كرده است:
نيّت، فقط براى خدا
وَجَاهِدُوا فِى اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ …] «1».
و در راه خدا چنان كه شايسته جهاد است، جهاد كنيد؛ او شما را برگزيد.
[وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى* إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلى* وَ لَسَوْفَ يَرْضى] «2».
و هيچ كس را از سوى خود بر عهده خدا نعمتى نيست كه اين مالى كه انفاق كرده به عنوان پاداش آن نعمت به حساب او گذارد.* بلكه [انفاق كننده با تقوا مال خود را در راه خدا انفاق مىكند] تا خشنودى پروردگار والايش را به دست آورد.* و [بىترديد] به زودى [در قيامت با دريافت لطف، رحمت حق و پاداش بىپايان او] خشنود خواهد شد.
[وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ] «3».
و در راه خدا با كسانى كه با شما مىجنگند بجنگيد، و [هنگام جنگ از حدود الهى] تجاوز نكنيد كه خدا تجاوزكاران را دوست ندارد.
[فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا] «4».
پس [با اين وصف كه قيامتى سنگين در پى داريد بياييد] خدا را سجده كنيد و بپرستيد.
نيّت پاك و مخلصانه بندگان واقعى
[إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ] «5».
من به دور از انحراف و با قلبى حقگرا همه وجودم را به سوى كسى كه آسمانها و زمين را آفريد، متوجه كردم و از مشركان نيستم.
[وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ] «6».
و كسانى كه براى به دست آوردن خشنودى پروردگارشان [در برابر گناهان و انجام وظايف و حوادث] شكيبايى ورزيدند، و نماز را بر پا داشتند، و بخشى از آنچه را روزى آنان كرديم در نهان و آشكار انفاق نمودند، و همواره با نيكىِ [عبادت] زشتى و پليدى [گناه] را دفع مىكنند [و با خوبىهاى خود نسبت به مردم، بدىهاى آنان را نسبت به خود برطرف مىنمايند]، اينانند كه فرجام نيك آن سراى، ويژه آنان است.
[فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ ذلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ] «7».
پس [با توجه به فراخبخشى خدا در روزى و رزق] حقّ خويشاوند و مسكين و در راه مانده را بده. اين انفاق براى آنان كه خشنودى خدا را مىخواهند بهتر است و اينان [كه حقوق مالى را مىپردازند] همان رستگارانند.
[… وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ] «8».
و آنچه از زكات مىدهيد كه [به سبب پرداختنش] خشنودى خدا را مىخواهيد [مايه فزونى است]؛ پس اين زكات دهندگانند كه مال و ثوابشان دو چندان مىشود.
[وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ …] «9».
و آنان كه بامدادان و شامگاهان پروردگارشان را مىخوانند [و با اين خواندن] خشنودى او را مىخواهند، از خود مران.
[إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً] «10».
[و مىگويند:] ما شما را فقط براى خشنودى خدا اطعام مىكنيم و انتظار هيچ پاداش و سپاسى را از شما نداريم.
[وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ …] «11».
با كسانى كه صبح و شام، پروردگارشان را مىخوانند در حالى كه همواره خشنودى او را مىطلبند خود را پايدار و شكيبا دار.
[وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ] «12».
پس سليمان از گفتهاش با تبسم حالت خنده به خود گرفت، و [به سبب نعمت فهم گفتار حيوانات] گفت: پروردگارا! به من الهام كن تا شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم عطا كردهاى به جاى آورم، و اينكه كار شايستهاى كه آن را بپسندى انجام دهم، و مرا به رحمتت در ميان بندگان شايستهات درآور.
[حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ] «13».
تا زمانى كه به رشد و نيرومندى خود و به چهل سالگى برسد، گويد:
پروردگارا! به من الهام كن تا نعمتت را كه بر من و پدر و مادرم عطا كردهاى سپاس گزارم، و كار شايستهاى كه آن را مىپسندى انجام دهم و ذريه و نسل مرا براى من صالح و شايسته گردان كه من به سوى تو بازگشتم و به يقين از تسليم شدگان [به فرمانها و احكام] توام.
خداوند از تمام نيّتها آگاه است
[وَ إِذا لَقُوكُمْ قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ] «14».
و چون با شما ديدار كنند، مىگويند: ايمان آورديم. و زمانى كه با يكديگر خلوت نمايند از شدت خشمى كه بر شما دارند، سر انگشتان خود را مىگزند.
بگو: به خشمتان بميريد. يقيناً خدا به آنچه در سينههاست، داناست.
[… وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ] «15».
و [تحقّق دادن اين برنامهها] به سبب اين است كه خدا آنچه را [از نيّتها] در سينههاى شماست [در مقام عمل] بيازمايد، و آنچه را [از عيوب و آلودگىها] در دلهاى شماست، خالص و پاك گرداند و خدا به آنچه در سينههاست، داناست.
[وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ مِيثاقَهُ الَّذِي واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ] «16».
و نعمت خدا را بر خود و پيمانش را كه [در لزوم اطاعت از او و پيامبرش] با شما محكم و استوار كرد، ياد كنيد، هنگامى كه گفتيد: شنيديم و اطاعت كرديم. و از خدا پروا كنيد؛ زيرا خدا به آنچه در سينههاست، داناست.
[أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيابَهُمْ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ] «17».
آگاه باشيد كه مشركان سر در گريبان فرو مىبرند تا [خود را] از شنيدن قرآن [به هنگام تلاوتش به وسيله پيامبر و مؤمنان] پنهان بدارند؛ آگاه باشيد! چون جامههايشان را بر سر و روى خود مىپوشانند [تا ديده نشوند، اين پنهانكارى سودى به حال آنان ندارد] خدا آنچه را پنهان مىكنند وآنچه را آشكار مىنمايند، مىداند؛ يقيناً او به آنچه در سينههاست، داناست.
[وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما فِي صُدُورِ الْعالَمِينَ] «18».
و اگر از سوى پروردگارت يارى و نصرتى [چون پيروزى و غنيمت] بيايد، [به مؤمنان] قاطعانه مىگويند: ما هم با شما بوديم. آيا [حال آنان از ديد خدا پنهان است] و خدا به آنچه در سينههاى جهانيان است [از همه] آگاهتر نيست؟
[إِنَّ اللَّهَ عالِمُ غَيْبِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ] «19».
يقيناً خدا داناى غيب آسمانها و زمين است و بىترديد به نيّتها و اسرار سينهها آگاه است.
[وَ أَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ] «20».
و گفتارتان را پنهان كنيد يا آن را آشكار سازيد، مسلماً او به نيّتها و اسرار سينهها داناست.
نيّتهاى ناپاك و آلوده
[قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ] «21».
بگو: اگر آنچه [از نيّتهاى فاسد و افكار باطل] در سينههاى شماست، پنهان داريد يا آشكار كنيد، خدا آن را مىداند. و نيز آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است، مىداند و خدا بر هر چيز تواناست.
[أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ] «22».
آيا ندانستهاى كه فرمانروايى و حكومت آسمانها و زمين فقط در سيطره اوست و شما را جز خدا هيچ سرپرست و ياورى نيست؟
[وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَ لَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذابِ] «23».
و برخى از مردم به جاى خدا معبودهايى انتخاب مىكنند كه آنها را آن گونه كه سزاوار است خدا را دوست داشت، دوست مىدارند؛ ولى آنان كه ايمان آوردهاند، محبت و عشقشان به خدا بيشتر و قوىتر است. و اگر كسانى كه [با انتخاب معبودهاى باطل] ستم روا داشتند، هنگامى كه عذاب را ببينند، بىترديد بفهمند كه همه قدرت ويژه خداست [و معبودهاى باطل، هيچ و پوچاند] و خدا سخت كيفر است.
[لَيْسَ بِأَمانِيِّكُمْ وَ لا أَمانِيِّ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ وَ لا يَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً] «24».
[كيفر و پاداش] نه بر وفق آرزوهاىِ [واهىِ] برخى از شما [مسلمانان] است، و نه بر وفق آرزوهاىِ [پوچِ] اهل كتاب. هر كس مرتكب كار زشتى شود، به آن كيفر داده مىشود و جز خدا سرپرست و ياورى براى خود نخواهد يافت.
[قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ اللَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ] «25».
بگو: آيا به جاى خدا چيزى را مىپرستيد كه براى شما قدرت دفع هيچ زيان و جلب هيچ سودى را ندارد؟! و خداست كه شنوا [ىِ همه گفتارها] و دانا [ىِهمه اسرار و رازها] ست.
[قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُنا وَ لا يَضُرُّنا …] «26».
بگو: آيا به جاى خدا معبودى را بپرستيم كه نه سودى به ما رساند و نه زيانى؟.
[إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ] «27».
يقيناً كسانى را كه به جاى خدا مىپرستيد بندگان و مملوكانى ناتوانْ چون شما هستند؛ پس اگر راستگوييد [كه مىتوانند در زندگى شما مؤثر باشند] آنان را [در گرفتارىها و نيازمندىهاى خود] بخوانيد.
[أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ] «28».
اف بر شما و بر آنچه به جاى خدا مىپرستيد؛ پس آيا نمىانديشيد؟
[ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْباطِلُ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ] «29».
اين [قدرت بىنهايت او نسبت به امور آفرينش و نسبت به وضع و حال مردم] براى اين است كه فقط خدا حق است، و اينكه آنچه را جز او مىپرستيد، باطل است، و اينكه فقط خدا بلند مرتبه و بزرگ است.
جز او كسى را نخوانيد، غير او چيزى را به عنوان هدف و مقصد نگيريد، غير او مالك چيزى از نفع و ضرر نيست، هرچه جز او را انتخاب كنيد يا بخوانيد باطل صرف است. عبادت براى غير او جز شرك و ستم به خود چيزى نيست، با توجه به اينگونه آيات كه قدرت، مالكيّت، حكومت، قدرت بر نفع و ضرر را از غير حق به كلى سلب مىكند، جايى براى اين كه انسان غير او را هدف گرفته و در اعمالش نيّت قرب غير او را نمايد، نمىماند.
فيض كاشانى آن فانى باقى در اين مرحله چنين شور و نوا داشت:
يا رب تهى مكن زمى عشق جام ما |
از معرفت بريز شرابى به كام ما |
|
از بهر بندگيت به دنيا فتادهايم |
اى بندگيت دانه و دنيات دام ما |
|
چون بندگى نباشد از زندگى چه سود |
از باده چون تهى است چه حاصل زجام ما |
|
با تو حلال و بى تو حرام است عيشها |
يا رب حلال ساز به لطفت حرام ما |
|
از صدق بندگيت به دل دانهاى فكن |
شايد كه عشق و معرفت آيد به دام ما |
|
بىصدق بندگى نرسد معرفت به كام |
بى ذوق معرفت نشود عشق رام ما |
|
از بندگى به معرفت و معرفت به عشق |
دل مىنواز تا كه شود پخته خام ما |
|
از تار و پود علم و عمل دامى ار تنيم |
«فيض» اوفتد هماى سعادت به دام ما «30» |
|
پی نوشت ها:
______________________________
<!––>
<!–[endif]–>
(1)- حج (22): 78.
(2)- ليل (92): 19- 21.
(3)- بقره (2): 190.
(4)- نجم (53): 62.
(5)- انعام (6): 79.
(6)- رعد (13): 22.
(7)- روم (30): 38.
(8)- روم (30): 39.
(9)- انعام (6): 52.
(10)- انسان (76): 9.
(11)- كهف (18): 28.
(12)- نمل (27): 19.
(13)- احقاف (46): 15.
(14)- آل عمران (3): 119.
(15)- آل عمران (3): 154.
(16)- مائده (5): 7.
(17)- هود (11): 5.
(18)- عنكبوت (29): 10.
(19)- فاطر (35): 38.
(20)- ملك (67): 13.
(21)- آل عمران (3): 29.
(22)- بقره (2): 107.
(23)- بقره (2): 165.
(24)- نساء (4): 123.
(25)- مائده (5): 76.
(26)- انعام (6): 71.
(27)- اعراف (7): 194.
(28)- انبياء (21): 67.
(29)- حج (22): 62.
(30)- فيض كاشانى.