خدا، مخلوق ذهن است؟
20 فروردین 1391 توسط ثریا
آیا خدا ما را خلق کرده است یا خود مخلوق ذهن ماست؟
این بحثی که اکنون در میان برخی محافل و مجامع دانشجویی بدین شکل شعاری مطرح میگردد، مبحثی بسیار قدیمی است که به ویژه در دورهی گذشته [مدرنیسم]، که بر نفی خدا اصرار داشت بسیار مطرح گردید و البته در این دوره [پست مدرنیسم]، به گونهی دیگری که مختصر توضیح داده خواهد شد، مطرح شده و تداوم مییابد.
در این بحث، دو محور «ذهن» و «خدا» مطرح است که هر یک باید به صورت جداگانه و به دور از شعار و با در نظر گرفتن تعاریف یا مشخصههای هر کدام مورد مطالعه قرار گیرد.
الف – ذهن: از مهمترین کارهای ذهن، «تخیل» و «تصور» است. پس میتواند هر چیزی را، اگر چه بر حقیقتی مبتنی نباشد و بر واقعیتی بیرونی نیز انطباق نداشته باشد، تخیل و یا تصور کند. ذهن میتواند از چوب شکلی بسازد و نام آن را خدا بگذارد و یا نسلکشی کند و نام آن را «جنگپیشگیرانه» یا «دموکراسی» یا «تلاش برای حقوق بشر» و … بگذارد. یعنی هر حقیقت یا واقعیتی را آن طور که میخواهد تخیل و تصور کند و اسمی که میپسندد را بر روی آن بگذارد. لذا خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید که اینها چیزی نیست به جز «اسم»هایی که خودتان و پدرانتان بر آن گذاشتید و منشأیی نیز به جز ظن و گمان «اوهام، تخیلات و تصورات» ذهنی خودتان ندارد.
این بحثی که اکنون در میان برخی محافل و مجامع دانشجویی بدین شکل شعاری مطرح میگردد، مبحثی بسیار قدیمی است که به ویژه در دورهی گذشته [مدرنیسم]، که بر نفی خدا اصرار داشت بسیار مطرح گردید و البته در این دوره [پست مدرنیسم]، به گونهی دیگری که مختصر توضیح داده خواهد شد، مطرح شده و تداوم مییابد.
در این بحث، دو محور «ذهن» و «خدا» مطرح است که هر یک باید به صورت جداگانه و به دور از شعار و با در نظر گرفتن تعاریف یا مشخصههای هر کدام مورد مطالعه قرار گیرد.
الف – ذهن: از مهمترین کارهای ذهن، «تخیل» و «تصور» است. پس میتواند هر چیزی را، اگر چه بر حقیقتی مبتنی نباشد و بر واقعیتی بیرونی نیز انطباق نداشته باشد، تخیل و یا تصور کند. ذهن میتواند از چوب شکلی بسازد و نام آن را خدا بگذارد و یا نسلکشی کند و نام آن را «جنگپیشگیرانه» یا «دموکراسی» یا «تلاش برای حقوق بشر» و … بگذارد. یعنی هر حقیقت یا واقعیتی را آن طور که میخواهد تخیل و تصور کند و اسمی که میپسندد را بر روی آن بگذارد. لذا خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید که اینها چیزی نیست به جز «اسم»هایی که خودتان و پدرانتان بر آن گذاشتید و منشأیی نیز به جز ظن و گمان «اوهام، تخیلات و تصورات» ذهنی خودتان ندارد.
«إِنْ هِیَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى» (23)
ترجمه: این [بتها] جز نامهایى که از طرف شما و پدرانتان بر آنها نهاده شده، هیچ حقیقتی ندارند، و خداى تعالى هیچ مدركى بر الوهیت آنها نازل نكرده، اى پیامبر اینان به جز خیال و پندارى دلخواه را پیروى نمىكنند. با اینكه از ناحیه پروردگارشان هدایت برایشان آمده است.
البته در نظریههای جدید پست مدرنیسم، چون دیدند نه وجود خدا را میتوانند انکار کنند و نه این اعتقاد را میتوانند از عقل و فطرت مردم بازپس گیرند، انسان را به خداسازی در ذهن دعوت میکنند و میگویند: این تو هستی که میتوانی خدایی آن طور که دوست داری در ذهن خودت بسازی. مثلاً خدایی که تو را مکلف نکند، خدایی که عقوبتی در نظر نگیرد و … – که البته این خداسازی ذهنی که نامش را «پست مدرنیسم» گذاشتهاند، همان گمانها و رفتار بتسازان و بتپرستان عصر جاهلیت است.
در واقع، این «ایسم»ها که همه مبتنی بر نظریه است و هیچ منشأ علمی به جز گمان نظریهپردازان ندارند و به همین دلیل عمر مفید بسیار کوتاهی داشته و سریعاً جایگزین میشوند، کار ذهن است، نه خداوند متعال.
بدیهی است خدایی که مخلوق ذهن باشد «مثل: گمانها، ایسمها، یا بتها و …»، خود مخلوق هستند، پس نه آنها میتوانند خدا و خالق باشند و نه خداوند متعال مخلوق است. لذا این جملهی بندی فقط یک نوع حقه است. بلکه بحث همان بحث قدیمی است که آیا خدایی هست یا نیست؟
ب – خدا: اما مقولهی توحید و خداشناسی، یک مبحث «عقلی و فطری» در هستی شناسی است و نه یک مقوله ذهنی. بحث به «وجود» یا «عدم» بر میگردد که اثبات یا نفی آن نیز کار ذهن نیست، بلکه کار عقل است که با برهان و استدلال مبتنی بر بدیهیات اولیه عقل صورت میپذیرد.
عقل است که اثبات مینماید، معلول بی علت، حرکت بی محرک، حدوث بدون محدث، نظم بدون ناظم … یا به تعبیری دیگر، حیات بدون حی، علم بدون علیم – حکمت بدون حکیم – قدرت بدون قادر – زیبایی بدون زیبا … و در یک کلام موجود بدون به وجود آورنده نمیتواند وجود داشته باشد و چون تجلی هستی محض را میبینیم، لابد وجود دارد. به همین دلیل حتی ماتریالیستها [مادهگراها] در جستجوی منشأ و مبدأ خلقت میگردند، منتهی اصرار دارند که آن را به یک ماده، یا انرژی، یا قدرت، یا انفجار، یا تصادف و … نسبت دهند. غافل از این که باز دچار دور تسلسل میشوند.
بدیهی است اگر حیات، علم، زیبایی، قدرت، حکمت، رأفت، رحمت … و آن چه «هستی» یا همان «کمال» است در مرتبههای گوناگون وجود دارد، و هیچ کدام نیز محدود نیست، و اساساً «بودن» تجلی همین هستی و کمال است، پس لابد حی، علیم، جمیل، قادر، حکیم، رئوف، رحیم و … هستی محضی که هیچ گونه نقص و نیستی به او راه نیابد و منزه «سبحان» از صفات مخلوق باشد نیز وجود دارد. خواه نامش را «الله» بگویند یا «خدا» یا «God » یا هر اسم دیگری.
منبع : برنا نیوز