هر کس سحر ندارد از خود خبر ندارد
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
چون قدم در صحنه محشر گذارد فاطمه ////////////// جز شفاعت مقصد دیگر ندارد فاطمه
می تواند عالمی را وارهاند از جحیم////////////////// محسنش را گر شفیع خلق آرد فاطمه
اللهم عجِّل لولیک الفرج
دعای آیت الله بهجت(ره) برای امام زمان(عج)
دعای آیت الله بهجت(ره) برای امام زمان(عج)
عارف وارسته حضرت آیة الله بهجت درباره امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: حضرت غائب (عج) دارای بالاترین علوم است؛ و اسم اعظم بیش از همه در نزد خود آن حضرت است. با این همه، به هر کس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: برای من دعا کنید.(1)
ایشان می فرمودند: آیا نباید در فکر باشیم و با تضرّع و زاری برای ظهور فرج مسلمانها و مصلح حقیقی: حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا کنیم؟!(2)
شرایط خواندن دعای فرج:
از مهمترین دعاها، دعای فرج امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است.(3) روایت دارد که در آخرالزّمان همه هلاک می شوند به جز کسی که برای فرج دعا می کند. گویا همین دعا برای فرج، یک امیدواری است و یک ارتباط روحی با صاحب دعا است. همین، مرتبه ای از فرج است.(4)
خواندن دعای فرج در نظر ایشان همراه با شرایطی به شرح زیر است:
1. توبه از گناهان
آیة الله بهجت می فرمودند: بهترین کار برای به هلاکت نیفتادن در آخرالزّمان، دعای فرج امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؛ البته دعایی که در همه اعمال ما اثر بگذارد. قطعاً اگر کسانی در دعا جدّی و راستگو باشند، مبصراتی (دیدنیهایی) خواهند داشت. باید دعا را با شرایط آن خواند و «توبه از گناهان» از جمله شرایط دعا است.
ایشان میفرمودند: ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
تا رابطه ما با ولیّ امر، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد.و قوّت رابطه ما با ولیّ امر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم در اصلاح نفس است.(5)
ترك معصیت، حاصل نمی شود به طوری كه ملكه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مكان و در میان مردم و در خلوت.(6)
اگر جلوی خود را در ارتكاب معاصی نگیریم، حالمان به انكار و تكذیب و استهزا به آیات الهی، و یا به جایی می رسد كه از رحمت خدا ناامید می شویم!
آیة الله بهجت پیرامون مقدّم دانستن تعجیل در فرج بر سایر حاجات خود می فرمودند: افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!
اگر به قطعیّات و یقینیّات دین عمل کنیم، در وقت خواب و به هنگام محاسبه پی می بریم که از کدام یک از کارهایی که کردهایم قطعاً حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما راضی است؛ و از چه کارهایمان قطعاً ناراضی است.(7)
2. خلوص و صدق نیّت در دعا
راه خلاص از گرفتاری ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ نه دعای همیشگی و لقلقه زبان…، بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه.(8)
3. توسل به امام همراه با تضرّع و زاری
آیة الله بهجت می فرمودند: ابتلائات شیعه امروز بسیار زیاد است. از ظلم و ستم و بلا و فشاری که بر سر اسلام و مسلمانان به خصوص اهل ایمان میآید، کارد به استخوان رسیده است. بیماریهای مختلف و حوادث زیاد شده است. باید در مشاهد مشرّفه و مواقف مهمّه برای رفع ابتلائات شیعه دعا کرد و تضرّع نمود. ما باید از همه بخواهیم که متوسل شوند و دعا کنند و تضرّع نمایند تا بلکه فرجی حاصل شود. دعای فرج اگر موجب فرج عمومی نشود برای دعا کننده موجب فرج خواهد بود. إنشاءالله چنانچه در بعضی از روایات آمده: «دعا کنید که در آن فرج شماست».
برخی از مردم به مرحوم آقای شیخ حسنعلی تهرانی متوسل میشدند و نتیجه میگرفتند؛ ولی متوجّه امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیستند. ما باید به بیش از این ها به امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متوسل باشیم؛ تا نتیجه بگیریم. اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بشناسند و به آن پناه برند؛ امکان ندارد که از آن ناحیه مورد عنایت واقع نشوند.
ترك معصیت، حاصل نمی شود به طوری كه ملكه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مكان و در میان مردم و در خلوت. اگر جلوی خود را در ارتكاب معاصی نگیریم، حالمان به انكار و تكذیب و استهزا به آیات الهی، و یا به جایی می رسد كه از رحمت خدا ناامید می شویم!
4 . مقدّم دانستن تعجیل در فرج بر سایر حاجات خود
آیة الله بهجت پیرامون مقدّم دانستن تعجیل در فرج بر سایر حاجات خود می فرمودند: افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!(9)
هر کدام در فکر حوایج شخصی خود هستیم، و به فکر آن حضرت [امام زمان (علیه السلام)] - که نفعش به همه برمی گردد و از اهمّ ضروریّات است - نیستیم!(10)
و در نهایت در نظر آیه الله بهجت «مهم تر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و انکار نکردن حضرت تا ظهور او می باشد.» (11)
به افرادی که پیش از ظهور در دین و ایمان باقی می مانند و ثابت قدم هستند، عنایات و الطاف خاصی می شود.(12) لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشرّف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسّل به ائمه (علیهم السلام) بهتر از تشرّف باشد.(13)
در پایان آوردن این سوال از آیت الله بهجت خالی از لطف نیست که فردی به ایشان عرض کرد:
این حقیر مشتاق زیارت امام عصر حضرت حجّت بن الحسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشم، از حضرت عالی تقاضا دارم که مرا دعا کنید که به این سعادت نائل شوم! آیه الله بهجت در جواب فرمودند: زیاد صلوات، اهدای وجود مقدّسش نمایید، مقرون با دعای تعجیل فرجش؛ و زیاد به مسجد جمکران مشرّف شوید، با ادای نمازهایش.(14) الّلهمّ صلّی علی محمّد و ال محمّد و عجّل فرجهم.
پی نوشت ها:
1. در محضر بهجت، ج 2، ص 299.
2. همان، ص 38.
3. همان، ج 1، ص 363.
4. گوهرهای حکیمانه، ص 115.
5. فیضی از ورای سکوت، ص 65.
6. به سوی محبوب، ص 23.
7. در محضر بهجت، ج 2، ص 250.
8. همان، ص 347.
9. همان، ص 118.
10. همان، ص 27.
11. جرعه وصال، ص 25 و 26.
12. در محضر بهجت، ج 1، ص 102.
13. همان، ص 187.
14. به سوی محبوب، ص 59.
اصحاب قائم
اصحاب قائم
يکي از مسائل غير قابل انکار در پيروزي ها و حرکتهاي انقلابي حضور مردم در صحنه است. مردم با رهبري و هدايت پيشواي خود مي توانند به سر منزل مقصود برسند. همچنين تا زماني که اين حضور آگاهانه و قاطع و با اميد و توکّل به خدا باشد، رهبر انقلاب با خيالي آسوده گامهاي پيروزي را سريعتر بر مي دارد. در اين رهگذر قيام جهاني مهدي موعود (عج) که جهان را به تکاپو واخواهد داشت، مستثني از اين قاعده و قانون کلّي نيست.
البتّه در قيام قائم (عج) هر کسي لياقت اين را ندارد که در زمره ي اصحاب آن حضرت قرار گيرد.
در روايات به وفور نامي از يک گروه 313 نفري به ميان آمده است که اين افراد از نژاد «عجم» هستند و برخي از آنها بدون وعده ي قبلي در مکّه به حضور امام قائم (عج) شرفياب مي گردند. («اثباة الهداة»، ج 7، ص 92)
در قرآن کريم، اين کتاب انسان ساز و حرکت آفرين در رابطه با ياران نمونه ي حضرت مهدي (عج) يک آيه ي بسيار اميد بخش و سازنده وجود دارد. در سوره ي مائده آيه ي 54 خداوند به طور مستقيم، مؤمنان را در مورد خطاب قرار داده و مي فرمايد:
«اي مؤمنان هر کس از شما مرتّد شده و از اسلام بيرون رفت، خداوند در آينده جمعيّتي را مي آورد که داراي اين پنج امتياز هستند:
1- هم خداوند آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند.
2- در برابر مؤمنان خاضع و مهربانند.
3- در برابر مشرکان و دشمنان، سرسخت و نيرومندند.
4- به طور پي گيري در راه خدا جهاد و تلاش مي کنند.
5- در مسير انجام وظيفه از سرزنش هيچ سرزنش کننده اي نمي هراسند. اين فضل خدا است که به هر کس بخواهد (و شايسته ببيند) مي دهد، فضل و رحمت خدا وسيع است و او بر همه چيز آگاه است.»
در روايات براي اين آيه مصاديق مختلفي بيان شده، از جمله اينکه: اين آيه در مورد ياوران حضرت قائم (عج) است که با اين ويژگيها با تمام قدرت، در مقابل مرتّدين و کارشکنان مي ايستند، و براي بر قراري حکومت عدل امام منتظر (عج) و بر قراري عدالت در کلّ جهان تلاش مي کنند. («مجمع البيان»، ج 3، ص 208)
و در عبارتي امام صادق عليه السلام فرمود:
«صاحب اين امر (حضرت مهدي (عج)) در پرتو اين آيه (در حمايت چنين ياران آگاه و دلاور) محفوظ است («تفسير برهان»، ج 1، ص 497)».
همچنين در وصف اصحاب قائم (عج) به واژه هايي مانند اوتاد، عصائب، ابدال، اعاجم، رفقاء و نجباء بر مي خوريم، که با توجّه به معاني اين عناوين با ويژگيهاي اصحاب صاحب العصر (عج) نيز آشناتر مي شويم. («حضرت مهدي، فروغ…»، ص 207)
در اين کتاب، درباره هر کدام از عناوين، به ترتيب حروف الفباء، توضيح داده شده است.
رجوع شود به واژه: سيصد و سيزده نفر، ايرانيان و قائم (عج)
ظهور امام زمان (عج) نزدیک است اما مرگ؟؟؟؟
ظهور امام عصر(علیه السلام) نزدیک است و مرگ نزدیک تر …
امام زمان(علیه السلام) را می دانم که اگر هم بنا باشد بیاید، فردا صبح می آید. بله؟ دیگر امشب که نمی آید. مثلا می گوییم فردا صبح می آید. مثلا می گوییم جمعه می آید. اما مرگ را چه می دانیم. پس من باید آماده باشم. آمادگی برای مرگ خیلی بیشتر لازم است. سرمایه ای که انسان برای مرگ نیاز دارد، خیلی بیشتر است…
هت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
«بسم الله الرحمن الرحیم»
آیت الله محمدعلی جاودان درخصوص نزدیک بودن ظهور امام عصر(ع) و توجه به نزدیک تر بودن مرگ در یکی از جلسات سخنرانی خود ایراد فرمودند:
“می خواهم یک مطلب مهم را عرض کنم. ظهور امام زمان(ع) خیلی نزدیک است. ممکن است تا 50 سال دیگر ایشان ظهور کند. انشاءالله. شاید هم تا 5 سال دیگر. ما نمی دانیم. عقل ما نمی رسد. ما اطلاع نداریم. یک وقت ما یک دوستانی داشتیم که خیلی جدی می گفتند امسال امام زمان(ع) می آید. خیلی جدی بودند ها. به صورت یک جریان شده بودند. حدود سال 70 بود. من می گفتم خب مرگ نزدیک تر است. الان ممکن است، من همین جا که نشسته ام، همین جا بمیرم. خیلی امکانش نزدیک تر است.
چون امام زمان(ع) را می دانم که اگر هم بنا باشد بیاید، فردا صبح می آید. بله؟ دیگر امشب که نمی آید. مثلا می گوییم فردا صبح می آید. مثلا می گوییم جمعه می آید. اما مرگ را چه می دانیم. پس من باید آماده باشم. آمادگی برای مرگ خیلی بیشتر لازم است. سرمایه ای که انسان برای مرگ نیاز دارد، خیلی بیشتر است.
امام زمان(ع) که بیاید، من که با ایشان جنگ ندارم. من ایشان را قبول دارم و حکومتش را هم قبول دارم. پس برای من مشکلی به وجود نمی آید. البته خب مشکلات جهانی هست. قبل از ظهور ایشان یک جنگ جهانی خواهد شد که انشاء الله نمی شود. عرض کنم دو سوم مردم از بین می روند که انشاء الله نمی شود.ایشان در چنین شرایطی می آیند.
اما آمادگی من برای مرگ چگونه باید باشد؟
در روایات، در فرمایشات امیرالمومنین(ع) می فرمایند که آماده مرگ بودن این است که :
یک: واجبات را عمل کند،
دو: از همه محرمات پرهیز کند. این دو مورد ساده و راحت است،
سه: وَالإشتِمالُ عَلی المَکارم. این یعنی چه؟ یعنی از مکارم اخلاقی برخوردار باشد. مثلا من یک وقت یک آقایی را دعا می کردم. بعد هم یک مساله ای پیش آمد که دیگر دعایش نکردم. یک کسی هم این خبر را برده بود، به آن آقا گفته بود. آن آقا هم گفته بود که خب من فلانی را دعا می کنم. اینگونه. من به شما می رسم، بد می گویم. شما در برابر خوبی می کنید.
همان چیزهایی که مثلا در زندگی حضرت مجتبی(ع) هست. آن فرد آمد، دهنه اسب ایشان را گرفت و گفت و گفت و گفت. حضرت هم همه اش را گوش کرد. بعد فرمودند گرسنه ای؟ الان منزل ما سفره پهن است. جا نداری؟ ما مفصل جا داریم. هر چند روز که بخواهی می توانی بمانی. اگر مشکل لباس داری، لباس هست. اگر مرکب می خواهی، ما مرکب داریم. مدام گفت. این می شود مکارم. پیغمبر چه فرمودند؟ إنـّی بُعِثتُ لأتمِّمَ مَکارمَ الأخلاق. می گویند صِل مَن قـَطـَعَکَ تو با آن کسی که از تو بریده است پیوند کن.
آقا خیلی سخت است. خیلی سخت است. یک کسی هست که من می دانم پشت سرم صد جور حرف زده است. حالا در کوچه هم مرا که می بیند، رویش را برمی گرداند. من می توانم وقتی از کنارش رد شدم، یک سلام گرم به او بکنم؟ این می شود صِل مَن قـَطـَعَکَ تو با کسی که از تو بریده پیوند کن. خب این سخت تر است آقا. پس انسان برای مرگ آمادگی زیادی نیاز دارد.
عرض کردم احتمال فوریت مرگ خیلی بیشتر است. چه کسی می تواند قول بدهد که من تا فردا صبح زنده هستم. هیچ کس نمی تواند قول بدهد. در هر صورت آمادگی ما برای مرگ فوریت و جدیت خیلی بیشتری دارد تا آمادگی ما برای ظهور آن حضرت. حالا امیدواریم که انشاءالله ظهور آن حضرت را هم همه تان ببینید. و امیدواریم که برایمان سهل پیش بیاید
برگرفته از:پایگاه اینترنتی آیت الله محمدعلی جاودان
حدیث کساء
بسم اللّه الرحمن الرحيم
در ترجمه حديث شريف كساء على اهله آلاف تحية و الثّناء
گوش دار اى غرقه در بحر خطا*** كى گرفتار اندرين دار بلا
يك حديثى بس بود كو جان فزا***هست منسوب آن به اصحاب كسا
شد روايت از جناب فاطمه***آنكه بر كون و مكان بُد عالمه
شد يكى از روزها بابم رسول ***كرد در بيت الجلال من نزول
گفت كى دخت گرام با وفا***گشته عارض سستى و ضعفى مرا
گفتم اى باب گرام ممتحن***بوده باشى در پناه ذوالمنن
گفت آور آن كسا را كز يمن***هست اصل او مرا پوشان به تن
رفتم آوردم كسا پوشاندمش***و ز محبت يك نظر بنمودمش
روى او ديدم كه چون بدر تمام***خانه ام گرديد چون دارالسّلام
ليك گويم آنكه تشبيهى چنين***نيست جز افهام چشم تنگ بين
و رنه نزد نور روى مصطفى***ذرهّ هم نبود تمام نورها
نور او نور خداوند جليل***گشته مدهوش از شعاعش جبرئيل
آن شه از رخ يك حجاب اَر كرد دور***تازه خواهد شد حديث كوه طور
الغرض فرموده خير النساء***بانوى عصمت سراى كبرياء
ساعتى نگذشت پس زين ماجرا***گشت وارد سبط اكبر مجتبى
زينت عرش برين يعنى حسن***خَلق و خُلقش همچو نام او حسن
حجت ثانىّ امام مقتدا***سبز پوش گلسِتان مصطفى
آنكه يوسف پرتوى چون داشتى***كز جمال او علم افراشتى
پرتوى چون كرد تابش در جنان***حسن او شد مسكن پيغمبران
او حسن ميباشد و وصف حسن***فى حسن ميباشد از غير حسن
حضرت صديقه فرمود اين چنين***نور چشمم مصطفى سبط امين
پس سلامى كرد آمد تا ز باب*** گفتم از بهر سلام او جواب
گفت يا امّا چه باشد بيت ما***عطر بيز است اين چنين و دلگشا
بوى طيبى آيدم اندر مشام***مى دهد آن بو ز جّد من پيام
گفتم اى نور دو چشم مرتضى ***استراحت كرده جدّت در كِسا
پس در آندم شد حسن با احترام***سوى جد خويش و كرد او را سلام
گفت يا جدّا مرا گر رخصت است***در كسا آيم كه ميل راحت است
چون جواب و اِذْن از جدّش شنيد***كز شعف شد در كسا و آرميد
ساعت ديگر نشد آنكه حسين*** آن شه مظلوم فخر عالمين
آن ذبيح اللّه كه با چندان فدا***شد فداى حق كه جانهايش فدا
آنكه چون بدر امامت جلوه گر***شد به بُرجش فجرايمان تافت سر
مصطفى گفت او مرا نور دو عين***انه منى و انى من حسين
كعبه اش با كعبه پروردگار***او چو مسكن كرد كرد او افتخار
همچوآن خسرو كه باشد در شرف***بوده نُه درّ امامت را صدف
آن شه مظلوم بى يار و معين ***گشته مقتول سپاه مشركين
جمله اهل و ياورانش از عطش***جسم آنها همچو جلد مُنكَمَش
چشم حق بينش بدان سان مينمود***جمله عالم گوئيا دود كبود
ظلم آن قوم لعين شد از حساب***غافل از عدل خدا يوم الحساب
آنچنان ظلمى كه نمرود لعين***گويد اى لعنت به قوم ظالمين
خون و خونخواهش عزيزِ ذوانتقام***خون خود را چون كشد او انتقام
وعده فرمود او به قرآن مجيد***آخر عهد زمانه چون رسيد
ميكند خونخواهيش در اين جهان***ميچشاند زهر نقمت آنچنان
ظالمينش را در اين دارالبلا***پيش از آن نقمت كه در دارالجزا
كز يداللّهش به تيغ ذو الفقار***حضرت مهدى شه ذوالاقتدار
حضرت صدّيقه كبرى بيان***كرده چون ماه رخش گشتى عيان
گشت وارد گفت كى مادر سلام***چيست اين بوئى كه آيد بر مشام
وه چومشك است اينكه چندان دلفزاست***گوئيا آن بوى جدّم مصطفى است
گفتم او را اَلسّلام اى نور عين ***كى تو عين نور و هم نور دو عين
آرى اى مادر به زير اين كسا***با برادر هست بابم مصطفى
شد روان آن دم حسين سوى عبا***تا نمايد نزد جدّ خويش جا
گفت يا جدّا و يا خيرالانام***بر تو باد از من درود و هم سلام
اذن ميباشد مرا كى ذو الكرم***تا در آغوش تو من منزل كنم
گفت كى نور دو چشم مصطفى***اذن باشد نزد جدّ خود بيا
چون زجدّش اذنو رخصت او شنيد***در كسا با صد شعف رفت آرميد
ساعت ديگر نشد كز اين سخن***گشت ناگه وارد از در بُوالْحسن
صاحب تاج كرامت مرتضى***حامل امر ولايت مرتضى
مرتضى بعد از رسول مصطفى***مصطفى بعد از نبىّ مرتضى
متكّى بر مسند عزّ و جلال***بعد از احمد او به حكم ذوالجلال
سرور سر حلقه اهل يقين***سيد الابرار اميرالمؤمنين
مقتداى كلّ امامُ الْمُتقين***هادى و مخدوم جبريل امين
بنده خاصِ خداوند مجيد***كاندرو حسن جمالش حق پديد
مظهر حقّ منبع اسرار او***مظهر حقّ فاعل كردار او
گر چه حقّ باشد بحقّ معبود حق***غير اين باشد بعيد از راه حقّ
بود اگر حقّ غير حقّ معبود حقّ***گفتمى الحقّ على حقّ است و حقّ
گفتِ پيغمبر كه گر خواهيد حقّ***بعد من حقّ با على او بحقّ
غير او خواهيد اگر جوئيد حقّ***كفر حقّ است او ، بوَد اين حكم حقّ
اسم او از حقّ ، راهش سوى حقّ***او به هركس شد سبق ، در دين حقّ
كُشت اگر حقّ بودوبخشش بود حقّ***هم ز حقّ راضى هم مرضى حقّ
مادح كُنه كمالش جز خدا***كيست ز افراد بشر جز مصطفى
همچه بر ممكن بود عين محال***درك كُنه ذات پاك لايزال
هست بر امكان هم از امكان برون***درك انوار تجلّى را كه چون
مرتضى نبود مگر نور خدا***نور حقّ از ذات او نبود جدا
مدحتش را جز خدا آرى توان***طفر گر فهميد مقام عارفان
از بشر دروصف او يك حرف بس***اِنَّ لى بُكْمٌ و مالى مِنْ نَفَس
آنچنان عجزى كه موسى كليم***در مقام شكر ذى المنّ عظيم
گفت يا رب عاجزم از حق شكر***پس خطاب آمد كه اين شد حق شكر
نى علىّ اللّهيم نى غاليم***گشته قول نَزِّلُونا داعيم
غير وجه اللّه چو كفر است از يقين***نحن وجه اللّه راهم ليك بين
ذكر حق اسماء حسناى خداست***نَحنُ الاَسما هم ولى قول هدى است
حضرت صديقه فرمود آنجناب***ماه رويش گشت طالع چون زباب
از تَلَطُّف كرد بر من او سلام***گفت آيد بوى طيبى بر مشام
گوئيا اينجا بود ابن عَمَم***برده كز دل حزن اندوه و غمم
گفتم آرى باشد آن عاليجناب***با دو فرزند شما اينجا بخواب
پس روان شد آن امير ذوالجلال***سوى پيغمبر رسول ذوالجلال
عرض بنموداى شه با احتشام*** بر تو باد از من صلاة و هم سلام
پس بفرمود از رسول ذو المنن***بر تو باد از من سلام اى بوالْحسن
پس بگفتا كى رسول هاشمى ***در كسا آيم اگر رخصت دهى
گفت پيغمبرگر آيى نزد من***همچو روحستى كه آيد در بدن
در عبا شد اندر آن دم بو تراب***بادو فرزند و نبى رفت او به خواب
زآن سپس بنت النبىّ يعنى بتول***گشت عازم نزد باب خود رسول
گفت كى باب گرامى اَلسّلام***اذن باشد در برت سازم مقام
پس بفرمود آن رسول مجتبى ***اَلسّلام ايجان من نزد من آ
پس نمود آنگه طلوع اندر كسا***همچو ماه چارده خيرالنسا
در كسا چون متحد شد پنج تن ***همچو يك روحى كه شد دريك بدن
پس در آن دم آمد از حق اين ندا***كى ملائك جمله سُكّان سما
من نكردم خلق حقّ عزّتم ***هم قسم باشد بحق شوكتم
نه سما نه ارض نه شمس نه قمر***اين نُه افلاكى كه باشد مستقر
نى كه درياها به اين طرز عجيب ***نى ملائك را به اين تزيين زيب
كز نبود از پرتو اين پنج نور***كرده در زير كسا اين دم ظهور
كز سر شوق و شعف پس جبرئيل ***در نياز آمد كه يا ربّ جليل
كى خداوند از سر صدق و صواب ***دارم اميد آنكه گردم كامياب
كيستند اينها كه در زير كسا***گشته بر كلّ دو عالم مقتدا
كيستند اينها كه قطب عالمند***سرور خلق و عزيزان تواند
پس ندا از جانب ربّ جليل***آمد آنگه بر جناب جبرئيل
اين كسانى را كه اندر طيلسان***مجتمع هستند در امن امان
گنج دُرهاى رسالات منند***نور محض و اهلبيت عصمتند
فاطِمَه استوبابوزوجش بوالحسن***با دو فرزندش حسين و هم حسن
عرض كرد آنكه كِى پروردگار ***حاجت اين بنده مسكين بر آر
اذن فرما تا روم من از سما ***سادس ايشان شوم اندر كسا
پس ندا آمد كه يا روح الامين ***اذن باشد كن نزول اندر زمين
رو و لكن هديه اى از ماببر***تا شوى در نزد ايشان راه بر
رو ولى بى اذن بى فرمانشان***نى شوى داخل تو در مأوايشان
جبرئيل آنگاه با شوق و شعف ***گشت نازل اندر آن بيت الشّرف
با مذلّت كز ادب كرد او سلام***گفت آوردم ز حقّت من پيام
كى نبّى مجتبى از من سلام ***بر تو و برآل ]تو[ بادا مدام
كى نبىّ من بحقّ عزّتم***هم قسم باشد بحقّ شوكتم
من نكردم خلق نُه افلاك را***نى نمودم خلق سطح خاك را
نى نمودم خلق ماه و آفتاب***نى كواكب را كه نايد در حساب
نِى ملك نِى كرسى و عرش عظيم ***نِى بحار نِى جبال مستقيم
گر نبود از پرتو فيض شما***اهلبيت عصمت و نور هدى
پس بگفتا كز سر شرم و حيا***حق تعالى اذن فرمودى مرا
يا رسول اللّه تو هم منّت نهى***خادمت را اذن و رخصت مى دهى
روى خود در مقدمت اندر تراب ***تا گذارم بلكه گردم كامباب
گفت پيغمبر پس از ردّ سلام ***اذن ميباشد تو را در اين مقام
تو امينى در حريم كبريا***چون نباشد ره تو را اندر كسا
چون اجازت يافت آن دم جبرئيل***گشت داخل ليك چون عبد ذليل
كرد ظاهر بعد آن تبشير را***خواند بر او آية تطهير را
گفت با او كِى نبىّ اللّه بدان***حق تعالى كرده وحيت اين زمان
كِى نبىِّ من شرف بادا تو را***ز آنكه ايجاد تو و آل تو را
كرده ام پاك مبرّا از عيوب***هم مطهر از كثافات ذنوب
چون سخن گشتى به اينجا منتهى ***در سخن آمد شه مردان على
با نبى گفتا كه يا خير الانام***محضر ما را چه قدر است و مقام
اينكه ما را هست اين نوع اجتماع***چيست ان را قدر و فضل و ارتفاع
نزد خلاّق جهان يزدان پاك ***موجد انواع بَر كز آب و خاك
پس بگفت آنكه نبىّ مرتضى ***حق يزدانى كه داد ستى مرا
اِصطفا و اِجتبا بر ممكنات ***سرورى بر جملگى كائنات
مجلسى نبود شود آراسته***ذكر اين مجلس كز آن برخواسته
شيعيان جمعى در آنجا حاضرند*** جز كه آنهارا ملائك طائفند
نازل آنها بهر فيض و رحمتند***كز گناه شيعيان مستغفرند
همچه دارند اندر آن مجلس حضور***تا كه اهلش را شود ظاهر فتور
مرتضى پس همچو گل ازهم شكفت***چون شكوفه لب گشوداين حرف گفت
شيعيان ما كز اين پس فائزند***و ز فِتَنها رستگار و فارغند
حق ذات بى زوال كردگار ***ربّ كعبه حضرت پروردگار
ثانيا فرمود پس كرد تكرار كلام ***با علىّ مرتضى خيرالانام
يا على حق خدائى كو مرا***كز تَلَطُّف بر گزيد از ما سوى
مجلسى نبود كه آيد در ميان ***ذكر اين مجلس در آن كردى بيان
جمع و حاضر گشته اندر آن مكان***جمله اى از شيعيان و دوستان
جز در آنها گر كسى باشد غمين***گشته از غم حالتش زاد حزين
كاندر آن مجلس ز الطاف عميم***روح و راحت بخشدش رب رحيم
يادرآن محضر كسى كز حزنوغم***هست در تشويش و قلبش در الم
جز در آن مجلس شود رفع ملال ***گردد از الطاف حق آسوده حال
يا كسى را حاجتى در دل بود***يا مهمّى بهر او مشكل بود
جزدرآن مجلس كه دارد فيض عام***حاجتش بايد شود مقضى المرام
چون رسيد از مصطفى بر مرتضى***كاين بشارت وين سخن كردى ادا
فائزيم و گشته محفوظ از بلا***هم در اين دنيا و هم در آن سرا
زين بشارت شيعيان و دوستان***رستگار از فتنه اند و در امان
هست يا رب بنده ات را مسئلت***حق ذات پاك و اسم اعظمت
حق خاصّانى كه در قرب تواند***دائماً با فيض و لطفت توأمند
حق آن شاهَنشَه ختمى مآب***بهر او ايجاد كردى آب و خاك
هم بحقّ ابن عمّش مرتضى***متحد در غيب در ظاهر جدا
هم بحقّ زهره زهرا بتول***شمسه ايوان خرگاه رسول
هم بحقّ سبط أكبر مجتبى***حجت ثانى امام مقتدا
هم بحقّ خامس آل كسا***بهر او در عرش تو فرش عزا
هم بحقّ زينت اهل يقين***حضرت سجّاد زين العابدين
هم بحقّ روح قرآن مبين***باقرِ علمِ جميعِ مرسلين
هم بحقّ آنكه كز نطق و كلام***داد اركانِ شريعت را قوام
هم بحقّ آن امام مقتدا***موسىِ كاظم به هر غمُّ و بلا
هم بحقّ آن شَهَنشاه هُدى***آنكه در عينِ بلا عين رضا
هم بحقّ آنكه كز جود وسخاست***فيض اونازل چو بارش از سماست
هم بحقّ هادى راه يقين***منبع برّ ، آن امامُ المتقين
هم بحقّ سرور دين عسكرى***آنكه دارد بر خلايق مهترى
هم بحقّ آن شَهَنشاه جهان***حُجّت حق ، قطب و مولاى زمان
حضرت مهدى امام دين پناه***مُكْتَسِب ازچهره اش خورشيد و ماه
نور مطلق آنكه اندر غيبتش***مُنكسف چون شمس ، شمس طلعتش
آنكه عالم را كند بعد از فساد***پر ز تقوى و صلاح و ز سداد
حق اين انوار و اين ارواح پاك***كرده ايشان را زهر رِجسى تو پاك
در مقامات كمال و علم و قدر***هم قَدَر نبود مر ايشان را به دهر
هاديان حق ، مصابيح الدّجى***حاملان نور ، مشكوة هدى
حق آن قرب و مقام و منزلت***كو مر ايشان را نمودى مرحمت
بهر آن حقّى بر ايشان كز تو هست***هم به آن حقّى كزيشان بر تو هست
حق معصوميشان اندر هر خطا***حق مظلوميّشان اندر هر بلا
دست ما را كوته از دامانشان***وين سرا و آن سرا يا ربّ مكن
دار ما را ثابت و محكم عنان***در صراط المستقيم حُكمشان
اندر اين عالم به تحت عَونشان***كاندر آن عالم به ظلِّ قربشان
ده مقام و منزل و مأواى ما***جمله را كن سيّد و مولاى ما
همّ و غمّ و فقر و هرگونه بلا***هست يا نازل نمائى از سما
دور كن از ما ، مفرما مبتلا***حاجت ما كز كرم فرما روا
ختم اين اشعار و نظم بى نظام***گشت اندر شهر ذى حجّ الحرام
عشر اول يوم ثلثا وقت عصر***بلكه ماند يادگار از ما به دهر
آن مه ازسال هزار و سيصد است***بعدازاوعشرينو هم دو واحداست
واحد تحقیقات مسجد جمکران
خدایا به تو توکل کرده ام
خدایا به تو توکل کرده ام
خدایا، در تاریکیها خود را نشان میدهی، آنجا که ظلم و فساد بیش از حد میگذرد. خدایا من به تو توکل کرده ام. سرنوشت خود را به دست تو میدانم، پیروزی و شکست را به دست تو میدانم، همه چیز را به دست تومیدانم… بنابراین احتیاج ندارم که دروغ بگویم .
شهید چمران
اشک
اشک
خدایا! تو مرا اشک کردی که همچو باران بر نمکزار انسان ببارم، تو مرا فریاد کردی که همچو رعد، در میان طوفان حوادث بغرم.
تو مرا درد و غم کردی، تا همنشین محرومین و دلشکستگان باشم، تو مرا عشق کردی تا در قلبهای عشاق بسوزم.
خدایا! همه چیز را بر من ارزانی داشتی و بر همهاش شکر کردم. جسمی سالم و زیبا دادی، پایی قوی و تند و چالاک عطا کردی، بازوانی توانا و پنجهای هنرمند بخشیدی، فکری عمیق و ذهنی شدید دادی، از تمام موهبات علمی به اعلا درجه برخوردارم کردی، موفقیتهای فراوان به من دادی. از همه چیز، و از همه زیبایی ها، و از همه کمالات به حد نهایت به من اعطا کردی و بر همهاش شکر میگزارم.
دل تنگ
دلم تنگ ابوالفضل و حسین است. گرفتار در شیر حنین است.
دلم همچو کبوتر لانه کرده به درب پشت زهرا خانه کرده
در ان غربتکده که کاظمین است دو گل از باغ بستان حسین است.
دلم را دلبران از من گرفتند. برایم آه و اشک و غم نوشتند.
خداوندا رسان دل در بر دل که بی دلبر فقط جانم آمدم گل
شعر از “استاد عباسی” تخلص “کوثر” به هنگام رجعت از کربلا
مسافر کوی عشق
هر کی دلش گرفته و هنوز نرفته کربلا
با من بیاد بریم جنوب مرکز عشقه به خدا
وقتی چشام بارونی، غم تو دلم زندونیه میرم خوزستان
قلبم وقتی سیاه میشه لبریز از گناه میشه می رم خوزستان
اسفند ماه که شروع میشه هوا هم یه جور دیگه میشه. بوی خونه ت تکونی میاد. هر جا نگاه میکنی میبینی که آماده شدن برای خونه تکونی. در این میان یه بوی دیگه هم احساس میشه. بله درسته، بوی جنوب میاد. دلا آماده میشن برای رفتن به جنوب. برای رفتن به کرب و بلای ایران.
کرب و بلای ایران/ شش گوشه خوزستان / مظلو حسینم / مظلوم حسینم .
از اواسط اسفند ماه اتوبوسهای راهیان نور آماده حرکتند. هر اتوبوسی به نام مبارک شهیدی عزیز مزیّن شده است. عجب حال و هوایی داره. زایران کوی عشق عجب حال و هوایی دارن. دلم لک زده برای شلمچه، غروبای شلمچه واقعا دیدنی. در شلمچه غربت مدینه احساس میشه. چادرا خاکیند. کسی اصلا هواسش نیست که چادرم خاکی شده. لباسام خاکی شدن. هر کی رفته تو حالی. چنان با خاکش خو گرفتن. انگار عزیزی را در اینجا گم کرده اند.مخصوصا اگر صدای شهید سید مجتبی علمدار رو هم بشنوی.
دلم لک زده برای طلائیه.
عجب حال و هوائیه/ غروبای طلائیه/ راه شهادت و بهشت / همه می گن سه راهیه
اینجا همت بی سر شده/ می رفت زمین پرپر شده / عشق و اینجا نشون دادن / باکریامون جون دادن.
سه راهی طلائیه و حسین خرّازی. طلائیه و شهید مرتضی یاغچیان. همون طلائیه آقا مهدی جنازه برادرش حمید نذاشت کسی بیاره. وقتی بچه ها خواستن جنازه حمید و بیارن . گفت حمید با بقیه بچه ها فرقی نداره.
می گن خاکش طلا داره تربت کربلا داره. هر کی میره کربلایی میشه. خاکش همه سرشتمه
کرب و بلای ایران / شش گوشه خوزستان / مظلوم حسینم / مظلوم حسینم.
تقوای الهی
گاهی ما برکات تقوا را نمی دانیم ولی پروردگار می فرماید: که این کار را بکن تا وضعت خوب بشود. پس ما باید اطاعت کنیم. یکی از برکات تقوا بینش و بصیرت است. خدا می فرماید: اگر از گناه دوری کنید به شما فرقان و نور می دهیم و کارتان را آسان می کنیم. اگر جوانی تقوا پیشه کند و به نامحرم نگاه نکند ازدواجش آسان می شود.
از گزیده سخنان حجت الاسلام قرائتی
حقانیت اسلام
اگر حقانیت اسلام بر کسی رسید و باز خواست بر دین خودش بماند. اعمال از او قبول نیست. بهشت مثل سالن نیست که هر کس آمد در جایی بنشیسند. بهشت درجات و مراتبی دارد. همه ی دوستداران اهل بیت به بهشت می روند. ولی اگر دیر بروند جایگاه ویژه ندارند.
گزیده سخنان حجت الاسلام ماندگاری
رضایت خداوند
رضایت از خداوند به این معناست که هرچه خدا برای ما خواسته بپذیریم چه آنرا بفهمیم چه نفهمیم. رضایت خدا از ما این است که بنده ی خدا بشویم، پس به خدا اعتماد داشته باشیم و دستورات خدا را خوب انجام بدهیم.
گزیده سخنان حجت الاسلام ماندگاری
امام زمان (عج) در قرآن
وَنُريدُ أنْ نَمُنّ عَلَي الّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الارْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أئمًّْة وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ؛ قصص (28)، آيه 5.
«و خواستيم بر کساني که در آن سرزمين فرو دست شده بودند، منّت نهيم و آنان را پيشوايان (مردم) گردانيم و ايشان را وارث (زمين) کنيم».
اين آيه طبق فرمايش امام علي(عليه السلام)، در نهج البلاغه و رواياتي چند از ديگر امامان(عليهم السلام)، ناظر به پيروزي مستضعفان بر مستکبران است و اينکه سرانجام، جهان از آنِ شايستگان خواهد شد.
آيه ياد شده، هرگز از يک برنامة موضعي و خصوصي مربوط به بني اسرائيل سخن نمي گويد؛ بلکه بيانگر يک قانون کلي براي همه عصرها و قرن ها است. اين بشارتي در زمينه پيروزي حق بر باطل و ايمان بر کفر است. نمونه کامل تر آن، حکومت پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) و ياران آن حضرت بعد از ظهور اسلام بود.
گستردهترين نمونه آن نيز، ظهور حکومت حق و عدالت در تمام کره زمين به دست حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) خواهد بود.
اين آيه از جمله آياتي است که به روشني، بشارت به «ظهور» چنين حکومتي ميدهد؛ از اين رو اهل بيت(عليهم السلام)، در تفسير آن به اين ظهور بزرگ اشاره کردهاند. از امام علي(عليه السلام) در نهج البلاغه آمده است:
«لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيا عَلَينَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي?عَلَي وَلَدِهَا وَ تَلَا عَقِيبَ ذَلِکَ الَّذِِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ».
«دنيا پس از چموشي و سرکشي ـ همچون شتري که از دادن شير به دوشندهاش خودداري ميکند و براي بچهاش نگه ميدارد ـ به ما روي ميآورد … سپس آيه و «نريد ان نمن…» را تلاوت فرمود» .
در حديث ديگري مي فرمايد:
«هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ يبْعَثُ اللَّهُ مَهْدِيهُمْ بَعْدَ جَهْدِهِمْ فَيعِزُّهُمْ وَ يذِلُّ عَدُوَّهُمْ»؛ «اين گروه آل محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) هستند، خداوند مهدي آنها را بعد از زحمت و فشاري که بر آنان وارد ميشود، برميانگيزد و به ايشان عزّت ميدهد و دشمنانشان را ذليل و خوار ميکند».
نويسنده:خدامرلد سليميان
منبع:درسنامه مهدويت1-ص36تاص37
در رثای امام حسین علیه السلام.
From age to age, on Virtue’s age
Shall live the deathless story
دوره به دوره (زمان به زمان) در عصر تقوا و فضیلت؛
زنده باد آن داستان نامُردَنی (و فراموش ناشدنی و از یاد نرفتنی).
His loss remain the Martyr’s gain ,
His shame the Martyr’s glory
آنچه او (حسین ع) از دست داد، بعنوان افتخار آن شهید، جاوید خواهد ماند!
و ستمدیدگی و اندوه او نیز، بسان عظمت و شکوه آن شهید، باقی خواهد ماند!
Till truth shall lie, and Honor die
And time itself be hoary
تا آن زمان که حقیقت نابود گردد،و شرافت بمیرد،
و روزگار، خود نیز پیر و کهن شود.
Arise Husain! arise -
Chief of the Prophet’s seed!
برخیز ای حسین! برخیز-
ای سَردودمان نسل پیامبر(ص) !
Fling broad thy banner to the skies!
And come with utmost speed!
پرچم خود را در پهنای آسمان به اهتزاز در آور!
و با نهایت سرعت (برای دفاع از دین خدا) بیا!
Or ere the throne of the All-Wise
Usurped be by foul Yazid!
قبل از آنکه مَسند جانشینی (خلافت) خداوند علیم بر هرچیز،
غصب گردد توسط یزید پلید!
He’s donned his armour bright,
His father’s sword girt on
(اینک) او (حسین ع) بر تن کرده زره درخشان را،
و شمشیر پدرش را بر کمر بسته؛
The sword of Ali, as the might
Of the Destroyer’s own
شمشیر علی(ع) را، بعنوان نیرو و توانایی،
از جانب خداوند قهّار و نابودکننده (کافِران و سرکشان) ؛
And he is off ere morning light
Across the desert wide and lone
و بالاخره او عازم پیکار است قبل از طلوع سپیده دم،
در وسط آن بیابان وسیع (کربلا)، یکه و تنها و بی کس!
Now, Kufa! keep thy word!
To the good cause be true!
اکنون، ای کوفه! به قول خود عمل کن!
در راه هدف و آرمان نیکو، باوفا و راستین باش!
Yazid has sent a giant horde
To march thy province through
یزید (لَعَنـَهُ اللهُ) سپاهی عظیم فرستاده است،
تا از میان قلمرو(پایتخت) تو(فاتحانه) رژه برود!
The hirelings of his father’s hoard
Who grace or mercy never knew-
مزدوران گرد آورده ی پدرش (معاویه لعین) ،
آنانکه هرگز نشناخته اند شرف و ترحّم را ؛
They bore his god-like head aloft
His mouth struck with their whips
آنها حمل کردند سر ملکوتی او را بر بالای(نیزه) !
آنها دهان مبارک امام(ع) را با شلاقهاى خود نواختند!
O mouth! that I have seen so oft-
A teem with angel equips!
ای دهانی که من اغلب و بارها آن را
مَهبــِط فرود باران پی درپی گروههای ملائکه دیده ام! -
In baby-kisses, warm and soft
Pressed to the Prophet’s lips!
- و هنگام طفولیت تو، آنرا بوقت بوسیدن کودک، گرم و نرم
و چسبیده به لب های مبارک پیامبر(ص) دیده ام!
O body! trampled, fouled, disdained
Which charmed the gazer’s eye!
اى بدنى که بطرز اهانت آمیز زیر پاى ستوران قرار گرفتى و لکه دار شدی!
این همان بدن پاکى است که بینندگان را مسحور و شیفته مى کرد!
The blood from out thy veins that drained
Was heaven’s electuary!-
خونى که از رگهاى مبارک تو چکید و جاری شد،
معجونى آسمانى بود! -
-No horses’ hooves were ever stained
-In so divine a dye!
- که تا آنوقت، سُم هیچ اسبانی (که بر بدنت تاختند)
با چنین رنگی الهى، رنگ نشده بود!
O barren plain of Karbala-
With herb, nor yet with sod!
اى دشت بی گیاه و بایر کربلا!
که در روى تو نه علفى است و نه چمنی!
Be clad eternally ; for aaahhh…
There, overwhelmed, down-trod-
براى ابد آهنگ اندوه و آه… بر تو پوشیده باد!
چون در مکان تو، بدن پاره پاره و لگد مال شده ی -
-The holy son of Fatima
Gave up his soul to God
- پسر مقدّس فاطمه(س) (حسین ع)
جان به جان آفرین تسلیم نمود!
قصیده ای انگلیسی در عزای امام حسین (ع) از جاستین ا . د. راسل / ترجمه سید احمد سجادی
==================
زنده باد آن داستان جاویدان / در حریم فضل و تقوا، هر زمان آنچه داده، باقیات صالح است / ترک ذلّت، عزّت آورده است. تا شرف هست و حقیقت هست و نام / روزگاران یاد تو دارد مدام ای حسین! ای سیّد آل رسول / خیز ] و یک دعوت زما فرما قبول [ بیرق خود را بر افشان در سما / بهر دین حق، تو تعجیلی نما پیش از آن که مسند حق، با یزید / غصب گردد با فساد آن پلید هان! حسین است این زره کرده به بر / بر میان بسته است شمشیر پدر آن همان تیغ علی، قهر خداست / ضربههای مهلکش بهر خداست در سحر، عزم نبرد نینوا / کرده تنها، شاه دشت کربلا اینک ای کوفه! به عهدت کن وفا / در مرام و راه حق، مردی نما! تا کند ملک شما، خوار و پلید / کرده عازم لشکری عظمی یزید از پدر بگرفته فوج سفلگان / ناکسانی بیشرف، نامهربان آن سر عبد خدا، بر نیزه رفت / بر لبانش چوب ظالمها نشست ای لبان! من بر تو اغلب دیده ام / بارش خیل ملک، با دیده ام با لبان نرم و گرم کودکی / بوسه بر لبهای پیغمبر زدی ای تن پاک و لگد کوب دَدان / مایهی حیرت بُدی در ناظران بود معجونی سماوی در رگت / خون ریزان از مبارک پیکرت با چنان رنگی الهی، در نبر / هیچ اسبی سُمِّ خود رنگین نکرد پهن دشته سوخته، ای کربلا / در تو نَه رُسته چمن، نَه یک گیا تا ابد پوشی تو جامهی آه و درد / پیکر صد چاک آن آزاد مرد پور پاک فاطمه، جان را سپرد / در زمین تو، خدا او را ببرد برگردان به شعر از کریم فیروزی ارنان (با تشکر از ثریا محمد زاده)
پیام امام حسین علیه السلام به عمر بن سعد
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام.
ای عمر! گمان مبر که با ریختن خون من به ولایت ری و گرگران خواهی رسید. والله که این ولایت به تو گوارا نخواهد بود. اینک هر آنچه بخواهی بکن پس از این نه به عیش دنیا خواهی نشست و نه از آخرت بهره ای خواهی برد. چندان دور نیست آن روزی که سر بریده ات را در شهر کوفه بر فراز نی بزنند و کودکان سنگسارش کنند.
اللهم ارزقنی شفاعه الحسین یوم القیامه
ابراهیم هادی
پیام آور کربلا
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین. السلام علی علی بن الحسین. السلام علی اولاد الحسین و اصحاب الحسین. السلام علی اخی الحسین
السلام علیک یا زینب کبری
خسته ای بانو! ولی بلند شو یک سری به خسمه سجاد بزن. قدری پیشش بشین و دستی برز پیشانیش بگذار. قدری محمدش را در آغوش بگیر و دستی بر سر زلف خاکی اش بکش! مواظب این امانتها باش زینب! این سجاد و این محمد، امانت حسین اند پیش تو!
” کربلا نشان داد با شکیبایی می توان همیشه تاریخ را سیراب کرد”
ابراهیم هادی
پیام آور کربلا
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین. السلام علی علی بن الحسین. السلام علی اولاد الحسین و اصحاب الحسین. السلام علی اخی الحسین
السلام علیک یا زینب کبری
خسته ای بانو! ولی بلند شو یک سری به خسمه سجاد بزن. قدری پیشش بشین و دستی برز پیشانیش بگذار. قدری محمدش را در آغوش بگیر و دستی بر سر زلف خاکی اش بکش! مواظب این امانتها باش زینب! این سجاد و این محمد، امانت حسین اند پیش تو!
” کربلا نشان داد با شکیبایی می توان همیشه تاریخ را سیراب کرد”
ابراهیم هادی
پیام آور کربلا
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین. السلام علی علی بن الحسین. السلام علی اولاد الحسین و اصحاب الحسین. السلام علی اخی الحسین
السلام علیک یا زینب کبری
خسته ای بانو! ولی بلند شو یک سری به خسمه سجاد بزن. قدری پیشش بشین و دستی برز پیشانیش بگذار. قدری محمدش را در آغوش بگیر و دستی بر سر زلف خاکی اش بکش! مواظب این امانتها باش زینب! این سجاد و این محمد، امانت حسین اند پیش تو!
” کربلا نشان داد با شکیبایی می توان همیشه تاریخ را سیراب کرد”
ابراهیم هادی
چرا ابا عبدالله در این سفر پر خطر اهل بیتشان را نیز همراه بردند؟
تقریبا به اتفاق آراء به ایشان می گفتند : « آقا ، رفتن خودتان خطرناک است و مصلحت نیست؛ جانتان در خطر است …تا چه رسد که بخواهید اهل بیت خود را هم با خودتان ببرید. »ابا عبدلله علیه السلام جواب دادند: « نه ، من باید آنها را ببرم …»در ادامه ایشان به آنها جوابی می دادند که دیگر نتوانند در این زمینه حرفی بزنند ؛ به این ترتیب که جنبه معنوی مطلب را بیان می کردند . مکرر شنیده اید که ایشان به ر<یایی استناد می کردندکه البته در حکم وحی قاطع است : فرمودند که در عالم ر<یا ، جدم به من فرموده است : « اِن اللهَ شاءَ اَن یَراکَ قَتیلا.»
گفتند : « پس اگر این طور است ، چرا اهل بیت و بچه ها را همراهتان می برید؟» پاسخ دادند که این را هم جدم فرموده اند : « اِن اللهَ شاء َ آَن یراهُن سبایا» ( مشیت خدا این طور قرار گرفته است که ایشان را اسیر ببیند.)( مجلسی ، بحار الانوار ، ج 44 ، ص 364)
همه کسانی هم که از ابا عبدالله این جمله را می شنیدند،این جور نمی شنیدند که « … این مقدر است و من نمی توانم سرپیچی کنم .» ابا عبدلله هیچ وقت به این شکل تلقی نمی کردند ، این طور نبود که وقتی از ایشان می پرسیدند : « چرا زن ها را می برید؟» ، بفرمایند : « اصلا من در این قضیه بی اختیارم.» بلکه به این صورت می گفتند که با الهامی که ازعالمِ معنا به من شده است ، چنین تشخیص دادم که مصلحت در این است . این ، کاری است که از روی اختیار انجام می دهم ؛ ولی بر اساسِ آن چیزی که آن را مصلحت تشخیص می دهم. ( مرتضی مطهری ، پیشین ، ج 17 ، ص 395) خانم داستان
عاشورای حسینی
سه ساله حسینمُ خرابه خونه منه / اشکهای من چراغه آشیونه منه / میگن رقیه بی کس و کاره / میگن رقیه بابا نداره
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام.
گریه کنم برای تو ای دل و جان فدای تو / مانده بر این دل غمین حسرت کربلای تو
بعد از آتش زدن و غارت خیمه ها، اهل بیت دیده بودند که عمر سعد فریاد زده بود و از جناح سوارگان لشکر خواسته بود که جمعی بیایند و بر بدن حسین، اسب بتازند. و همه دیده بودند که ده سوار، پیکر چاک چاک امام را لگد کوب کرده بودند… داغ روی داغ اهل بیت گذاشته بودند.
اللهم لعن بنی امیه قاطبعه
ابراهیم هادی
دلنوشته
” با تمام وجود گناه کردیم نه نعمت هایش را از ما گرفت و نه رسوایمان کرد؛ اگر اطاعتش می کردیم چه می کرد؟”
هر روز سپیده دم وقتی با طلوع خورشید با آن نوازش های گرمش از بستر خواب جدا می شویم و چشم هایمان را دوباره به سوی هستی و جهان آفرینش باز می کنیم، و دوباره از هزاران نعمت خداوند استفاده می کنیم؛ برای هر نعمتش شکری واجب و سجده شکری واجب تر، برای اینکه خدای مهربان من شکرت که یه روزه دیگه به من نعمت نفس کشیدن و فرصت زندگی دادی، تا دوباره در این جهان تو سیر کنم. و خدایا شکرت که فرصتی برای جبران خطاهایم گذاشتی. تا بتوانم دیروزم را جبران کنم. خدایا شکرت.
هر شب که سر بر بالین گرم خواب می گذاریم، به امید فردایی دیگر و طلوع آفتابی نگذاریم؛ شاید فردایی در پیش نباشد.
چه خوب است قبل از بستن چشم هایمان به امید فردا، محاسبه نفسی کرده باشیم، به امید قبولی توبه هایمان.
” یا رب تو گناه من درویش ببخش / عصیان مرا از کرم خویش ببخش.
دانم که بود گنهم بیش / ولی نبود از کرمت بیش ببخش”
R.Z.A
A.H
حضرت علی اکبر (ع)
.: نفَس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد :.
به نام عشق
« قتل الله قوماْ قتلوک »
….. ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها میشود از دست کمان
خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست میآمد و رخساره برافروخته بود
روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته
یاعلی گفت که بر پا بکُند محشر را
آمده باز هم از جا بِکَند خیبر را
بی خود از خود ، به خدا ؛ با دل و جان میآمد
زیر شمشیر غمش رقص کنان میآمد
آمد آمد به تماشا بکِشد دیدن را
معنی جمله در پوست نگنجیدن را
بی امان ؛ دور خدا ؛ مرد جوان میچرخید
زیرپایش همهء کُون و مکان میچرخید
بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از مِیسره از مِیمنه بیرون آمد
آن طرف محو تماشای علی ؛ حضرت ماه
گفت: لاحول و لاقوة الا بالله
مست از کام پدر ، زاده لیلا ، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون
مست از کام پدر ، زاده لیلا ، سرمست
پیرُهَن چاک و غزل خوان و صُراحی در دست
آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است
بیت در بیت ؛ خدا ، واژه به وجد آمده است
رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی
نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد
با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است
ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
دیدمت خرّم و خندان قدح باده به دست
آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا میگیری
زخمها با تو چه کردند؟ جوانتر شده ای
به خدا بیشتر از پیش پیمبر شده ای
پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد
غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا
آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا
گوش کن خواهرم از سمت حرم میآید
با فغانِ پسرم وا پسرم میآید
آنطرف گریهء آن چلچله را میشنوی؟
اینطرف قهقههء حرمله را میشنوی؟
باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی اینبار چرا دست به پهلو داری ؟!
کربلا کوچه ندارد، همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!
مثل آیینهء در خاک مُکَدَّر شده ای
چشم من تار شده؟ یا تو مکرر شده ای؟!
من تو را در همهء کرب و بلا میبینم
هر کجا مینگرم جسم تو را میبینم
اِرباً اِربا شده چون برگ خزان میریزی
کاش میشد که تو با معجزه ای برخیزی
مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم
باید انگار تو را بِین عَبا بگذارم
باید انگار تو را بین عَبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم، پسرم …..
«شعر از سید حمیدرضا برقعی»
عید غدیر بر تمام عاشقان مبارکباد
شعر انتظار
یارب دلم تنگ یار نازنینم
زهجر یار نازم، دل غمینم
چو لیلی دل ز من برده نگارم
و من مجنون یار بهترینم
به صحرا و به دریا و به هر کو
نشان گیرم ز یار نازنینم
چو یابم ذره ای از خاک پایش
کشم سرمه به چشمان غمینم
ز بس بر خاک صحراها نوشتم
که من مشتاق روی نازنینم
ز سر انگشت احساسم خون روان است
به خود گویم اگر میلش به من نیست
چرا برده دل از من، نازنینم
از ان ترسم بمیرم تا بیاید
ز پا افتاده ی آن نازنینم
کند گر گوشه چشمی نگارم
دهم جانم به غمش، نازنینم
بیا کوثر دلش خون شد ز هجران
بیا در دل، برم ای نازنینم
“شعر از خانم عباسی تخلص کوثر”
بوی ماه رمضان می آید ...
شهدا را یاد کنیم با یک صلوات
iهمایش سراسری شیرخوارگان حسینی
در انتظار موعود
شب آمد و روز آمد و ما یار ندیدیم
عمری به سر آمد و رخ دلدار ندیدیم
آن آب حیاتی که خدا کرده ذخیره
آبی به جز از خون دل خود نچشیدیم
ما دیده ی پر اشک به یاد گل رویش
بس ناله نمودیم به مقصد نرسیدیم
در غیبت کبرای عزیز دل زهرا
بس طعنه و توبیخ زاغیار شنیدیم
هر جا که به یاد رخ دلدار نشستیم
جز حسرت دیدار جمالش نخریدیم
ای یوسف زهرا تو عزیز دل مایی
یقوب صفت از غم هجر تو خمیدیم
منبع : کتاب «120 پرسش و پاسخ در محضر امام زمان علیه السلام»
نمك شناس يا نمك به حرام ؟!
يكى از اخيار اصفهان كه به علامه مجلسى ارادت داشت شبى بعد از نماز جماعت خدمت ايشان آمد و گفت : گرفتارى مهمى برايم پيش آمده است . علامه مجلسى گفت : چه گرفتارى ؟ آن مرد گفت : لوطى باشى محل ، به من خبر داده است كه امشب با دوستانش مى خواهند به خانه من بيايند و شام ميهمان من باشند و قهرا مى دانم اسباب لهو و لعب را هم مى آورند و موجبات ناراحتى ما را فراهم مى كنند و ما را در حرام مى اندازند.
علامه مجلسى گفت : خودم مى آيم و به لطف خداوند مساءله آنرا آنطورى كه خدا بخواهد حل و فصل مى كنم . جناب علامه از راه مسجد جلوتر از ميهمانها به خانه آن مرد رسيد، وقتى بعد از مدتى لوطى باشى و رفقايش وارد شدند، ناگهان چشمشان به شيخ الاسلام اصفهان ؛ مرحوم مجلسى افتاد، تنبك و تنبورهاى خود را پنهان كردند و مؤ دبانه در محضر او نشستند.اما لوطى باشى از ميزبان سخت ناراحت و دلگير شده كه او علامه مجلسى را موى دماغ و مزاحم عيششان كرده بود.
لوطى باشى شروع به سخن گفتن كرد و گفت : جناب مجلسى ! ما لوطيها صفات خوبى هم داريم ، كمتر از اهل علم هم نيستيم . مجلسى گفت : من كه چيزى از خوبيهاى شما نمى دانم . لوطى باشى گفت : جناب مجلسى تو با ما معاشرت ندارى كه بدانى ما چه صفات خوبى داريم ؛ ما در نمك شناسى بى نظيريم . لوطى كسى هست كه اگر نمك كسى را چشيد تا آخر عمر يادش نمى رود و به صاحب نمك خيانت نمى كند. علامه گفت : من اين حرف شما را نمى توانم بپذيرم كه شما نمك شناسيد و نمكدان نمى شكنيد. بگو ببينم چند سال از سن شما مى گذرد؟ لوطى باشى گفت : چهل سال . علامه مجلسى گفت : چهل سال است نعمت خدا را مى خورى و معصيت خدا را مى كنى اى نمك به حرام !
اين جمله را كه گفت مثل آبى كه به آتش بريزند لوطى باشى خاموش شد و راستى كه او را تحت تاءثير قرار داد تا آخر مجلس ديگر يك كلمه هم حرف نزد و در فكر فرو رفت . مجلس تمام شد و هر كس به خانه اش رفت . لوطى هم به خانه اش رفت تا بخوابد اما مگر خوابش مى برد! بله درست گفت چهل سال عوض نمك شناسى نسبت به كسى كه به او همه چيز داده ؛ سلامتى ، بضاعت ، ثروت ، و… نمك بحرامى كرده فكر كرد و فكر كرد تا آخر تصميم خود را گرفت . فردا صبح پس از اذان ، علامه مجلسى شنيد كه كسى در خانه اش را مى زند، در را باز كرد، ديد لوطى باشى است . گفت : آقاى شيخ ! آيا اگر من توبه كنم خدا مرا مى بخشد و مى آمرزد و قبولم مى كند؟ علامه مجلسى گفت : بله ، البته خدا كريم و غفور است ، انسان هر قدر هم گناهش زياد باشد اما اگر حقيقتا پشيمان شود و به درگاه خداوند بزرگ توبه كند خداوند تعالى گناهان او را مى بخشد و او را قبول مى كند. لوطى باشى گفت : من پشيمانم و توبه كردم تو از خدا بخواه تا مرا بيامرزد(عاقبت بخیران عالم جلد یک/علی محمد عبداللهی)
درانتظار موعود
تا کی بگردم بی دل و شیدا و مجنون
تا کی بگریم در فراقت بحری از خون
تا کی نگاهم سوی در باشد نگارم
تاب دوری از تو را دیگر ندارم
ای امیدم، ای امامم، مهدیم
ای دل آرامم بگو با من کیم
ای خیالت مایه آرامشم
کی ز خاکت سرمه بر چشمم کشم
یابن یس (یاسین) ای دوای درد من
ای تمنای وصالت درد من
کن اجابت این تمنا جمعهای
ای که از من عقل و هوشم برده ای
تا به کی خوانم سرود لا تًری
سر گذارم در کجا ، بینم تو را
توتیای چشمم از خاک رهت
آرزوی چشم من روی مه ات
استاد عباسی
تخلص کوثر
در انتظار موعود
چه بی صبرانه می گیرد سراغت
دلم از کوچه های سبز یادت
تو رفتی با تو شادیهای من رفت
دلم می سوزد از درد فراقت
نفهمیدم چه شد این غم چرا شد
نمودم حک به روی دل نگاهت
ز لبخند تو نقشی بر دلم ماند
زدم آتش به جان درد فراقت
نگارا از سفر بازا که بی تابم
ز وصلت بر دلم جانی دگر یابم
بگو تا کی غم و هجران و مستی
به خنده لب ز هجرانت ببستی
به دنیا جز تو من عشقی ندارم
هر آنچه خواهی آن می خواهم ای جان
مکن محرومم از دیدار خود جان
تن و جان و فدایت زندگانیم
تو ای مولا و عشق زندگانیم
استاد عباسی
تخلص کوثر
آیریلیخ زلفی آغادار گٌزلیم
تو عطر یاس و نرگس داری ای جان
معطر کن به عطرت جانم ای جان
ابا صالح بود حلال مشکل
بخوانش وقت ناچاری و مشکل
کند حل مشکلات بی کسان را
فرستی گر تو صلواتی به زهرا
کجایی ای تو حاضر ، غایب از چشم
بیا فرش رهت ، از جان و دل چشم
همه دنیا فدای یک نگاهت
بیا خون شد و چشم من به راحت
استاد عباسی
تخلص کوثر
در بیان فضیلت شب پانزدهم ذی القعده
شب پانزدهم ماه ذی القعده شب مبارکی است . خداوند نظر رحمت می فرماید بر بندگان مومنین خود و کسانیکه در این شب بطاعت حق تعالی مشغول باشد از برای او باشد اجر صد نفر سائح یعنی روزه دار ملازم مسجد که معصیت نکرده باشد خدا را طرفة العینی.چنانکه در روایت نبوی است پس این شب را مغتنم شمار و مشغول کن خود را به طاعت و عبادت و نماز و طلب حاجات از خدا . همانا روایت شده که هر که سوال کند در این شب حاجتی از خداوند تعالی به او عطا خواهد شد.
منبع: مفاتیح الجنان / ص 430-431
نماز در اسارت
هر چند اسارت تلخ و سخت بود اما در برابر هدف از عسل شیرین تر بود.در سال 61 ما را از اردوگاه عنبریه به موصل آوردند. جایی بود که بنا به گفته عراقی ها تبعید گاه خوانده می شد در آن اردوگاه اولین سفارش بعثی ها این بود که اگر کسی نماز بخواند او را می کشیم، ولی با توجه به کمبود آب که برای نوشیدن هم به اندازه کافی پیدا نمی شد باز هم بچه ها وضو ساخته و نماز جماعت را با شکوه خاصی بر پا می کردند. بعثی ها هر بار که متوجه نماز جماعت بچه ها می شدند آنها را زیر شکنجه قرار می دادند یا اینکه تا چند شبانه روز از غذا و خوراک محروم می کردند به حدی که توان سر پا ایستادن از بچه ها گرفته می شد. بعضی از برادران آن چنان از خود مقاومت نشان می دادند که سربازان عراقی شگفت زده می شدند. به عنوان مثال : یک روز مشغول نماز جماعت بودیم که سربازان عراقی با داد و فریاد وارد آسایشگاه شدند و بعد از زدن امام جماعت اورا با خود بردند، اما بی درنگ یکی از بچه های صف اول جلو رفت و پیش نماز شد و نماز را ادامه داد این روحیه توسل به خدا و استقامت را در راه اسلام اسرای ایرانی ، عراقی ها را بیشتر رنج می داد.
برگرفته از کتاب : بصیرت سرباز
گردآورنده: ناهید فاتحی علیشاه
بخشندگی امام رضا علیه السلام
محبوب ترین و دلپذیر ترین کار از نظر امام رضا (ع) احسان به مردم و نیکی در حق بینوایان و مستمندان بود.
داستانی از احسان و بخشندگی امام رضا (ع) :
هرگاه سینی غذا برای امام رضا (ع) می آوردند، حضرت بهترین و گواراترین آن را در همان سینی می نهاد و می فرمود تا آن را برای مستمندان ببرند و ایشان فرمود خدای عز و جل می دانست که هر کس توان آزاد کردن بنده ای ندارد، از این رو سیر کردن گرسنه را وسیله او برای رفتن به بهشت قرار داد.
منبع : کتاب پیشوایان هدایت
گردآورنده : زینب روستا
تبریک
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
يافته اند …
کم کم غـــروب مــــاه خــــدا دیده می شود
صد حیف از این بساط که برچیده می شود
عید فطر امسال در حالی بوقوع می پیوندد که بسیاری از هموطنان ما سوگوار عزیزان از دست رفته در آذربایجان شرقی هستند و اندوهگین از رنجی که به آنها رفته است. هرچند همدردیها در برابر این داغ همیشه باقی، ناچیزند اما امیدواریم طلوع درخشان فطـر مرهمی باشد بر زخمهایشان و آرامشی بر قلبهای داغدارشان …
اللّهُمَّ أَهْلَ الْکِبْریاءِ وَالْعَظَمةِ
وَ أهْلَ الجُودِ وَالجَبَرُوتِ
وَ أهْلَ العَفْو وَالرَّحْمَةِ
وَ أهْلَ التَقّوىٰ وَالمَغْفِرَة
أسْئَلُکَ بَحَقِّ هذا الْیوَمِ الّذی جَعَلْتَهُ لِلمُسْلِمینَ عیداً وَ لِمُحَمّدٍ صَلّی اللهُ عَلیْه وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاَ وَ کرَامَتاً وَ مَزیداً، أن تُصَلّی عَلىٰ مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أنْ تُدْخِلنی فی کُلِّ خَیْرٍ أدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد وَ أنْ تُخْرِجَنی مِنْ کُلِّ سُوءٍ أخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آل مُحَمَّدٍ، صَلَوٰاتُکَ عَلَیُهِ وَ عَلَیْهِمْ، اللّهُمَّ إنی أسْئَلَکَ خَیرَ مٰا سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّٰالِحُونَ وَاعُوذُ بِکَ مِمّا اسْتَعاذَ عِبادُکَ الْمُخْلِصوُنَ.
بارالها، به حق این روزى که آن را براى مسلمانان عید و براى محمد(ص) ذخیره و شرافت و کرامت و فضیلت قرار دادى از تو می خواهم که بر محمد و آل محمد درود بفرستى و مرا در هر خیرى وارد کنى که محمد و آل محمد را در آن وارد کردى و از هر سوء و بدى خارج سازى که محمد و آل محمد را خارج ساختى، درود و صلوات تو بر او و آنها، خداوندا، از تو می طلبم آنچه بندگان شایستهات از تو خواستند و به تو پناه می برم از آنچه بندگان خالصت به تو پناه بردند.
دارد به خنده چشم جهان باز می شود
یعنی که عیــد فطـــر تــو آغاز می شود
عید سعید فطر و جشن وارستگی بر شما ره یافتگان ضیافت الهی،
مبارک و التماس دعا
سیمای حضرت مهدی در پرتو قرآن و روایات
در محضر قرآن
موضوع مهدی، انتظار و ظهور، سراسر کتابها و مدارک مذاهب اسلامی را فرا گرفته است. پیامبر اکرم خود آن را تعلیم داده است. علیبن ابیطالب و دیگر امامان، همواره دربارهی آن سخن گفتهاند و دربارهی خصوصیات موعود و ظهور، و انتظار منتظران، دقایقی بسیار مطرح ساخته اند. علما و بزرگان فِرَق اسلامی ر سرتاسر تاریخ جهان اسلام، در اینباره فصلها نوشتهاند و کتابها نگاشتهاند. با این حساب، آیا شدنی است که موضوعی این چنین، در کتاب الهی ریشه نداشته باشد؟!
در قرآن کریم، دربارهی مسایل آیندهی دوران، و حوادث آخر الزّمان، و استیلای خوبی و خوبان بر جهان، و حکومت یافتن صالحان ـ گاه به اشاره، و گاه به تصریح ـ سخن گفته شده است. اینگونه آیات را مفسران اسلامی با مستندات و مدارک دربارهی حضرت مهدی و ظهور آخر الزّمان دانستهاند. از جمله آیات مربوط به حضرت مهدی و آخر الزّمان و ظهور طلعت رشیده و دولت کریمه است:
از تولد تا غیبت امام عصر (عج)
هنگامی که نرجس در روم بود، خواب های شگفت انگیزی دید. یک بار در خواب، پیامبر عزیز اسلام و عیسای مسیح (ع) را دید که او را به عقد ازدواج امام حسن عسکری (ع) در آوردند. وی در خواب دیگری، شگفتی های دیگری دید و به دعوت حضرت فاطمه زهرا(س) مسلمان شد. با این حال، اسلام خود را از خانواده و اطرافیان خویش پنهان می داشت تا آنگاه که میان مسلمانان و رومیان جنگ درگرفت و قیصر به همراه لشکرش روانه جبهه های جنگ شد.
معرفت دربارة حضرت صاحب الزمان(ع) را از سوانح احوال ایشان و اولین روز تولدشان آغاز می کنیم.
امام هادی(ع)؛ گوهر آفرینش
الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی خیر خلقه و آله الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین إلی یوم الدین. قال الحكیم فی محكم كتابه الكریم: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا و كانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ»(سجده؛ ۲۴)
همه مسئولیتهای نبی بر عهده امام است
مقام امامت مقام بزرگ و رسایی است. در حقیقت امامت استمرار مقام نبوت است و تمام مسئولیتهایی كه بر عهده پیامبر بوده، همه آن مسئولیتها بر عهده امام نیز میباشد، با این تفاوت كه نبیّ مورد وحی است و وحی الهی بر او نازل میشود و پایهگذار دین است، اما امام مورد وحی نیست. امام مفاهیم دین را بیان میكند و پرسشهای نو را پاسخ میدهد و درباره زندگی مردم قوانین درستی را تبیین میكند، امر به جهاد میكند و هكذا و هكذا.
شهادت امام حسن بن علی العسگری (ع) تسلیت باد
اعمال ليله الرغائب(شب آرزوها)اولين پنج شنبه ي ماه رجب
از جمله فضیلتهای شب یا روز لیله الرغائب(شب آرزوها)که از حضرت رسول اکرم(ص) ذکر شده است این است که گناهان بسیار به سبب آن آمرزیده میشودوهرکه این نماز را بگذارد چون شب اول قبر او شود حقتعالی بفرستد برای او ثواب این نماز را بسوی او به نیکوتر صورتی باروی گشاده ودرخشان وزبان فصیح که به وی گوید ای حبیب من بشارت باد ترا که نجات یافتی از هر شدت و سختی و گوید تو کیستی بخدا سوگند که من روئی بهتر از روی تو ندیدم وکلامی شیرینتر از کلام تو نشنیدم وبویی بهتر از بوی تو نبوئیدم .گوید من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جاآوردی آمدم که امشب به نزد تو تا حق ترا ادا کنم ومونس تنهای تو باشم و وحشت را از تو بردارم وچون در صوردمیده شودمن سایه بر سر تو خواهم افکند ودر عرصه قیامت پس خوشحال باش که خیر از تو معدوم نخواهد شد هرگز و کیفیت آن چنان است که روز پنج شنبه اول ماه رجب را روزه میداری وچون شب جمعه داخل شود ما بین نماز مغرب وعشاء دوازده رکعت نماز میگزاری ودورکعت به یک سلام در هر رکعت از آن یک مرتبه حمدوسه مرتبه انا انزلناه ودوازده مرتبه قل هو الله احد میخوانی و چون فارغ شدی از نماز هفتاد مرتبه میگویی(اللهم صل علی محمد النبی الامی *وعلی اله)پس سجده میروی وهفتاد مرتبه میگویی (سبوح قدوس رب الملائکه والروح)پس سر از سجده بر میداری و هفتاد مرتبه میگوئی (رب اغفروارحم وتجاوزعما تعلم انک انت العلی الاعظم)پس دوباره سجده میروی و هفتاد بار میگوئی(سبوح قدوس رب الملائکه والروح)پس حاجت خود را میطلبی که ان شاء الله برآورده خواهد شد.
تبریک روز معلم
عارفان علـم عاشـق می شوند بهـترین مردم معلـم می شـوند
عشق با دانش متمم می شود هر که عاشق شد معلم میشود
روز معلم مبارک باد
سلام بر تو ای بانوی پهلو شکسته
کاری از : پروانه گرامی
روز ملی فناوری هسته ای و تاریخچه آن
20 فروردین ماه سال 1385 خبر دستیابی ایران به فن آوری غنی سازی اورانیوم و راه اندازی یک زنجیره کامل غنی سازی در نطنز اعلام شد. در پی این خبر با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، به پاس قدردانی از تلاش های افتخار آمیز دانشمندان جوان ایران اسلامی، بیستم فروردین ماه، مقارن با تکمیل چرخه سوخت هسته ای در تقویم رسمی ایرانیان روز ملی فن آوری هسته ای نام گرفت.
این فن آوری در برگیرنده بسیاری از علوم مهندسی و پایه است و در حال حاضر منحصراً در اختیار تعداد کمی از کشورهای جهان است. اهمیت کسب این فن آوری موجب جهش علمی و در همه زمینه های علمی و صنعتی در کشورمان شده است.
جمهوری اسلامی ایران در یک سال گذشته و پس از رفع تعلیق دو سال و نیمه فعالیت های هسته ای مرتبط با چرخه سوخت تا کنون دو زنجیره 164 تایی از دستگاه های سانتریفیوژ را نصب و راه اندازی نموده و در حال تکمیل زنجیره 3000 تایی سانتریفیوژ برای رسیدن بر تولید نیمه صنعتی سوخت هسته ای نیروگاه در سایت نطنز است.
این موفقیت بزرگ در فن آوری هسته ای بیش از هر چیز مرهون تصمیمات و سیاستهای مدبرانه و دوراندیشانه ای بوده است که توسط مسئولان عالی رتبه نظام در رفع تعلیق از تأسیسات هسته ای کشورمان صورت گرفته است و نشان داد که پایداری، مقاومت در مقابل خواسته نامشروع دیگران، خودباوری و اعتماد نیروهای خلاق کشور می تواند قله های دانش پیشرفته هسته ای در حداقل زمان ممکن فتح شود.
نگاهی به گذشته
از سالهای پایانی دهه1950میلادی موج نگرانی از کاهش و پایان ذخایر سوختهای فسیلی برای تامین انرژی در جهان، سبب شد کشورهای زیادی به کاروان پرشتاب جویندگان فناوری اتمی بپیوندند.
کشو ر ما نیز که در آن زمان، یعنی حکومت پهلوی بهعنوان ژاندارم منطقهای آمریکا عمل میکرد ، در جمع کشورهایی قرار داشت که ذخیره منابع نفتی رو به پایان داشتند.
بنابراین برای دستیابی به این سوخت جدید تلاش کرد ، و کشورهای غربی، ایران را به عنوان نخستین اولویت برخورداری از انرژی اتمی در منطقه خاورمیانه اعلام کردند و در کوتاهترین مدت، نخستین پروژه عملیاتی فناوری هستهای در بوشهر توسط کارشناسان آلمانی با پشتیبانی آمریکا کلید خورد.
نخستین کشوری که ایران را به دستیابی به فناوری هستهای ترغیب و این تکنولوژی را به ایران منتقل کرد (ایالات متحده آمریکا)، نخستین مخالف امروزی ایران در تحقق فعالیتهای هستهایش، بود.
همان حمایتهای آشکاری که ایران در سال 1958، به عضویت آژانس بین المللی انرژی اتمی (I.A.E.A) درآمد و ایران در سال 1968، پیمان عدم تکثیر سلاحهای هستهای (N.P.T) را پذیرفت و در سال 1970، آن را در مجلس شورای ملی به تصویب رساند.
بعد از آن در سال 1974 میلادی، شرکت زیمنس آلمان، بر اساس قراردادی با دولت وقت ایران، ساخت دو راکتور هسته ای 1200 مگاواتی آب سبک را در بوشهر، بندری در جنوب ایران آغاز کرد و کارشناس آلمانی به همراه کارشناسان ایرانی در احداث این نیروگاه که در آن زمان یکی از بزرگترین نیروگاههای اتمی جهان به شمار می رفت، شرکت داشتند.
ایران یک قرارداد چرخه سوخت هستهای 10 ساله قابل تمدید با آمریکا در سال 1974، آلمان غربی در سال 1976 و فرانسه 1977در سال منعقد نمود و کشورهای غربی در این دوره برای ارائه چرخه سوخت هستهای از جمله غنی سازی به ایران با یکدیگر رقابت میکردند همان کشورهای که امروزه مخالف دستیابی به برنامه های هسته ای هستند .
انقلاب اسلامی و هزاران افتخار یرای ایران زمین
با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در سال 57 اگرچه آمریکا در ایران پایگاه خود را از دست داد اما دخالتها و توطئههای این کشور پایان نداشت.
تلاش آمریکا برای جلوگیری از دستیابی ایران به فناوری هستهای با توجیه برخورداری از منابع نفتی و گازی در حالی ادامه دارد که چهار دهه پیش ایران اولویت یک در خاورمیانه برای استفاده از این فناوری معرفی شده بود و آلمان نیز نیروگاه بوشهر را تقریبا به نیمه رساند.
توطئههای آمریکا علیه ایران تا آنجا ادامه یافت که در 20 فروردین 1359 دولتمردان این کشور، رابطه سیاسی خود را با ایران قطع و دست به توطئههای نافرجامی علیه انقلاب اسلامی از جمله حمله نظامی به طبس، کودتای نوژه، جنگ تحمیلی، تحریم اقتصادی زدند.
و آمریکا با توجه به نفوذ خود در رسانه ها جهانی همیشه ایران متهم کرده که در فکر ساخت سلاح های کشتارجمعی است اما همگان می دانند این آمریکایی ها بوده اند که دشمنان ایران را به اینگونه سلاح ها تجهیز و آنان را در به کاربردن آن علیه ایران تحریک کردند.
در خصوص مخالفت های آمریکا و رژیم اشغالگر اسرائیل و برخی کشورهای غربی با فعالیت های هسته ای کارشناسان بر این عقیده اند که آمریکا در این زمینه برخورد دوگانه و تبعیض آمیز دارد، و کشورهای غربی دارای انرژی هسته ای، دانش مربوط به غنی سازی اورانیوم را در انحصار خود قرار داده و از دسترسی کشورهای جهان سوم به این فن آوری جلوگیری می کنند و در عین حال همچنان به سکوت حمایت آمیز خود از توسعه زرادخانه اتمی اسراییل ادامه میدهند.
با تمام مشکلات و موانع اکنون ایران در حالی وارد سومین سالروز ملی فناوری هستهای خود میشود که مطابق قوانین بینالمللی و پادمانهای جهانی در این زمینه، عمل کرده است بازرسی آزادانه بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و دوربینها، تمامی دال بر این ادعاست.
اکنون با دستیابی ایران به دانش هسته ای صلح آمیز به هدف تامین انرژی همه جهان به این باور رسیده اند که امروزه با تمامی موانعی که در راه رسیدن ایران وجود دارد دستیابی به انرژی هسته ای کاری بزرگ تر از ملی شدن نفت است.
دولت و مردم ایران تمامی تلاش را دارند تا ذره ای از حق خود برای دستیابی به انرژی هسته ای کوتاه نیایند چرا که به گفته رهبرشان انرژی هسته ای را یک نیاز و ضرورت و جزیی از پیشرفت علمی ایران می دانند.
باید گفت که برای خود دشمنان نیز مسلم است که ایران بعنوان یکی از امضاءکنندگان پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای یا معاهده “ان پی تی” و طبق مفاد همین پیمان، به عنوان یک کشور عضو، از حق غنی سازی اورانیوم و تولید چرخه سوخت هسته ای برای مقاصد صلح آمیز برخوردار است.
دانشمندان جوان ایران زمین ثابت کردند که ایرانی می تواند و با هوش و ذکاوت بالای خود باردیگر گامی بلند در عرصه های علمی و فناوری برداشته و دانش هسته ای را برای ایران و ایرانی بومی کند و کشور سربلند مان اکنون آمادگی انتقال این دانش صلح آمیز را به کشورهای ازاده سراسر جهان دارد.
نمونه پیشرفت های اخیر در این عرصه
تولید رادیو داروها
داروهای نشاندار رادیواکتیو که به بیمار تزریق یا خورانده میشوند، به رادیو داروها معروف هستند. با توجه به اهمیت این نوع داروها در درمان برخی بیماریها سازمان انرژی اتمی ایران توانست به تولید انبوه رادیو داروی مولیبدن 99 - تکنسیم M 99 در کشور و خودکفایی در این زمینه دست یابد. این ماده دارویی که در تشخیص بسیاری از بیماری ها از جمله بیماری هایی که نیاز به اسکن از ماهیچه های قلبی، مغز استخوان، غدد بزاقی، تیروئید، پاراتیروئید، شش ها، کبد، کلیه و … دارند در تمام مراحل توسط متخصصان و فارغ التحصیلان دانشگاه های داخلی تهیه و تولید شد.
ماده مولیبدن 99 - تکنسیم M 99 در حال حاضر تنها در چند کشور از جمله بلژیک، کانادا، آفریقای جنوبی، هلند، انگلیس، چین و هند تولید می شود و ایران جز معدود کشورهای تولید کننده این رادیو داور است.
تولید کیک زرد
تولید کیک زرد از دیگر دستاوردهای محققان کشور بوده است. کیک زرد یا Yellowcake که به نام اورانیا (Urania) هم شناخته میشود در واقع خاک معدنی اورانیوم است که پس از گذراندن مراحل تصفیه و پردازشهای لازم از سنگ معدنی آن تهیه میشود. تهیه این ماده به منزله رسیدن به بخش میانی مراحل مختلف تصفیه سنگ معدن اورانیوم است. کیک زرد به طور معمول با آسیاب کردن و پردازشهای شیمیایی بر روی سنگ معدن اورانیوم، پودر زبر و زردرنگی به دست میآید که قابلیت حل شدن در آب را ندارد. کیک زرد عموما برای تهیه سوخت رآکتورهای هسته ای به کار برده میشود. در واقع این ماده پس از پردازش به UO2 تبدیل و برای استفاده در میله های سوختی به کار می رود.
در حال حاضر در پروژه ساغند یزد اورانیوم از اعماق 350 متری استخراج و به کیک زرد تبدیل و به عنوان خوراک اصلی غنی سازی نطنز استفاده می شود. به گفته رئیس سازمان انرژی اتمی تاکنون 110 تن UF6 در تاسیسات اصفهان تولید شده و جمهوری اسلامی ایران جزو 8 کشور اول جهان در دارا بودن تاسیسات فراوری اورانیوم به عنوان یک مجموعه کامل است.
موفقیت در زمینه کشاورزی هسته ای
محققان کشور با استفاده از فناوری هسته ای موفق به تولید ارقام اصلاح شده گونه های گیاهی چون گندم مقاوم به خوابیدگی در مناطق شور چون گرمسار، ورامین، طبس، یزد، قم و اشتهارد، جو اصلاح شده متحمل به سرما برای کشت در مناطق سرد، پنبه اصلاح شده دارای مقاومت نسبی به بیماری قارچی و “رتیسیلیوز” و بهبود خواص کیفی، ایجاد تیپ های مختلف زودرس و بی دانه نارنگی شدند.
القای موتاسیون توسط اشعه گاما در پرتو دهی پرتقال تامسون “ناول” به منظور ایجاد ژنوتیپ ها با صفات برتر، مطالعه اثر سطوح مختلف گوگرد و مایع تلقیح باکتری های ریزبیوم و تیوباسیلوس بر عملکرد تثبیت ازت، جذب برخی عناصر غذایی ارقام سویا به روشهای ایزوتوپی، تاثیر شدت های پرتو دهی گاما در زمانهای مختلف پس از برداشت بر انبارهای توده ای پیاز، تهیه و تولید موتانت های مقاوم به آنتی یوتیک باکتریهای آنتا گونیت برای استفاده در مطالعات مزرعه ای، بررسی تاثیر منابع مختلف کود نیتروژنه و تعداد تقسیط بر عملکرد کمی و کیفی کلزا با استفاده از نیتروژن 15 هسته ای و بررسی سازگاری و مقایسه عملکرد لاینهای موتانت ها و ارقام پیشرفته سویا، افزایش زمان نگهداری سیب و سیر با استفاده از روش پرتو دهی و ارزیابی کمی و کیفی موتانت های زود رس از دیگر موفقیتهای کشور در زمینه کشاورزی هسته ای به شمار می رود.
دستیابی به دانش فنی ساخت محفظه شتابگرها
همچنین در ادامه تحقیقات مبتنی بر فناوری هسته ای، دانشمندان پژوهشگاه علوم و فنون هسته ای خبر از طراحی و ساخت شتابگر خطی دادند. دستیابی به دانش فنی ساخت این دستگاه نوید تازه ای برای صنایع (پلیمر- سترون کردن) و پزشکی خواهد بود.
آغاز تحقیقات پژوهشگران در زمینه گداخت هسته ای
از دیرباز آرزوی بشر دستیابی به منبعی از انرژی بوده که علاوه بر آنکه بتواند مدت مدیدی از آن استفاده کند، تولید پسماندهای خطرناک نیز در پی نداشته باشد. اکنون در هزاره سوم میلادی این آرزوی به ظاهر دست نیافتنی کم کم به واقعیت میپیوندد.
اکنون بشر خود را آماده میکند تا با ساخت اولین رآکتور گرما هسته ای (همجوشی هسته ای) آرزوی نیاکان خود را تحقق بخشد. سوختی پاک و ارزان به نام هیدروژن با انرژی تولیدی سرشار و پسماندی بسیار پاک به نام هلیوم.
در این زمینه سازمان انرژی اتمی کشور تحقیقاتی را آغاز کرده است که در زمان مناسب گزارش کاملی از آن ارائه خواهد شد.
بخش دانش و فناوری سایت تبیان
آیا هر ایمانی ارزش دارد؟
به گزارش خبرنگار برنا، حجت الاسلام قرائتی در پاسخ به این سوال که “فلسفه تلخیها و ناگواریها چیست؟” پاسخ داده است:آیا هر ایمانی ارزش دارد؟ قرآن از کسانی که به هنگام خطر یاد خدا میکنند ولی همین که نجات یافتند او را فراموش میکنند،به شدت انتقاد کرده و میفرماید"اذ رکبوا فی الفلک دعوا الله ” گروهی به هنگام غرق شدن خدا را میخوانند، اما چون نجات مییابند،خدا را فراموش میکنند.
اصولا ایمان لحظه ای ارزشی ندارد، فرعون نیز که دید در دریا غرق میشود، ایمان آورد و گفت"آمنت” که این گفتار دیگر ارزشی نداشت.خداوند فرمود"الان و قد عصیت"اکنون دیگر توبه و ایمان سودی ندارد.
در قرآن از ایمانی ستایش شده که همراه با پایداری و استقامت اشد"قالوا ربنا الله ثم استقاموا” در زندگی نیز تنها ازدواج مهم نیست،همسرداری مهم است.زایمان مهم نیست،تربیت فرزند مهم است.
منبع : برنانیوز
حماسه وجود اخلاقى حضرت زهرا عليها السلام در تاريخ
منابع مقاله:
کتاب : اهل بيت عليهمالسلام عرشيان فرش نشين
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
اشاره!
گاه اشخاص هيچ اثرى از خود نمىگذارند و بىنام و نشان مىميرند، گاه هم در روزگار خود اثر مىگذارند و پس از مرگ فراموش مىشوند و گاه هم اشخاصى پيدا مىشوند كه در تمام روزگاران اثر گذارند. وجود تاريخ اين كسان به يكى از سه گونه است:
* وجود تاريخى مادى- عينى.
* وجود تاريخى فعلى- رفتارى.
* وجود تاريخى نظرى.
گوشهاى از سخنان حكيمانه حضرت زهرا عليها السلام
منابع مقاله:
کتاب : عرفان اسلامى جلد یازدهم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
براى آن حضرت سخنان و كلمات و سخنرانىهايى است كه نشان دهنده دانش و بينش آن حضرت نسبت به حقايق ملكوتى و آسمانى است و اين كه سرچشمه علم و دانش او وحى است و آن حضرت را به روح اعظم اتصالى مافوق تعريف است، او مستقيماً در دامن ختم نبوت تربيت يافت و علوم اولين و آخرين را از آن جناب دريافت كرد.
فلاسفه و حكما و عرفا و اوليا بر خطبهاى كه پس از وفات پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد النبى در دفاع از ولايت مطلقه اميرالمؤمنين عليه السلام انشاء كرد شرحها و تفسيرها نوشتهاند ولى تا به امروز تمام قدرتمندان عقلى از درك حقايق ملكوتى آن خطبه معطّل ماندهاند!!
در آن خطبه اسرار ملكوت، حقايق عرفانى، مسائل مهم فلسفى، مسئله نبوت، برنامه ولايت، هنگامه محشر، اوضاع طبيعت و هستى، برنامه قرآن، آينده بشر و واقعيتهاى ديگر مورد بحث دختر پيامبر قرار گرفته كه آن خطبه به تنهايى كتاب كاملى از علم و معرفت است كه بدون سابقه ذهنى، در حضور انصار و مهاجر ايراد فرمودند.
شهادت فاطمه (س) افسانه نیست
منابع مقاله:
نوشته: حضرت آیت الله مکارم شیرازی
اخیراً یک فرد ناآگاه از تاریخ صحیح اسلام در منطقه سیستان و بلوچستان مقاله اى درباره دخت گرامى پیامبر(صلى الله علیه وآله)نوشته و نام آن را «افسانه شهادت فاطمه زهرا(علیها السلام)» گذارده است. در این مقاله پس از ذکر مناقب و فضایل آن حضرت، خواسته است شهادت و بى حرمتى را که درباره آن حضرت انجام گرفته، منکر شود.
از آنجا که بخشى از این مقاله، تحریف روشن تاریخ اسلام است، ما را بر آن داشت که به گوشه اى از این تحریف و بیان بخشى از این حقایق بپردازیم تا ثابت شود هادت بانوى اسلام یک واقعیّت انکارناپذیر تاریخى است و اگر آنها چنین بحثى را آغاز نکرده بودند، ما در این شرایط، آن را دنبال نمى کردیم.
موضوع سخن ما را در این مقاله، امور یاد شده در زیر تشکیل مى دهد:
شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)
در خانه ابرار
دستان خسته، امّا مهربان فاطمه(س) آسیاب را می گردانَد. خستگی، گرسنگی و ضعف، هر چند افزون از طاقت باشد، نمی تواند همّت بلند حبیبه خدا را بشکند. دانه های جو آرد می شود و غذایی ساده می گردد. امروز سوّمین روز متوالی است که همه اهل خانه روزه بوده اند و جز با گرسنگی، افطار نکرده اند. نور عشق به خدا از خانه تا آسمان راهی کشیده است. باز هم غذایِ افطارِ سوّمین روز، دستان نیازمندی را پر می کند. فرشته مقربّ الهی، جبرئیل(ع)، بر زمین فرود می آید. بال های تواضع بر این خانه عشق می افکند و می خواند: «آنها که به نذر خود وفا می کنند و از روزی که عذابش گسترده است می ترسند و غذای خود را که به آن نیازمندند، به مسکین و یتیم و اسیر می بخشند، خدایشان از شر آن روز نگه می دارد و می پذیردشان در حالی که غرق در شادی و سرورند».
زهد و ایثار فاطمه(س)
منابع مقاله:
برترین بانوی جهان فاطمه زهرا(س)، آیت الله مکارم شیرازی؛
با توجه به اینکه «حب دنیا سرچشمه همه گناهان» است، چنانکه در حدیث معروف نبوی آمده «حب الدنیا رأس کل خطیئة» و همه تجربیات و مشاهدات ما نیز نشان می دهد که تمام تجاوزها، جنایتها، ظلمها، و ستمها، دروغها، خیانتها به خاطر همین دلبستگی شدید به «مال» و «مقام» و «شهوت» صورت می گیرد، روشن می شود که زهد و وارستگی پایه اصلی تقوی و پاکی و صلاح است.
ولی زهد به معنی ترک دنیا و رهبانیت و بیگانگی از اجتماع نیست، بلکه حقیقت زهد همان آزادگی و عدم اسارت در چنگال دنیا است.
ولادت حضرت زینب (س) پیام آور کربلا و روز پرستار مبارکباد.
حضرت زینب (س) درپنجم جمادی الاول سال پنجم هجری از مادری چون فاطمه زهرا (س) متولد شد و در دامان ایشان، پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) پرورش یافت. ستاره درخشانى در آسمان تقوا طلوع کرد; گوهر گرانبهایى در معدن فضیلت و انسانیتتکون یافت و در اصلاب شامخه وارحام مطهره نگهدارى شد. نوگلى بویا در گلستان شرافتو بزرگوارى نمو یافت; نوزادى پاک در آغوش پاکیزهترینمادران چشم گشود. کودکى در دامان با فضیلتترین بانوى عالم پرورش یافت. دخترى کهدانشمندترین اساتید به تربیتش همت گماردند. بانویی که در سادهترین و بىآلایشترینزندگىها رشد کرد و در تمام شوون زندگى، پیوسته با واقعیت و حقیقتسروکار داشت وهرگز با زندگى خیالى و پندارى ارتباطى حاصل نکرد و در مکتب مقدسىکه در جهان بشرىنظیر نداشت، عالىترین تعلیمات را فراگرفت و مورد عنایت مخصوص خاتم انبیاء الهی داشت و هر روز درس جدیدى ازدانش و بینش و تقوا و فضیلت مىآموخت و با هوش سرشار و استعداد فوقالعاده، همه آنتعلیمات مقدس را در خزینه دل مىاندوخت و پیاپى، خود را براى گرفتن درسهاى بالاتر،آماده مىنمود; شاگردى که در محیط تحصیلى خود هیچگونه رادع و مانعى نداشت و هر روزبهتر از دیروز بر نردبان ترقى و تعالى صعود مىکرد. خردمند بانویى که از آغاز عمر در مرکزحوادث بزرگ و پیشآمدهایى که در تحولات زندگى بشر، داراى بزرگترین تاثیر بوده،جاى داشت و از نزدیک، با هوشى سرشار و نظرى دقیق بهحقیقت آن حوادث پىمىبرد وموقعیتشخصیتهاى رحمانى و شیطانى را، که در برابر یکدیگر قرار گرفته بود; تشخیصمىداد و تاثیر هرکدام را به خوبى درک مىکرد و از راز پیروزى این و رمز شکست آن آگاه بودو موفقیتهاى ابدى را که در آغاز با شکست صورى جلوهگر مىشد، از شکست قطعى، کهدر ابتدا با موفقیت پندارى همراه بود، تمیز مىداد
حضرت زینب (س) بزرگ بانوی جهان اسلام، بیدادگر و ادامه دهنده حادثه عاشورا و دارنده دانشهای دو جهان و به گفته امام سجاد (ع): ” دانای بدون آموزگار و فهمیده بدون فهماننده ” بود. الگوی راستین وی، بانوی دو جهان, حضرت فاطمه (س) مادر وی بوده است. زینب (س) در دامان پرمهر و معنویت فاطمه (س) از سرچشمه معارف اسلامی و قرآنی سیراب گشت. رسالت راستین زینب(س) هنگامی آغاز گردید که پس از به شهادت رسیدن امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن از یارانش با ایراد سخنان آتشین به بیدارگری مردم کوفه و ستیز با ستمکاران و یزیدیان پرداخت.
پس از واقعه خونبار کربلا نقش ایشان روند تازه تری یافت. آن حضرت در این دوران ضمن حضور در کاروان اسرای کربلا در برابر حکام جور قرار گرفتند و به افشاگری ظلم و ستم وارد بر آل طه از سوی خاندان امیه پرداختند. آن حضرت در این دوران سخت با حضور در کاخ برخی حکمرانان جور زمان مانند یزید و ابن زیاد، با تاکید برحقانیت طریق آل محمد بر سخنان و تبلیغات مسموم خاندان امیه درباره بنی هاشم خط بطلان کشیدند. حضرت زینب سلام ا… علیها، شیرزن دشت کربلا سرانجام پس از عمری دفاع از طریق حقه ولایت و امامت در 15 رجب سال 63 هجرى قمرى در ضمن سفرى که به همراه همسر گرامیشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، به شهادت رسیده و بدن مطهر آن بانوى بزرگوار در همانجا دفن گردید.
پایگاه عرفان
نوروز در اسلام
همزمان با ظهور اسلام، بسیاری از سنن غلط مانند آتش پرستی و منع دفن مردگان از بین رفت، ولی نوروز به عنوان یک جشن ملی باقی ماند و پیشوایان دینی آن را حیاتی دوباره بخشیده و با دعا و نیایش آراستند.
اسلام، نوروز را جلای بیشتری داد، شیرازه بست و آن را با پشتوانه ای استوار از خطر زوال در دوران مسلمانی ایرانیان مصون داشت… نوروز که با جان ملیت زنده بود، روح مذهب نیز گرفت..
معلی بن خنیس میگوید: در نوروز بر امام صادق(ع) وارد شدم، فرمود: این روز را می شناسی؟ عرض کردم قربانت گردم این روزی است که عجم آن را بزرگ می شمرند و به یکدیگر هدیه می دهند… حضرت فرمودند: قسم به بیت عقیق که در مکه است، این نیست مگر به جهت امری قدیم که برای تو تفسیر می کنم… نوروز روزی است که خداوند از انسان ها پیمان گرفت که بندگی او را گردن گذارند و به پیامبرانش ایمان آورند و دستورهای آنان را بپذیرند. آن نخستین روزی است که خورشید بتابید و بادهای باردهنده وزیدن گرفت و گیاهان روئیدن گرفتند. آن روزی است که فرشته وحی بر پیامبر(ص) نازل شد و ابراهیم خلیل(ع) بتها را درهم شکست. روزی است که امام علی(ع) بت های روی خانه کعبه را به زیر افکند و همچنین کشتی نوح پس از طوفان بر کوه جودی قرار گرفت و آن روزی است که قائم ما در آن روز ظهور خواهد کرد.
در مفاتیح الجنان از قول امام صادق (ع) آمده است: چون نوروز شد، غسل کن و پاکیزه ترین جامههای خود را خوشبو گردان و در آن روز، روزه بدار و چون از نماز پیشین فارغ شدی، چهار رکعت نماز بگزار و بعد از نماز، سجده شکر به جای آور … آمده است که در هنگام تحویل سال این دعا را بسیار بخوانند: یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبراللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال.
ما این دعا را با کلامی نغز از زبان مولای متقیان امام علی (ع) می آرائیم، آنجا که می فرمایند: .[خدایا] با بهاری پر ابر و ابری پر باران، آب رحمت خویش را بر خاک خشک ما و بر گیاهان پر برکتت فرو ریز، تا به باران درشت و بسیار آن، ابر مرده، زنده و خاک خشک، خرم و سبز گردد
منبع: خبرگزاری مهر
امام خمینی(ره): اگر رای ندادید و مسامحه کردید،مسئول هستید
وظایف مردم
الف. شرکت در ….
امروز مسؤولیت به عهده ملت است. اگر ملت کنار بنشینند، اشخاص مؤمن، اشخاص متعهد کنار بنشینند و اشخاصى که نقشه کشیدهاند براى این مملکت از چپ و راست، آنها وارد بشوند در مجلس، تمام مسوولیت به عهده ملت است. هر قدمى که بر ضد اسلام بردارند، در نامه اعمال ملت نوشته مىشود. هر کارى که انجام بدهند، مسوولیتش متوجه ملت است. امروز سرنوشت اسلام و سرنوشت مسلمین در ایران و سرنوشت کشور ما به دست ملت است و اگر مسامحه کنند در این امر، اهمال کنند، نروند و رأى ندهند، عینا مسوولیت متوجه خود آنها است و اگر بروند و چنانچه اشخاص متعهد مسلم - کسانى که براى کشور و براى اهالى کشور ارج قائل هستند، کسانى که نمىخواهند زمام امور کشور ما به دست چپ بیفتد یا به دست راست بیفتد - این اشخاص را تعیین کنند، به تکلیف خودشان عمل کردهاند و چنانچه مسامحه در این امر کنند و آنها پیش ببرند - آنهایى که مىخواهند ما را به زنجیر چپ و راست بپیوندند و ما را اسیر کنند در دست قدرتهاى بزرگ - اگر آنها پیش ببرند و شما ساکت باشید، تمام مسوولیت متوجه شما است. امروز مسوولیت بزرگى به عهده همه ما است.(1)
روز نيروي هوايي ارتش
روز نيروي هوايي ارتش از شکنندهترين ضربات بر پيکر رژيم شاهنشاهي، حرکت شجاعانه پرسنل نيروي هوايي ارتش در 19 بهمن 1357 بود که بحق ميتوان آن را از ايام الله ناميد. در اين روز، نظاميان متعهد نيروي هوايي، با حضور در اقامتگاه رهبر بزرگ انقلاب اسلامي در مدرسه رفاه و بيعت با حضرت امام، سندي از افتخار، حماسه، رشادت و ايمان را در برگهاي زرين انقلاب اسلامي به ثبت رسانيدند. اين حماسه حضور و بيعت قاطعانه ارتش، طليعه خجسته پيوند ارتش با ملت مسلمان و انقلابي بود. اينگونه بود که ارتشي که مهمترين پشتوانه رژيم استبدادي پهلوي مينمود و با اتکاي به اين ارتش، سردمداران غربي و استکبار جهاني، ايران را جزيره ثبات ميدانستند، بعلت تحولي که انقلاب در روح انسان ها پديد آورده بود، در خدمت آرمان انقلاب اسلامي درآمد و در طول انقلاب نيز خصوصا در 8 سال دفاع مقدس حماسههاي پر شوري در دفاع از کيان اسلام و انقلاب آفريد. امام خميني در روز 19 بهمن 57 در جمع پرسنل نيروهاي هوايي فرمودند: «در درود بر شما سربازان امام عصر سلام الله عليه، همانطور که فرياد زديد، تاکنون در خدمت طاغوت بوديد، طاغوتي که همه هستي ما را ساقط کرد، طاغوتي که ما را برده خارجيها کرد و از امروز در خدمت امام عصر سلام الله عليه و در خدمت قرآن کريم هستيد.» تصوير بيعت پرسنل نيروي هوايي ارتش به هنگام بيعت و سلام نظامي در مقابل امام خميني که در روزنامههاي فرداي آن روز چاپ شد، دژخيمان رژيم را بيش از پيش نا اميد و امواج خروشان انقلابي مردم را فزونتر کرد. اکنون تنها سه روز تا پيروزي انقلاب اسلامي باقي است.
منبع : www.irdc.ir
براى باغ خزان زده سامرا
چشمان سامرا از بغض هاى جارى، تمام شدنى نیست.
التهاب و داغدیدگى، به فراخور این غم در کوچه هاى شهر بیداد مى کند.
باد نوحه گر، گذارش به نخل هاى گیسوپریش مى افتد که ردیف به ردیف، دست خوش فراق شده اند.
دجله در غروب فرو رفته است و خورشید، گسترده تر از همیشه، شعله هایش را مى پراکند.
مدت ها بود که خانه خلوت زده امام خود را اسیر چنگال اختناق مى دید، اما امروز این خانه از رنج محدودیت، رهایى مى یابد؛ با این حال در این رهایى شاد نیست و دیگر جمال دل آراى عسکرى را نمى بیند. این خانه شاد نیست، اما قهقهه بیگانگان جاه طلب را مى شنود؛ درست همان گونه که بنى امیه در عاشورا مى خندیدند. شانه هاى شیعیان، بوى غربت سامرا مى دهد. تمام سرمایه امروز شیعه، همین بوسه هاى دل سوخته است که براى باغ خزان زده سامرا، گل هاى تسلیت آورده اند.
سالروز بازگشت امام (ره) به ایران
با گسترش قيام مردم و خروج شاه از ايران، شاپور بختيار به عنوان تنها اميد رژيم پهلوي، به عنوان نخست وزير معرفي و باقي مانده بود.
اين ايام که مصادف با اربعين امام حسين( عليه السلام) و گسترش راهپيمايي ها و اعتراضات مردمي بود، امام(قدس سره) طي پيامي، نکات تازه اي را براي هوشياري مردم يادآور مي شوند. همزمان با ساير شهرها، در تهران نيز راهپيمايي ها ادامه مي يابد و فرياد الله اکبر جمعيت ميليوني لرزه بر اندام آخرين بقاياي طاغوت مي اندازد.
انسان هاي بپا خاسته و از جان گذشته با عزمي پولادين مي روند تا سرنوشت مملکت خود را به دست بگيرند و همگي خواستار انحلال حکومت پهلوي و تشکيل حکومت اسلامي هستند و با شعار ( استقلال، آزادي ، جمهوري اسلامي) خط مشي آينده را ترسيم مي نمايند.
به دنبال گسترش قيام مردمي، امام قدس سره در پيامي عزم خود را مبني بر بازگشت به ايران اعلام مي دارد. بختيار که با حمايت امريکا و به عنوان يک چهره ي ملي قصد مهار انقلاب و خاموش کردن شعله هاي قيام را دارد، خود را در اين امر ناتوان مي يابد و مي کوشد که با قانوني جلوه دادن دولت خود، قيام مردم را سرکوب نمايد. مخالفت خود را با بازگشت امام قدس سره اعلام، و دستور بسته شدن فرودگاه هاي کشور را مي دهد. در پي انتشار اين دستور مردم خشمگين، به خيابان ها ريخته و با تحصن و شعارهاي کوبنده دولت بختيار را مخاطب قرار مي دهند. امام( قدس سره) در روز پنج شنبه پنجم بهمن که از بازگشت ايشان به ايران جلوگيري شد، ضمن مصاحبه اي فرمود: (1)
(من از ايرانياني که با من همراهي کرده اند متشکرم. من مي خواستم فردا را در ميان ملت باشم و هر رنجي که آنها مي برند من هم با آنها باشم. لکن دولت خائن از اين امر مانع شده و همه ي فرودگاه هاي ايران را بست. من پس از باز شدن فرودگاه ها، بلافاصله به ايران خواهم رفت به او خواهم فهماند که شما غاصب هستيد و خائن به ملت ما، و ملت ما ديگر تحمل شما نوکرهاي خارجي را نخواهد کرد. باري اينها بايد بدانند که وقت آن که قلدري بکنند گذشت. من ملت ايران را به ادامه ي نضهت دعوت مي کنم تا اين قلدرها را بر جاي خودشان بنشانند، لکن آرامش را از دست ندهند. من از همه ي ملت ايران تشکر مي کنم و در اولين فرصت پيش مردمم به ايران خواهم رفت تا با آنها يا کشته شوم و يا حقوق ملت را بگيرم که به ملت برگردانم. خداوند همه ي شما را توفيق بدهد، ملت ايران بايد بداند که اين شخص که متکفل حکومت شده است، به ايل خودش خيانت مي کند. آن ايلي که پشتوانه ي ايران بودند و رضاشاه آنها را از پاي در آورد. اين شخص به ايل خودش، به ملت خودش خيانت مي کند. بايد ايل بختياري بداند که اين اشخاص را که به آنها خيانت مي کنند از جلو راه ملت بردارند. بايد ارتش بداند که اينها خيانتکارند و به آنها کمک نکنند. بايد همه ي ايران بدانند که توطئه اي در کار است. از اين توطئه بايد جلوگيري شود. اين آخرين قدمي است که اين خائنين بر مي دارند و ما ان شاء الله اين قدم را هم مي شکنيم و پيش شما مي آييم و آنها را به جاي خودشان خواهيم نشاند)
از امام( قدس سره) سؤال شد: چه وقت تصور مي کنيد که خواهيد توانست به ايران برويد؟ فرمود:
(هر وقت که منع برداشته شود و فرودگاه ها باز شود من به ايران خواهم رفت و اگر بنا باشد خون من بريزد، در پيش رفقاي خودم و همراه جوان هاي ايران بريزد. ما از اين هيچ باکي نداريم و سرافرازي اسلام و ايران را مي خواهيم.)
از ايشان سؤال شد: آيا توصيه مي کنيد که مردم با برداشتن سلاح فرودگاه را براي بازگشت شما باز کنند؟ امام خميني پاسخ دادند:
(عجالتاً بنا ندارم که امر به برداشتن سلاح بکنم. هر وقت صلاح ديدم اين امر را مي کنم و به آنها مي فهمانم که چه بايد بکنند.)
از امام(قدس سره) سؤال شد: ممکن است به يک فرودگاه کشور نزديک ايران برويد و از آنجا عازم ايران شويد؟ ايشان پاسخ دادند:
بايد مطالعه شود.
پرسيده شد: با توجه به اين که بازگشت شما ممکن است باعث خونريزي هاي بيشتر شود، آيا باز هم اصرار به بازگشت خواهيد داشت؟ امام خميني فرمودند:
من بايد پيش برادرهايم باشم.
و در پاسخ به اين پرسش که آيا اين آغاز يک جهاد جديد است؟ فرمود: ممکن است.
بختيار مدعي مي شود که به امام قدس سره نزديک شده و قرار ملاقات با ايشان دارد. امام بلافاصله ادعاي وي را تکذيب و عموم را از فريبکاري هاي او بر حذر داشتند. در همين زمان رييس شوراي سلطنت در پاريس ضمن استعفا اعلام کرد که شوراي سلطنت غير قانوني است.
تحصن در دانشگاه تهران
بازماندگان رژيم، بازگشت امام قدس سره را به مصلحت خود نمي دانستند، و مسأله مراجعت رهبر در رأس همه مسايل قرار گرفت و اولين خواست اجتماعات و تظاهرات عظيم گرديد. مسجد دانشگاه تهران به مرکز ثقل اين تقاضا تبديل شد. تحصن علما و روحانيون و مدرسين حوزه ها در دانشگاه تهران مبارزه را شديدتر کرد.
سرانجام اين تحصن و ديگر حوادث روزهاي بعد، دولت غير قانوني بختيار را مجبور به گشودن فرودگاه هاي کرد.
پر شکوه ترين استقبال تاريخ
پس از فرار شاه، ملت منتظر بازگشت امام خميني( قدس سره)بودند. براي مردم آمدن امام قدس سره پيروزي بزرگي بود و براي تشکيل حکومت اسلامي حضور ايشان را الزامي مي دانستند. قبلاً دولت بختيار سعي داشت اين بازگشت را با تأخير مواجه کند تا دولت سوسيال دمکرات بختيار فرصت پيدا کند و بر اوضاع مسلط گردد و به همين علت امام( قدس سره) مي خواست هر چه زودتر در تهران باشد. کارکنان اعتصابي راديو تلويزيون اعلام کردند براي ضبط و پخش مستقيم مراسم آماده اند. فرودگاه مهرآباد آماده ي استقبال از پرواز انقلاب بود.
سرانجام روزنامه هاي عصر 11 بهمن خبر دادند (امام فردا در تهران است). اما قطعي نبود. از ديگر شهرها هم هزاران نفر به تهران آمده بودند.
روز بعد به ناگاه بلندگوها خبر دادند هواپيماي ايرفرانس حامل امام( قدس سره) به تهران نزديک مي شود. فرستنده تلويزيون آماده پخش مستقيم مراسم استقبال بود و لحظه ورود ايشان را به معرض نمايش گذاشت. که ناگهان با اشغال تلويزيون توسط گارد برنامه سيما قطع و سرود شاهنشاهي پخش شد که اين امر خشم عمومي را برانگيخت.
امام قدس سره اولين سخنراني خود را در فرودگاه مهرآباد با تشکر از ملت ايران ايراد کرد:
و در فرازهايي از آن فرمود:(2)
ما بايد از همه طبقات ملت تشکر کنيم که اين پيروزي تا اينجا به واسطه وحدت کلمه بوده است. وحدت کلمه مسلمين، همه، وحدت کلمه اقليت هاي مذهبي با مسلمين، وحدت دانشگاه و مدرسه ي علمي، وحدت طبقه روحاني و جناح سياسي. بايد ما همه اين رمز را بفهميم که وحدت کلمه رمزي پيروزي است و اين رمز پيروزي را از دست ندهيم و خداي نخواسته شياطين بين صفوف شما تفرقه نيندازند. من از همه شما تشکر مي کنم و از خداي تبارک و تعالي سلامت و عزت همه شما را طالب و از خداي تبارک و تعالي قطع دست اجانب و ايادي وابسته به آنها را خواهان هستم.
امام( قدس سره )از فرودگاه مستقيماً به بهشت زهرا رفتند. دريايي از انسان ها همه جا موج مي زد و اتومبيل با کندي مي توانست حرکت کند. ساعت ها طول کشيد تا اين فاصله 33 کيلومتر طي شد. اتومبيل حامي امام را ده ها موتور سوار حفاظت مي کرد. بر سقف آن جوانان عضو کميته استقبال قرار داشتند و از مردم درخواست مي کردند که راه را باز نمايند. صدها خبرنگار و عکاس در جلو، با اتومبيل هاي ديگر عکس مي گرفتند تا هر چه زودتر اين حادثه تاريخي را مخابره نمايند. جميعت استقبال کننده در طول 33 کيلومتر از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا را بين 4 تا 8 ميليون نفر يعني، بيش از جمعيت آن زمان تهران تخمين زدند. ده ها هزار نفر از شهرهاي مختلف کشور به تهران آمده بودند تا از تهراني ها در اين استقبال عقب نمانند. ورود اتومبيل حامل امام( قدس سره) به بهشت زهرا امکان پذير نبود لذا از هليکوپتر استفاده شد. امام( قدس سره) در بهشت زهرا و در جايي که هزاران شهيد خفته بودند به فرياد آمد و فرمود:
“من به پشتيباني اين ملت دولت تعيين مي کنم، من تو دهن اين دولت مي زنم.”
فرياد الله اکبر به آسمان بلند شد… اين فرياد ميليون ها مردمي بود که حق خود مي دانستند که حکومت را خود برگزينند و اينک در مقام آن بودند تا با انقلاب قدرت سياسي را به دست گيرند. ايشان در اين سخنراني، که يکي از پرجميعت ترين اجتماعات تاريخ بود، غيرقانوني بودن رژيم سلطنت پهلوي را با استدلال مطرح کردند و مصايبي که مستقيماً ناشي از رژيم طاغوتي است بر شمردند و خطوط آينده انقلاب را ترسيم نمودند.
روحش شاد وراهش پر رهرو باد
«لیلة المبیت»؛ شبی که ایمان برنده میشود
فارس، در شب اول ماه ربیعالاول سال سیزدهم بعثت، حادثهای شگفت روی داد که خداوند متعال به
خاطر این حادثه به فرشتگان خود مباهات میکند، این شب تاریخی را که حضرت علی علیهالسلام در جایگاه پیامبر اکرم (ص) و برای نجات جان او در بسترش خوابید، «لیلة المبیت» مینامند.
ربيع الاول ماهي پر بركت و پر خاطره براي مسلمين
ماه ربيع الاول آميخته با خاطره غم انگيزي چون شهادت امام حسن عسکرى(ع) و مطابق روايت معروف، ماه ميلاد مبارک پيامبر گرامى اسلام(ص) و حضرت صادق(ع)، هجرت پيامبر اکرم(ص) از مكه به مدينه، آغاز امامت پربرکت حضرت بقية اللّه(عج) و ماه رخداد واقعه عظيم «ليلة المبيت» است و در مجموع از ماههاى بسيار پربرکت و پرخاطرهاي است که سزاوار است، همه علاقهمندان مکتب اهل بيت(ع) آن را ارج نهند و گرامى بدارند.
به گزارش خبرنگار دين و معارف اسلامي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) در شرح رخدادهاي مختلف واقع شده در ماه ربيع الاول ميخوانيم؛
شب اول ربيع الاول:
اين شب به نام «ليلة المبيت» مزين است، در اين شب يک حادثه مهم تاريخى واقع شده است؛ در سال سيزدهم بعثت، رسول خدا(ص) از مکه به قصد هجرت به سوى مدينه، از شهر خارج شد و در «غار ثور» پنهان گرديد و اميرمؤمنان حضرت على(ع) براى اغفال دشمنان، فداکارانه در بستر آن حضرت خوابيد و مشرکان قريش که خانه رسول خدا(ص) را محاصره کرده بودند، به گمان آن که ايشان در بستر آرميده است، تا صبح منتظر ماندند و چون صبحگاهان با شمشيرهاى برهنه به منزل آن حضرت هجوم بردند تا رسول اللّه(ص) را بکشند، حضرت على (ع) را ديدند که از آن بستر برخاست، بدين ترتيب، پيامبر گرامي اسلام(ص) در فرصتى مناسب خود را از چنگال مشرکان قريش نجات داد و امام علي(ع) نيز با اين فداکارى، عشق، علاقه و برادرى خود را نسبت به ايشان نشان داد؛ اين در حالى بود که هر زمان ممکن بود کسى را که در آن بستر خوابيده بود به قتل برسانند.
بنابراين آيه شريفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَئُوفٌ بِالْعِبادِ; (سوره بقره، آيه 207) بعضى از مردمِ (با ايمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودى خدا مى فروشند; و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» در حق اميرالمومنين (ع) نازل شد.
سال هجرت رسول خدا (ص) مبدأ تاريخ مسلمانان است و تحولى عظيم در جهان اسلام روى داد.
روز هشتم ربيع الاول:
در روز هشتم اين ماه در سال 206 هجري قمري، شهادت امام حسن عسکرى(ع) طبق روايتى واقع شده است و از همان روز، امامت حضرت صاحب الزمان، حجه بن الحسن ـ عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ آغاز گرديد.
روز دهم ربيع الاول:
روز ازدواج رسول خدا (ص) با حضرت خديجه کبرى(ع) است به همين مناسبت روزه اين روز به عنوان شکرگزارى مستحب شمرده شده است.
روز دوازدهم ربيع الاول:
اين روز مطابق نظر مرحوم شيخ کلينى و مسعودى و همچنين مشهور ميان اهل سنت، روز ولادت با سعادت نبى مکرم اسلام حضرت محمد (ص) است.
همچنين در اين روز، رسول خدا (ص) بعد از 12 روز که مسير راه ميان مکه و مدينه را پيمودند وارد مدينه شدند و نيز روز انقراض دولت بنى مروان در سال 132 هجري قمري است.
روز چهاردهم ربيع الاول:
در سال 64 هجري قمري در چنين روزى، يزيد بن معاويه به هلاکت رسيد.
وى پس از سه سال و نه ماه خلافت که همراه با جنايات عظيمى بود - که مهمترين آن واقعه کربلا و شهادت حضرت ابى عبداللّه الحسين (ع) و يارانشان است - در سن سى و هفت سالگى در منطقه «حوران» زندگيش به پايان رسيد; جنازه اش را در دمشق دفن کردند، ولى اکنون اثرى از آن نيست.
شب هفدهم ربيع الاول:
طبق روايات مشهور شيعه، شب ولادت حضرت خاتم الانبياء رسول معظم اسلام (ص) است و شب بسيار مبارکى است.
همچنين يکسال قبل از هجرت رسول خدا (ص)، در چنين شبى معراج آن حضرت صورت گرفت.
روز هفدهم ربيع الاول:
همان گونه که گفتيم مشهور ميان علماى اماميه آن است که روز هفدهم ربيع الاول، روز ولادت با سعادت رسول خدا حضرت محمد بن عبداللّه (ص) است و معروف آن است که ولادتشان در مکه معظمه، واقع شده است و زمان ولادت آن حضرت هنگام طلوع فجر، روز جمعه، سال عام الفيل بوده است. (عام الفيل سالى است که ابرهه با لشکرش که بر فيل سوار بودند به قصد تخريب کعبه آمد، ولى همگى نابود شدند و پيامبر مكرم اسلام در همان سالي به دنيا آمدند كه اين رخداد به وقوع پيوست).
همچنين در چنين روزى در سال 83 هجرى قمرى، ولادت امام صادق (ع) واقع شده است و از اين جهت نيز بر اهميت اين روز افزوده شده است.
اعمال ماه ربيع الاول:
اعمال مشترک اول هر ماه:
دعاى هنگاه رويت هلال، خواندن سوره حمد، نماز اول ماه و روزه گرفتن، اعمال مشترك اول هر ماه قمري هستند كه ميتوانيد براي مشاهده شرح و كيفيت انجام آنها به نشاني اينترنتي زير مراجعه كنيد:
http://persian.makarem.ir/prayer/?gid=267
روز اول ربيع الاول:
علما گفته اند مستحب است، به شکرانه هجرت موفقيت آميز رسول خدا (ص) اين روز را روزه بگيرند و صدقه و انفاق و احسان كنند و همچنين زيارت آن بزرگوار، در اين روز مناسب است.
مرحوم «سيد بن طاووس»، دعايى را براى اين روز در کتاب اقبال نقل کرده است.
روز دوازدهم ربيع الاول:
در اين روز خواندن دو رکعت نماز مستحب است که در رکعت اول بعد از خواندن سوره حمد، سه مرتبه سوره «قل يا ايها الکافرون»(سوره كافرون) و در رکعت دوم بعد از حمد، سه مرتبه سوره «قل هو الله احد»(سوره توحيد) خوانده ميشود.
روز هفدهم ربيع الاول:
همان گونه که قبلا گفته شد اين روز مطابق نظر مشهور علماى اماميه، روز ولادت رسول خدا (ص) و همچنين ميلاد امام صادق (ع) است و روزي است بسيار مبارک كه داراى اعمالى است:
1) غسل؛ به نيت روز هفدهم ربيع الاول.
2) روزه؛ که براى آن فضيلت بسياري نقل شده است، از جمله در رواياتى از ائمه معصومين(عليهم السلام)آمده است: کسى که اين روز را روزه بدارد، خداوند براى او ثواب روزه يکسال را مقرر مى فرمايد.
3) دادن صدقه، احسان نمودن و خوشحال کردن مؤمنان و به زيارت مشاهد مشرفه رفتن (اماكن زيارتي).
4) زيارت رسول خدا (ص) از دور و نزديک; در روايتى از آن حضرت آمده است: هر کس بعد از وفات من، قبرم را زيارت کند مانند کسى است که به هنگام حياتم به سوى من هجرت کرده باشد، اگر نمى توانيد مرا از نزديک زيارت کنيد، از همان راه دور به سوى من سلام بفرستيد (که به من مى رسد).
5) زيارت امير مؤمنان، حضرت على (ع) نيز در اين روز مستحب است با همان زيارتى که امام صادق (ع) در چنين روزى کنار ضريح شريف آن حضرت (ع) ايشان را زيارت کردند.
متن اين زيارتنامه را ميتوانيد با مراجعه به نشاني اينترنتي زير مطالعه كنيد:
http://persian.makarem.ir/prayer/?gid=217
6) تکريم، تعظيم و بزرگداشت اين روز بسيار بجا است، مرحوم «سيد بن طاووس»، در كتاب اقبال، در تکريم و تعظيم اين روز به خاطر ولادت شخص اول عالم امکان و سرور همه ممکنات حضرت نبى اکرم (ص) سفارش بسيار کرده است. بنابراين، سزاوار است مسلمانان با برپايى جشن ها و تشکيل جلسات، هرچه بيشتر با شخصيت نبى مکرم اسلام (ص)، سيره و تاريخ زندگى ايشان آشنا شوند و از آن، براى ساختن جامعهاى اسلامى و محمدى بهره کامل گيرند.
منابع:
ـ مفاتيح نوين، آيتالله ناصر مكارم شيرازي و همكاران، نوبت و سال چاپ: بيست و دوم 1389، ناشر:انتشارات امام علي بن ابي طالب(ع).
ـ پايگاه اينترنتي آيتالله العظمي ناصر مكارم شيرازي
خطبه امام علی(ع)، هنگام وداع با پیامبر
و من کلام له علیه السلام قاله و هو یلی غسل رسول الله ، صلی الله علیه و آله ، و تجهیزه :
بابی انت و امی یا رسول الله لقد انقطع بموتک مالم ینقطع بموت غیرک من النبوه والانباء و اخبار السماء خصصت حتی صرت مسلیا عمن سواک ، و عممت حتی صار الناس فیک سواء و لولا انک امرت بالصبر و نهیت عن الجزع ، لانفدنا علیک ماء الشؤون و لکان الداء مماطلا والکمد محالفا ، و قلا لک ولکنه ما لا یملک رده ، و لا یستطاع دفعه بابی انت و امی اذکرنا عند ربک ، واجعلنا من بالک
هنگامى كه رسول خدا (ص) را مى شست و كفن مى كرد، گفت:
“پدر و مادرم فدایت باد، با مرگ تو رشته اى برید كه در مرگ جز تو- كس چنان ندید- پایان یافتن دعوت پیامبران و بریدن خبرهاى آسمان، چنانكه- مرگت- دیگر مصیبت زدگان را به شكیبایى واداشت و همگان را در سوكى یكسان گذاشت، و اگر نه این است كه به شكیبایى امر فرمودى، و از بیتابى نهى نمودى، اشك دیده را با گریستن بر تو به پایان مى رساندیم. و درد همچنان بى درمان مى ماند، و رنج و اندوه، هم سوگند جان، و این زارى و بیقرارى در فقدان تو اندك است، لیكن مرگ را باز نتوان گرداند، و نه كس را از آن توان رهاند. پدر و مادرم فدایت، ما را در پیشگاه پروردگارت به یاد آر و در خاطر خود نگاه دار!”
نهج البلاغه، خطبه 226
تسلیت
ای جــانِ جهانیــان فدایـت «هستی»همه سائل و گدایت
ای تکیـــــه گـه گنـــاه کـاران دیــــوار بقیـــع بـــا صفـــایت
گریـان نبــود به روز محشـــر چشمــی کـه بگـرید از بـرایـت
سالروز رحلت پیغام دار آخرین ، حضرت رسول واپسین ، عینیت قرآن کریم ، حضرت رسول اکرم صلیالله علیه و آله و سالروز شهادت دومین نور ولایت، صاحب کرامت و شفیع قیامت، امام حسن مجتبى علیه السلام و سالروز شهادت غریب الغربا ، معین الضعفاء حضرت علی بن موسی الرضا بر مسلمانان جهان تسلیت باد.
سه چیز موجب قساوت قلب است
شعر به مناسبت وفات پیامبر (ص)
خاطرات مقام معظم رهبری از شهید نواب صفوی
سید مجتبی تهرانی معروف به نواب صفوی، در سال 1303 شمسی در خانواده ای روحانی و اصیل در خانه محقری در خانی آباد تهران قدم به عرصه ی وجود گذاشت. پدر او مرحوم سید جواد میرلوحی، از روحانیانی بود كه در اثر فشار حكومت رضاخان مجبور به ترك لباس روحانیت شد، اما از طریق تصدی وكالت دادگستری همچنان به داد مظلومان می رسید .پس از اتمام دوره ابتدایی وارد مدرسه صنعتی آلمان گردید. همزمان با آن به آموختن دروس حوزوی پرداخت. از همان ابتدای جوانی احساسات عمیق دینی از خود ـ در شكل تظاهرات و اعتراض بر ضد مظاهر بی دینی در جامعه ـ نشان داد. با استخدام در شركت نفت و با تشكیل جلسات شبانه برای كارگران به روشنگری ایشان پرداخت. پس از آن در اواخر سال 1320، پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه، رهسپار حوزه علمیه نجف اشرف شد. و با ملاحظه یكی از كتاب های كسروی كه در آن به حضرت امام رضا(ع) توهین شده بود حكم ارتداد نویسنده آن را از یكی از مراجع گرفت و جهت اجرای آن روانه وطن گردید و گروه فدائیان اسلام را تشكیل داد. از مهمترین اقدامات فدائیان اسلام می توان ترور احمد كسروی و عبدالحسین هژیر وزیر دربار وقت نام برد. نواب در تیر ماه 1330 در زمان نخست وزیری مصدق دستگیر شد ولی با سقوط مصدق وی و یارانش آزاد شدند. در جریان قرارداد بغداد نواب قصد ترور حسین علا، نخست وزیر وقت را داشت كه پس از ترور نافرجام این شخص، نواب و یارانش دستگیر و در دادگاه رژیم پهلوی به اعدام محكوم و در 27 دی 1334 تیرباران شدند و به شهادت رسیدند. در ادامه خاطرات خواندنی مقام معظم رهبری از شهید نواب صفوی روایت شده است.
26دي سالروز فرار خائنانه شاه از ايران
26 دي 1357 سالروز فرار خائنانه شاه و نقطه عطفي در گسترش نهضت اسلامي و پيروزي انقلاب بشمار ميرود، محمدرضا پهلوي اگر چه در آخرين مصاحبه خود، خاك ايران را به قصد استراحت و تجديد قوا ترك كرد، اما ملت ايران هرگز اجازه برآورده شدن روياي بازگشت وي به ايران را نداد.
پس از 26 دي درست 26 روز تاريخي بر ملت ايران گذشت تا در 22 بهمن ماه 1357 انقلاب شكوهمند اسلامي كه ثمره خون پاك شهداي انقلاب بود به پيروزي رسد.
26 دي روز تاريخي براي ملت ايران بود، ملت ايران توانست طاغوت پر نخوت زمانه را كه 37 سال غاصبانه و به زور بر مال و منابع آنها حكومت سراسر ظلم كرده بود مجبور به فرار كنند، شادي و شعف پس از شنيدن اين خبر در سراسر ايران ديدني بود، ملت ايران شاه ظالمي را كه تا آن روز دست پليدش به خون ملت پاك ايران آلوده شده بود را فراري داد و خاطره آن روز هرگز از ذهن ملت در پي سي ساله اخير فراموش نشده است.
از آنجا كه امام همواره بازگشت به ايران را منوط به خروج شاه از كشور اعلام كرده بود، فرار شاه براي ملت ايران يك گام روبه جلو بشمار مي رفت و پس از خروج شاه در روزهاي آخر دي 1357، هيمنه او و همه اياديش را شكست و خبر بازگشت قريبالوقوع امام خميني نيز در رسانههاي خبري انتشار يافت و ديري نپائيد كه امام آمد، 12 بهمن تنها 16 روز پس از فرار شاه، امام با پرواز انقلاب آمد…
با ورود امام امت به خاك ايران اسلامي، رژيم در وضعيت نامطلوبي قرار گرفته بود، در يك سو بختيار به عنوان نخستوزير شاه، حتي از سوي جبهه ملي نيز رانده شده بود و اميد چنداني نيز به حمايت ارتش نداشت و در سوي ديگر خيل عظيم مردم، آتش انقلاب را شعلهور تر ميكردند و هر شهيد در هر كوي و برزني سندي بود بر تداوم راه و ايستادگي در مسير.
با پيوستن گروههاي متعدد به موج انقلاب، بخش هاي وسيعي از بدنه ارتش نيز در صف اول ايستادگي قرار گرفتند.
ملت ايران تصميم تاريخي خود را براي رسيدن به استقلال از سالها پيش گرفته بود و يكصدا فرياد استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي را سر داد، ديگر ياران امام در سال 42 به فرزندان برومندي بدل شده بودند كه با اعتقاد قلبي به رهبر و راه خود، گام هاي بلندي براي آينده ايران بردارند.
همان فرزندان برومندي كه دو سال پس از پيروزي انقلاب با خون پاك خود، نهال نوپاي انقلاب را در دفاعي 8 ساله و نابرابر آبياري كردند.
ملت ايران فرياد نه غربي نه شرقي سر داد و با تمسك به اراده الهي و سرمايه هاي معنوي خود و رهبريهاي داعيانه امام (ره) تا امروز راه خود را علي رقم تمامي تهديدات پرتوان ادامه داده است.
منبع: دانشگاه شیراز
پرچم کربلا در اربعین برافراشته شد
نقش یاد و خاطره شهیدان و شهادت این است، شهادت بدون خاطره، بدون یاد، بدون جوشش خون شهید، اثر خودش را نمی بخشد و اربعین آن روزی است که برافراشته شدن پرچم پیام شهادت کربلا در آن روز آغاز شد و روز بازماندگان شهداست. حالا چه در اربعین اول، خانواده امام حسین علیه السلام به کربلا آمده باشند و چه نیامده باشند. اما اربعین اول آن روزی است که برای اولین بار زائران شناخته شده حسین بن علی به کربلا آمدند ؛ جابربن عبدالله انصاری است و عطیه از اصحاب پیغمبر، از یاران امیر المومنین. آمدند آن جا و جابربن عبدالله حتی نابینا بود - آن طور که در نوشته ها و اخبار هست - و دستش را عطیه گرفت و برد روی قبر حسین بن علی گذاشت و او قبر را لمس کرد و گریه کرد و با حسین بن علی علیه السلام حرف زد و با آمدن خود و با سخن گفتن خود خاطره حسین بن علی را زنده کرد و سنت زیارت قبر شهداء را پایه گذاری کرد. یک چنین روزمهمی است روز اربعین. امام صادق فرمودند: هر کس یک بیت شعر دربارهى حادثهى عاشورا بگوید و کسانى را با آن بیت شعر بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب خواهد کرد. حرکت امام حسین(ع) براى اقامهى حق و عدل بود: «انّما خرجت لطلبالاصلاح فى امّة جدّى ارید ان امر بالمعروف و انهى عنالمنکر …»( بحارالانوار،ج 44،ص 329) در زیارت اربعین که یکى از بهترین زیارات است، مىخوانیم: «و منحالنّصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک منالجهالة و حیرةالضّلاله». آن حضرت در بین راه، حدیث معروفى را که از پیامبر(ص) نقل کردهاند، بیان مىفرمایند: «ایهاالنّاس انّ رسولاللَّه صلّىاللَّه علیه و اله و سلّم قال: من رأى سلطانا جائرا مستحلّا لحرماللَّه ناکثا لعهداللَّه مخالفا لسنة رسولاللَّه صلّىاللَّه علیه و اله و سلم یعمل فى عباداللَّه بالاثم والعدوان فلم یغیّر علیه بفعل و لاقول کان حقّا علىاللَّه ان یدخله مدخله» (بحارالانوار، ج 44، ص 382).
یا ابا عبدالله الحسین
کاری از: مریم حسینی
تاثير عظيم تلقين
یکی از چیزهایی که برای ساختن انسان مفید است تلقین است. انسان خودش هم اگر بخواهد ساخته بشود ، باید آن مسایلی که مربوط به ساختن خودش است تلقین کند به خودش، تکرار کند. یک مطلبی که تاثیر در نفس انسان باید بکند، با تلقینات تکرارها بیشتر در نفس انسان باید بکند، با تلقینات و تکرارها بیشتر در نفس انسان نقش پیدا میکند. نکته تکرار ادعیه و تکرار نماز در هر روز چند ین دفعه و همیشه این است که انسان با گفتن و شنیدن، خود انسان قرائت میکند و میشود این آیاتی که سازنده است مثل سوره مبارکه حمد که یک درس سازنده است، انسان باید اینها را تکرار کند و نفس را حاضر کند برای شنیدن.
منبع: صحیفه نور، جلد 13، ص199.
به مناسبت22 دی ماه؛ سالروز تشکیل شورای انقلاب به دستور امام
با اوج گيري نهضت اسلامي در سال 1357، انديشه شکل گيري “شوراي انقلاب” در ميان روحانيون معتمد امام پديد آمد که در سفر شهيد مطهري به پاريس، اين طرح با امام در ميان گذاشته شد. امام در 22 دي 1357، فرمان تشکيل شوراي انقلاب را صادر کردند. در بخشي از اين فرمان آمده است: “به موجب حق شرعي و بر اساس راي اعتماد اکثريت قاطع مردم ايران که نسبت به اينجانب ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف اسلامي ملت، شورايي به نام شوراي انقلاب اسلامي، مرکب از افراد با صلاحيت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق، موقتا تعيين شده و شروع به کار خواهند کرد … اين شورا موظف به انجام امور معين و مشخصي شده است، از آن جمله ماموريت دارد تا شرايط تاسيس دولت انتقالي را مورد بررسي و مطالعه قرار داده و مقدمات اوليه آن را فراهم سازد.” اعضاي اوليه اين شورا، شهيد مطهري، شهيد بهشتي، آيت الله موسوي اردبيلي، شهيد باهنر، آيت الله هاشمي رفسنجاني، آيت الله طالقاني، آيت الله خامنه اي، آيت الله مهدوي کني، احمد صدر حاج سيد جوادي، مهندس بازرگان، دکتر يدالله سحابي، مهندس کتيرايي، سرلشکر ولي ا… قرني و سرتيپ علي اصغر مسعودي بودند که پس از پيروزي انقلاب و تشکيل دولت موقت، دکتر حسن حبيبي، مهندس عزت الله سحابي، دکتر عباس شيباني، ابوالحسن بني صدر، صادق قطب زاده، مهندس ميرحسين موسوي، احمد جلالي و دکتر حبيب الله پيمان از اعضاي بعدي شوراي انقلاب بودند. از مهمترين فعاليتهاي اين شورا، پيشنهاد مهندس بازرگان بعنوان نخست وزير دولت موقت، تصويب اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، ملي شدن بانک ها، سامان بخشيدن به دادگاه هاي انقلاب، برگزاري همه پرسي درباره نظام جمهوري اسلامي، بررسي پيش نويس قانون اساسي، تصويب قانون شوراهاي محلي، ملي شدن صنايع بزرگ، تصويب آيين نامه مجلس خبرگان و برگزاري انتخابات رياست جمهوري و مجلس بود. به دنبال تسخير لانه جاسوسي و استعفاي دولت موقت، با ادغام دولت در شورای انقلاب، در اداره مملکت، اينگونه بين اعضاي شورا تقسيم کار شد: آيت الله خامنه اي ـ دفاع و پاسداران، هاشمي رفسنجاني - وزارت کشور، شهيد باهنر ـ آموزش و پرورش، مهدوي کني ـ کميته و دادگستري، شهيد بهشتي ـ جهاد سازندگي، بني صدر ـ وزارت خارجه، معين فر ـ نفت، حبيبي ـ آموزش عالي، عزت الله سحابي ـ برنامه و بودجه، ميناچي ـ ارشاد ملي، شهيد قدوسی ـ دادگاه انقلاب. با تصويب قانون اساسي و برگزاري انتخابات رياست جمهوري و مجلس، آخرين جلسه شوراي انقلاب در 26 تير 1359 برگزار شد و این شورا منحل شد.
به مناسبت نزدیک شدن اربعین حسینی
به مناسبت نزدیک شدن اربعین حسینی زیارت اربعین که در مفاتیح الجنان هم آمده یکی از زیارت های زیبا و پرمحتوای امام حسین (ع) است که در روز اربعین و سایر اوقات خواندن آن مستحب است .
واقعا معانی آن به دل می نشیند :
9دی روز تجلی بصیرت و تجدید میثاق با ولایت است
ملت انقلابی ؛ بصیر ؛ ولایت مدار ؛ حماسه ساز و شهیـدپرور ایران ثابت کرد::
1 ) حماسه 9 دی ؛ فقط یک بار برای همیشه نبوده ؛ نیست و نخواهد بود … مردم احساس کردند که باید در صحنه باشند تا چشم های نامحرم کور شود و هتاکان ادب شوند !!! فقط و فقط حضور بهم رساندند . . .
2 ) دیگر به هیچ عنوان اجازه نخواهند داد تاریخ تکرار شود ! نه صلح امام حسن علیه السلام و نه عاشورای امام حسین علیه السلام . . .
3 ) به هیچ قیمتی از حریم ولایت خـــارج نمیشوند . . .
اين بار، پدر در سوگ رقيه نشست ...
چقدر بيتابي دخترم! اين همه دلشكستگي چرا؟ مگر دستهاي كوچكت در امتداد نيايش عمه، تنها از خدا آمدن بابا را طلب نكرد؟ اينك آمدهام در ضيافت شبانهات و در آرامش خرابهات. كوچك دلشكستهام! پيشتر نيز با تو بودم و ميديدمت. شعله بر دامان و سوختهتر از خيمه آه ميكشيدي و در آميزه خار و تاول، آبله و اشك، صحراي گردان را به اميد سر پناهي ميسپردي. مهربان دلشكستهام! صبور صميمي! مسافر غريب و كوچك من! مگر نگفتي كه بابا كه آمد، آرام ميگيرم. اين همه ناآرامي چرا؟ مگر نگفتي بابا كه آمد سر بر دامانش ميگذارم و ميخوابم؟ نه …، نه دختركم نخواب! ميدانم اگر بخوابي، ديگر عمه نميخوابد. ميدانم خواب تو، خواب همه را آشفته ميكند. نه … نخواب دخترم! دخترم! بگذار لبهاي چوب خوردهام امشب ميهمان بوسهاي باشد از پيشاني سنگ خوردهات؛ از گيسوي پريشان چنگ خوردهات؛ از شانههاي معصوم تازيانه ديدهات؛ از صورت رنگ پريده سيلي خوردهات. بگذار امشب، مثل شب آرامش تنور بر زانوان زهرا آسوده بخوابم. نه دخترم! نخواب! بگذار بابا بخوابد. و چنين شد كه رقيه (س)، هنگامي كه سر پدر در آغوشش بود، جان سپرد.
یادی ار شهید آیت الله مفتح
شهید آیت الله مفتح، از پیش کسوتان و منادیان وحدت حوزه و دانشگاه بود. وی به خوبی دریافته بود که دانشگاه و حوزه، دو بال برای پرواز در فضای عزتمندی، استقلال، دانش و معنویت هستند که اگر آسیبی به یکی از این دو بال وارد آید، یا اینکه این دو بال، با هم و هماهنگ نباشند، هم حوزه و هم دانشگاه و هم جامعه، لذت پرواز در اوج را از دست می دهند و از تعالی و کمال لازم باز خواهند ماند. بر این اساس، شهید آیت الله مفتح، بیشترین تلاش را برای نزدیک تر شدن این دو کانون دانش انجام داد و با ورود به فضای دانشگاه، نقبی به حوزه و دانشگاه زد و در زدودن احساس بیگانگی این دو کانون از یکدیگر تأثیر فراوانی گذاشت. از این رهگذر، امید آنانی که با دامن زدن به اختلاف و شکاف میان حوزه و دانشگاه، آهنگ ایستایی و رکود این مرز و بوم را بر لب داشتند، به ناامیدی تبدیل شد.
آیت الله مفتح، در سال 1307 در خانواده ای روحانی دیده به جهان گشود. از هفت سالگی به مدرسه رفت و در زمینه ادبیات، از پدر ادیب و شاعر خویش بهره مند شد. شهید مفتح پس از فراگیری مقدمات علوم عربی، فقه و بخشی از منطق نزد پدر و استادان وقت حوزه همدان، در سال 1322 به قم مهاجرت کرد و در مدرسه دارالشفا در حجره ای محقر و نمناک اقامت گزید. ذوق سرشار و استعداد عالی، به همراه کوشش بسیار و وجود استادان برجسته سبب شد تا شهید مفتح به صورت شگفت انگیزی، دروس حوزه از جمله رسائل، مکاسب و کفایه را در سال های 1322 1324 (15 تا 17 سالگی) فراگیرد و خود، در ردیف استادان حوزه علمیه قم درآید. ایشان دروس عرفان، خارج فقه و اصول را نزد رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی(ره) فراگرفت. وی افزون بر روابط شاگردی و استادی، با امام پیوندی صمیمانه داشت. شهید مفتح بخشی از علم اصول را نیز در محضر آیت الله العظمی بروجردی= فراگرفت. همچنین در فلسفه و حکمت، نزد فیلسوف بزرگ علامه طباطبایی= شاگردی کرد و مدتی نیز از محضر فقیه اهل بیت:، آیت الله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی= و آیت الله مرعشی نجفی= استفاده کرد. آیت الله مفتح، بخشی از دروس فلسفه و عرفان را نزد آیت الله حاج میرزا ابوالحسن رفیعی اصفهانی آموخت و از آیت الله سید محمد حجت نیز بهره های فقهی برد. دکتر مفتح در کنار فراگیری علوم حوزوی، تحصیلات دانشگاهی را پی گرفت و مدرک دکترا را در رشته الهیات و معارف اسلامی به دست آورد. پایان نامه تحصیلی آیت الله مفتح در مقطع دکترا با عنوان «حکمت الهی در نهج البلاغه»، به دلیل ژرفایی مطالب و عمق مفاهیم، با درجه بسیار خوب پذیرفته شد.
شهید مفتح در کنار کارهای علمی و پژوهشی و تدریس و تألیف در دو کانون حوزه و دانشگاه، مبارزی خستگی ناپذیر نیز بود که دستگاه امنیتی ساواک بارها او را دستگیر و در زندان شکنجه کرد. آن شهید بزرگوار پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز از مبارزه با کج اندیشان کوردل دست برنداشت تا اینکه سرانجام، در صبح روز 27 آذر 1358 جلوی دانشکده الهیات تهران، به دست «مارقین انقلاب»؛ یعنی گروه فرقان، هدف چندین گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.[1] روحش شاد و راهش پر روهرو باد!
زخمی تیغ شهادت زنده می خیزد ز خاک همچو گل با چهره پرخنده می خیزد ز خاک
سالگرد صدور قطعنامه 598 و معرفی عراق بعنوان آغازگر جنگ
امروز سالگرد صدور قطعنامه ایست که به موجب آن آتش بس میان ایران و عراق برقرار شد و عراق از سوی سازمان ملل بعنوان آغازگر جنگ معرفی شد، جنگی که در طول هشت سال آن تمام غرب و شرق با تمام توان تسلیحاتی خود آشکار و پنهان در مقابل ملت ایران قرار گرفتند و از هیچ جنایتی علیه بزرگ و کوچک آن خودداری نکردند؛ جنگی که در آن بمب های آمریکایی و بمب افکن های فرانسوی در معیت مواد شیمیایی آلمانی و کارگران عراقی که نقش عملگی و راهبری این هواپیماها را داشتند در حق کودکان و زنان ما هیچ کم نذاشتند و تا می توانستند خانه هاشان را ویران کردند و خودشان را غرقه به خونی که پاک بود و بی گناه…
و امروز سالهاست که از آن روزها می گذرد اما هنوز هم ترکش آن خاطرات تلخ یک جایی گوشه دل همه بویژه آدم هایی که زخم خورده این جنگ هستند، درد درست می کند و هرقدر هم زندگی صورت های رنگ و وارنگ خودش را نشان می دهد این درد فراموش نمی شود.
تشکیل شورای انقلاب به فرمان حضرت امام خمینی (ره) (1357 ه.ش) 22 دي
با اوج گیری نهضت اسلامی در سال 1357، اندیشه ی طرح تشکلی به نام «شورای انقلاب» در میان روحانیون معتمد امام« قدس سره» پدید آمد، و در سفر شهید مطهری به پاریس، با امام مطرح شد.
اقای هاشمی رفسنجانی در این باره چنین نوشته است:
« … آقای مطهری در مراجعت از سفر پاریس، دستور رهبر عظیم الشأن انقلاب را مبنی بر تشکیل شورای انقلاب آوردند. حضرت امام آقایان شهید مطهری، شهید بهشتی و موسوی اردبیلی و شهید باهنر و این جانب هاشمی رفسنجانی را به عنوان هسته ی اول شورای انقلاب تعیین و اجازه داده بودند که افراد دیگر با اتفاق نظر این پنج نفر اضافه شوند و در جلسات ابتدایی تصمیم بر این شد که حتی الامکان ترکیب شورا از اعضای روحانی و غیر روحانی به نسبت مساوی و نزدیک به هم باشد.
«طبعاً، چون امام حرف ها را برای ایشان زده بودند، مرجع برای ما ایشان بودند. بیشتر نص امام را از ایشان بایست می شنیدیم… ایشان بیشتر از ما مسائل فکری برایشان مطرح بود تا عملی، و در گذشته هم این طوری بود. در شورای انقلاب هم این طوری بود. خیلی مواظب بود که خطوط انحرافی فکری که آن روز در جامعه ی ما وجود داشت و سر و صدا هم زیاد داشت، این ها در شورای انقلاب راه پیدا نکنند.»
ترتیب خاصی که برای گفت و گو با افراد برای عضویت در شورای انقلاب در نظر گرفته شده بود، با مسؤولیت شهید مطهری به انجام رسید.
شهید مظلوم بهشتی در این باره، چنین اظهار کرده است :
«… افراد را امام تعیین می کردند، به این معنی که اول امام به یک گروه 5 نفری از روحانیت مسؤولیت دادند که برای شناسایی افراد لازم برای اداره ی آینده ی مملکت تلاش کنند. این عده عبارت بودند از آیت الله مطهری، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، دکتر باهنر و خود بنده. بعد با آقای مهدوی کنی صحبت کردیم و به امام اطلاع دادیم و ایشان هم شرکت نمودند. بدین ترتیب هسته ی شورای انقلاب یک گروه شش نفری شد. بعدها آیت الله طالقانی و [آیت الله] خامنه ای نیز از روحانیون اضافه شدند… به تدریج آقای مهندس بازرگان، دکتر سحابی و عده ای دیگر از شخصیت ها را که امام نیز قبلاً می شناختند و با آن ها در پاریس دیدار داشتند – قرار بود روی آن ها مطالعه کنیم و نظر نهایی مان را بدهیم – آن ها را با نظر نهایی مان به امام در پاریس معرفی کردیم و امام نیز تأیید نمودند.»
تاریخچه 16 آذر- روز دانشجو
امروز روز بزرگی در تاریخ ایران عزیز است . روز دانشجو ُ روزی که ثابت کرد دانشجو وجدان بیدار جامعه است . با گرامیداشت این روز پر مقاومت و یاد و خاطره از جان گذشتگان دانشجو در این روز و روزهای دیگر ُ چون آشنایی با پیشینه ی تاریخی هر رویدادی ما را در درک بهتر مفهوم آن یاری می کند ُ در این نوشته سعی شده است شمه ای از تاریخچه این روز بیان گردد . امیدوارم گامی باشد در راه وظیفه ای که بر دوش رهروان راه آزادی است .
دانشجویان و دانش آموزان پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در «نهضت مقاومت ملی» شرکت کردند . تظاهرات دانشجویان در ۱۶ مهر و ۲۱ آبان همان سال به دلیل هم گامی دانش آموزان و بازار به خارج از دانشگاه نفوذ کرد . این جمعیت به تعطیل دانشگاه و دبیرستانهای تهران و بازار در راستای اعتراض محاکمه ی دکتر مصدق و یارانش در دادگاه نظامی پرداخت.
هنگامی که دولت کودتا در ۱۴ آذر ۱۳۳۲ تجدید روابط رسمی خود را با انگلستان اعلام کرد ُ دانشگاه در روزهای ۱۵ و ۱۶ آذر آبستن تظاهرات پرشوری بود که در آستانه ی سفر ریچارد نیکسون (معاون رییس جمهوری امریکا) به ایران و طراحی قرارداد کنسرسیوم ُ از چشم ماموران دولت کودتا پنهان نمی ماند . دانشجویان شعارهای «نفت مال ماست» سر می دادند . به دستور دولت کودتا ُ گارد نظامی ویژه ای به نام «نیروهای جانباز» دانشگاه تهران را از صبح ۱۶ آذر محاصره کرده و می خواستند با حضور خود در صحن دانشگاه از دانشجویان زهر چشم بگیرند و با تمهید و تدارک قبلی هرگونه تظاهرات احتمالی دانشجویان را در نطفه خفه کنند. از موضع امنیتی ُ کودتا چیان با فرستادن این نیروها به دانشگاه می خواستند بستر سیاسی جنبش دانشجویی را در دانشگاه یک باره به کلی ویران و خود را از مشکل فعالیت های دانشجویان به تمامی رها و آسوده سازند. به همین دلیل ُ سربازان با این بهانه جویی که دو دانشجوی فنی دانشگاه تهران آن ها را مسخره کرده و به آن ها متلک گفته اند ُ وارد دانشکده ی فنی شده و در تعقیب آن دو دانشجو با اسلحه وارد کلاس درس شدند و چون با این حمله ی نظامی ُ بست دانشگاه را شکسته بودند ُ ناظم دانشکده زنگ دانشکده را برای تعطیل کلاس ها زد . همه ی دانشجویان برای نجات دوستان خود از کلاس ها بیرون ریختند و شعار «مرگ بر شاه» سردادند . سربازان نیز دانشجویان را به گلوله بستند و سه دانشجو به نام های احمد قنچی (از طرفداران جبه ی ملی) مصطفی بزرگ نیا (عضو کمیته مرکزی سازمان جوانان حزب توده ی ایران) و مهدی شریعت رضوی (از کادرهای سازمان جوانان حزب توده ی ایران) را شهید کردند .
امام خمینی (ره) و تجلیل از اسرا و آزادگان
بسم الله الرحمن الرحیم
ما را چه رسد که با این قلمهای شکسته و بیانهای نارسا در وصف شهیدان و جانبازان و مفقودان و اسیرانی که در جهاد فی سبیل الله جان خود را فدا کرده و یا سلامت خویش را از دست دادهاند یا به دست دشمنان اسلام اسیر شدهاند مطلبی نوشته یا سخنی بگوییم؟ زبان و بیان ما عاجز از ترسیم مقام بلند پایۀ عزیزانی است که برای اعلام کلمۀ حق و دفاع از اسلام و کشور اسلامی جان بازی نمودهاند.
پدران و مادران و همسران و خویشاوندان شهداء، اسرا، مفقودین و معلولین ما توجه داشته باشند که هیچ چیزی از آنچه فرزندان آنان به دست آوردهاند کم نشده است. فرزندان شما در کنار پیامبر اکرم و ائمّه اطهارند پیروزی و شکست برای آنها فرقی ندارد.
بارالها، اسرای ما اسیر جانیترین دژخیم زمان میباشند مقاومت آنها دنیا را شگفت زده کرده است هر چه زودتر آنها را برای خدمت به تو و بندگانت آزاد فرما و به خاندان محترم همه صبر و اجر و سلامت و مغفرت عنایت فرما.
در اقدام شریف مادران بزرگواری که در دامنهای مطهّر خود چنین فرزندانی را تربیت کردهاند چه میتوان نثار کرد؟ و برای اسیرانی که در زندانهای مخوف دشمن شجاعانه بر سر دشمنان بشریت فریاد میکشند چگونه میتوان تعظیم نمود؟
اسرا و مفقودین بر قله آزدگی
بريده باد دست يزيديان كه عصر روز عاشورا، پرونده جنايت خود را تكميل كردند و در نهايت پستى، كاروانى جملگى از تبار آزادگى را به اسارت گرفتند. خداى بزرگ چه زود انتقام گرفت و شكست آنان را به دست همين كاروان رقم زد. آنگاه كه سالار كاروان، زينب عليهاالسلام ، پيامرسان نهضت بزرگ حسينى شد و امام ساجدان با سخنان آتشين خود، چهره پليد يزيد را آشكار ساخت و كاخ سلطنتش را به لرزه درآورد و عمق ستم دشمنان دنيادوست شهوتپرست را آشكار ساخت. آنان كه در اسارت، پرچمدار عزت و بزرگى اسلام و مايه خفت و خوارى دشمنان دين خدا بودند، الگويى شدند براى سربازان مكتب عاشورا در طول تاريخ؛ چنانكه اسيران ايرانى با اقتدا به ايشان، رنج و شكنجه اسارت را تحمل كردند و مايه افتخار اسلام و ايران شدند.
عباس دستانش بر زمین افتاد اما بیعتش با حسین نه !
در تاریخ پس از کربلا، نکته عجیبی وجود دارد؛ هم عجیب و هم غریب. نقل است که وقتی خبر شهادت حضرت عباس را به ام البنین می دهند، ایشان باور نمی کنند، الا زمانی که متوجه می شوند قمر بنی هاشم، به شکل ناجوانمردانه و به دور از آداب و رسوم مرسوم جنگ، به شهادت رسیده اند. البته باز هم پذیرش این شهادت، حتی شهادت دیگر پسرانش، برای فاطمه کلابیه، دشوار بود، چرا که ام البنین، از همان کودکی، عباس را با اصول نامتعارف جنگ و چگونگی مقابله با حقه بازی های میدان نبرد، آشنا کرده بود. واقعیت این است که مادر گرامی قمر بنی هاشم، به پسرانش، توامان، هم شیر می داد و هم شمشیر یاد می داد. اضافه کنید به این کلاس درس، آموزش های ۳ امام دیگر را و به صورت حرفه ای تر، امام حسن را. امام حسن اگر چه معلم اصل کاری عباس بود، لیکن با همان کرامت مسبوق به سابقه ای که داشت، کربلا و عاشورا و حتی عباس را به حسین بخشید و اجازه داد برادر، «خون خدا» باشد و خودشان مظهر «خون دل خدا». گذشته از عبدالله و قاسم، هدیه بزرگ تر امام حسن به امام حسین، قمر بنی هاشم بود. هدیه ای که از کودکی، پرورشش داده بود، اما نه برای خود، بلکه برای حسین. حیف که این مقال، بیش از این گنجایش کرامت حسن بن علی را ندارد و الا این داستان، سر دراز دارد
بوی عاشورا می آید ...
هر دم به گوشم میرسد ، آوای زنگ قافله…این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله
یک زن میان محملی،اندر غم و تاب و تب است… این زن صدایش آشناست،ای وای من این زینب است
امشب شب 6 ماهه حسین (ع) است
امشب شب 6 ماهه حسین (ع) است. شب علی اصغر که هرچند کوچک بود اما بزرگی شهادتش برای همیشه تاریخ یزید و قاتلان حسین (ع) را رسوا خواهد کرد ؛ شب 6 ماهه ای است که بر دستان پدر با تیر سه شعبه حرمله ملعون به شهادت رسید و در عاشورا ظالم ترین افراد نشان دهند که به شش ماهه هم رحم نخواهند کرد. علی اصغر هرچند دستانش کوچک است اما حاجت های بزرگ را برآورده می سازد. تنها چند شب دیگر بیشتر نمانده است ؛ از امشب آب بر امام حسین (ع) وعلی اصغر (ع) بسته شد. هرگاه تشنه لب بودید و سلام بر حسین گفتید ما را هم به یاد آورید.
روايت جالبي از ثـواب گـريه بر حسين عـليه السلام
يكى از رواياتـى كه در زمـينه ثـواب گـريه بر حسين عـليه السلام نقل شده روايت ريان بن شبيب از حضرت ثامن الائمه امام رضا عليه السلام است و چون سند روايت بسيار جالب است زيرا بيست و نه نفر روات حديث همگى ازمحدثين بزرگ و دانشمـندان عـالى مـقـامـند لذا سند و مـتـن آن را نقل مى كنيم :
ثـقـة المـحدثـين مـرحوم حاج شيخ عباس قمى از استادش، علامه نورى ، از استادش شيخ مـرتـضى انصارى ، از مـلا احمـد نراقى ، ازعلامه بحر العلوم ، از وحيد بهبهانى ، از استـادش مـولى محمد اكمل ، ازعلامه محمد باقر مجلسى ، از پدرش محمد تقى مجلسى ، از شيخ بهائى ، از پدرش شيخ حسين بن عبدالصمد عاملى حارثى ، از شيخ زين الدين شهيد ثـانى ، ازاستـادش عـلامه ميسى ، از علامه محمد بن داود عاملى ، از على بن محمد مكى، از پـدرش شهيد اول ، از فخرالمحققين محمد بن علامه حلى ، از پدرش جمالدين حسن بن مطهر عـلامـه حلى ، از مـحقـق صاحب شرايع ، از فقيه نسابه فخاربن معد موسوى حائرى ، از مـحدث جليل شادان بن جبرائيل ، از شيخ المحدثينعمادالدين ابو جعفر طبرى آملى ، از ابوعلى حسن ملقب به مفيد ثانى فرزندشيخ طوسى ، از پدر بزرگوارش محمد بن حسن طوسى ، از شيخ مفيد محمد بن نعمان، از شيخ صدوق محمد بن على بن بابويه قمى ، از عـلى بن ابراهيم قـمـى ، ازپـدرش ابراهيم بن هاشم ، از ريان بن شبيب ، روايت مى كنند : « روز اول مـحرم خـدمـت امـام رضا عليه السلام رسيدم فـرمـود: يا ابن شبيب اصائمانت پـسر شبيب ، ( روزه دارى ؟ ) عرض كردم نه پس فرمود: «بدرستي كه اين روز روزى است كه زكريا پروردگارش را خواند و گفت : «پروردگارا فرزندپاكيزه اى به من عطا كن كه تو شنونده دعايى»« پـس خدادعايش را اجابت فرمود و به امر پروردگار فرشته ها زكريا را كه در محراب عبادت ايستاده بود مخاطب قرار داده و گفتند كه خدا ترا مژده مى دهد به يحيى .
پس كسى كه روزه بدارد در اين روز او سپس دعا كند خدا دعايش را مستجاب مى فرمايد چنانكه دعاى زكريا عليه السلام را مستجاب فرمود. »
«سپـس فـرمود: پسر شبيب ، بدرستي كه محرم ماهى است كه اعراب جاهليت بخاطراحترامش ظلم و ستم و كشت و كشتار را در آن ماه حرام كرده بودند و اين امتبا اينكه به حرمت اين ماه آشنائى و شناخت داشت مع هذا احترام پيامبر خودرا رعايت نكردند و در اين ماه فرزندان پيامبر خود را كشتند و زنانشان رااسير نمودند و اموالشان را غارت كردند پس خدا هرگز آن ها را نيامرزد. »
پـسرشبيب ، اگر مى خواهى ثواب شهداى كربلا نصيبت شود هنگامى كه ياد شهداىكربلا را مى كنى بگو: كاش من هم با آنها بودم و از فوز و سعادت بزرگ بهره مند مى گشتم.
«پـسر شبيب ، اگـر مـى خـواهى براى چيزى گريه كنى پس براى حسين بن على بن ابيطالب عليه السلام گريه كن كه او را ذبح كردند همانطور كه گوسفند را ذبح مى كنند و از اهلبيت او هم هيجده نفـر را با او به شهادت رساندند كه درروى زمـين مثل و مانند نداشتند، و به تحقيق هفت آسمان و زمين براى شهادت آن حضرت گريه كردند، و چـهار هزار فرشته براى يارى او از آسمان فرودآمدند، اما وقتى رسيدند كه حسين كشته شده بود لذا اين فرشتگان پريشان مو وگرد آلود اطراف قبر حسين معتكفند تا قائم ما قـيام كند آنگـاه او را يارى خـواهند كرد و شعـار آنها يا لثارات الحسين است اى انتقام گيرندگان خون حسين .»
«پسر شبيب ، پدرم برايم حديث فرمود از پدرش ، از جدش كه وقتى جدم حسين به شهادت رسيد از آسمان خون و خاك سرخ باريد. »
«پسر شبيب : اگر براى حسين چنان گريه كنى كه اشكهايت بر گونه هايت جارى شودخداوند همه گناهان كوچك و بزرگ تو را مى آمرزد اندك باشد يا بسيار. »
«پـسر شبيب ، اگـر تـو را خـوشحال مى كند كه بهنگام ملاقات با خدا گناهىنداشته باشى پـس حسين عليه السلام را زيارت كن ، پسر شبيب ، اگر مى خواهی در غرفه هاى بهشتى با پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم باشى برقاتلان حسين لعنت فرست .»
« پـسر شبيب ، اگر مى خواهى ثواب شهداى كربلا نصيبت شود هنگامى كه ياد شهداى كربلا را مى كنى بگو: كاش من هم باآن ها بودم و از فوز و سعادت بزرگ بهره مند مى گشتم .»
« پـسر شبيب ،اگر مى خواهى كه در بهشت با ما باشى در بالاترين درجه ها و مرتبه ها پـسبه حزن و اندوه مـا مـحزون و اندوهناك باش و به خوشحالى و شادى ما شاد وخـوشحال ، و ولايت و دوستى ما را بپذير، كه اگر مردى سنگى را دوست خودگيرد و به او تولى جويد خدا در روز قيامت او را با سنگ محشور فرمايد.»
به نقل از وب سایت سیدان
الگوی مردان سیاست
شهید آیت اللّه سیدحسن مدرس، برجسته ترین نماینده ای است که در دوران مشروطه و پس از آن در دوره های مختلف مجلس شورای ملی در مجلس حضور یافت. در میان شخصیت های معاصر، هیچ کس را مانند شهید مدرس سراغ نداریم که آن همه مورد توجه و تکریم حضرت امام خمینی رحمه الله قرار گرفته و الگوی مردان سیاست معرفی شده باشد. بدون تردید شخصیت آن فقیه توانا، سخنور چیره دست و سیاستمدار آگاه، فراتر از اوصاف نماینده مجلس بود، ولی بخش عمده ای از بروز شخصیت سیاسی وی، در سایه حضور در مجلس پدیدار شده بود که با اندیشه، بیان و رفتار خویش، سطح توقع جامعه را از نمایندگی مجلس دو چندان ساخت و الگویی بر جا گذاشت که برای سال های سال، ملاک و معیاری روشن در سنجش شخصیت نمایندگان ملت به شمار خواهد رفت.
طلوع ستاره مجلس
در آن هنگامه ای که استبداد دستگاه قاجاریه، در باتلاق جهل و جور خویش دست و پا می زد، شهید مدرس از افق علم و ایمان طلوع کرد. در همین دوران که آن فقیه فرزانه و مجاهد نستوه مشغول پرتو افشانی بود، مرداب نفرت انگیز و یأس آور رضاخان، رشد سرطانی یافت و انسان های پارسا و دین داری چون شهید مدرس را در محاق ستم خویش قرار داد. در این برهه حساس، شهید مدرس در عرصه های گوناگون از ارزش های دینی حمایت و چهره های نفاق را افشا می کرد.
ویژگی های آیت اللّه مدرس
شهید سیدحسن مدرس، دوران کودکی و نوجوانی خود را تحت نظر پدری آراسته به مکارم اخلاقی، و دوران جوانی را در محضر استادان بزرگ دینی که هر یک در عرصه علم و فضایل انسانی و الهی زبانزد خاص و عام بودند، سپری کرد. او تمام لحظات آن دوره را به خوشه چینی از کمالات اخلاقی آنها پرداخت و توانست به سجایای انسانی و فضیلت های اخلاقی والایی برسد.
اسوه شجاعت و شهامت
مردان خدا در سایه ایمان قوی و یقین به حقانیت اهدافی که در پیش دارند، هرگز از چیزی هراس به دل راه نمی دهند و جز در برابر معبود سر تعظیم فرود نمی آورند. یکی از ویژگی های والای شهید مدرس، شجاعت و شهامت است. او در طول عمر خود که همواره به مبارزه با ظلم و بیداد می پرداخت، از هیچ قدرتی نترسید. دشمنانش چندین بار به جان او سوء قصد کردند، ولی مدرس ذره ای از مواضع خود عقب نشینی نکرد. وی بارها می گفت: «اگر تمام دُوَل دنیا بر خلاف من باشد،… به تنهایی مقاومت می کنم».
وارستگی و آزادگی
مرحوم مدرس به دلیل قناعت و ساده زیستی که داشت، از تعلقات وارسته بود. در نتیجه، بدون نگرانی از به خطر افتادن موقعیت و مال و جانش، حرف حق را می زد. روزی مرحوم مدرس به تعدادی از علمای اصفهان گفت: «اگر می بینید من نسبت به بسیاری از اسرار آزادانه اظهار عقیده می کنم و هر حرف حقی را بی پروا می زنم، برای این است که چیزی ندارم و از کسی هم چیزی نمی خواهم. اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع خود را کم نمایید، آزاد می شوید».
بصیرت و تیزهوشی
شهید مدرس، مصداق کاملی برای حدیث «مؤمن زیرک و تیزهوش است»، به شمار می آید. او در جریان تغییر سلطنت، وقتی به مخالفت با آن برخاست، با تیزهوشی و بصیرتی کم نظیر، وضعیت آینده ایران را به گونه ای درست پیش بینی کرد. شهید مدرس با روی کار آمدن خاندان پهلوی، اوضاع آینده را چنین توصیف نمود: «در رژیم نوعی که نقش آن را برای ایران بینوا طرح کرده اند، نوعی تجدد به ما داده می شود که تمدن مغربی را با رسواترین قیافه، تقدیم نسل های آینده خواهد نمود».
صراحت کلام
یکی از ویژگی های مرحوم مدرس، صراحت ایشان است. او بدون تعارف سخن حق خود را با صدای بلند بیان می کرد؛ به ویژه اگر طرف مقابل می خواست ظاهر سازی و مردم فریبی کند. فرزند مرحوم مدرس می گوید: «رضاخان در اول خیابان سپه، محوطه بزرگی را که به نام باغ ملی بود تعمیر و بازسازی کرده، مراسم نظامی را در آن برگزار می کرد. او در بالای سردر بزرگ آن، مجسمه نیم تنه ای از خود نصب نمود که مانند دو مجسمه از پشت به هم چسبیده بود که هم از بیرون شمایل تمام صورت او را داشت و هم از درون. روزی برای مراسمی مدرس را دعوت کردند، من هم همراه ایشان بودم… . وقتی رسیدیم، رضاخان از شهید مدرس پرسید: حضرت آقا! درب ورودی را هم ملاحظه فرمودید. آیت اللّه مدرس گفت: بله مجسمه شما را هم دیدم، درست مثل صاحبش دو رو دارد. رضاخان از شرم و ناراحتی تا پایان مجلس دیگر سخنی به زبان نیاورد».
».
مدرس در آیینه کلام امام خمینی رحمه الله
دولت قناعت
سیره راستین مدرس، نکات ارزنده و آموزنده ای را در برابر چشم ما می نهد که هر کدام می تواند درسی هدایتگر برای جامعه اسلامی باشد. حضرت امام خمینی رحمه الله ، علاقه مندان را به شیوه زندگی مدرس توجه می داد که ساده زیستی، قناعت و دوری از دنیا بخشی از آنهاست. ایشان می فرماید: «منزلش یک منزل منحصر از حیث ساختمان و زندگی[اش]، یک زندگی مادون عادی [بود]. در آن وقت لباس کرباس ایشان زبانزد بود؛ کرباسی که باید از خود ایران باشد می پوشید». مدرس از همان دوران کودکی و نوجوانی، زندگی ساده و بی تکلف را بر راحت طلبی و رفاه ترجیح داد و چون در عرصه های فکری، فرهنگی و سیاسی هم گام نهاد، ضرورت استمرار این شیوه را بیشتر احساس کرد تا بتواند بدون تعلق به مادیات، رسالتی را که احساس می کرد به انجام برساند.
مدرس و مجلس
حضرت امام خمینی رحمه الله ، حضور شهید مدرس را در مجلس این گونه بیان می کند: «وقتی مدرس در مجلس نبود، انگار مجلس هم نبود و گویا همه منتظر صحبت کردن او بودند». حضور شهید مدرس در مجلس شورای ملی، برهه ای از زندگانی آن بزرگمرد به شمار می آید که وی با شجاعت و صراحت در کنار هم فکران خود، همواره به روشن فکری ها ادامه می دهد و اسیر جوسازی های اکثریت طرفدار دولت دیکتاتور نمی شود.
مرد ایمان
در پیام امام خمینی رحمه الله که به مناسبت بازسازی مرقد شهید مدرس در تاریخ 28 شهریور 1363 صادر شده، آن شهید به عنوان مجتهدی عظیم الشأن، متعهدی برومند و عالمی بزرگوار معرفی شده که از اظهار حق و ابطال باطل دریغ نمی ورزید. در بخشی از این پیام آمده است: «این عالم… با جسمی نحیف، روحی بزرگ و شاداب از ایمان، صفای حقیقت و زبانی چون حیدر کرّار، رویارویشان ایستاد، فریاد کشید، حق را گفت، جنایت آشکار کرد و عاقبت جان طاهر خود را در راه اسلام عزیز و ملت شریف نثار کرد و به دست دژخیمان ستمشاهی، در غربت به شهادت رسید و به اجداد طاهرینش پیوست».
بی اعتنایی به جاه و مقام
امام خمینی رحمه الله در بخشی از سخنان خود درباره زهد و وارستگی شهید مدرس می فرماید: «… برای اینکه [مدرس ] یک آدمی بود که نه به مقام اعتنا می کرد و نه به دارایی و امثال ذلک… . وارسته بود. برای مقام، برای جاه و برای وضعیت کذا نمی رفت عمل بکند. او برای خدا عمل می کرد. کسی که برای خدا عمل می کند، وضع زندگی اش هم آن است… . [مدرس] از هیچ کس نمی ترسید».
مدرس از نگاه دیگران
توانایی سیاسی
ملک الشعراء بهار می گوید: «در یکی از مجالس عمومی که دولت و نایب السلطنه تشکیل داده بود، سیدحسن مدرس نطقی کرد که مجلس به آن بزرگی به هم خورد و نطق به هواداری قانون اساسی و بر ضد خیال ناصر الملک شد». این توانایی سیاسی و اقتدار، ارمغان دیانت، قناعت و وارستگی مدرس است و از شیوه ای خاص از زهد و بی اعتنایی به مظاهر دنیوی خبر می دهد.
زندگی ساده
دکتر میلیسپو، مستشار آمریکایی ضمن اعتراف به ویژگی های والای مدرس از نظر وارستگی، زهد و تقوا می گوید: «پیشوای شهید علمای شیعه، مدرس است. این صفت مدرس زبانزد خاص و عام است که به پول اعتنایی ندارد و در یک خانه ساده که اثاثیه آن عبارت از حصیر، کتاب و نیمکت است زندگی کرده و دارای لباس سبک قدیم ایران است. شخصی خارجی که مدرس را ملاقات می کند، بی اختیار از سادگی و وارستگی و قریحه حساس او متأثر می شود».
حاکمیت ملت
اعتقاد نظری و پایبندی عملی شهید مدرس به حاکمیت مردم در سرنوشت خود، از مهم ترین بخش های اندیشه وی است. جمهوریت در اندیشه مدرس چنان جایگاهی دارد که برای تحقق واقعی آن در جامعه، در برابر جمهوری خواهی پوشالی و ضد ملی رضاخان می ایستد. مدرس در بخش هایی از نطق تاریخی خود در مجلس چنین می گوید: «استبداد طول کشید تا بیست سال قبل که اشخاص منورالفکر از داخله مملکت به خیال افتادند که امورات اجتماعی این مملکت از راه شخص خارج شود و اراده اجتماعی شود… . استبداد و مشروطه هم اصلاً با هم مناسبت ندارد که بگویند این بهتر است یا آن؛ این تباین است».
خاطراتی از مدرس
کلاه رضاخان
در یکی از جلسات مجلس، صحبت نمایندگان از بره، بز و میش بود و پوست کندن آنها. نماینده ای گفت: پوست بره یک منبع عایدی است، ولی باید بره کُشی ممنوع و منع گردد؛ بره را برای چه بکشند؟ مدرس با خونسردی گفت: برای کلاه رضاخان. آن روزها رضاخان که هنوز شاه نشده بود، کلاه پوستی به سر می گذاشت. خنده وکلا، نظم مجلس را به هم زد.
دُم شاهزاده فرمانفرم
شاهزاده فرمانفرما به وسیله یکی از محارم خود پیغام می دهد که به آقای مدرس بگویند این قدر پا روی دُم من نگذارد. وقتی این پیغام به مدرس می رسد می گوید: «به شاهزاده بگویید، مدرس گفت من هر جا پا بگذارم، دُم حضرت والاست؛ مرا در این میان تقصیری نیست».
از تبار مصلحان
مدرس پس از اتمام دروس مقدماتی خود در حوزه علمیه اصفهان برای تکمیل تحصیلات عازم نجف اشرف می شود و در جرگه شاگردان مراجع روشن اندیشی چون آیت اللّه آخوند خراسانی و سیدکاظم یزدی در می آید؛ عالمانی که با شجاعت تمام به حمایت از انقلاب مشروطیت پرداختند و سهم بزرگی در پیروزی این انقلاب مردمی ایفا کردند. تحت تأثیر این عالمان است که مدرس پس از بازگشت به زادگاه، عهده دار مسئولیت های اجرایی می شود. شهید مدرس از تبار نواندیشان حوزوی به شمار می آید که تأثیر انکارناپذیری بر جامعه ایران گذاشت.
نایب مردم
مدرس همان طور که در عرصه بینش به حاکمیت ملت اعتقاد داشت، در عرصه منش و زندگی عملی نیز به آن پای بند بود. روزی یکی از پیروان و دوستداران مدرس که مردی محترم بود، در مجالس و محافل گفته بود که من خواب دیدم و اعتقاد دارم مدرس نایب امام زمان(عج) است. سخنان او به گوش مدرس رسید. دستور داد او را احضار کردند و بدون مقدمه به او گفت: «چرا حرفی می زنی که اثبات آن مشکل است. به جای این که بگویی مدرس نایب امام زمان است، بگو مدرس نایب مردم است که هم دلایل کافی برای اثبات آن داشته باشی و هم سخنی به جا و درست باشد».
مجلس، خانه ملت
مدرس در استیضاحی که قرار بود از سوی نمایندگان اقلیت از رضاخان صورت گیرد، در اعتراض به مبهم گویی و کلی گویی های نمایندگان که احتمالاً از ترس آنان از رضاخان سرچشمه می گرفت، گفت: «مگر شما ضعف نفس دارید. این حرف ها را می زنید و در پرده سخن می گویید. ما بر هر کسی قدرت داریم. از رضاخان هم هیچ ترسی نداریم. ما قدرت داریم پادشاه عزل کنیم، سؤال کنیم، استیضاح کنیم».
کمال انسانیت
سیری در زندگی سیاسی مدرس، از توجه و شناخت عمیق او از تاریخ گذشته و تمدن جدید خبر می دهد. او شیفته حقایقی بود که هر روز در عرصه علم، فرهنگ، سیاست و پیشرفت انسان ظهور می کرد و ناگزیر به اتخاذ مواضعی حکیمانه و اصولی بود. از این رو گفتار و سخنان نغز و حکیمانه ای از خود به یادگار گذاشته است. از جمله آن سخنان چنین است: «تلاش و حرکت جامعه برای رسیدن به کمال انسانیت و آزادگی، زمانی بهترین نتیجه را به بار می آورد که با عقل و تدبیر آغاز و به آزادی ختم شود».
شاگردان شهید مدرس
شید مدرس سال های طولانی در حوزه های نجف، اصفهان و مدرسه سپهسالار تهران در سطوح بالای حوزوی تدریس می کرد. مواد درسی او نیز به طور عمده فقه، اصول، منطق، فلسفه، اخلاق و نهج البلاغه بود. برخی از شاگردان ایشان عبارت اند از: آیت اللّه مهدی الهی قمشه ای، عالم پرهیزکار و مترجم قرآن و مفاتیح الجنان؛ بدیع الزمان فروزانفر، از نویسندگان، محققان و ادیبان معاصر؛ آیت اللّه سید مرتضی پسندیده، برادر بزرگ امام خمینی رحمه الله ؛ شیخ الاسلام ملایری، از شخصیت های سیاسی و مذهبی برجسته؛ سید رضی لاهیجانی؛ شیخ محمد علی لواسانی و مرحوم جلال الدین همایی. شاگردان فراوانی از محضر این استاد بزرگ خوشه چینی کرده و از کمالات وی بهره برده اند، ولی به دلایل مختلف مانند اوضاع سیاسی حاکم بر آن زمان، تاکنون به طور دقیق شناسایی نشده اند.
مقام علمی و فقهی شهید مدرس
شهید بزرگوار سید حسن مدرس در دوران جوانی به مقام والای اجتهاد رسید و سپس از اصفهان، رهسپار حوزه علمیه نجف شد. مدرس از لحاظ علمی و حوزوی شخصیتی نمونه و ممتاز بوده، مجتهد و فقیهی جامع الشرایط و صاحب فتوا بود که خود حاضر نشد برای مردم رساله منتشر کند. وی پیش از آنکه مردی سیاسی باشد ، عالمی اصولی و فقیه حوزوی بود. مرحوم مدرس در نجف اشرف، هم مباحثه و هم ردیف حضرت آیت اللّه سید ابوالحسن اصفهانی بود که بعدها به مرجعیت رسید. مبانی و بینش سیاسی مدرس، از توان و مهارت شگفت فقهی و آگاهی های فلسفی و سیاسی اش سرچشمه می گرفت. مدرس، شعله ای از نور الهی در زمین و آیت عظمای خداوند در میان بندگان بود.
شهادت
شهادت مدرس، پایان زندگی افتخار آفرین او نیست؛ سرآغاز طلوع چهره تابناک اوست تا در راهی گام نهد که تا بی نهایت ادامه دارد؛ راهی که باید همه انسان ها را به مقام خلیفة اللهی برساند. مدرس در بستر تاریخ، رهگذر راهی است که همه انسان های آزاده در پهنه گیتی باید در آن گام نهند و به دنیای نور و آزادگی برسند. مدرس، فرزند همه انسان ها و ملت های دربند است که چون خورشیدی فروزان، در شب های سیاه و ظلمت زده زندگی آنان می تابد و به ایشان حیات و امید می بخشد
شيخ مفيد(ره) نخستين فقيهي كه به نظام ولايت فقيه تصريح كرد
شيخ ، مفيد(ره) از شخصيتهاي بزرگي است كه ارباب تراجم و دانشمندان رجالشناس بهطور عموم او را ستوده و خدمات او را به عالم شيعه متذكر شدهاند و اين خود بزرگترين دليل بر خدمتگزاري او به ساحت مقدس ائمه دين عليهم السلام و نواميس مقدس اين آيين است و از آنجايي كه سياست كلي خلفاي بنيعباس در دورانهاي مختلف نسبتبه شيعه يك سياست خشن و سختي بود، سعي ميكردند با انواع مختلف آزار و شكنجه و نشر اكاذيب و جعل اخبار و نسبت دادن آنها به ائمه اطهار عليهم السلام، مذهب شيعه را آلوده سازند و ميان آنان و عقايدشان تفرقه ايجاد كنند، اما با گذشت زمان و تضعيف دولت مركزي بنيعباس و با روي كار آمدن دولتهاي استقلالطلب شيعه همچون فاطميين، صفاريان و طاهريان، شيعه از يك آزادي كامل برخوردار شد و اين وضع موجب شد كه به فعاليتهاي وسيعي مشغول شوند و انجمنها و حوزههاي علمي را تشكيل بدهند و كتابهاي علمي و مذهبي را تأليف كنند، ولي علماي اهل تسنن كه با آزادي سياسي شيعه؛ وضع خود را در خطر ميديدند، ساكت ننشسته و شروع به تبليغات دامنهداري عليه مذهب شيعه نموده و در علم كلام، اصول و استدلالات فقهي پيشرفت وسيعي كنند، لذا جهان تشيع به دانشمنداني نيازمند بود كه بتوانند از مذهب شيعه دفاع كنند و پاسخگوي شبهات و ايرادات آنها باشند.
در عصر شيخ مفيد كه خود عرب بود، شيعيان از آزادي و احترام بيشتري برخوردار شدند. وجود فقيه عاليمقامي چون شيخ مفيد ميان آنان، اعتبار آنها را بالا برد و بيش از پيش نزد دوست و دشمن، بر احترام آنان افزود.
شيخ مفيد شيعيان را از پراكندگي نجات داد و اوضاع اسفبار آنها را سامان بخشيد، تا آن جا كه به اوج عزت رسيدند.
شيخ مفيد در محله «كرخ» بغداد كه مركز شيعيان بود ميزيست، و مسجد معروف «براثا» در آن محله كه تاكنون هم باقي است، و زيارتگاه شيعيان است، محل تدريس شيخ مفيد بود.
* شيخ مفيد(ره) براي حفظ و صيانت تشيع مكتب بحث و استدلال را گشود
شيخ مفيد كه خود از محدثين عاليقدر شيعه بود، براي حفظ و صيانت اين مذهب، مكتب بحث و استدلال را گشود و در سن ۴۰ سالگي رياست شيعيان را در فقه و كلام و حديث به دوش گرفت و براي آشنا ساختن شيعه به روش استدلالي ساير فرقههاي اسلامي، زحمات زيادي را متحمل شد و در عصري پرالتهاب و دوراني پراضطراب كه بحثها، مناظرات، جدالها و گفتوگوهاي بسياري رايج بود، سكانداري حركت شيعه را بهعهده گرفت.
او پس از شركت در مجامع عمومي بغداد، راه و روش استدلال را فرا گرفت و تسلط كاملي بر مسائل اصولي و كلامي پيدا كرد، بنابراين دست به كار تهذيب فقه شيعه شد و سبك تازهاي كه در واقع مكمل همان سبك سابق بود، در پيش گرفت و طريقه استنباط و استخراج احكام را از روي ادله شرعيه به شاگردان خويش آموخت و علم اصول فقه را ـ كه در استنباط احكام مورد نياز بود ـ به صورتي دلپذير و جامع درآورد و مسائل متفرقه آن را جمعآوري و بهطور دقيق و مشروح تجزيه و تحليل كرد و با رنج زيادي كه در اين راه متحمل شد، قواعد اصولي را مرتب ساخت و كتاب كوچكي كه مشتمل بر تمام مباحث علم اصول بود، تصنيف كرد.
* شيخ مفيد(ره) سرآمد فن مناظره
چيزي كه به زندگاني شيخ جلوه تازهاي بخشيده، قدرت مناظره او بود. شيخ در مجال مناظره از استحضار عجيبي برخوردار بود و پيوسته انگشت روي نقاط ضعف سخن طرف مقابل ميگذاشت و اگر همه مناظرات شيخ در جايي گرد آيد، عظمت او روشنتر ميشود. هرچند شاگرد بزرگ او مرحوم «سيد مرتضي» قسمتي از مناظرات او را در كتابي به نام «العيون» گردآورده و در زمان ما چاپ شده است.
در قدرت جدل و مناظره او همين بس كه مخالفان شيخ ميگفتند: او توانايي آن را دارد كه ثابت كند اين ستون از نقره است درحالي كه از سنگ باشد. بهطور مسلم اين سخن از باب مثل گفته شده و حكايت از توان و قدرت او در مناظره دارد.
نقل ميشود كه وي تمام كتابهاي مخالفان را حفظ كرد و به خاطر سپرد و بدينسان توانست شبهههاي آنان را پاسخ بگويد. همچنين در خانه شيخ مجلس بحثي برپا ميشد كه اكثر علما از مذاهب مختلف در آن شركت ميكردند و مفيد با تمامي آنان به بحث ميپرداخت. نمونههايي از اين مناظرات را در كتاب باارزش «الفصول المختارة» ميبينيم كه در آنها اوج مرتبت و ژرفايي انديشه و تيزهوشي و لطافت فكر ايشان به روشني جلوهگر است.
* مكتب شيخ مفيد
عصر شيخ مفيد عصر شكوفايي تمدن اسلامي بوده و كاروان علم و دانش افقها را ميشكافت و پيش ميرفت و جز مراكز اسلامي هيچ نقطهاي از نقاط جهان مهد علم و دانش نبود و آثار تمدن از همهجا دست و پاي خود را جمع كرده و به اين نقطه سرازير گرديده بود. هنوز صليبيان در فكر حمله به شرق نبوده و نيز ثنويان (مغول) در فكر هجوم به تمدن اسلامي نبودند. در چنين شرايطي كه جامعه اسلامي از نعمت امنيت خارجي برخوردار بوده و هرروز دامنه علم گسترش مييافت، كافي است بدانيم كه در پيشرفت علوم، كمتر قرني مانند قرن چهارم و پنجم اسلامي يافت ميشود.
در زمان شيخ مفيد، علم كلام و اصول فقه، ميان دانشمندان اهل تسنن، رونق به سزا يافته بود. فقها و متكلمين بسياري از اطراف بلاد اسلامي در بغداد گرد آمده و در رشتههاي گوناگون علمي، به خصوص اصول عقائد و ديگر علوم و فنون متداول، مشغول بحث و جدل بودند.
هرچند علم كلام، پيش از شيخ مفيد ميان شيعيان سابقه داشت و با مداركي كه در دست است، مبتكر اين علم نيز ـ مانند ساير علوم اسلامي ـ شيعه بوده است؛ ولي به جهاتي كه ذكر شد، بر اثر محدوديتي كه در كار شيعيان وجود داشت، اين موضوع از مرحله تأليف و تصنيف و متون كتابها و جنبههاي خصوصي، تجاوز نمي كرد.
فرقه معتزله كه عقلگرا بودند، پس از روي كار آمدن «آلبويه» كه خود شيعه و عقلگرا بودند، بار ديگر رشد كرده و در مقابل؛ اهل حديث و سلفيها به وجود آمد و در عين حال همان گروه كه مورد حمايت آل بويه نيز بودند، با شيعه ناسازگاريهاي فراواني داشتند.
*مدل عقلانيت شيخ مفيد
پيش از شيخ مفيد، «شيخ صدوق» رئيس علمي و ديني شيعيان وقت، سبك سادهاي در تصنيف و تأليف به وجود آورده و آن را مبناي كار خود قرار داده بود.
شيخ صدوق عليه الرحمة در فقه و اصول عقائد، از صريح آيات قرآني و متون روايات پيغمبر و اهل بيت عليهم السلام بهره ميگرفت و با استفاده از آنها كتاب مينوشت و به همان شيوه نيز فتوي ميداد.
از اين نظر، سبك ساده شيخ صدوق و طريقه بيآلايش او بين احكام و عقايد كه از عبارت پردازيهاي متكلمين و اصوليان عصر به كلي پيراسته بود بسيار خوب و مطلوب مينمود؛ ولي از نظر ديگر چون ادامه آن وضع، با سير و پيشرفت اهل تسنن در علوم نامبرده و كوتاهي شيعه در اين باره، ممكن بود ركودي در كارشان پديد آورد؛ لذا لزوم يك تحول اساسي در سبك استدلال و نگارش علوم و فنون اسلامي شيعه، به خوبي احساس ميشد. به خصوص اهل سنت از اين لحاظ با ديده حقارت به آنها مينگريستند، و اين كمبودها را به رخ آنها ميكشيدند.
شيخ مفيد در ابداع و تعميم و توسعه اين مكتب كوشيد و با استفاده از مباني علم كلام و اصول فقه، راه بحث و استدلال را بهروي شيعيان گشود. اصول فقه را كه مانند علم كلام، در عصر ائمه طاهرين. عليهم السلام كم و بيش متداول و معمول بود و اساس نوين آن را استادش «ابنجنيد اسكافي» و پيش از او «ابنابيعقيل عماني» فقيه معروف شيعه پيريزي كرده بودند، ولي هنوز مورد توجه دانشمندان شيعه قرار نگرفته بود ـ به صورت دلپذيري درآورد و كتاب كوچكي در اصول فقه تصنيف كرد كه مشتمل بر تمام مباحث آن علم بود.
ابواب فقه را نيز با دقت مورد تجزيه و تحليل قرار داد و از تشتت و پراكندگي بيرون آورد، و هر موضوعي از آن را در محل خود جاي داد و بدان وسيله، راه استفاده احكام را روشن ساخت و از اين راه، نهتنها شيعيان را به روش استدلالي ساير مسلمين آشنا نمود، بلكه از زمان وي تاكنون، تمام دانشمندان شيعه، بيواسطه يا با واسطه، از مكتب او استفاده كردهاند.
بنابراين شيخ مفيد در ابداع و تعميم و توسعه اين مكتب كوشيد و با استفاده از مباني علم كلام و اصول فقه، راه بحث و استدلال را بهروي شيعيان گشود و اصول فقه را به صورت دلپذيري درآورد و ابواب آن را با دقت مورد تجزيه و تحليل قرار داد و از پراكندگي بيرون آورد و هر موضوعي از آن را در محل خود جاي داد و بدين وسيله، راه استفاده از احكام را روشن ساخت و از اين راه نهتنها شيعيان را با روش استدلالي ساير مسلمين آشنا نمود، بلكه از زمان وي تاكنون تمام دانشمندان شيعه بيواسطه يا با واسطه از مكتب او استفاده كردهاند.
* ولايت فقيه از ديدگاه شيخ مفيد
نخستين فقيهي كه به نظام ولايت فقيه به عنوان يك نظام الهي تصريح فرمود و تلاشي وافر و چشمگير در تحكيم مباني و مبادي اين نظام خدايي كرد، شيخ مفيد بود بهطوري كه اين اعتقاد مقدس و محبتآفرين، وي را مبغوضترين فقهاي شيعه نزد عالمان ديگر مذاهب قرار داد، شيخ عظيم الشأن بر اين باور بود كه؛ ولايت يك نظام حكومتي است و از فقيه به عنوان حاكم اسلامي و يا نايب حاكم اسلامي تعبير شده است. اين مذهب به وراثت از امام معصوم عليه السلام به فقها انتقال يافته است، زيرا روايت «العلماء ورثة الانبياء» و اخبار صحيحي در دست ماست كه اين امور به فقها واگذار شده است.
روز چهارم محرم الحرام
بينتيجه بودن مذاكره حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) با عمر بن سعد براي وادار كردن لشكر وي به ترك جنگ و دعوت او و لشكرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.
اول خلافت عثمان است . بدانكه گاهى كه عمر بن الخطاب در جناح سفر آخرت بود، امر خلافت را در ميان شش نفر به شورى افكند و مدت آنرا سه روز قرار داد چنانكه روز بيست و ششم ذيحجه معلوم شد. پس از آنكه عمر در سلخ ماه ذى الحجة درگذشت تا سه روز كار خلافت بجهت شورى تأخير افتاد و عاقبت بر عثمان قرار گرفت . پس روز چهارم عثمان لباس خلافت برتن پوشيد و مورخين ثبت كرده اند كه بعد از استقرار امر خلافت بر عثمان بسراى خويش آمد. جماعت بنى اميه ، صغير و كبير به شادمانى گرد او فراهم شدند و در خانه را از بيگانگان مسدود داشتند. در اين وقت ابوسفيان بانگ برداشت كه آيا غير از بنى اميه كس ديگر در اين سراى مى باشد؟ گفتند: نه . گفت : اى جماعت بنى اميه از در نشاط و بازى ، اين منصب خلافت را مانند گوى در ميان خود، دست بدست دهيد. قسم بآنكه ابوسفيان را سوگند بارور است كه نه عذابى است و نه حسابى و نه بهشتى است و نه جهنمى و نه حشرى است و نه قيامتى .
عثمان چون اين كلمات را شنيد، بيمناك شد كه اگر اين كلمات گوشزد مسلمانان شود، فتنه اى بزرگ پديد آيد. فرمان داد تا او را از مجلس بيرون كردند. گويند اول مسامحتى بود از عثمان در اجراى حكم خداوند. چه حكم مرتد قتل است نه اخراج از مجلس .
بالجمله ، پس از آن عبدالرحمن بن عوف بر عثمان وارد شد و عثمان را امر كرد بمسجد رود و بر منبر صعود كند. عثمان بمسجد رفت و بر منبر صعود كرد و خواست تا خطبه اى ايراد كند، راه سخن بر او مسدود شد و نتوانست چيزى بگويد. لاجرم گفت : اى مردم همانا ابوبكر و عمر ساخته اين مقام مى شدند و از آن پيش كه بالاى منبر شوند خطبه اى پرداخته و از بر مى كردند و بر بالاى منبر قرائت مى كردند و من تدارك اين كار نكردم و عاجز ماندم و شما آن را خرده نگيريد چه احتياج شما بامام عادل 51 افزون است از امام خطيب و زود باشد كه خطبه ها برحسب مراد اصغا نمائيد. اين كلمات بگفت و از منبر فرود آمد و بسراى خويش رفت .
در روايت روضه الاحباب است كه عثمان در اول جمعه از خلافت خويش بر منبر رفت . راه سخن بر او بسته شد و نتوانست اداء خطبه كند، لاجرم ترك خطبه كرد و اين كلمات بگفت و از منبر فرود آمد:
بسم الله الرحمن الرحيم ايها الناس سيجعل الله بعد عسر يسرا و بعدعى نطقا و انكم الى امام فعال احوج منكم الى امام قوال اقول قولى و استغفر الله لى ولكم .
روز چهارم محرم، عبیداللّه بن زیاد مردم كوفه را در مسجد جمع كرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شركت در جنگ با امام حسین علیهالسلام تشویق و ترغیب نمود.
به دنبال آن 13 هزار نفر در قالب 4 گروه كه عبارت بودند از:
1. شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛
2. یزید بن ركاب كلبی با دو هزار نفر؛
3. حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛
4. مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛
به سپاه عمر بن سعد پیوستند. بهم پیوستن نیروهای فوق از این روز تا روز عاشورا بوده است.
منابع :
فیض الاعلام شیخ عباس قمی، بحارالانوار، ج44، ص386
اعمال روزهای محرم
روز دوم محرم
در چنین روزی کاروان امام حسین(علیه السلام) در سال ۶۱ ه .ق وارد سرزمین کربلا شد و با ممانعت لشکر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گردید.(۱۰)
روز سوم محرم
از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است:
«هر کس در این روز روزه بگیرد، خداوند دعایش را اجابت کند.»(۱۱)
در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد کربلا شد.
روز چهارم محرم
بینتیجه بودن مذاکره حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)، با عمر بن سعد برای وادار کردن لشکر وی به ترک جنگ و دعوت او و لشکرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.
روز هفتم محرم
روزه گرفتن مستحب است.
روز نهم محرم
تاسوعای حسینی، روز محاصره امام حسین(علیه السلام) و اصحابش در سرزمین کربلا توسط سپاه شمر.(۱۲)
اعمال شب عاشورا
۱ـ چند نماز برای این شب در روایات آمده است که یکی از آنها چنین است:
چهار رکعت نماز که در هر رکعت بعد از سوره حمد، ۵۰ بار سوره توحید خوانده میشود. پس از پایان نماز، ۷۰ بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اکبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العلیّ العظیم» خوانده شود.(۱۳)
۲ـ احیای این شب کنار قبر امام حسین(علیه السلام).(۱۴)
۳ـ دعا و نیایش. (۱۵)
روز عاشورا
۱ـ عزاداری بر امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا، در این مورد از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است:
هر کس کار و کوشش را در این روز، رها کند، خداوند خواستههایش را برآورد و هر کس این روز را با حزن و اندوه سپری کند، خداوند قیامت را روز خوشحالی او قرار دهد. (۱۶)
۲ـ زیارت امام حسین(علیه السلام).(۱۷)
۳ـ روزه گرفتن در این روز کراهت دارد؛ ولی بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشامیدن خودداری شود. (۱۸)
۴ـ آب دادن به زائران امام حسین(علیه السلام).(۱۹)
۵ـ خواندن سوره توحید هزار مرتبه.(۲۰)
۶ـ خواندن زیارت عاشورا. (۲۱)
۷ـ گفتن هزار بار ذکر «اللّهم العن قتلة الحسین(علیه السلام).»(۲۲)
روز دوازدهم محرم
ورود کاروان اسیران کربلا به کوفه و شهادت حضرت سجاد(علیه السلام) در سال ۹۴ ه .ق.
روز بیست و یکم محرم
۱ـ روزه این روز مطلوب است. (۲۳)
پینوشتها:
۱- مصباح کفعمی، ص ۵۰۹٫
۲- فرهنگ عاشورا، ص ۴۰۵، جواد محدثی.
۳- وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۳۹۴، حدیث ۸٫
۴- همان، حدیث ۷٫
۵- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۳۳۳؛ وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۲۹۴، حدیث ۱؛ مفاتیح الجنان، ص ۲۸۶٫
۶- مصباح المتهجد، ص ۷۸۳٫
۷- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۳۲۴٫
۸- عروة الوثقی، ج ۲، ص ۲۴۳؛ وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۳۴۷، حدیث ۳٫
۹- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۳۳۴٫
۱۰- فرهنگ عاشورا، ص ۴۰۶٫
۱۱- عروة الوثقی، ج ۲، ص ۲۴۲؛ وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۳۴۸٫
۱۲- وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۳۳۹، حدیث ۱٫
۱۳- همان، ص ۲۹۵، حدیث ۴ و ۵٫
۱۴- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۳۴۰٫
۱۵- همان، ص ۳۳۸٫
۱۶- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۴۳، حدیث ۵٫
۱۷- کامل الزیارات، ص ۱۷۴، حدیث ۵ و ۶٫
۱۸- وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۳۳۸، حدیث ۷٫
۱۹- کامل الزیارات، ص ۱۷۴، حدیث ۵٫
۲۰- وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۳۳۹، حدیث ۸٫
۲۱- کامل الزیارات، ص ۱۷۴٫
۲۲- مفاتیح الجنان، ص ۲۹۸٫
۲۳- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۳۴۵، حدیث ۱٫
عاشورا از نگاه قرآن
سوره ی مبارکه الشعراء: آيه 219
وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ(219)
و (نيز) حركت تو را در ميان سجدهكنندگان! (219)
از امام باقر عليه السلام درباره قول خداي عزوجل: « و تقلبک في الساجدين »؛ « و خداوند حرکت تو را در ميان سجده کنندگان مي بيند»؛ « سوره شعرا، آيه 219 » روايت شده است که اين آيه درباره علي و فاطمه و حسن و حسين و اهل بيت پيامبر خدا عليهم السلام است.
منابع
بحار الانوار، ج 24، ص 280، حديث 1 - کنز جوامع الفوائد، ص 388
سوره ی مبارکه غافر : آيه 7 الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ(7) فرشتگانى كه حاملان عرشند و آنها كه گرداگرد آن (طواف مىكنند) تسبيح و حمد پروردگارشان را مىگويند و به او ايمان دارند و براى مؤمنان استغفار مىكنند (و مى گويند:) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فراگرفته است پس كسانى راكه توبه كرده و راه تو را پيروى مىكنند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار! (7) در روايتي از امام باقر عليه السلام درباره قول خداي تعالي: « والذين يحملون العرش و من حوله. . . » آمده است که مقصود محمد و علي و حسن و حسين و ابراهيم و اسماعيل و موسي و عيسي صلوات الله عليهم اجمعين هستند؛ يعني کساني که حمل کننده عرش « علم خدا » هستند که رسول خدا و اوصياي اويند و کساني که اطراف عرش هستند يعني ملائکه خداوند را ستايش مي کنند و . . . منابع بحارالانوار، ج 24، ص 90، حديث 5 و 8 و 11 - کنز جوامع الفوائد، ص 351 ……………………………………………………………………………
در روايتي ديگر آمده است: اما عرش خدا که همان علم اوست چهار تن از اولين و چهار تن از آخرين آن را حمل مي کنند. چهار تن اول عبارتند از: نوح و ابراهيم و موسي و عيسي عليهم السلام و اما چهار تن آخر: محمد و علي و حسن و حسين عليهم السلام هستند.
سوره ی مبارکه الصافات: آيه 107 وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ(107) ما ذبح عظيمى را فداى او كرديم، (107) و” فديناه بذبح عظيم.”
«و ما قرباني بزرگي را فداي او ساختيم.»
امام رضا عليهالسلام فرمود:
چون خداي عزيز و شکوهمند ابراهيم عليهالسلام را امر نمود که جاي فرزندش اسماعيل گوسفندي را که خدا برايش فرو فرستاده بود قرباني نمايد، ابراهيم درخواست نمود که فرزندش اسماعيل را با دستش ذبح نمايد و اگر او به کشتن گوسفند امر نميشد همين کار را ميکرد تا آن داغي را که به قلب پدري که عزيزترين فرزندانش را با دست خود قرباني نموده وارد شده به دل او هم وارد شود، و به اين ترتيب سزاوار بلندترين درجات اهل ثواب بر بلاها گردد.
پس خداي بزرگ و بلندمرتبه به او وحي نمود:
اي ابراهيم چه کسي از آفريدگانم را بيشتر دوست داري؟ گفت: پروردگارا تو کسي را نيافريدي که از دوستت محمد صلياللهعليهوآله محبوبتر باشد. خدا بدو وحي نمود: آيا او را بيشتر دوست داري يا نفس خود را؟ گفت: بلکه من او را بيشتر از خود دوست دارم. فرمود: فرزندش نزد تو محبوبتر است يا فرزند خودت؟ گفت:
بلکه فرزند او. فرمود: کشته شدن فرزند او به ستم و ظلم به دست دشمنانش دل تو را بيشتر به درد ميآورد يا کشته شدن فرزندت به دست خودت در راه اطاعت از من؟
پروردگارا بلکه کشته شدن او به دست دشمنانش قلب مرا بيشتر به درد ميآورد. فرمود:
اي ابراهيم، پس همانا گروهي که گمان ميکنند که از امت محمد صلياللهعليهوآله هستند بزودي بعد از او دست به خون فرزندش آغشته ميسازند و او را به ظلم و ستم همچون گوسفندي ميکشند، و بدين واسطه مستوجب خشم من خواهند شد.
پس ابراهيم بخاطر آن بيتاب شد و دلش به درد آمد و به گريستن پرداخت. خداي بزرگ و بلند مرتبه بدو وحي فرمود:
اي ابراهيم به تحقيق فدية بيتابي بر فرزندت اسماعيل يعني اگر او را ذبح ميکرديبه اندوهگينيات بر حسين عليهالسلام و کشته شدنش برابر گشت، و براي تو بلندترين درجات اهل ثواب بر مصيبتها خواهد بود، و آن سخن خداي عزوجل است .
که فرمود: «ما قرباني بزرگي را فداي او ساختيم.»
سوره ی مبارکه الصافات: آيات 88 - 89 فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ(88) فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ(89) سپس نگاهى به ستارگان افكند. (88) و گفت: «من بيمارم و با شما به مراسم جشن نمىآيم» (89) از امام صادق عليه السلام درباره معني اين آيه سوال شد: « فنظر نظرة في النجوم فقال انٌي سقيم » ــ سوره صافات، آيه 88 ـ 89.( آنگاه نگاهي به ستارگان افکند و گفت « من بيمارم.») منابع بحار الانوار، ج 44، ص 22، حديث 13 - کافي، ج 1، ص 465.
امام فرمود: اين آيه اشاره به زماني دارد که حضرت ابراهيم به آسمان نگاهي افکند و مصائبي را که بر حسين عليه السلام وارد ميشود مشاهده نمود. پس گفت من بيمار شدهام.
سوره ی مبارکه الاحزاب: آيه 23
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا(23)
در ميان مؤمنان مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستادهاند بعضى پيمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشيدند)، و بعضى ديگر در انتظارند و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود ندادند. (23)
من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلاً.
«برخي از آن مؤمنان، مرداني هستند که به عهد و پيماني که با خدا بستند صادقانه وفا کردند، پس برخي پيمان خود را به آخر بردند (تا به راه خدا شهيد شدند) و برخي به انتظار (فيض شهادت) هستند و هيچ تغيير و تبديلي در عهد و پيمان خود راه ندادند.»
(در روز عاشوراء) ياران امام حسين عليهالسلام يکي بعد از ديگري نزد امام ميآمدند و ميگفتند:
سلام بر تو اي زادة پيامبر خدا، و حسين عليهالسلام به ايشان پاسخ ميفرمود:
سلام بر تو، ما پس از تو (منتظر شهادت) خواهيم بود. سپس اين آيه را تلاوت ميفرمود:
پس برخي پيمان خود را به آخر بردند (تا به راه خدا شهيد شدند) و برخي ديگر در انتظارند، تا اينکه همگي آنان که رضوان خدا بر آنان باد شهيد شدند و با حسين عليهالسلام جز خانوادهاش کسي باقي نماند.
……………………………………………………………………………
سوره ی مبارکه القصص : آيه 36 فَلَمَّا جَاءَهُم مُّوسَى بِآيَاتِنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّفْتَرًى وَمَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ(36) هنگامى كه موسى معجزات روشن ما را براى آنان آورد، گفتند: «اين چيزى جز سحر نيست كه بدروغ به خدا بسته شده ما هرگز چنين چيزى را در نياكان خود نشنيدهايم!» (36) «ما سمعنا بهذا في آبائنا الاولين.»
اين را ما از پدران پيشين خود نشنيدهايم.
«اين دروغ و آئيني ساختگي بيش نيست.»
امام سجاد عليهالسلام فرمود:
اي مردم، ما را از ديار خود بيرون راندند، از خانه و کاشانة خود به دور افکندند، در سرزمينها و شهرها مورد بيتوجهي و بيمهريمان قرار دادند.
گويا که ما زادگان ترک و کابل هستيم. و اين در حالي است که نه جرم و گناهي مرتکب شدهايم، نه کار ناخوشايندي را انجام دادهايم و نه رخنهاي در دين ايجاد کردهايم. اين را ما از پدران پيشين خود نشنيديم و اين دروغ و آئيني ساختگي بيش نيست.
……………………………………………………………………………
برخی اعمال شب و روز اول محرم/ نماز شب اول محرم
برخی اعمال شب و روز اول محرم/ نماز شب اول محرم
خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: محرم زمان آغاز سال جدید قمری است و در مکتب تشیع یادآور واقعه عظیم و با شکوه کربلا است که بواسطه آن حماسه رشادت و بزرگمردی امام حسین(ع) در همیشه تاریخ جاودان شد.
اعمال شب اول ماه محرم
1ـ نماز: این شب چند نماز دارد که یکی از آنها چنین است: دو رکعت، که در هر رکعت بعد از حمد یازده مرتبه سوره توحید خوانده شود.
در فضیلت این نماز چنین آمده است: «خواندن این نماز و روزه داشتن روزش موجب امنیت است و کسی که این عمل را انجام دهد، گویا تمام سال بر کار نیک مداومت داشته است.»
2ـ احیای این شب.
3ـ نیایش و دعا.
روز اول محرم
اول محرم هر سال اولین روز سال قمری است. از امام محمدباقر(ع) روایت شده است: «آن کس که این روز را روزه بدارد، خداوند دعایش را اجابت میکند، همانگونه که دعای زکریا را اجابت کرد.»
در اعمال این ماه آمده است: “زیارت عاشورا” را در محرم ترک نکنند و در جلسات روضه و عزاداری شرکت کنند .
دو رکعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار این دعا: «اللّهم انت الاله القدیم و هذه سنةٌ جدیدةٌ فاسئلک فیها العصمة من الشیطان و القوَّة علی هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»؛ بارالها! تو خدای قدیم و جاودانی و این سال، سال نو است، از تو میخواهم که مرا در این سال از شیطان حفظ کنی و بر نفس اماره (راهنمایی کننده) به بدی پیروز سازی.
امام (ره) : در دنیا افتخارم این است که خود بسیجیم
در كوچه دل، صداى پاى عشق مىآيد؛ برخيز دلا! تا خيمه ظلمت از زمين برچينيم و همچون صبح - صادقانه - از خواب گران، برون رويم و از عطر حضور آفتاب، سرشار شويم. برخيز تا مضمون غريب عشق را بر جان پاييزدلان، جارى كنيم… و من مىخواهم زنده بمانم! مىخواهم براى دستهاى پينه بسته كشاورزان، دل بسوزانم. مىخواهم سرود رهايى را با همنام مظلوم هميشه تاريخ بخوانم؛ با او كه آواى عاشقانهاش را تا دور دستهاى روستايىترين آدميان فرياد كرد. او كه در خاكى افلاكى به گستره تاريخ انسان، در برابر تمامت كفر، قد علم كرد و پرچم خونين فتح را بر گلدستههاى غريب مسجد لاله برافراشت. با او كه ما را گفت:
«آنچه جامعه ما را فاسد مىكند، غرق شدن در شهوات و از دست دادن روح تقوا و فداكارى است. بسيجى بايد در وسط ميدان باشد، تا فضيلتهاى اصلى انقلاب زنده بماند».
ما بسيجى هستيم…
و ما بسيجى هستيم؛ پيام آورانى كه محو هر چه زشتى را به نمازى عاشورايى، قامت بستهايم. و ما با شوق زيباى رفتن آمدهايم تا در اوج غربت و كرامت، تا بىنهايت عشق برويم؛ هر چند زمان، سكوت كرده است و:
«دنياى امروز، دنياى دروغ، زور، شهوترانى و دنياى ترجيح ارزشهاى مادى بر ارزشهاى معنوى است».
هر چند خوب مىدانيم:
«كارى كه از لحاظ فرهنگى، دشمن مىكند، نه تنها يك تهاجم فرهنگى، بلكه بايد گفت يك شبيخون فرهنگى، يك غارت فرهنگى و يك قتل عام فرهنگى است».
اما اين را نيز نيك مىدانيم، كه:
«اگر نيروهاى بسيجى و حزباللهى نبودند، ما، هم در جنگ و هم در مقابل دشمنان گوناگون در اين چند سال، شكست مىخورديم».
مابايد باشيم
ما بايد باشيم و بمانيم؛
«وَلتَكُن مِنكُم اُمَّةٌ يَدعُونَ اِلىَ الخَيرِ».
تا فلاح و رستگارى را فرياد كنيم:
«وَ اُولئِكَ هُمُ المُفلِحُونَ».
ما نيز اهل حساب و كتاب هستيم!
«مِن اَهلِ الكِتابِ امَّةٌ قائِمَةٌ يَتلُونَ آياتِ اللّهِ آناءَاللَّيلِ وَ هُم يَسجُدُونَ…».
هر چند هيچ گاه با ربانيون آنان همدل نمىشويم و همزبان!
«لَولا يَنهاهُمُ الرَّبانِيُّونَ وَ الاَحبَارُ عَن قَولِهِمُ الاِثمَ و اَكلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ مَا كانُوا يَصنَعُونَ».
ما مىدانيم
ما قدرت ايمان را از على عليهالسلام آموختهايم و مىدانيم:
«چيزى كه به يك نظام، قدرت مىدهد، بمب اتمى نيست… قدرت ايمان نيروهاى حزب الله است».
ما به:
«وَلَيَنصُرَنَّ اللّهُ مَن يَنصُرُهُ».
چشم اميد داريم، و بر:
«وَالمُؤمِنُونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولِياءُ بَعضٍ يَأمُرُونَ بِالمَعروُفِ وَيَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ».
ما بسيجى مىمانيم
و ما، بسيجى هستيم و هر روز با انديشه مطهر، نماز «مرگ بر امريكا» مىخوانيم؛ نماز «امربه معروف و نهى از منكر».
ما «كُلُّكُم راع» را از محمد صلىاللهعليهوآله شنيديم و «كُلُّكُم مَسئول» را على براىمان سرود: «امروز امر به معروف و نهى از منكر، هم مسئوليت شرعى و هم مسئوليت انقلابى و سياسى شماست».
ما بسيجى هستيم؛ ما از «مؤمنان ضعيف» بيزاريم؛ از «مَيِّتُ الاَحياء»!
ما مىخواهيم وارث كربلا باشيم و از خون نامه شهيدان و آرزوهاى مردان حماسه، پاسدارى كنيم.
ما «ستارههاى گم شده غربت» را فراموش نمىكنيم و با «اسيران عشق» تا باغ آفتاب مىرانيم.
ما، هر روز دعاى عاشورايى «اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنَ الّذينَ يَأمُرونَ بِالمعروف و يَنهون عَنِ المُنكَرِ» را مىخوانيم.
و ما، بسيجى هستيم و بسيجى مىمانيم… .
به دیدارت آمدهام
به دیدارت آمدهام؛ در روزی که روز توست و زمین و آسمان از عطر بهشتی تو سرشار است.
به دیدارت آمدهام؛ با شاخه گلی و قرآنی در دست. بر لبانم نام معطر بسیج جاری است و در ذهنم، مقاومت، به بلندای آفتاب و هفت آسمان نفش بسته است.
بسیجی شهید!
امروز، همراه با دلم و با همه کسانی که گلی گم کردهاند، به دیدار تو و به زیارت آلالههای سرخ پرپر آمدهام. خاطرات با شما بودن، روانترین رودخانه جهان است که در دل و چشمهایم جاری است. خاطرات «حلبچه»، «پنج وین» و کربلای یک، تا کربلای بیست و پنج.