چرا ابا عبدالله در این سفر پر خطر اهل بیتشان را نیز همراه بردند؟
تقریبا به اتفاق آراء به ایشان می گفتند : « آقا ، رفتن خودتان خطرناک است و مصلحت نیست؛ جانتان در خطر است …تا چه رسد که بخواهید اهل بیت خود را هم با خودتان ببرید. »ابا عبدلله علیه السلام جواب دادند: « نه ، من باید آنها را ببرم …»در ادامه ایشان به آنها جوابی می دادند که دیگر نتوانند در این زمینه حرفی بزنند ؛ به این ترتیب که جنبه معنوی مطلب را بیان می کردند . مکرر شنیده اید که ایشان به ر<یایی استناد می کردندکه البته در حکم وحی قاطع است : فرمودند که در عالم ر<یا ، جدم به من فرموده است : « اِن اللهَ شاءَ اَن یَراکَ قَتیلا.»
گفتند : « پس اگر این طور است ، چرا اهل بیت و بچه ها را همراهتان می برید؟» پاسخ دادند که این را هم جدم فرموده اند : « اِن اللهَ شاء َ آَن یراهُن سبایا» ( مشیت خدا این طور قرار گرفته است که ایشان را اسیر ببیند.)( مجلسی ، بحار الانوار ، ج 44 ، ص 364)
همه کسانی هم که از ابا عبدالله این جمله را می شنیدند،این جور نمی شنیدند که « … این مقدر است و من نمی توانم سرپیچی کنم .» ابا عبدلله هیچ وقت به این شکل تلقی نمی کردند ، این طور نبود که وقتی از ایشان می پرسیدند : « چرا زن ها را می برید؟» ، بفرمایند : « اصلا من در این قضیه بی اختیارم.» بلکه به این صورت می گفتند که با الهامی که ازعالمِ معنا به من شده است ، چنین تشخیص دادم که مصلحت در این است . این ، کاری است که از روی اختیار انجام می دهم ؛ ولی بر اساسِ آن چیزی که آن را مصلحت تشخیص می دهم. ( مرتضی مطهری ، پیشین ، ج 17 ، ص 395) خانم داستان