مدرسه علمیه الزهرا شبستر

  • خانه 
  • ورود 

درد و درمان

10 آذر 1393 توسط ثریا

<P align=center><FONT face="DecoType Naskh Swashes>”تو طبیانه بیا آمدنت، درد من است.
ای مسیحا دم تو، بوی تو درمان من است.
من نگویم که ببینم ز تو ابرو و لب و خال لبت.
پاکی چشم گنهکار من از غیر حرم شرط من است.
درد من از تو و درمان من از جانب توست.
یک نگاه از تو به من دارو و درمان من است.
یا حسین گفتم و از دیده و دل باریدم
به ابوالفضل وفادار، حسین درد من است.
تو دعا کن که شود درد من افزون تر از این
که همین اشک حسینی دل و درمان من است


شعر از استاد عباسی، تخلص کوثر

</FONT></P>

 7 نظر

اللهم عجل لولیک الفرج

23 فروردین 1393 توسط ثریا

بسم رب المهدی عجل الله تعالی فرجه و شریف

آقاجان نمی دانم چند شب جمعه و چند جمعه است که دعای کمیل و ندبه می­خوانیم. و هربار فریاد می­زنیم آقا بیا بیا!! دریغ از اینکه یک بار از ته دل صدایت بزنیم آن هم فقط بخاطر خودت. آقا جان اما حرف من این است :

آقا جان بخاطر ما نه، ما که لایق دیدار رخ یار نیستیم، ما که لایق دعا کردن برای فرجت نیستیم، فراموش کردیم فرج شما همانا فرج ماست. آقا جان به خاطر ما نیا! بیا فقط بخاطر لحظه­ای که مادرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در برابر چشمان امام مظلومش، مولای مظلومش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) سیلی بر رخ مبارکش زدند بیا، آقا جان بیا بخاطر لحظه ای که تنها یادگار پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) از روی مولایش، امامش خجالت کشید یاری طلبد. بجای یا علی فریاد سر داد یا ابتاه، آقا جان بیا بخاطر مظلومیت علی (علیه السلام)، آقا جان بیا بخاطر علمدار جدت حسین (علیه السلام). آقا جان به خاطر ما نه! بیا بخاطر دو بازوی قلم شده عموی سقایت!! آقا جان بیا ولی بخاطر گریه­های شبانه زهرای سه ساله خرابه شام! آقا جان بیا به خاطر ناله­های بابا وای رقیّه سیلی خورده تشنه لب!! مولای ما، آقای ما بیا فقط بخاطر قد خمیده عمّه ات زینب (سلام الله علیها) .

آقا جان می دونم دلت شکسته ام، می دونم پا روی تمام خوبیهات گذاشتم. آقا جان ببخش اشتباه کردم، آقا جان بیا، ای منتقم کربلا به خاطر راس بریده حسین (علیه السلام) بیا!!

آقا جان می دونم همیشه پشت و پناهم بوده­ای، همیشه همه جا پناهم داده­ای، نامه تو مایه آبرویم شده، مایه نجاتمی آقا، آقا می دونم تمام این خوبیهات فراموش کردم، نامردی کردم، ناجوانمرد شدم، دلت شکستم، کم نذاشتم آقا، آقا جان بیا به وقت مرگم بیا که نگن بی کسه، کس و کاری نداره، آقا جان بیا بخاطر رهبرمان آقای خامنه ای، آقا جان رهبرمون هم تنهاست. این روزا خیلیا دلش میشکنن آقاجان بیا بیا!! آقا جان بیا بخاطر دین اسلام بیا! بیا برای نابود کردن دشمنان دین اسلام

امّا دو کلمه به زبان خودم

آقا جان تز گل، بولورم کی من نالایق لایق دیدار دییرم، امّا آقا جان محتاجووم تزگل، آقا جان تز گل چون بیزلری هاردا تانییلار سیزین اُ گوزل آدیزینان تانیلار، دییلر بولارین صاحب زمانلاری مهدی فاطمه دی، دییلر منتقم سیلی زهرا صاحب زماندی، آقاجان تزگل دمیرم من نالایق خاطیر، آقا جان گَل، امّا تزگل اُ خرابه ی شامید دفن اُلانین خاطیرینه، آقا جان تز گَل اُ خیرداجا بالانین خاطیرینه که ظالیم قمچیدن سیلی ییب گول یوزونه، آقا جان تز گَل رقییه خاطیر کی باباسونون کسیک باشین آلیب قوجاقینه دینجلدی، آقا جان تز گل اُ لحظیه خاطیر کی زهرای سه ساله خرابه شامیده او سوسوزلوخدان ترک خورده لبلرونی قویوب بابانون چوب خیزران دین لبرینه اُپدی دینجلدی، آقاجان تزگل، قدمنریو قربان تزگل آقاحان، تزگل

((اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَهلِک عَدُوَّهُم مِنَ الجِنَّ وَ الإنسِ، مِنَ الأَوَّلینَ وَ الآخِرینَ ))

 1 نظر

دعای آیت الله بهجت(ره) برای امام زمان(عج)

23 فروردین 1393 توسط ثریا

دعای آیت الله بهجت(ره) برای امام زمان(عج)
عارف وارسته حضرت آیة الله بهجت درباره امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: حضرت غائب (عج) دارای بالاترین علوم است؛ و اسم اعظم بیش از همه در نزد خود آن حضرت است. با این همه، به هر کس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: برای من دعا کنید.(1)
ایشان می فرمودند: آیا نباید در فکر باشیم و با تضرّع و زاری برای ظهور فرج مسلمان‌ها و مصلح حقیقی: حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا کنیم؟!(2)
شرایط خواندن دعای فرج:
از مهم‌ترین دعاها، دعای فرج امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است.(3) روایت دارد که در آخرالزّمان همه هلاک می شوند به جز کسی که برای فرج دعا می کند. گویا همین دعا برای فرج، یک امیدواری است و یک ارتباط روحی با صاحب دعا است. همین، مرتبه ای از فرج است.(4)
خواندن دعای فرج در نظر ایشان همراه با شرایطی به شرح زیر است:
1. توبه از گناهان
آیة الله بهجت می فرمودند: بهترین کار برای به هلاکت نیفتادن در آخرالزّمان، دعای فرج امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؛ البته دعایی که در همه اعمال ما اثر بگذارد. قطعاً اگر کسانی در دعا جدّی و راستگو باشند، مبصراتی (دیدنی‌هایی) خواهند داشت. باید دعا را با شرایط آن خواند و «توبه از گناهان» از جمله شرایط دعا است.
ایشان می‌فرمودند: ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
تا رابطه ما با ولیّ امر، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد.و قوّت رابطه ما با ولیّ امر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم در اصلاح نفس است.(5)
ترك معصیت، حاصل نمی شود به طوری كه ملكه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مكان و در میان مردم و در خلوت.(6)
اگر جلوی خود را در ارتكاب معاصی نگیریم، حالمان به انكار و تكذیب و استهزا به آیات الهی، و یا به جایی می رسد كه از رحمت خدا ناامید می شویم!
آیة الله بهجت پیرامون مقدّم دانستن تعجیل در فرج بر سایر حاجات خود می فرمودند: افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!
اگر به قطعیّات و یقینیّات دین عمل کنیم، در وقت خواب و به هنگام محاسبه پی می بریم که از کدام یک از کارهایی که کرده‌ایم قطعاً حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما راضی است؛ و از چه کارهایمان قطعاً ناراضی است.(7)
2. خلوص و صدق نیّت در دعا
راه خلاص از گرفتاری ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ نه دعای همیشگی و لقلقه زبان…، بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه.(8)
3. توسل به امام همراه با تضرّع و زاری
آیة الله بهجت می فرمودند: ابتلائات شیعه امروز بسیار زیاد است. از ظلم و ستم و بلا و فشاری که بر سر اسلام و مسلمانان به خصوص اهل ایمان می‌آید، کارد به استخوان رسیده است. بیماری‌های مختلف و حوادث زیاد شده است. باید در مشاهد مشرّفه و مواقف مهمّه برای رفع ابتلائات شیعه دعا کرد و تضرّع نمود. ما باید از همه بخواهیم که متوسل شوند و دعا کنند و تضرّع نمایند تا بلکه فرجی حاصل شود. دعای فرج اگر موجب فرج عمومی نشود برای دعا کننده موجب فرج خواهد بود. إن‌شاءالله چنانچه در بعضی از روایات آمده: «دعا کنید که در آن فرج شماست».
برخی از مردم به مرحوم آقای شیخ حسنعلی تهرانی متوسل می‌شدند و نتیجه می‌گرفتند؛ ولی متوجّه امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیستند. ما باید به بیش از این ها به امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متوسل باشیم؛ تا نتیجه بگیریم. اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بشناسند و به آن پناه برند؛ امکان ندارد که از آن ناحیه مورد عنایت واقع نشوند.
ترك معصیت، حاصل نمی شود به طوری كه ملكه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مكان و در میان مردم و در خلوت. اگر جلوی خود را در ارتكاب معاصی نگیریم، حالمان به انكار و تكذیب و استهزا به آیات الهی، و یا به جایی می رسد كه از رحمت خدا ناامید می شویم!
4 . مقدّم دانستن تعجیل در فرج بر سایر حاجات خود
آیة الله بهجت پیرامون مقدّم دانستن تعجیل در فرج بر سایر حاجات خود می فرمودند: افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!(9)
هر کدام در فکر حوایج شخصی خود هستیم، و به فکر آن حضرت [امام زمان (علیه السلام)] - که نفعش به همه برمی گردد و از اهمّ ضروریّات است - نیستیم!(10)
و در نهایت در نظر آیه الله بهجت «مهم تر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و انکار نکردن حضرت تا ظهور او می باشد.» (11)
به افرادی که پیش از ظهور در دین و ایمان باقی می مانند و ثابت قدم هستند، عنایات و الطاف خاصی می شود.(12) لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشرّف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسّل به ائمه (علیهم السلام) بهتر از تشرّف باشد.(13)
در پایان آوردن این سوال از آیت الله بهجت خالی از لطف نیست که فردی به ایشان عرض کرد:
این حقیر مشتاق زیارت امام عصر حضرت حجّت بن الحسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشم، از حضرت عالی تقاضا دارم که مرا دعا کنید که به این سعادت نائل شوم! آیه الله بهجت در جواب فرمودند: زیاد صلوات، اهدای وجود مقدّسش نمایید، مقرون با دعای تعجیل فرجش؛ و زیاد به مسجد جمکران مشرّف شوید، با ادای نمازهایش.(14) الّلهمّ صلّی علی محمّد و ال محمّد و عجّل فرجهم.

پی نوشت ها:
1. در محضر بهجت، ج 2، ص 299.
2. همان، ص 38.
3. همان، ج 1، ص 363.
4. گوهرهای حکیمانه، ص 115.
5. فیضی از ورای سکوت، ص 65.
6. به سوی محبوب، ص 23.
7. در محضر بهجت، ج 2، ص 250.
8. همان، ص 347.
9. همان، ص 118.
10. همان، ص 27.
11. جرعه وصال، ص 25 و 26.
12. در محضر بهجت، ج 1، ص 102.
13. همان، ص 187.
14. به سوی محبوب، ص 59.

 نظر دهید »

اصحاب قائم

18 فروردین 1393 توسط ثریا

 اصحاب قائم

يکي از مسائل غير قابل انکار در پيروزي ها و حرکتهاي انقلابي حضور مردم در صحنه است. مردم با رهبري و هدايت پيشواي خود مي توانند به سر منزل مقصود برسند. همچنين تا زماني که اين حضور آگاهانه و قاطع و با اميد و توکّل به خدا باشد، رهبر انقلاب با خيالي آسوده گامهاي پيروزي را سريعتر بر مي دارد. در اين رهگذر قيام جهاني مهدي موعود (عج) که جهان را به تکاپو واخواهد داشت، مستثني از اين قاعده و قانون کلّي نيست.

البتّه در قيام قائم (عج) هر کسي لياقت اين را ندارد که در زمره ي اصحاب آن حضرت قرار گيرد.

در روايات به وفور نامي از يک گروه 313 نفري به ميان آمده است که اين افراد از نژاد «عجم» هستند و برخي از آنها بدون وعده ي قبلي در مکّه به حضور امام قائم (عج) شرفياب مي گردند. («اثباة الهداة»، ج 7، ص 92)

در قرآن کريم، اين کتاب انسان ساز و حرکت آفرين در رابطه با ياران نمونه ي حضرت مهدي (عج) يک آيه ي بسيار اميد بخش و سازنده وجود دارد. در سوره ي مائده آيه ي 54 خداوند به طور مستقيم، مؤمنان را در مورد خطاب قرار داده و مي فرمايد:

«اي مؤمنان هر کس از شما مرتّد شده و از اسلام بيرون رفت، خداوند در آينده جمعيّتي را مي آورد که داراي اين پنج امتياز هستند:

1- هم خداوند آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند.

2- در برابر مؤمنان خاضع و مهربانند.

3- در برابر مشرکان و دشمنان، سرسخت و نيرومندند.

4- به طور پي گيري در راه خدا جهاد و تلاش مي کنند.

5- در مسير انجام وظيفه از سرزنش هيچ سرزنش کننده اي نمي هراسند. اين فضل خدا است که به هر کس بخواهد (و شايسته ببيند) مي دهد، فضل و رحمت خدا وسيع است و او بر همه چيز آگاه است.»

در روايات براي اين آيه مصاديق مختلفي بيان شده، از جمله اينکه: اين آيه در مورد ياوران حضرت قائم (عج) است که با اين ويژگيها با تمام قدرت، در مقابل مرتّدين و کارشکنان مي ايستند، و براي بر قراري حکومت عدل امام منتظر (عج) و بر قراري عدالت در کلّ جهان تلاش مي کنند. («مجمع البيان»، ج 3، ص 208)

و در عبارتي امام صادق عليه السلام فرمود:

«صاحب اين امر (حضرت مهدي (عج)) در پرتو اين آيه (در حمايت چنين ياران آگاه و دلاور) محفوظ است («تفسير برهان»، ج 1، ص 497)».

همچنين در وصف اصحاب قائم (عج) به واژه هايي مانند اوتاد، عصائب، ابدال، اعاجم، رفقاء و نجباء بر مي خوريم، که با توجّه به معاني اين عناوين با ويژگيهاي اصحاب صاحب العصر (عج) نيز آشناتر مي شويم. («حضرت مهدي، فروغ…»، ص 207)

در اين کتاب، درباره هر کدام از عناوين، به ترتيب حروف الفباء، توضيح داده شده است.

رجوع شود به واژه: سيصد و سيزده نفر، ايرانيان و قائم (عج)

 1 نظر

ظهور امام زمان (عج) نزدیک است اما مرگ؟؟؟؟

18 فروردین 1393 توسط ثریا

ظهور امام عصر(علیه السلام) نزدیک است و مرگ نزدیک تر … مرگ

امام زمان(علیه السلام) را می دانم که اگر هم بنا باشد بیاید، فردا صبح می آید. بله؟ دیگر امشب که نمی آید. مثلا می گوییم فردا صبح می آید. مثلا می گوییم جمعه می آید. اما مرگ را چه می دانیم. پس من باید آماده باشم. آمادگی برای مرگ خیلی بیشتر لازم است. سرمایه ای که انسان برای مرگ نیاز دارد، خیلی بیشتر است…

 

هت تعجیل در فرج: 

 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم

 

 

«بسم الله الرحمن الرحیم»

 


آیت الله محمدعلی جاودان درخصوص نزدیک بودن ظهور امام عصر(ع) و توجه به نزدیک تر بودن مرگ در یکی از جلسات سخنرانی خود ایراد فرمودند:

“می خواهم یک مطلب مهم را عرض کنم. ظهور امام زمان(ع) خیلی نزدیک است. ممکن است تا 50 سال دیگر ایشان ظهور کند. انشاءالله. شاید هم تا 5 سال دیگر. ما نمی دانیم. عقل ما نمی رسد. ما اطلاع نداریم. یک وقت ما یک دوستانی داشتیم که خیلی جدی می گفتند امسال امام زمان(ع) می آید. خیلی جدی بودند ها. به صورت یک جریان شده بودند. حدود سال 70 بود. من می گفتم خب مرگ نزدیک تر است. الان ممکن است، من همین جا که نشسته ام، همین جا بمیرم. خیلی امکانش نزدیک تر است.


چون امام زمان(ع) را می دانم که اگر هم بنا باشد بیاید، فردا صبح می آید. بله؟ دیگر امشب که نمی آید. مثلا می گوییم فردا صبح می آید. مثلا می گوییم جمعه می آید. اما مرگ را چه می دانیم. پس من باید آماده باشم. آمادگی برای مرگ خیلی بیشتر لازم است. سرمایه ای که انسان برای مرگ نیاز دارد، خیلی بیشتر است.


امام زمان(ع) که بیاید، من که با ایشان جنگ ندارم. من ایشان را قبول دارم و حکومتش را هم قبول دارم. پس برای من مشکلی به وجود نمی آید. البته خب مشکلات جهانی هست. قبل از ظهور ایشان یک جنگ جهانی خواهد شد که انشاء الله نمی شود. عرض کنم دو سوم مردم از بین می روند که انشاء الله نمی شود.ایشان در چنین شرایطی می آیند.

اما آمادگی من برای مرگ چگونه باید باشد؟

در روایات، در فرمایشات امیرالمومنین(ع) می فرمایند که آماده مرگ بودن این است که :

یک: واجبات را عمل کند،

دو: از همه محرمات پرهیز کند. این دو مورد ساده و راحت است،

سه: وَالإشتِمالُ عَلی المَکارم. این یعنی چه؟ یعنی از مکارم اخلاقی برخوردار باشد. مثلا من یک وقت یک آقایی را دعا می کردم. بعد هم یک مساله ای پیش آمد که دیگر دعایش نکردم. یک کسی هم این خبر را برده بود، به آن آقا گفته بود. آن آقا هم گفته بود که خب من فلانی را دعا می کنم. اینگونه. من به شما می رسم، بد می گویم. شما در برابر خوبی می کنید.


همان چیزهایی که مثلا در زندگی حضرت مجتبی(ع) هست. آن فرد آمد، دهنه اسب ایشان را گرفت و گفت و گفت و گفت. حضرت هم همه اش را گوش کرد. بعد فرمودند گرسنه ای؟ الان منزل ما سفره پهن است. جا نداری؟ ما مفصل جا داریم. هر چند روز که بخواهی می توانی بمانی. اگر مشکل لباس داری، لباس هست. اگر مرکب می خواهی، ما مرکب داریم. مدام گفت. این می شود مکارم. پیغمبر چه فرمودند؟ إنـّی بُعِثتُ لأتمِّمَ مَکارمَ الأخلاق. می گویند صِل مَن قـَطـَعَکَ تو با آن کسی که از تو بریده است پیوند کن.
آقا خیلی سخت است. خیلی سخت است. یک کسی هست که من می دانم پشت سرم صد جور حرف زده است. حالا در کوچه هم مرا که می بیند، رویش را برمی گرداند. من می توانم وقتی از کنارش رد شدم، یک سلام گرم به او بکنم؟ این می شود صِل مَن قـَطـَعَکَ تو با کسی که از تو بریده پیوند کن. خب این سخت تر است آقا. پس انسان برای مرگ آمادگی زیادی نیاز دارد.


عرض کردم احتمال فوریت مرگ خیلی بیشتر است. چه کسی می تواند قول بدهد که من تا فردا صبح زنده هستم. هیچ کس نمی تواند قول بدهد. در هر صورت آمادگی ما برای مرگ فوریت و جدیت خیلی بیشتری دارد تا آمادگی ما برای ظهور آن حضرت. حالا امیدواریم که انشاءالله ظهور آن حضرت را هم همه تان ببینید. و امیدواریم که برایمان سهل پیش بیاید

 

برگرفته از:پایگاه اینترنتی آیت الله محمدعلی جاودان

 

 

 نظر دهید »

حدیث کساء

05 اسفند 1392 توسط ثریا

 

بسم اللّه الرحمن الرحيم

در ترجمه حديث شريف كساء على اهله آلاف تحية و الثّناء

 

گوش دار اى غرقه در بحر خطا*** كى گرفتار اندرين دار بلا

يك حديثى بس بود كو جان فزا***هست منسوب آن به اصحاب كسا

شد روايت از جناب فاطمه***آنكه بر كون و مكان بُد عالمه

شد يكى از روزها بابم رسول ***كرد در بيت الجلال من نزول

گفت كى دخت گرام با وفا***گشته عارض سستى و ضعفى مرا

گفتم اى باب گرام ممتحن***بوده باشى در پناه ذوالمنن

گفت آور آن كسا را كز يمن***هست اصل او مرا پوشان به تن

رفتم آوردم كسا پوشاندمش***و ز محبت يك نظر بنمودمش

روى او ديدم كه چون بدر تمام***خانه ام گرديد چون دارالسّلام

ليك گويم آنكه تشبيهى چنين***نيست جز افهام چشم تنگ بين

و رنه نزد نور روى مصطفى***ذرهّ هم نبود تمام نورها

نور او نور خداوند جليل***گشته مدهوش از شعاعش جبرئيل

آن شه از رخ يك حجاب اَر كرد دور***تازه خواهد شد حديث كوه طور

الغرض فرموده خير النساء***بانوى عصمت سراى كبرياء

ساعتى نگذشت پس زين ماجرا***گشت وارد سبط اكبر مجتبى

زينت عرش برين يعنى حسن***خَلق و خُلقش همچو نام او حسن

حجت ثانىّ امام مقتدا***سبز پوش گلسِتان مصطفى

آنكه يوسف پرتوى چون داشتى***كز جمال او علم افراشتى

پرتوى چون كرد تابش در جنان***حسن او شد مسكن پيغمبران

او حسن ميباشد و وصف حسن***فى حسن ميباشد از غير حسن

حضرت صديقه فرمود اين چنين***نور چشمم مصطفى سبط امين

پس سلامى كرد آمد تا ز باب*** گفتم از بهر سلام او جواب

گفت يا امّا چه باشد بيت ما***عطر بيز است اين چنين و دلگشا

بوى طيبى آيدم اندر مشام***مى دهد آن بو ز جّد من پيام

گفتم اى نور دو چشم مرتضى ***استراحت كرده جدّت در كِسا

پس در آندم شد حسن با احترام***سوى جد خويش و كرد او را سلام

گفت يا جدّا مرا گر رخصت است***در كسا آيم كه ميل راحت است

چون جواب و اِذْن از جدّش شنيد***كز شعف شد در كسا و آرميد

ساعت ديگر نشد آنكه حسين*** آن شه مظلوم فخر عالمين

آن ذبيح اللّه كه با چندان فدا***شد فداى حق كه جانهايش فدا

آنكه چون بدر امامت جلوه گر***شد به بُرجش فجرايمان تافت سر

مصطفى گفت او مرا نور دو عين***انه منى و انى من حسين

كعبه اش با كعبه پروردگار***او چو مسكن كرد كرد او افتخار

همچوآن خسرو كه باشد در شرف***بوده نُه درّ امامت را صدف

آن شه مظلوم بى يار و معين ***گشته مقتول سپاه مشركين

جمله اهل و ياورانش از عطش***جسم آنها همچو جلد مُنكَمَش

چشم حق بينش بدان سان مينمود***جمله عالم گوئيا دود كبود

ظلم آن قوم لعين شد از حساب***غافل از عدل خدا يوم الحساب

آنچنان ظلمى كه نمرود لعين***گويد اى لعنت به قوم ظالمين

خون و خونخواهش عزيزِ ذوانتقام***خون خود را چون كشد او انتقام

وعده فرمود او به قرآن مجيد***آخر عهد زمانه چون رسيد

ميكند خونخواهيش در اين جهان***ميچشاند زهر نقمت آنچنان

ظالمينش را در اين دارالبلا***پيش از آن نقمت كه در دارالجزا

كز يداللّهش به تيغ ذو الفقار***حضرت مهدى شه ذوالاقتدار

حضرت صدّيقه كبرى بيان***كرده چون ماه رخش گشتى عيان

گشت وارد گفت كى مادر سلام***چيست اين بوئى كه آيد بر مشام

وه چومشك است اينكه چندان دلفزاست***گوئيا آن بوى جدّم مصطفى است

گفتم او را اَلسّلام اى نور عين ***كى تو عين نور و هم نور دو عين

آرى اى مادر به زير اين كسا***با برادر هست بابم مصطفى

شد روان آن دم حسين سوى عبا***تا نمايد نزد جدّ خويش جا

گفت يا جدّا و يا خيرالانام***بر تو باد از من درود و هم سلام

اذن ميباشد مرا كى ذو الكرم***تا در آغوش تو من منزل كنم

گفت كى نور دو چشم مصطفى***اذن باشد نزد جدّ خود بيا

چون زجدّش اذنو رخصت او شنيد***در كسا با صد شعف رفت آرميد

ساعت ديگر نشد كز اين سخن***گشت ناگه وارد از در بُوالْحسن

صاحب تاج كرامت مرتضى***حامل امر ولايت مرتضى

مرتضى بعد از رسول مصطفى***مصطفى بعد از نبىّ مرتضى

متكّى بر مسند عزّ و جلال***بعد از احمد او به حكم ذوالجلال

سرور سر حلقه اهل يقين***سيد الابرار اميرالمؤمنين

مقتداى كلّ امامُ الْمُتقين***هادى و مخدوم جبريل امين

بنده خاصِ خداوند مجيد***كاندرو حسن جمالش حق پديد

مظهر حقّ منبع اسرار او***مظهر حقّ فاعل كردار او

گر چه حقّ باشد بحقّ معبود حق***غير اين باشد بعيد از راه حقّ

بود اگر حقّ غير حقّ معبود حقّ***گفتمى الحقّ على حقّ است و حقّ

گفتِ پيغمبر كه گر خواهيد حقّ***بعد من حقّ با على او بحقّ

غير او خواهيد اگر جوئيد حقّ***كفر حقّ است او ، بوَد اين حكم حقّ

اسم او از حقّ ، راهش سوى حقّ***او به هركس شد سبق ، در دين حقّ

كُشت اگر حقّ بودوبخشش بود حقّ***هم ز حقّ راضى هم مرضى حقّ

مادح كُنه كمالش جز خدا***كيست ز افراد بشر جز مصطفى

همچه بر ممكن بود عين محال***درك كُنه ذات پاك لايزال

هست بر امكان هم از امكان برون***درك انوار تجلّى را كه چون

مرتضى نبود مگر نور خدا***نور حقّ از ذات او نبود جدا

مدحتش را جز خدا آرى توان***طفر گر فهميد مقام عارفان

از بشر دروصف او يك حرف بس***اِنَّ لى بُكْمٌ و مالى مِنْ نَفَس

آنچنان عجزى كه موسى كليم***در مقام شكر ذى المنّ عظيم

گفت يا رب عاجزم از حق شكر***پس خطاب آمد كه اين شد حق شكر

نى علىّ اللّهيم نى غاليم***گشته قول نَزِّلُونا داعيم

غير وجه اللّه چو كفر است از يقين***نحن وجه اللّه راهم ليك بين

ذكر حق اسماء حسناى خداست***نَحنُ الاَسما هم ولى قول هدى است

حضرت صديقه فرمود آنجناب***ماه رويش گشت طالع چون زباب

از تَلَطُّف كرد بر من او سلام***گفت آيد بوى طيبى بر مشام

گوئيا اينجا بود ابن عَمَم***برده كز دل حزن اندوه و غمم

گفتم آرى باشد آن عاليجناب***با دو فرزند شما اينجا بخواب

پس روان شد آن امير ذوالجلال***سوى پيغمبر رسول ذوالجلال

عرض بنموداى شه با احتشام*** بر تو باد از من صلاة و هم سلام

پس بفرمود از رسول ذو المنن***بر تو باد از من سلام اى بوالْحسن

پس بگفتا كى رسول هاشمى ***در كسا آيم اگر رخصت دهى

گفت پيغمبرگر آيى نزد من***همچو روحستى كه آيد در بدن

در عبا شد اندر آن دم بو تراب***بادو فرزند و نبى رفت او به خواب

زآن سپس بنت النبىّ يعنى بتول***گشت عازم نزد باب خود رسول

گفت كى باب گرامى اَلسّلام***اذن باشد در برت سازم مقام

پس بفرمود آن رسول مجتبى ***اَلسّلام ايجان من نزد من آ

پس نمود آنگه طلوع اندر كسا***همچو ماه چارده خيرالنسا

در كسا چون متحد شد پنج تن ***همچو يك روحى كه شد دريك بدن

پس در آن دم آمد از حق اين ندا***كى ملائك جمله سُكّان سما

من نكردم خلق حقّ عزّتم ***هم قسم باشد بحق شوكتم

نه سما نه ارض نه شمس نه قمر***اين نُه افلاكى كه باشد مستقر

نى كه درياها به اين طرز عجيب ***نى ملائك را به اين تزيين زيب

كز نبود از پرتو اين پنج نور***كرده در زير كسا اين دم ظهور

كز سر شوق و شعف پس جبرئيل ***در نياز آمد كه يا ربّ جليل

كى خداوند از سر صدق و صواب ***دارم اميد آنكه گردم كامياب

كيستند اينها كه در زير كسا***گشته بر كلّ دو عالم مقتدا

كيستند اينها كه قطب عالمند***سرور خلق و عزيزان تواند

پس ندا از جانب ربّ جليل***آمد آنگه بر جناب جبرئيل

اين كسانى را كه اندر طيلسان***مجتمع هستند در امن امان

گنج دُرهاى رسالات منند***نور محض و اهلبيت عصمتند

فاطِمَه استوبابوزوجش بوالحسن***با دو فرزندش حسين و هم حسن

عرض كرد آنكه كِى پروردگار ***حاجت اين بنده مسكين بر آر

اذن فرما تا روم من از سما ***سادس ايشان شوم اندر كسا

پس ندا آمد كه يا روح الامين ***اذن باشد كن نزول اندر زمين

رو و لكن هديه اى از ماببر***تا شوى در نزد ايشان راه بر

رو ولى بى اذن بى فرمانشان***نى شوى داخل تو در مأوايشان

جبرئيل آنگاه با شوق و شعف ***گشت نازل اندر آن بيت الشّرف

با مذلّت كز ادب كرد او سلام***گفت آوردم ز حقّت من پيام

كى نبّى مجتبى از من سلام ***بر تو و برآل ]تو[ بادا مدام

كى نبىّ من بحقّ عزّتم***هم قسم باشد بحقّ شوكتم

من نكردم خلق نُه افلاك را***نى نمودم خلق سطح خاك را

نى نمودم خلق ماه و آفتاب***نى كواكب را كه نايد در حساب

نِى ملك نِى كرسى و عرش عظيم ***نِى بحار نِى جبال مستقيم

گر نبود از پرتو فيض شما***اهلبيت عصمت و نور هدى

پس بگفتا كز سر شرم و حيا***حق تعالى اذن فرمودى مرا

يا رسول اللّه تو هم منّت نهى***خادمت را اذن و رخصت مى دهى

روى خود در مقدمت اندر تراب ***تا گذارم بلكه گردم كامباب

گفت پيغمبر پس از ردّ سلام ***اذن ميباشد تو را در اين مقام

تو امينى در حريم كبريا***چون نباشد ره تو را اندر كسا

چون اجازت يافت آن دم جبرئيل***گشت داخل ليك چون عبد ذليل

كرد ظاهر بعد آن تبشير را***خواند بر او آية تطهير را

گفت با او كِى نبىّ اللّه بدان***حق تعالى كرده وحيت اين زمان

كِى نبىِّ من شرف بادا تو را***ز آنكه ايجاد تو و آل تو را

كرده ام پاك مبرّا از عيوب***هم مطهر از كثافات ذنوب

چون سخن گشتى به اينجا منتهى ***در سخن آمد شه مردان على

با نبى گفتا كه يا خير الانام***محضر ما را چه قدر است و مقام

اينكه ما را هست اين نوع اجتماع***چيست ان را قدر و فضل و ارتفاع

نزد خلاّق جهان يزدان پاك ***موجد انواع بَر كز آب و خاك

پس بگفت آنكه نبىّ مرتضى ***حق يزدانى كه داد ستى مرا

اِصطفا و اِجتبا بر ممكنات ***سرورى بر جملگى كائنات

مجلسى نبود شود آراسته***ذكر اين مجلس كز آن برخواسته

شيعيان جمعى در آنجا حاضرند*** جز كه آنهارا ملائك طائفند

نازل آنها بهر فيض و رحمتند***كز گناه شيعيان مستغفرند

همچه دارند اندر آن مجلس حضور***تا كه اهلش را شود ظاهر فتور

مرتضى پس همچو گل ازهم شكفت***چون شكوفه لب گشوداين حرف گفت

شيعيان ما كز اين پس فائزند***و ز فِتَنها رستگار و فارغند

حق ذات بى زوال كردگار ***ربّ كعبه حضرت پروردگار

ثانيا فرمود پس كرد تكرار كلام ***با علىّ مرتضى خيرالانام

يا على حق خدائى كو مرا***كز تَلَطُّف بر گزيد از ما سوى

مجلسى نبود كه آيد در ميان ***ذكر اين مجلس در آن كردى بيان

جمع و حاضر گشته اندر آن مكان***جمله اى از شيعيان و دوستان

جز در آنها گر كسى باشد غمين***گشته از غم حالتش زاد حزين

كاندر آن مجلس ز الطاف عميم***روح و راحت بخشدش رب رحيم

يادرآن محضر كسى كز حزنوغم***هست در تشويش و قلبش در الم

جز در آن مجلس شود رفع ملال ***گردد از الطاف حق آسوده حال

يا كسى را حاجتى در دل بود***يا مهمّى بهر او مشكل بود

جزدرآن مجلس كه دارد فيض عام***حاجتش بايد شود مقضى المرام

چون رسيد از مصطفى بر مرتضى***كاين بشارت وين سخن كردى ادا

فائزيم و گشته محفوظ از بلا***هم در اين دنيا و هم در آن سرا

زين بشارت شيعيان و دوستان***رستگار از فتنه اند و در امان

هست يا رب بنده ات را مسئلت***حق ذات پاك و اسم اعظمت

حق خاصّانى كه در قرب تواند***دائماً با فيض و لطفت توأمند

حق آن شاهَنشَه ختمى مآب***بهر او ايجاد كردى آب و خاك

هم بحقّ ابن عمّش مرتضى***متحد در غيب در ظاهر جدا

هم بحقّ زهره زهرا بتول***شمسه ايوان خرگاه رسول

هم بحقّ سبط أكبر مجتبى***حجت ثانى امام مقتدا

هم بحقّ خامس آل كسا***بهر او در عرش تو فرش عزا

هم بحقّ زينت اهل يقين***حضرت سجّاد زين العابدين

هم بحقّ روح قرآن مبين***باقرِ علمِ جميعِ مرسلين

هم بحقّ آنكه كز نطق و كلام***داد اركانِ شريعت را قوام

هم بحقّ آن امام مقتدا***موسىِ كاظم به هر غمُّ و بلا

هم بحقّ آن شَهَنشاه هُدى***آنكه در عينِ بلا عين رضا

هم بحقّ آنكه كز جود وسخاست***فيض اونازل چو بارش از سماست

هم بحقّ هادى راه يقين***منبع برّ ، آن امامُ المتقين

هم بحقّ سرور دين عسكرى***آنكه دارد بر خلايق مهترى

هم بحقّ آن شَهَنشاه جهان***حُجّت حق ، قطب و مولاى زمان

حضرت مهدى امام دين پناه***مُكْتَسِب ازچهره اش خورشيد و ماه

نور مطلق آنكه اندر غيبتش***مُنكسف چون شمس ، شمس طلعتش

آنكه عالم را كند بعد از فساد***پر ز تقوى و صلاح و ز سداد

حق اين انوار و اين ارواح پاك***كرده ايشان را زهر رِجسى تو پاك

در مقامات كمال و علم و قدر***هم قَدَر نبود مر ايشان را به دهر

هاديان حق ، مصابيح الدّجى***حاملان نور ، مشكوة هدى

حق آن قرب و مقام و منزلت***كو مر ايشان را نمودى مرحمت

بهر آن حقّى بر ايشان كز تو هست***هم به آن حقّى كزيشان بر تو هست

حق معصوميشان اندر هر خطا***حق مظلوميّشان اندر هر بلا

دست ما را كوته از دامانشان***وين سرا و آن سرا يا ربّ مكن

دار ما را ثابت و محكم عنان***در صراط المستقيم حُكمشان

اندر اين عالم به تحت عَونشان***كاندر آن عالم به ظلِّ قربشان

ده مقام و منزل و مأواى ما***جمله را كن سيّد و مولاى ما

همّ و غمّ و فقر و هرگونه بلا***هست يا نازل نمائى از سما

دور كن از ما ، مفرما مبتلا***حاجت ما كز كرم فرما روا

ختم اين اشعار و نظم بى نظام***گشت اندر شهر ذى حجّ الحرام

عشر اول يوم ثلثا وقت عصر***بلكه ماند يادگار از ما به دهر

آن مه ازسال هزار و سيصد است***بعدازاوعشرينو هم دو واحداست

واحد تحقیقات مسجد جمکران

 

 نظر دهید »

دل تنگ

29 بهمن 1392 توسط ثریا

دلم تنگ ابوالفضل و حسین است. گرفتار در شیر حنین است.

دلم همچو کبوتر لانه کرده به درب پشت زهرا خانه کرده

در ان غربتکده که کاظمین است دو گل از باغ بستان حسین است.

دلم را دلبران از من گرفتند. برایم آه و اشک و غم نوشتند.

خداوندا رسان دل در بر دل که بی دلبر فقط جانم آمدم گل

شعر از “استاد عباسی” تخلص “کوثر” به هنگام رجعت از کربلا

 2 نظر

در رثای امام حسین علیه السلام.

11 آذر 1392 توسط ثریا


 

From age to age, on Virtue’s age
Shall live the deathless     story
دوره به دوره (زمان به زمان) در عصر تقوا و فضیلت؛
زنده باد آن داستان نامُردَنی (و فراموش ناشدنی و از یاد نرفتنی).
His loss remain the Martyr’s     gain    ,
His shame the Martyr’s glory
آنچه او (حسین ع) از دست داد، بعنوان افتخار آن شهید، جاوید خواهد ماند!
و ستمدیدگی و اندوه او نیز، بسان عظمت و شکوه آن شهید، باقی خواهد ماند!
Till truth shall lie, and Honor die
And time     itself be hoary
تا آن زمان که حقیقت نابود گردد،و شرافت بمیرد،
و روزگار، خود نیز پیر و کهن شود.
Arise Husain! arise    -
Chief of the Prophet’s    seed!
برخیز ای حسین! برخیز-
ای سَردودمان نسل پیامبر(ص) !
Fling broad thy banner to the skies!
And come with utmost speed!
پرچم خود را در پهنای آسمان به اهتزاز در آور!
و با نهایت سرعت (برای دفاع از دین خدا) بیا!
Or ere the throne of the All-Wise
Usurped be by foul Yazid!
قبل از آنکه مَسند جانشینی (خلافت) خداوند علیم بر هرچیز،
غصب گردد توسط یزید پلید!
He’s donned his armour bright,
His father’s sword girt on
(اینک) او (حسین ع) بر تن کرده زره درخشان را،
و شمشیر پدرش را بر کمر بسته؛
The sword of Ali, as the might
Of the Destroyer’s own
شمشیر علی(ع) را، بعنوان نیرو و توانایی،
از جانب خداوند قهّار و نابودکننده (کافِران و سرکشان) ؛
And he is off ere morning light
Across the desert wide and lone
و بالاخره او عازم پیکار است قبل از طلوع سپیده دم،
در وسط آن بیابان وسیع (کربلا)، یکه و تنها و بی کس!
Now, Kufa! keep thy word!
To the good cause be true!
اکنون، ای کوفه! به قول خود عمل کن!
در راه هدف و آرمان نیکو، باوفا و راستین باش!
Yazid has sent a giant horde
To march thy province through
یزید (لَعَنـَهُ اللهُ) سپاهی عظیم فرستاده است،
تا از میان قلمرو(پایتخت) تو(فاتحانه) رژه برود!
The hirelings of his father’s hoard
Who grace or mercy never knew-
مزدوران گرد آورده ی پدرش (معاویه لعین) ،
آنانکه هرگز نشناخته اند شرف و ترحّم را ؛
They bore his god-like head aloft
His mouth struck with their whips
آنها حمل کردند سر ملکوتی او را بر بالای(نیزه) !
آنها دهان مبارک امام(ع) را با شلاقهاى خود نواختند!
O mouth! that I have seen so oft-
A teem with angel equips!
ای‌ دهانی‌ که‌ من‌ اغلب و بارها آن را
مَهبــِط‌ فرود باران پی درپی گروههای ملائکه دیده ام! -
In baby-kisses, warm and soft
Pressed to the Prophet’s lips!
- و هنگام‌ طفولیت تو، آنرا بوقت بوسیدن کودک، گرم و نرم‌
و چسبیده به لب های مبارک‌ پیامبر(ص) دیده ‌ام‌!
O body! trampled, fouled, disdained
Which charmed the gazer’s eye!
اى بدنى که بطرز اهانت آمیز زیر پاى ستوران قرار گرفتى و لکه دار شدی!
این همان بدن پاکى است که بینندگان را مسحور و شیفته مى کرد!
The blood from out thy veins that drained
Was heaven’s electuary!-
خونى که از رگهاى مبارک تو چکید و جاری شد،
معجونى آسمانى بود! -
-
No horses’ hooves were ever stained
-
In so divine a dye!
- که تا آنوقت، سُم هیچ اسبانی (که بر بدنت تاختند)
با چنین رنگی الهى، رنگ نشده بود!
O barren plain of Karbala-
With herb, nor yet with sod!
اى دشت بی گیاه و بایر کربلا!
که در روى تو نه علفى است و نه چمنی!
Be clad eternally ; for aaahhh…
There, overwhelmed, down-trod-
براى ابد آهنگ اندوه و آه… بر تو پوشیده باد!
چون در مکان تو، بدن پاره پاره و لگد مال شده ی -
-
The holy son of Fatima
Gave up his soul to God
- پسر مقدّس فاطمه(س) (حسین ع)
جان به جان آفرین تسلیم نمود
!

قصیده ای انگلیسی در عزای امام حسین (ع) از جاستین ا . د. راسل / ترجمه سید احمد سجادی

 ==================


زنده باد آن داستان جاویدان / در حریم فضل و تقوا، هر زمان

آنچه داده، باقیات صالح است / ترک ذلّت، عزّت آورده است.

تا شرف هست و حقیقت هست و نام / روزگاران یاد تو دارد مدام

ای حسین! ای سیّد آل رسول / خیز ] و یک دعوت زما فرما قبول [

بیرق خود را بر افشان در سما / بهر دین حق، تو تعجیلی نما

پیش از آن که مسند حق، با یزید / غصب گردد با فساد آن پلید

هان! حسین است این زره کرده به بر /  بر میان بسته است شمشیر پدر

آن همان تیغ علی، قهر خداست / ضربه­های مهلکش بهر خداست

در سحر، عزم نبرد نینوا / کرده تنها، شاه دشت کربلا

اینک ای کوفه! به عهدت کن وفا / در مرام و راه حق، مردی نما!

تا کند ملک شما، خوار و پلید / کرده عازم لشکری عظمی یزید

از پدر بگرفته فوج سفلگان / ناکسانی بی­شرف، نامهربان

آن سر عبد خدا، بر نیزه رفت / بر لبانش چوب ظالمها نشست

ای لبان! من بر تو اغلب دیده ام / بارش خیل ملک، با دیده ام

با لبان نرم و گرم کودکی / بوسه بر لبهای پیغمبر زدی

ای تن پاک و لگد کوب دَدان / مایه­ی حیرت بُدی در ناظران

بود معجونی سماوی در رگت / خون ریزان از مبارک پیکرت

با چنان رنگی الهی، در نبر / هیچ اسبی سُمِّ خود رنگین نکرد

پهن دشته سوخته، ای کربلا / در تو نَه رُسته چمن، نَه یک گیا

تا ابد پوشی تو جامه­ی آه و درد / پیکر صد چاک آن آزاد مرد

پور پاک فاطمه، جان را سپرد / در زمین تو، خدا او را ببرد

 برگردان به شعر از کریم فیروزی ارنان

(با تشکر از ثریا محمد زاده)

 

 

 نظر دهید »

حضرت علی اکبر (ع)

12 آبان 1392 توسط ثریا

 


.: نفَس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد :. 


به نام عشق

« قتل الله قوماْ قتلوک » 

….. ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها میشود از دست کمان

خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود
بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود 


مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
مست میآمد و رخساره برافروخته بود

روح او از همه دل کنده ،
به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته
 

یاعلی گفت که بر پا بکُند محشر را
آمده باز هم از جا بِکَند خیبر را

بی خود از خود ، به خدا ؛ با دل و جان میآمد
زیر شمشیر غمش رقص کنان میآمد
 

آمد آمد به تماشا بکِشد دیدن را
معنی جمله در پوست نگنجیدن را

بی امان ؛ دور خدا ؛ مرد جوان میچرخید
زیرپایش همه
ء کُون و مکان میچرخید

بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از مِیسره از مِیمنه بیرون آمد  

 

      

 

آن طرف محو تماشای علی ؛ حضرت ماه
گفت:
لاحول و لاقوة الا بالله

مست از کام پدر ، زاده لیلا ، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون
 

مست از کام پدر ، زاده لیلا ، سرمست
پیرُهَن چاک و غزل خوان و صُراحی در دست


آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است
بیت در بیت ؛ خدا ، واژه به وجد آمده است

رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی

نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد

با همان حکم که
قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است

ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
دیدمت خرّم و خندان قدح باده به دست

آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا میگیری

زخمها با تو چه کردند؟ جوانتر شده ای
به خدا بیشتر از پیش پیمبر شده ای
  

 

      

 

پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد

غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا
آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا

گوش کن خواهرم از سمت حرم میآید
با فغانِ پسرم وا پسرم میآید

آنطرف گریهء آن چلچله را میشنوی؟
اینطرف قهقهه
ء حرمله را میشنوی؟


باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی اینبار
چرا دست به پهلو داری ؟!

کربلا کوچه ندارد، همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر
مادر من برگشته است؟!

مثل آیینه
ء در خاک مُکَدَّر شده ای
چشم من تار شده؟ یا تو مکرر شده ای؟!

من تو را در همه
ء کرب و بلا میبینم
هر کجا مینگرم جسم تو را میبینم

اِرباً اِربا شده چون برگ خزان میریزی
کاش میشد که تو با معجزه ای برخیزی

مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم
باید انگار تو را بِین عَبا بگذارم

باید انگار تو را بین عَبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با تو ضریحم، پسرم …..
  

«شعر از سید حمیدرضا برقعی»



 

 

 نظر دهید »

شعر انتظار

30 مهر 1392 توسط ثریا

یارب دلم تنگ یار نازنینم          

زهجر یار نازم، دل غمینم

چو لیلی دل ز من برده نگارم    

و من مجنون یار بهترینم

به صحرا و به دریا و به هر کو      

نشان گیرم ز یار نازنینم

چو یابم ذره ای از خاک پایش    

کشم سرمه به چشمان غمینم

ز بس بر خاک صحراها نوشتم      

که من مشتاق روی نازنینم

ز سر انگشت احساسم خون روان است

به خود گویم اگر میلش به من نیست

چرا برده دل از من، نازنینم    

از ان ترسم بمیرم تا بیاید

ز پا افتاده ی آن نازنینم          

کند گر گوشه چشمی نگارم

دهم جانم به غمش، نازنینم      

بیا کوثر دلش خون شد ز هجران

بیا در دل، برم ای نازنینم

“شعر از خانم عباسی تخلص کوثر”

 1 نظر

همه ماه است محرم همه جا کرب وبلاست

08 آذر 1391 توسط ثریا

عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
 نهضتت مایه ی الهام جهان است هنوز
  بهر ویرانی و نابودی بنیان ستم
  خون جوشان تو چون سیل دمان است هنوز
در فداکاری مردانه ات  ای رهبر عشق
 چشم ایام به حسرت ، نگران است هنوز
 کربلای تو پیام آور خون است و خروش
 مکتبت راهنمای دگران است هنوز
 تا قیامت زقیام تو قیامت برپاست
 از قیام تو پیام تو عیان است هنوز
 همه ماه است محرم ،همه جا کرب و بلاست
 در جهان موج جهاد تو روان است هنوز
باغ خشکیده دین را تو زخون دادی آب
 نه عجب گر که شکوفا و جوان است هنوز
تربت پاک تو کآزادگی آموزد وعشق
سرمه ی دیده ی صاحب نظران است هنوز
شاعر : حجة الاسلام بهجتی  
کتاب : محرم نغمه لری

 نظر دهید »

خوشا جانی که جانانش حسین است

08 آذر 1391 توسط ثریا

خوشا جانی که جانانش حسین است
خوشا دردی که درمانش حسین است
به نامش دفتر عشق است و مفتوح
 خوشا آن دفتر که عنوانش حسین است
 نبی را جان شیرین جز علی نیست  
  ولی آرامش جانش حسین است
بگو اهریمنان کربلا را
 که این صحرا سلیمانش حسین است
شمیم ولایت/صفحه 152
 کتاب : بوستان نوحه
 گرد آورنده :غلامعلی امینی شهرستانی

 1 نظر

فیض وصال

17 آبان 1391 توسط ثریا

 اگرچه فیض وصلت را بجویم
 نمیدانم تو را دیدم چه گویم
جفا کردم وفا بسیار کردی
خطا کردم تو دادی آبرویم
الهی هر کجا منزل نمودی
 نگاه لطف تو باشد به سویم
 بیا تا سر به دامانت گذارم
چکد اشک زلال تو به رویم 
 شود آیا بیایی خانه ی ما
که عمری زنده با این آرزویم
اگر چه از ره ورسم تو دورم
 بود نام تو ذکر و گفت و گویم
 الهی قابض روحم تو باشی
 کشی با بوسه ای جان از گلویم
 کنون باید بخوانی ذکر تلقین
که بینم مرگ  را در رو به رویم
 شوم من لایق دیدار زهرا
اگر مولا دهی خود شست وشویم
منبع :کتاب “120پرسش و پاسخ در محضر امام زمان”

 نظر دهید »

من درت کوبیده ام با صد امید

02 آبان 1391 توسط ثریا

رد نکردی ساءلی را از درت

رو سیاهی  سائلم من ای امام

من خود اینجا و دلم در صحن تو

زائرم، بشکسته دل ، جانم امام

جان عباس اباالفضل و حسین

وانما مشکل زکارم یا امام

چشم امّید من وخاک بقیع

این تهی، از جود تو ، یابد شرف

هر زمان مشکل شده کار دلم

رمز قفلش شد توسل بر امام

یک گره هم بسته ام خود ، بر درت

وانما خود این گره را ای امام

هر که قفل بی کلیدش بوده است

واشده قفلش ز نامت ای امام

من به چشمم اشک و آهم در دل است

دل شکسته سائلم من ای امام

من درت کوبیده ام با صد امید

وانما در را به رویم ای امام

استاد عباسی

تخلص : کوثر

 5 نظر

امرحق راتاقیامت نقطه تغییرنیست

02 آبان 1391 توسط ثریا


امرحق راتاقیامت نقطه تغییرنیست
پیروان راه شان راجز عمل تدبیر نیست
علم دین وعلم جان وعلم تن
 هست یکسر لیک مارا قدرت تفسیرنیست   
گربه اوج آسمانها پرکشی از روی خام
لنگ پاهستی توراچون قوه تسخیرنیست
سالکان رفتنددیدند آنچه مابشنیده ایم
  عقل سرگردان وحیران آخرش تصویرنیست
عاشقان راسرعالم سهل باشدوین طریق
پایبندعقل نیست آنراکه درزنجیرنیست

منبع :دیوان دشتی

گردآورنده سانازجهانبانی

 نظر دهید »

در شهادت امام محمد باقر (ع)

02 آبان 1391 توسط ثریا

ایچیب شهد شهادت باقر الله

الوب شمع وجودی خاموش الله

توتوبدی گُیلری ماتم بولوتی

بشیمجی گون باتیب بو گونده ، الله

آچان علمی سرای سینه لرده

بولن هر علمی باقر گدّی الله

بقیع توپراغی اُلدی چُخ مبارک

آلیب آغوشینه باقیری ، الله

اُلان پیغمبره سان نام و شکلی

یتیب پیغمبره بو گونده ، الله

قالیب قبری بقیعده غربتینن

حرمسیز قبرینه قربان بیز ، الله

چیخیر آی سان اوزه غربت بقیعده

نه شمعی یاندیران، نه سایه ، الله

آلیب باغرینا زهرا از بالاسین

الوب زهریله مسموم ، باقر آغلا

استاد عباسی

تخلص : کوثر

 1 نظر

در انتظار موعود

22 مهر 1391 توسط ثریا

چه بی صبرانه می گیرد سراغت

دلم از کوچه های سبز یادت

تو رفتی با تو شادیهای من رفت

دلم می سوزد از درد فراقت

نفهمیدم چه شد این غم چرا شد

نمودم حک به روی دل نگاهت

ز لبخند تو نقشی بر دلم ماند

زدم آتش به جان درد فراقت

نگارا از سفر بازا که بی تابم

ز وصلت بر دلم جانی دگر یابم

بگو تا کی غم و هجران و مستی

به خنده لب ز هجرانت ببستی

به دنیا جز تو من عشقی ندارم

هر آنچه خواهی آن می خواهم ای جان

مکن محرومم از دیدار خود جان

تن و جان و فدایت زندگانیم

تو ای مولا و عشق زندگانیم

استاد عباسی

تخلص کوثر

 نظر دهید »

انتظار موعود

18 مهر 1391 توسط ثریا

 

دل در کمند عشقت دیوان شد نگارم

 

یادتو شمع و جانم پروانه شد نگارم

 

جان سوختم ز عشقت ای یار نازنینم

 

بازا که بی تو عمری سرگشته و غمینم

 

من انتظار وصلت عمری ز دل کشیدم

 

سر شد تمام عمرم اما تورا ندیدم

 

گر وعده ام دهی تو بر وصل خود نگارم

 

از شوق دیدن تو جان بر خدا سپارم

 

سوزانده برق هجرت هم جان وهم دل من

 

چون لاله  سیه شد هم سینه  و گل من

 

ای تو بهانه من بهر نفس کشیدن

 

بی تو تمام کارم گشته قفس کشیدن

 

بازا ، شکن قفس را، جانم رهان از این غم

 

آزاد کن دلم را ای یار نازنینم

استاد عباسی

تخلص کوثر

 

 5 نظر

انتظار موعود

16 مهر 1391 توسط ثریا

 

او صاحب دوران و امامی است که همگان انتظار قدومش را دارندٰ کسی است که اگر چیزی را نخواهد و نپذیرد مورد تقدیر الهی واقع نمی شودو جریان پیدا نمی کند.او حجت الهی بر همه افراد بشر است ، و از هفته اهل عالم در تمام خصلت های نیکو بهتر و برتر است.خورشید آسمان عظمت و چراغ روشنی بخش تاریکی هاست ،او برگزیده خداوند مهربان از میان آدمیان است او امام است و پدرانش امام بوده اند، مدار دائره همه صفات عالی و کمالات است. ای امین پروردگار ، وو ای خورشید هدایت ، ای پیشوای مخلوقات در ظهورت شتاب کن که مدّت غیبت تو طولانی شد و دین الهی از بین رفت و گمراهی چیره شد.

 

منبع: کتاب نفیس القطره، ص 726

 

 نظر دهید »

دوباره جمعه و چشمم پر از خون

16 مهر 1391 توسط ثریا

 

دوباره جمعه و چشمم  پر از خون

 

دوباره ندبه و چشمان مجنون

 

دوباره انتظار یوسف از مصر

 

دوای درد بی درمانم از مصر

 

دوباره آه و زاری ،ناله از من

 

رخ آلاله و صد ژاله از من

 

مرا ای کاش دردام عشقش

 

کند زندانی آن شه زاده مصر

 

تمنای وصال یارم از من

 

به راهش نرگس عاشق به خرمن

 

دوباره لیت شعری ورد لبها

 

من و اشک فراق او به شبها

 

دو دستم با تضرّع سوی بالا

 

طلب با اشک و ناله وصل مولا

 

استاد عباسی

 

تخلص: کوثر

 

 2 نظر

جاده بود وجنگ بود ومن

16 مهر 1391 توسط ثریا

جاده بود وجنگ بود ومن
آسمان سیاه
رنگ یک گناه
ناگهان در آن میان برادرم
گفت:«بوی خردل،آی بچه ها…»
یک نفس کشید وسینه اش،
هنوز
سرفه میکند.
آه…ای خدای من
خردل این میان،توی سینهی برادرم
چه میکند؟
ای کبوتر سفید
ای شکسته پر
نامهی مرا ببر
به آسمان بده…
به دست مردم جهان بده.

الهی با خاطری خسته،دل به تو بسته،دست از غیر تو شسته ودر انتظار رحمتت نشستهام.بدهی کریمی ،ندهی حکیمی،بخوانی شاکرم،برانی صابرم.
الهی احوالم چنان استکه میدانی واعمالم چنین است که میبینی.نه پای گریز دارم ونه زبان ستیز، الهی مشتی خاک را چه شایدو از او چه برآیدوبا او چه باید؟دستم بگیر یاارحم الراحمین.التماس دعا
  برگرفته از مجله روزهای زندگی
  فضه محمددخت

 1 نظر

جدایی

09 مهر 1391 توسط ثریا

نگاهم پر ز فریاد جدایی است

نوای سینهام درد جدایی است

ز سنگینتر ز هجران گر بخواهی

و بدتر از جدایی ها ، جداییست

سراغ از درد سنگینی گرفتم

دلم گفت اینچنین: آنهم جدایی است

ز چشم تر گرفتم علّت غم

 بگفتا علت آنهم جدایی است

زرنگ و روی زرد عااشقی هم

جوابم اینچنین داد از جدایی است

استاد حبیبه عباسی

تخلص کوثر

 5 نظر

یک سبد کوکب دنباله دار

02 اردیبهشت 1391 توسط ثریا

با دو دست دیده ام از آسمان انتظار

می ستانم کوکبی تازه نمایم سوی یار

یک سبد پر می کنم از کوکب دنباله دار

تا که آذین بر ببندم بر گذرگاه نگار

فرشی از یک کهکشان می گسترانم زیر پا

می کنم زینت به راهش ماه و خورشید سماء

بقچه تاریک شب را می دهم دست صبا

روشنایی می دهد دل هم به ارض و هم سماء

می نشینم بر در رنگین کمان ،در انتظار

تا زنم من ، بوسه بر خاک قدمهای نگار

خانم حبیبه عباسی

تخلص : کوثر

 3 نظر

یار هجده ساله علی (ع)

02 اردیبهشت 1391 توسط ثریا

خدایا امشب از غم بیقرارم

که رفت از پیش من دارو ندارم

گلم را ای خدا پهلو شکستند

به پشت در به رویش در ببستند

خدایا ! یاس من نیلی نبوده

چرا دشمن گلم نیلی نموده

میان کوچه ها زهرای حیدر

ز ضرب تازیانه گشته پرپر

گلم یا رب ! ز چه بالَش  شکسته

دل صافش ز دنیا گشته خسته

گلم واکن دو چشم آسمانی

شدی از زخم در تو ،قد کمانی

مرو بی من گلم ، تنها ترینم

مرا با خود ببر ، بی تو غمینم

گلم با من بگو درد دلت را

کشم من بر دلم داغ دلت را

مرو ای یار هجده ساله من

چگونه من کشم تنها ، غمت را

خانم حبیبه عباسی

تخلص : کوثر

 3 نظر

عجب صبری خدا دارد!!!...

09 اسفند 1390 توسط ثریا


عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان ٬جهان را باهمه زیبایی وزشتی به روی یکدگر ویرانه می کردم .

عجب صبری خدا دارد!

اگر من جای او بودم که می دیدم یکی عریان ولرزان ٬دیگری پوشیده از صد جامه رنگین زمین وآسمان را واژگون، مستانه می کردم .

عجب صبری خدا دارد!

ادامه »

 1 نظر

سهم شما فقط یک گناه +عکس

04 اسفند 1390 توسط ثریا

ادامه »

 1 نظر

بــرای آمــدنـت جـــمــعــه‌ای مـعـــیــن کـــن

04 اسفند 1390 توسط ثریا

 

در اضطراب چه شب‌ها که صبح شان گم شد
چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد

چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید
و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد!

چه قــدر شنبـه و یـک شنبـه و دوشنـبه رسید
ولی همـیشه و هـر هـفـتـه جـمـعـه ‌هـا گم شد

چه هفته‌ها که رسید و چه هفته‌ها که گذشت
شمـارشی کــه خلاصـه بـه چـنـد و چـنـدم شد

و هـفـتـه‌ای که فـقـط ریـشه در گذشتن داشت
بـرای شعـله کـشیـدن بـه خـویـش هـیـزم شد

نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هیـچ روز دگر
در انتــظار تـو قـلـبـی پـــر از تـلاطـــــم شد !؟

کـــدام جــمـعـه‌ مـــوعـــود می‌زنـی لـبـخـنـد
بـه این جـهـان کـه پـر از قـحطی تبسم شد؟

بــرای آمــدنـت جـــمــعــه‌ای مـعـــیــن کـــن
کـه هـفتـه‌ها همـه‌شـان خـالی از تـرنـم شد

پایگاه مرصاد

 1 نظر

آقا جان دلم برایت تنگ شده!!!!!!

02 اسفند 1390 توسط ثریا

خانه ات را حلقه بر در می زنم ………… گرد بام خانه ات پر می زنم

آن قدر در میزنم این خانه را …………… تا ببینم روی صاحب خانه را

تا به عشق خود اسیرم کرده ای …… از علائق جمله سیرم کرده ای

من به غیر تو ندارم هیچ کس ………… مهدی زهرا به فریادم برس

 

منبع:پایگاه اطلاع رسانی  حمیدرضا  فلاح تفتی

 1 نظر

شعری تقدیم به شهید احمدی‌روشن ؛

01 اسفند 1390 توسط ثریا

اگر که شوکت این باغ، به چشم تنگ تو خار است

به گوش خود بسپار، این فقط شروع بهار است

 

به تیغ و دشنه تن ما نکرده پشت به میدان

و نیز جای سر ما، نه شانه‌ که سرِ دار است

 

از آن گلی که شکستید هزار غنچه بروید

مباش در پی شاهد، فزون ز حد شمار است

 

به شهریاری شهر شرف رسیده هرآنکس

که مرگ در نظرش جز میان معرکه عار است

 

هلا سیوف برهنه، شما و سینه‏ی چاکم

که بی‌قراری ایل از صدای پای سوار است

 

شکستن گل اگرچه نشانده غم به دل باغ

به جاده لاله نشاندن به پیشوازی یار است

منبع : ابنا

 نظر دهید »

سهم من از انتظار تو ...

04 بهمن 1390 توسط ثریا
می دانم که دلت را شکسته ام و می دانم که سهم من از

انتظار برای تو به خواندن دعای فرجت در قنوت نمازهایم

و زیارت جمکرانت خلاصه می شود .

ولی تو هنوز امید داری، امید به بازگشتم و توبه ام و من باز

هم مثل همیشه توبه شکنی می کنم و باز تو اشک می ریزی

و از خدا برایم استغفار می طلبی ؛ مثل اینکه تو به جای من

گناه کرده ای ، می دانم زمانی که پرونده ام مقابلت باز می شود

پرده ی اشک چشمانت را می پوشاند …

این جمعه هم گذشت و تو باز نیومدی …

” التماس دعا “

برگرفته از وبلاگ ” entezare_faraj.blogfa.com ”
 1 نظر

یک دقیقه با قرآن

02 بهمن 1390 توسط ثریا

کرویت زمین

سوره مبارکه معارج  : آیه شریفه 40


فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ

معنای آیه: سوگند به پروردگار مشرق ها و مغرب ها…….

پیام آیه: لازمه ی تعدد مشرق و مغرب که در آیه اشاره شده، کروی بودن زمین است، زیرا هر نقطه برای گروهی مشرق و برای گروهی دیگر مغرب می باشد. در قرن هجدهم میلادی نظریه کروی بودن زمین مطرح شد، اما قبل از آن زمین را مسطح یا مخروطی می پنداشتند .


آشنایی با سوره های قرآن

سوره : یس

معنی عنوان سوره : يكي از حروف مقطع و يكي از نامهاي پيامبر اسلام

علت نام گذاری :

آيه اول مي باشد كه با پيامبر (ص) سخن گفته است و با « يس» هم شروع شده كه هم از حروف مقطعه است و هم از القاب و نام هاي رسول خدا (ص) است


نام های دیگر سوره :

قلب قرآن - ريحانة القرآن - دافعه (دفع كننده بديها و زشتيها از زندگي انسان)- معمّمه ( تمام خير دنيا و آخرت در اين سوره جمع است).

محتوای سوره : رسالت پيامبر(ص) و قرآن مجيد و هدف نزول اين كتاب مقدّس.رسالت چند نفر از پيامبران الهي و چگونگي دعوت آنها به سوي توحيد و مبارزه پي گير و طاقت فرساي آنها با شرك كه نوعي دلداري به پيامبر اسلام(ص) نيز هست.از آيه 33 تا 44 آيات و نشانه هاي عظمت پروردگار در عالم هستي و بحث توحيد از جمله: رويش گياه در زمين مرده، روييدن باغها و میوه ها، زوجيت عمومي در مخلوقات، شب و روز و خورشيد و حركت كشتي ها در درياها.معاد و دلايل گوناگون آن و چگونگي حشر و سؤال و جواب و روز قيامت و بهشت و دوزخ.نكات تكان دهنده براي بيداري و هوشياري غافلان و بي خبران.صحنه هاي مختلفي از آفرينش، مرگ و زندگي، سرانجام مجرمين و متقّين.

اولین آیه سوره : یس

فضیلت تلاوت سوره : امام صادق(ع) فرمود: « هر كس كه سوره يس را در روز پيش از آنكه غروب شود بخواند در تمام طول روز محفوظ و پر روزي خواهد بود, هر كس آن را در شب پيش از خوابيدن بخواند خداوند هزار فرشته را براي او مأمور مي كند كه او را از هر شيطان رجيم و هر افتي حفظ كنند.»
منبع : مرصاد

 نظر دهید »

شعر به مناسبت وفات پیامبر (ص)

01 بهمن 1390 توسط ثریا
هنگامه رنج و غم و ماتم شده امشب
گریان، زغمى دیده عالم شده امشب
آهنگ سرشكم، كه رسد بر لب مژگان
با این دل سودا زده همدم شده امشب
پایان شب آخر ماه صفر است این
یا آنكه زنو ماه محرّم شده امشب
مهتاب، رخ خویش نهان كرد زماتم
چون رحلت پیغمبر خاتم شده امشب
از داغ جگر سوز نبى سیّد ابرار
نخل قد زهرا و على خم شده امشب
شد كار فلك، خون جگر خوردن از این غم
گردون، ز محن با رخ درهم شده امشب
سیماى جهان، غرقه خون دل «یاسر»
در سوگ رسول اللّه اعظم شده امشب
عشاق امام حسین (ع)
 نظر دهید »

سروده رهبرانقلاب برای امام زمان(عج)

25 دی 1390 توسط ثریا

 
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو
سپند وار زکف داده ام عنان بی تو

ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ
زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو

چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی
پراست سینه ام از اندوه گران بی تو

نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق
ســــر بهـــار ندارند بلبـــلان بی تو

لب از حکایت شبهای تار می بندم
اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو

چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان
نمی زندسخنم آتشی به جان بی تو

ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم
نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو

عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو

گزاره غم دل را مگر کنم چو امین
جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو
 
منبع: دار القرآن حانلان نور تبریز

 2 نظر

السلام علیک یا سید الشهدا

24 دی 1390 توسط ثریا

کاری از:  مریم حسینی 

 1 نظر

تقدیم به آقای خوبی ها...

23 دی 1390 توسط ثریا

از غم دوری تو دیوانه ام
در خیالم کنج یک میخانه ام
از عذاب سرنوشتم خسته ام
در سرای غربتی بنشسته ام
از قطار بندگی جا مانده ام
در سرایم با تو تنها مانده ام
درد و غم را بر دلم آکنده ام
در جمع دیوانه ها وا مانده ام
عشق و شادی را ز خود من رانده ام
داستان با تو بودن خوانده ام
هر چه عشقه در دلم سوزانده ام
بوته عشق تو را در قلب خود رویانده ام

سراینده: خدیجه کریمی زگلوجه (طلبه پایه اول)

 1 نظر

گم کرده ام ...

23 دی 1390 توسط ثریا

گم کرده ام پیدا نشد،جانم بسوخت پیدا نشد
بغض گلو گیرم شکست، فریاد من پیدا نشد
گریه تو دل بهونه شد ، اشکا همه روونه شد
یک باغ گل ویرونه شد ، اما گلم پیدا نشد
راز نهان آواره شد، خوبم ولی پیدا نشد
پرم شکست ،دلم شکست ،گم کرده ام پیدا نشد
درد جگر سوز آمد و درمان من پیدا نشد
من از نفس افتادم و روحم ولی پیدا نشد
خاطره هام مردن ولی ، رویای من پیدا نشد
شعرم لباس غم گرفت ،گم کرده ام پیدا نشد

سراینده: خدیجه کریمی زگلوجه (طلبه پایه اول)

 1 نظر

شعری از رهبر فرزانه انقلاب

17 دی 1390 توسط ثریا

سرخوش ز سبوی غم پنهانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش
چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم
لب باز نکردم به خروشی و فغانی
من محرم راز دل طوفانی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
  عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم
از شوق شکر خنده لبش جان نسپردم
شرمنده ی جانان ز گران جانی خویشم
بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
هر چند امین بسته ی دنیا نیم اما
دلبسته ی یاران خراسانی خویشم

سید علی خامنه ای

منبع: دارالقرآن حاملان تبریز 
 

 نظر دهید »

چرا در مفاتيح شروع دعاهاي ايام هفته با دعاي روز يکشنبه است ؟

16 دی 1390 توسط ثریا

بنا بر روايات، خدا خلقت را از روز يک شنبه شروع کرده ،خلقت شش روز طول کشيده ، در آخر روز جمعه به آخر رسيده ، روز شنبه خلقت قطع و تمام شده ( سبت که نام روز شنبه است، به معناي تمام شدن خلقت بوده ، معمولا چون بعد از تمام شدن کار به استراحت پرداخته مي شود، به معناي استراحت هم استعمال مي گردد).(1)
با توجه به اين روايات، عالمان روز يک شنبه را “روز شروع” خوانده ، کارهاي مهم از جمله تدريس شان را در آن روز شروع مي کنند .
شيخ عباس هم دعاهاي روزها را از روز يک شنبه شروع کرده است.
پي نوشت :
1.تفسير الميزان،ج12،ص368؛تفسير جلالين،ص731؛الدر المنثور،ج3،ص91.

منبع:پایگاه پرسمان قرآن

 4 نظر

وعده های خدا در قرآن

16 دی 1390 توسط ثریا


“وعد” در لغت به معنی عهد است[1] و در اصطلاح عبارتست از تعهّد كردن به انجام اَمری، خواه آن امر خیر باشد یا شرّ، و اختصاص پیدا كردن به یكى از آنها بواسطه قرینه، معیّّن مى‏شود.[2]
 
تفاوت وعده با عهد:
    عهد به وعده­ای گفته می­شود که مقرون به شرط باشد، و دربارۀ انجام آن، از لفظ وفاء کردن استفاده می­شود، امّا دربارۀ وعده از لفظ إنجاز استفاده می­گردد، و به  عمل نکردن به عهد، “نقض عهد” گفته می­شود در حالی که به عمل نکردن به وعده “خُلف ­وعده” گفته می­شود.[3]

ادامه »

 نظر دهید »

اي خوشتر از جان، آخر کجايي؟

16 دی 1390 توسط ثریا

اي خوشتر از جان، آخر کجايي؟     کي روي خوبت با ما نمايي؟
 بي‌تو چنانم کز جان به جانم          هر سو دوانم، آخر کجايي؟
بيمار خود را مي‌پرس گه گه            پيوسته از ما مگزين جدايي 
جانا، چه باشد؟ گر در همه عمر      گرد دل ما يک دم برآيي  
تا کي ز غمزه دلها کني خون؟        چند از کرشمه جان را ربايي؟ 
چون مي‌بري دل، باري، نگه‌دار         بيچاره‌اي را چند آزمايي؟ 
دربند خويشم، بنگر سوي من          باشد که يابم از خود رهايي 
 
  شاعر : فخر الدین عراقی

 نظر دهید »

خلوص نیت

15 دی 1390 توسط ثریا

صدقه ای که انسان در راه خدا می دهد از نظر آن خلوص نیتش متفاوت است.  یک وقت کسی صدقه ای می دهد، از مال خودش چیزی به دیگران می دهد، در دل خودش هزار جور غرور هست، این من هستم که با مال خودم که از کد یمین و عرق جبین خودم به دست می آورم، دارم جان مردم را نجات می دهم، چنین و چنان می کنم. ولی یک فرد دیگر است که اساسا برای خودش کوچکترین ارزشی قائل نیست، خیلی در ته دلش ممنون است که خدا او را واسطه قرار داده است. حالتش حالت کسی است که یک نفر دیگر «صدقه را» به دست او داده می گوید: آقا این را تو بده. این دیگر برای خودش شخصیتی قائل نیست، فقط این امتنان را دارد که من وسیله قرار گرفتم. خدا را شکر می کند که وسیله چنین کاری قرار گرفته است.

ادامه »

 نظر دهید »

مثنوي آيت‌الله العظمی وحيد درباره عاشورا

14 دی 1390 توسط ثریا

روز عاشوراست يا صبح ازل؟
مشرق‌الانوار وجه لم يزل

مطلع‌الفجر شب قدر وجود
شد برون از پرده هر سرّي كه بود

دوش سر خيل رسالت بي رداست
چون عزاي خامس آل عباست

من چه گويم بارالها روز كيست
آن قدر گويم كه روز آن كسي است

كه خريدار متاع او خداست
خون او را خود خدايش خونبهاست

درج عصمت گوهرش را پروريد
حق در آن تن روح قدسي را دميد

ادامه »

 2 نظر

دست مرا هم تو بگیر ای خدا

13 دی 1390 توسط ثریا

 

گر تو بخواهی که چنین بینی ام

از نظر لطف تو من راضی ام

 

بنده ناچیـــــــز تو ام ای خدا

غیر توام هیچ بُود ما ســــــویٰ

 

من ز گدایی شده ام پادشـــــه

چون که تویی ثروت من ای خدا

 

ناف دلم یکسره ببریده ام

از همه عالم به جز از تو ،خدا

 

گرچه که بارم گنه و زشتی است

لیک منم عبد ذلیلت خدا

 

من دگر از دست خودم شاکی ام

دست مرا هم تو بگیر ای خدا

حبیبه عباسی

تخلص : کوثر

 2 نظر

اگـــــــــــــــــــــه جواب دادیــــــــن ؟؟؟

11 دی 1390 توسط ثریا

1- از بچه‌هاي کودکستان سوال هوش زير پرسيده شد:«اتوبوس شکل زير به کدام طرف حرکت مي‌کند؟
به دقت به شکل نگاه کنيد.«چپ» يا «راست»  و چرا؟؟؟

 

 

 

2 - تو بگو ششمي چي ميشه؟!

شما بايد با كشف ارتباط منطقي بين اين شكل ها، شكل ششم را حدس بزنيد….
در تصوير زير پنج شكل براي شما مشخص شده و شما بايد با كشف ارتباط منطقي بين اين شكل ها، شكل ششم را حدس بزنيد

جواب ها در پست های بعدی ارسال خواهد شد

 1 نظر

خطاي شگفت انگيز چشم را ببينيد!

11 دی 1390 توسط ثریا


1 – در صورتي که حرکت نقطه متحرک را تعقيب کنيد تنهايک رنگ را مي بينيد، صورتي.

2- حالا لحظاتي به علامت + که در وسط قراردارد خيره شويد. نقطه متحرک را پس از لحظاتي به رنگ سبز خواهيد ديد.

3- حالا زمان بيشتري را بر روي علامت + تمرکز کنيد، پس از لحظاتي نقاط صورتي آهسته آهسته ناپديد خواهند شد.

عجيب اينجاست که هيچ نقطه سبزي در اين عکس در کار نيست و در واقع نقاط صورتي نيز ناپديد نمي شوند

 

 1 نظر

عمریست که در تاب و تب وصلم من

09 دی 1390 توسط ثریا

دیشب به خیال خود تورا می دیدم

یک شاخه گل ازباغ رخت می چیدم

اینگونه شنیدم که خالی داری

برگوشه لب خال سیاهی داری

من شاخه گل زیارتت را چیدم

اما عرق شرم به رویم دیدم

عمریست که در تاب و تب وصلم من

از باده وصل تو دلا مستم من

در خواب و خیالم پی تو می گردم

بر دور تومن  بینم اگر، می گردم

یک لحظه فقط قدم به چشمم بگذار

اینقدر مرا چشم به راهم نگذار

من خود به حجاب بینمان آگاهم

با اینهمه من تورا گدا در راهم…

حبیبه عباسی

تخلص کوثر

 

 نظر دهید »

توسل به حضرت ابا الفضل (ع)

27 آذر 1390 توسط ثریا

 

دلم تنگ است ، تنگ روی ماهت

صفای هر دو عالم ، یک نگاهت

مرا دل از برم بردی به نامی

بیا ای جان ودل هر دو فدایت

ز هر قوم و به هر رنگی که باشد

کند در مشکلات از دل صدایت

یل ام البنین و پور حیدر

شود آسان و حل مشکل زنامت

مرا دردی گرفته دامنم می سوزدم جان

شفایم ده ، که مضطرّم به راهت

تن و جانم دگر شد خسته از درد

برم هر روز و شب از سینه نامت

تو باشی و شوم نومید درمان

چو گیرد یک مسیحی جان ز نامت

گشا کربم ،شفایم ده ز این درد

الا ای کاشف الکرب از حسینم

طبیبان را طبیبی ای اباالفضل

شفایم ده ،یقین دارم به کارت…

حبیبه عباسی

تخلص : کوثر

 3 نظر

حکمت عدد چهل

27 آذر 1390 توسط ثریا

حکمت عدد چهل از زبان بزرگان

مرحوم علامه بحر العلوم :

مدت تکمیل جسمیت در این سن است ، همچنین مرنبه ی سعادت یا شقاوت و از

این جهت در حدیث روایت شده : روی هرکه در چهل سالگی سفید نشد شیطان

مسحِ وجه او میکند و میگوید: نام تو در صحیفه ی جُند من ثبت شد و همچنین در

حدیثی : از چهار جهت خانه ی هرکس تا چهل خانه همسایه اند . چون این عدد تمام

شد گویا از عالم هم جدا گشتند.

آیت الله گرگانی و ایت الله ملکوتی : این دو بزرگوار در جواب سوال (حکمت عدد

چهل ) فرمودند: چون یکی از از اعداد کاملی است و خداوند به فضل خود بعضی از

اعمال را در این عدد به مرحله کمال می رساند

آیت الله سبحانی : اربعین دارای یک اثری است . مثلاً بچه ای که در رحم مادر است

از یک اربعین به اربعین دیگر کاملتر میشود.

سوال شد آن اثر چیست : فرمودند : آن اثر همان اثر تکوینی است. مثلاً حضرت آدم

چهل سال گریه کرد

سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش

 1 نظر

ما و خدای مهربـــــــــــــــــــــــــــــــــــــان

26 آذر 1390 توسط ثریا
خدا: بنده ي من نماز شب بخوان و آن يازده رکعت است.
بنده: خدايا !خسته ام!نمي توانم.
خدا: بنده ي من، دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدايا !خسته ام برايم مشکل است نيمه شب بيدار شوم.
خدا: بنده ي من قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان
بنده: خدايا سه رکعت زياد است
خدا: بنده ي من فقط يک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدايا !امروز خيلي خسته ام!آيا راه ديگري ندارد؟
خدا: بنده ي من قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو يا الله
بنده: خدايا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم مي پرد!
خدا: بنده ي من همانجا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله
بنده: خدايا هوا سرد است!نمي توانم دستانم را از زير پتو در بياورم
خدا: بنده ي من در دلت بگو يا الله ما نماز شب برايت حساب مي کنيم

بنده اعتنايي نمي کند و مي خوابد

خدا:ملائکه ي من! ببينيد من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابيده است چيزي به اذان صبح نمانده، او را بيدار کنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بيدار کرديم ،اما باز خوابيد
خدا: ملائکه ي من در گوشش بگوييد پروردگارت منتظر توست
ملائکه: پروردگارا! باز هم بيدار نمي شود!
خدا: اذان صبح را مي گويند هنگام طلوع آفتاب است اي بنده ي من بيدار شو نماز صبحت قضا مي شود خورشيد از مشرق سر بر مي آورد
ملائکه:خداوندا نمي خواهي با او قهر کني؟
خدا: او جز من کسي را ندارد…شايد توبه کرد…
بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری.
 نظر دهید »

فوايد دنيوي و اخروي نماز شب

26 آذر 1390 توسط ثریا
1) باعث خشنودي خدا و دوستي ملائكه است .
2) باعث مباهات خداوند بر فرشتگان است .
3) باعث درخشش براي اهل آسمان همانند ستارگان است .
4) باعث روشني دل است .
5) باعث استجابت سريع دعا است .
6) باعث پزيرش توبه و پاك شدن از گناهان از جانب حضرت حق است .
7) باعث كفاره گناهان است .
8) باعث زيبايي صورت و شادابي چهره و نوراني شدن آن در طول روز است .
9) باعث سلامتي و تندرستي و رفع انواع بيماريهاي جسمي و روحي است .
10) باعث از بين رفتن غم و اندوه و تقويت نور چشم است .
11) باعث تمسك يافتن به اخلاق انبياء و اولياي خداوند است .
12) باعث انجام دادن سنّت پيامبران و صالحان است .
13) باعث تابش نور خدا به او مي‌شود .
14) باعث مهر و محبت و محبوب القلوب شدن بين مردم است .
15) باعث افزايش عمر است .
16) باعث جلب رزق و روزي فراوان و ادعاي قرض است .
17) باعث نوعي صدقه است .
18) باعث نوشته شدن چهار ثواب بزرگ براي خود است .
19) خداوند نه صف از ملائكه پشت سر نمازگزار قرار مي‌دهد .
20) كليد رفتن به بهشت و جواز عبور از پل صراط است .
21) زينت آخرت و نور مؤمن در آخرت است .
22) نماز شب همچون سايباني در روز قيامت است بر سرش .
23) نماز شب لباس بدن نمازگزار است در روز قيامت درحاليكه همه عريانند .
24) نماز شب در روز قيامت همچون نوري در برابرش است و چشم نمازگزار نماز شب در روز قيامت شادمان است .
25) نماز شب ميان شخص نمازگزار و آتش جهنم همچون حائلي فاصله مي‌گذارد .
26) ميزان اعمال خوب نمازگزار در روز قيامت سنگين است .
27) نماز شب همچون تاجي در روز قيامت است بر سرش .
28) چراغي است براي تاريكي قبر و برطرف كننده وحشت تاريكي قبر است .
29) نماز شب همچون مشعلي نوراني است در تاريكي قبر .
30) نماز شب، نمازگزار را از عذاب قبر ايمن مي‌كند و برات آزادي از آتش جهنم است .
 نظر دهید »

صلوات رمز محبت و وفادارى به پیامبر اکرم و خاندانش

26 آذر 1390 توسط ثریا

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى  مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

یکى از اذکار مهمى که انسان را به خدا نزدیک مى کند و در مسیر حق ثابت قدم نگاه مى دارد، صلوات بر پیامبر اکرم و آل اوست.

درود و صلوات بر پیامبر صلى الله علیه و آله موجب علوّ درجات و ثواب براى فرستندگان آن خواهد بود و دیگر این  که فرستادن صلوات سبب مى شود نام و یاد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله براى همیشه زنده و جاوید بماند. به همین دلیل آفریدگار عالم هستى و تمام فرشتگانى که تدبیر این جهان به فرمان حضرت حق بر عهده آنها گذارده شده است، بر او درود مى فرستند. اکنون که چنین است تمام انسان‌ها باید با این پیام جهان هستى هماهنگ شوند و بر او درود بفرستند:

«اِنَّ اللهَ وَ ملائکَتَهُ یُصَلُّونَ على النّبىَّ یا ایّها الّذین آمنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلَّمُوا تسلیماً» (1)؛ خدا و فرشتگان بر پیامبر درود مى فرستند؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم (فرمان او) باشید.»

درباره کیفیت صلوات بر پیامبر صلى الله علیه و آله، در روایات بى شمارى که از طرق اهل سنت و اهل بیت  علیهم‌السلام رسیده، صریحاً آمده است که «آل محمد» را به هنگام صلوات بر «محمد» باید افزود در غیر این صورت صلوات، ابتر و ناتمام خواهد بود. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: بر من درود ناقص نفرستید. گفتند: اى رسول خدا! درود ناقص چیست؟ حضرت فرمودند: این که بگویید: اللّهُمَّ صَلّ على محمّدٍ.

بلکه بگویید: اللّهُمَّ صَلّ على محمّدٍ وَ آلِ محمّدٍ.

ادامه »

 نظر دهید »

لبخند بزن تا بگم چـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا !!!

26 آذر 1390 توسط ثریا

لبخند یک کشش و جذبه فوری ایجاد میکند که دوست داریم نسبت به آنها شناخت پیدا کنیم.


لبخند حال و هوایتان را تغییر می دهد. دفعه بعدی که احساس بی حوصلگی و ناراحتی کردید، لبخند بزنید. لبخند به بدن حقه می زند.
لبخند زدن استرس را از بین می برد. وقتی استرس دارید، لبخند بزنید.
با اینکار استرستان کمتر می شود و می توانید برای بهبود اوضاع وارد عمل شوید.
لبخند زدن سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند. به این دلیل عملکرد ایمنی بدن
تقویت می شود که شما احساس آرامش بیشتری دارید
با لبخند زدن حتی از ابتلا به آنفولانزا و سرماخوردگی جلوگیری کنید
لبخند زدن اندورفین، سروتونین و مسکن های طبیعی بدن را آزاد می کند.
تحقیقات نشان داده است که لبخند زدن با تولید این سه ماده در بدن باعث
بهبود روحیه می شود. می توان گفت لبخند زدن یک داروی مسکن طبیعی است.
لبخند زدن باعث می شود موفق به نظر برسید. به نظر می رسد افرادی که
لبخند می زنند اعتماد به نفس بالاتری دارند و در کارشان بیشتر پیشرفت می کنند

وقتی لبخند می زنیم بدن ما به بقیه بدن پیغام می فرستد که “زندگی خوب پیش می رود".
پس با لبخند زدن از افسردگی، استرس و نگرانی دور بمانید.

 نظر دهید »

چه خوبه که به موقع بخندیم !!!

25 آذر 1390 توسط ثریا

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب.
نخند!

به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.
نخند!

به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.
نخند!

به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.
نخند!

به دستان پدرت،

به جاروکردن مادرت،

به همسایه ای که هر صبح نان سنگک می گیرد،

به راننده ی چاق اتوبوس،

به رفتگری که در گرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،

به راننده ی آژانسی که چرت می زند،

به پلیسی که سرچهارراه با کلاه صورتش را باد می زند،

به مجری نیمه شب رادیو،

ادامه »

 1 نظر

قافله عشق

14 آذر 1390 توسط ثریا

این قافله، قافله عشق است و ما را نیز به سوی خویش فرا می‌خواند، ای دل مپندار که تنها عاشوراییان در آزمون بلا بودند صحرای بلا همیشه هست به وسعتی که شاید تو نتوانی احساسش کنی.

به هر سو که می‌نگرم خیمه‌گاه حسین(ع) برپا است، قدم در این خیمه‌ها که می‌گذارم، معرفت فریاد می‌کند فقط کافی است چشمان دل را باز کنم و این دریای عرفانی را با جان و دل پذیرا باشم، آنگاه خواهم فهمید صحرای بلا کجا بوده و از چه رو به این نام ملقب گشته است.
صدای فرات می‌آید، این صدا سوز دارد و خروشش دل را از جا می‌کند با صدای شش ماهه حسین(ع) در هم می‌پیچد و روضه‌ای می‌شود که بر اندامت رعشه می‌افکند.
آرام باش! دقیق‌تر شو، ببین منظومه‌ای غریب و در میان آن سیاره‌ای غریب تر می‌بینی در اطرافش شیطان هلهله می کند و نمایندگانش را با نگاه‌هایی دروغین برای برپایی هنگامه‌ای راهی میدان کرده است. 
چه پلید آدمیانی هستند یزید، شمر، ابن زیاد، خولی و حرمله که سپید برگ تاریخ را آلوده کردند و داغ ننگی شدند بر جبین انسانیت.
چه واژه‌ شگفتی است حسین، که عالم هنوز مبهوت آن مانده است و از پرتو این نام خون‌آلود شور و حماسه می‌بارد.
اندوهگین‌ترین پیام که همواره خود را در میان واژه‌ها جای می‌دهد “هیهات من الذله” شکوه در این واژه موج می‌زند اما از دل آهی بر می‌آید که زخم‌های کهنه را می‌سوزاند و عمیق‌ترشان می‌کند.
اندکی شنوا‌تر شویم به یاد می‌آوریم صدای لب تشنه‌ای را که بر نی قرآن می‌خواند و ضجه‌های کودکانی را که تازیانه خورده نام حسین را با هزاران حسرت فریاد می‌کردند و با زبان بی زبانی او را می‌طلبیدند.
کربلا فراخوان عاشقی بود که توسط حسین(ع) داده شد و همه آنهایی که درس ایثار و فداکاری را از اباعبدالله تعلیم دیده بودند، آمدند و با نیت ماندن تا آخرین شهید یک به یک پرواز را تجربه کردند.

ادامه »

 نظر دهید »

شعر ترکی از استاد شهریار پیرامون شهادت امام حسین (ع)

07 آذر 1390 توسط ثریا

يا رب منه بو لحظه دى بير عمر ايله يارى

عشقونده سنون جان ويرورم هر ندن عارى

قان قان دي ین او خلار، يا غیرى ائیله، هوادن

اوز دوند روب او خلار منه ، منده سنه سارى

قربانوى سالما نظر مر حمتوندن

جان اوسته وارام نعمتوون شكر گذارى

گرجام بلاده ،  گینه وار، باده ، خدايا

گوندر منِ عطشانه ، خمار، قويما خمارى

دنيا سو اولا ، من سوسوزى ،  سالماز عطشدن

قور تارسا عطشدن منى ،  وصلوندى قوتارى

وئرديم سنون عشقونده ، منه ، گلدى گمانیم

بير باشى قالان ، عاشقوون دار و ندارى

بو باشدا ، سنو نكيدى كه منديدى امانت

ردّ ايلورم ايندى سنه آنجاق ،اونی بارى

دشمن ديدى قول بيعته قوى من ديديم اولماز

عشقم ديدى قان قان چا غيرسان ديديم آرى

تهديد ائلي ینلر منى مرگه نه بو لورلر

مرد آلنینى قانيله يووار، اولساغبارى

زهرا چراغى مين بيله طوفانيله سونمز

حشره كيمى وار مشعلمون نورى ، شرارى

من ايستیورم عـزّتینى دوشمنيمونده

نينيم گوروسن دشمنیمون يوخدى چیخارى

آخر نفسیمدور، گول آچوب گلشنِ جسمیم

قان ا يچره غميم يوخ اوزه رم اول  سنه سارى

روحيم قوشى چوخدانديكه قالمیشدى قفسده

بيراوخ تو خونوپ قلمبيمه سیندیردى حصارى

اوخ قلبیمى داغون ايليوپ توكدى داغتدى

ویردى جالادى ، قانى يره ، قيردى دامارى

زهرا باغنون غنچه لرى گوللرى سولدى

تك بير گونون عرضينده خزان اولدى بهارى

 نظر دهید »

بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

اللّهم اَرِنی الطَّلعَةَ الرَّشیدة

ساعت



ساعت فلش

خبـــــــــــــــــــــــــــــر

calender

موضوعات

  • همه
  • اخبار
    • اخبار مدرسه
  • مناسبت های ماه
  • داستان کوتاه
    • آموزنده
    • انگلیسی
    • جالب
  • سخنان و احادیث امامان
    • امام علی (ع)
    • پیامبر اکرم (ص)
  • شعر
    • انتظار موعود
      • سایر
  • نوحه و مداحی
    • حاج محمود کریمی
    • فرهمند
  • دلنوشته ها
  • شهدا

اوقات شرعی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

آمارسایت

آمار سایت

قالب وبلاگ

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
Alatash.com , پخش زنده از حرمین شریفین!
تماس با ما

کد تماس با ما


دریافت کدهای جاوا برای وبلاگ شما

قرآن

قرآن آنلاین
http://s1.picofile.com/shiat/giv.gif
>
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس