حسین (ع) ، ملاك ارزیابی اعمال
عشق به حضرت سیدالشهداء علیه السلام زمانی كامل و منسجم است كه با رویكردی عالمانه نسبت به مقام و منزلت او و اهداف انقلاب سرخ و دین سبزش همراه باشد. پس باید او را شناخت تا عشق به او نیز حاصل آید.
اما به راستی می توان حسین (ع) را شناخت و فهمید كه او كه بود، چه بود و چه كرد؟ چه كسی می تواند با جرات ادعای معرفت او را بنماید. تنها راهی كه در این راستا متصور و معقول است بهره گیری از نور روایات است كه انسان هرگاه با نظر دقیق و علمی به فهم روایات نائل شود و به درك فقه الروایة برسد، آن گاه در حد فهم و ادراك خود می تواند اشراق شمس وجود آن حضرت را بر دل خود سرازیر ببیند. راستی مگر می توان حسین (ع) و بلكه ائمه هدی را از غیر طریق خدا و رسول و اهل بیت او شناخت؟ هرگز كه چنین امری از دایره تفكر هر متفكری بیرون است. اكنون به روایاتی چند از معصومین (ع) در فضیلت این معصوم مظلوم اشاره می رود:
۲۰معجزه عسل و دارچین
١ . درمان بیماری قلبی :
مخلوطی از عسل و پودر دارچین را تهیه کنید و به جای مربا روی نان قرار دهید و به طور منظم در وعده صبحانه صرف کنید.این روش در کاهش کلسترول،جلوگیری از بروز حمله قلبی، تنفس راحت و تقویت ضربان قلب موثر است.بیماران مبتلا به حمله قلبی نیز با مصرف روزانه این مخلوط از حمله قلبی بعدی درامان خواهند بود.بررسی روی سالمندان در آمریکا و کانادا نشان داده است،با بالا رفتن سن شاهرگ های حیاتی و سیاهرگ ها خاصیت انعطاف پذیری خود را از دست می دهد.عسل و دارچین به شاهرگ ها و سیاهرگ ها قدرتی تازه میبخشد.
٢ . از بین بردن اثر خارش نیش های حشرات :
مخلوطی از یک سهم عسل، ٢ سهم آب ولرم و یک قاشق چای خوری پودر دارچین را روی قسمتی از بدن که احساس خارش می کنید،قرار دهید خارش و درد در عرض یک یا ٢ دقیقه فروکش خواهد کرد.
زندگی شگفت انگیز پروانه ها
وقتی در فضای آزاد ، مثل باغ ها ، گلزارها ، کنارجوی های آب قدم می زنید ، بسیاری از مناظر زیبا ، توجه شما را به خود جلب می کند که یکی از آن ها پرواز پروانه هاست . آیا تا کنون چقدر به این موجودات زیبا اندیشیده اید ؟ از زندگی آن ها چه می دانید ؟ در این قسمت قصد داریم از کوچ پروانه ها و خوراک این موجودات به عنوان دو شگفتی برایتان بگوییم تا بدانیم در زندگی این موجود کوچک ، لطیف و زیبا چه رازهایی نهفته است همه با کوچ پرندگان آشنایی داریم و می دانیم که « کوچ فصلی پرندگان » عبارت از این است که در برخی از فصل های معین ، پرندگانی هستند که از مسیرهای مشخص به نقاط معینی سفر می کنند . اکنون جالب است بدانید که برخی از پروانه ها نیز از این گونه سفرهای فصلی دارند . نوعی از پروازهای کوچکتر که به نام بانوی زیبا خوانده می شود ، در هر بهار از مکزیک به آمریکا کوچ می کنند . طی چنین مسافت های طولانی توسط این موجودات کوچک و ظریف ، یک شگفتی به حساب می آید که قابل تأمل است.
ايا ميدانيد ريشه اصطلاح الهی ۱۲۰سال زنده باشی
آیا می دانستید که گاهی به هم میرسیم و میگوییم ١٢٠ سال زنده باشی یعنی چه و از کجا آمده؟ برای چه نمیگوییم ١۵٠ یا ١٠٠ سال یا …
در ایران قدیم، سال کبیسه را به این صورت محاسبه میکردند که به جای اینکه هر ۴ سال یک روز اضافه کنند و آن سال را سال کبیسه بنامند (حتما همه میدانند که تقویم فعلی که بنام تقویم جلالی نامیده میشود حاصل زحمات خیام و سایر دانشمندان قرن پنجم هجری است) هر ١٢٠ سال، یک ماه را جشن میگرفتند و کل ایران این جشن برپا بود.
برای اینکه بعضیها ممکن بود یک بار این جشن را ببینند و عمرشان جواب نمیداد تا این جشنها را دوباره ببینند (و بعضیها هم این جشن را نمیدیدند) به همین دلیل دیدن این جشن را به عنوان بزرگترین آرزو برای یکدیگر خواستار بودند و هر کسی برای طرف مقابل آرزو میکرد تا آنقدر زنده باشی که این جشن باشکوه را ببینی و این به صورت یک تعارف و سنتی بی نهایت زیبا درآمد که وقتی به هم می رسیدند بگویند ١٢٠ سال زنده باشی.
مجموعه اي از چـــراهاي جالب كه تا بحال بدنبال علت آن نبوده ايد
مجموعه اي از چـــراهاي جالب كه تا بحال بدنبال علت آن نبوده ايد
مانند:
1-چــرا موقع خندیدن گریه می کنیم؟
۲- چــرا پیاز اشک چشم ها را در می آورد؟
۳-چــرا مفصلهایتان صدا می دهد؟
۴-چــرا موهایتان سیخ می شود؟
۵-چــرا پلک چشمتان می زند؟
۶-چــرا همیشه دمای بدنتان سرد است؟
سادات! قدر خودتون رو بدونین
على بن عیسى وزیر گفت من به علویین نیکوئى و احسان مى نمودم و در مدینه سالانه براى هر یک از آنها مخارج زندگى و لباس به اندازه اى که کافى باشد مى دادم. همیشه از نزدیک ماه رمضان شروع به توزیع سهمیه مى کردم تا آخر ماه تمام مى شد. در میان علویین مردى بود از اولاد موسى بن جعفر (علیهماالسلام) که در هر سال مبلغ پنج هزار درهم به او مى دادم .
یک روز در زمستان از خیابانى گذر مى کردم همان مرد را دیدم مست افتاده. تمام سر و صورت و لباسهایش به گل آلوده شده و وضعى بسیار مسخره و در عین حال تأثرانگیز دارد. با خود گفتم چنین فاسقى را در سال پنج هزار درهم مى دهم و او در راه نافرمانى خدا مصرف مى کند، امسال دیگر به او نخواهم داد.
ماه مبارک رسید، آن مرد به در خانه من آمد و ایستاد. وقتى من آمدم سلام کرد و مطالبه مقررى خود را نمود. گفتم به تو نمى دهم چون آن را در راه گناه مصرف مى کنى، مگر فراموش کرده اى در زمستان میان آن خیابان مست افتاده بودى؟ به خانه خود برگرد و دیگر از من چیزى مخواه.
شعری از رهبر فرزانه انقلاب
سرخوش ز سبوی غم پنهانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش
چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم
لب باز نکردم به خروشی و فغانی
من محرم راز دل طوفانی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم
از شوق شکر خنده لبش جان نسپردم
شرمنده ی جانان ز گران جانی خویشم
بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
هر چند امین بسته ی دنیا نیم اما
دلبسته ی یاران خراسانی خویشم
سید علی خامنه ای
منبع: دارالقرآن حاملان تبریز
چرا در مفاتيح شروع دعاهاي ايام هفته با دعاي روز يکشنبه است ؟
بنا بر روايات، خدا خلقت را از روز يک شنبه شروع کرده ،خلقت شش روز طول کشيده ، در آخر روز جمعه به آخر رسيده ، روز شنبه خلقت قطع و تمام شده ( سبت که نام روز شنبه است، به معناي تمام شدن خلقت بوده ، معمولا چون بعد از تمام شدن کار به استراحت پرداخته مي شود، به معناي استراحت هم استعمال مي گردد).(1)
با توجه به اين روايات، عالمان روز يک شنبه را “روز شروع” خوانده ، کارهاي مهم از جمله تدريس شان را در آن روز شروع مي کنند .
شيخ عباس هم دعاهاي روزها را از روز يک شنبه شروع کرده است.
پي نوشت :
1.تفسير الميزان،ج12،ص368؛تفسير جلالين،ص731؛الدر المنثور،ج3،ص91.
منبع:پایگاه پرسمان قرآن
وعده های خدا در قرآن
“وعد” در لغت به معنی عهد است[1] و در اصطلاح عبارتست از تعهّد كردن به انجام اَمری، خواه آن امر خیر باشد یا شرّ، و اختصاص پیدا كردن به یكى از آنها بواسطه قرینه، معیّّن مىشود.[2]
تفاوت وعده با عهد:
عهد به وعدهای گفته میشود که مقرون به شرط باشد، و دربارۀ انجام آن، از لفظ وفاء کردن استفاده میشود، امّا دربارۀ وعده از لفظ إنجاز استفاده میگردد، و به عمل نکردن به عهد، “نقض عهد” گفته میشود در حالی که به عمل نکردن به وعده “خُلف وعده” گفته میشود.[3]
اي خوشتر از جان، آخر کجايي؟
اي خوشتر از جان، آخر کجايي؟ کي روي خوبت با ما نمايي؟
بيتو چنانم کز جان به جانم هر سو دوانم، آخر کجايي؟
بيمار خود را ميپرس گه گه پيوسته از ما مگزين جدايي
جانا، چه باشد؟ گر در همه عمر گرد دل ما يک دم برآيي
تا کي ز غمزه دلها کني خون؟ چند از کرشمه جان را ربايي؟
چون ميبري دل، باري، نگهدار بيچارهاي را چند آزمايي؟
دربند خويشم، بنگر سوي من باشد که يابم از خود رهايي
شاعر : فخر الدین عراقی