درد و درمان
<P align=center><FONT face="DecoType Naskh Swashes>”تو طبیانه بیا آمدنت، درد من است.
ای مسیحا دم تو، بوی تو درمان من است.
من نگویم که ببینم ز تو ابرو و لب و خال لبت.
پاکی چشم گنهکار من از غیر حرم شرط من است.
درد من از تو و درمان من از جانب توست.
یک نگاه از تو به من دارو و درمان من است.
یا حسین گفتم و از دیده و دل باریدم
به ابوالفضل وفادار، حسین درد من است.
تو دعا کن که شود درد من افزون تر از این
که همین اشک حسینی دل و درمان من است
شعر از استاد عباسی، تخلص کوثر
</FONT></P>
هر کس سحر ندارد از خود خبر ندارد
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
چون قدم در صحنه محشر گذارد فاطمه ////////////// جز شفاعت مقصد دیگر ندارد فاطمه
می تواند عالمی را وارهاند از جحیم////////////////// محسنش را گر شفیع خلق آرد فاطمه
اللهم عجِّل لولیک الفرج
ترک معصیت
خدایا من به خاطر تو نه به خاطر خودم نه به خاطر خودم ترک معصیت می کنم، چون خودت امر کردی، امر امر خودت است. خدایا منم از تو می خواهم که ضامن آبرویم باشی و لحظه ای به خودم وا مگذاری. لحظه ای دستانم را که به دستان پر مهر و عطوفتت گره زده ام جدا مکنی. لحظه ای مرا از خودت مرانی که در دریای گناهانم غرق خواهم شد. خدایا من به امید اینکه ضامنم هستی ضامن آبرویم می شوی سرپا شدم چون ستار العیوبی. خدایاخدایا خدایا لحظه ای به خودم وامگذار نگذار که امیدم به یاس تبدیل شود.
نوشته شده توسط : ابراهیم هادی
اللهم عجل لولیک الفرج
بسم رب المهدی عجل الله تعالی فرجه و شریف
آقاجان نمی دانم چند شب جمعه و چند جمعه است که دعای کمیل و ندبه میخوانیم. و هربار فریاد میزنیم آقا بیا بیا!! دریغ از اینکه یک بار از ته دل صدایت بزنیم آن هم فقط بخاطر خودت. آقا جان اما حرف من این است :
آقا جان بخاطر ما نه، ما که لایق دیدار رخ یار نیستیم، ما که لایق دعا کردن برای فرجت نیستیم، فراموش کردیم فرج شما همانا فرج ماست. آقا جان به خاطر ما نیا! بیا فقط بخاطر لحظهای که مادرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در برابر چشمان امام مظلومش، مولای مظلومش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) سیلی بر رخ مبارکش زدند بیا، آقا جان بیا بخاطر لحظه ای که تنها یادگار پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) از روی مولایش، امامش خجالت کشید یاری طلبد. بجای یا علی فریاد سر داد یا ابتاه، آقا جان بیا بخاطر مظلومیت علی (علیه السلام)، آقا جان بیا بخاطر علمدار جدت حسین (علیه السلام). آقا جان به خاطر ما نه! بیا بخاطر دو بازوی قلم شده عموی سقایت!! آقا جان بیا ولی بخاطر گریههای شبانه زهرای سه ساله خرابه شام! آقا جان بیا به خاطر نالههای بابا وای رقیّه سیلی خورده تشنه لب!! مولای ما، آقای ما بیا فقط بخاطر قد خمیده عمّه ات زینب (سلام الله علیها) .
آقا جان می دونم دلت شکسته ام، می دونم پا روی تمام خوبیهات گذاشتم. آقا جان ببخش اشتباه کردم، آقا جان بیا، ای منتقم کربلا به خاطر راس بریده حسین (علیه السلام) بیا!!
آقا جان می دونم همیشه پشت و پناهم بودهای، همیشه همه جا پناهم دادهای، نامه تو مایه آبرویم شده، مایه نجاتمی آقا، آقا می دونم تمام این خوبیهات فراموش کردم، نامردی کردم، ناجوانمرد شدم، دلت شکستم، کم نذاشتم آقا، آقا جان بیا به وقت مرگم بیا که نگن بی کسه، کس و کاری نداره، آقا جان بیا بخاطر رهبرمان آقای خامنه ای، آقا جان رهبرمون هم تنهاست. این روزا خیلیا دلش میشکنن آقاجان بیا بیا!! آقا جان بیا بخاطر دین اسلام بیا! بیا برای نابود کردن دشمنان دین اسلام
امّا دو کلمه به زبان خودم
آقا جان تز گل، بولورم کی من نالایق لایق دیدار دییرم، امّا آقا جان محتاجووم تزگل، آقا جان تز گل چون بیزلری هاردا تانییلار سیزین اُ گوزل آدیزینان تانیلار، دییلر بولارین صاحب زمانلاری مهدی فاطمه دی، دییلر منتقم سیلی زهرا صاحب زماندی، آقاجان تزگل دمیرم من نالایق خاطیر، آقا جان گَل، امّا تزگل اُ خرابه ی شامید دفن اُلانین خاطیرینه، آقا جان تز گَل اُ خیرداجا بالانین خاطیرینه که ظالیم قمچیدن سیلی ییب گول یوزونه، آقا جان تز گَل رقییه خاطیر کی باباسونون کسیک باشین آلیب قوجاقینه دینجلدی، آقا جان تز گل اُ لحظیه خاطیر کی زهرای سه ساله خرابه شامیده او سوسوزلوخدان ترک خورده لبلرونی قویوب بابانون چوب خیزران دین لبرینه اُپدی دینجلدی، آقاجان تزگل، قدمنریو قربان تزگل آقاحان، تزگل
((اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَهلِک عَدُوَّهُم مِنَ الجِنَّ وَ الإنسِ، مِنَ الأَوَّلینَ وَ الآخِرینَ ))
دعای آیت الله بهجت(ره) برای امام زمان(عج)
دعای آیت الله بهجت(ره) برای امام زمان(عج)
عارف وارسته حضرت آیة الله بهجت درباره امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: حضرت غائب (عج) دارای بالاترین علوم است؛ و اسم اعظم بیش از همه در نزد خود آن حضرت است. با این همه، به هر کس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: برای من دعا کنید.(1)
ایشان می فرمودند: آیا نباید در فکر باشیم و با تضرّع و زاری برای ظهور فرج مسلمانها و مصلح حقیقی: حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا کنیم؟!(2)
شرایط خواندن دعای فرج:
از مهمترین دعاها، دعای فرج امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است.(3) روایت دارد که در آخرالزّمان همه هلاک می شوند به جز کسی که برای فرج دعا می کند. گویا همین دعا برای فرج، یک امیدواری است و یک ارتباط روحی با صاحب دعا است. همین، مرتبه ای از فرج است.(4)
خواندن دعای فرج در نظر ایشان همراه با شرایطی به شرح زیر است:
1. توبه از گناهان
آیة الله بهجت می فرمودند: بهترین کار برای به هلاکت نیفتادن در آخرالزّمان، دعای فرج امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؛ البته دعایی که در همه اعمال ما اثر بگذارد. قطعاً اگر کسانی در دعا جدّی و راستگو باشند، مبصراتی (دیدنیهایی) خواهند داشت. باید دعا را با شرایط آن خواند و «توبه از گناهان» از جمله شرایط دعا است.
ایشان میفرمودند: ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
تا رابطه ما با ولیّ امر، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد.و قوّت رابطه ما با ولیّ امر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم در اصلاح نفس است.(5)
ترك معصیت، حاصل نمی شود به طوری كه ملكه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مكان و در میان مردم و در خلوت.(6)
اگر جلوی خود را در ارتكاب معاصی نگیریم، حالمان به انكار و تكذیب و استهزا به آیات الهی، و یا به جایی می رسد كه از رحمت خدا ناامید می شویم!
آیة الله بهجت پیرامون مقدّم دانستن تعجیل در فرج بر سایر حاجات خود می فرمودند: افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!
اگر به قطعیّات و یقینیّات دین عمل کنیم، در وقت خواب و به هنگام محاسبه پی می بریم که از کدام یک از کارهایی که کردهایم قطعاً حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما راضی است؛ و از چه کارهایمان قطعاً ناراضی است.(7)
2. خلوص و صدق نیّت در دعا
راه خلاص از گرفتاری ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ نه دعای همیشگی و لقلقه زبان…، بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه.(8)
3. توسل به امام همراه با تضرّع و زاری
آیة الله بهجت می فرمودند: ابتلائات شیعه امروز بسیار زیاد است. از ظلم و ستم و بلا و فشاری که بر سر اسلام و مسلمانان به خصوص اهل ایمان میآید، کارد به استخوان رسیده است. بیماریهای مختلف و حوادث زیاد شده است. باید در مشاهد مشرّفه و مواقف مهمّه برای رفع ابتلائات شیعه دعا کرد و تضرّع نمود. ما باید از همه بخواهیم که متوسل شوند و دعا کنند و تضرّع نمایند تا بلکه فرجی حاصل شود. دعای فرج اگر موجب فرج عمومی نشود برای دعا کننده موجب فرج خواهد بود. إنشاءالله چنانچه در بعضی از روایات آمده: «دعا کنید که در آن فرج شماست».
برخی از مردم به مرحوم آقای شیخ حسنعلی تهرانی متوسل میشدند و نتیجه میگرفتند؛ ولی متوجّه امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیستند. ما باید به بیش از این ها به امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) متوسل باشیم؛ تا نتیجه بگیریم. اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بشناسند و به آن پناه برند؛ امکان ندارد که از آن ناحیه مورد عنایت واقع نشوند.
ترك معصیت، حاصل نمی شود به طوری كه ملكه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مكان و در میان مردم و در خلوت. اگر جلوی خود را در ارتكاب معاصی نگیریم، حالمان به انكار و تكذیب و استهزا به آیات الهی، و یا به جایی می رسد كه از رحمت خدا ناامید می شویم!
4 . مقدّم دانستن تعجیل در فرج بر سایر حاجات خود
آیة الله بهجت پیرامون مقدّم دانستن تعجیل در فرج بر سایر حاجات خود می فرمودند: افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!(9)
هر کدام در فکر حوایج شخصی خود هستیم، و به فکر آن حضرت [امام زمان (علیه السلام)] - که نفعش به همه برمی گردد و از اهمّ ضروریّات است - نیستیم!(10)
و در نهایت در نظر آیه الله بهجت «مهم تر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و انکار نکردن حضرت تا ظهور او می باشد.» (11)
به افرادی که پیش از ظهور در دین و ایمان باقی می مانند و ثابت قدم هستند، عنایات و الطاف خاصی می شود.(12) لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشرّف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسّل به ائمه (علیهم السلام) بهتر از تشرّف باشد.(13)
در پایان آوردن این سوال از آیت الله بهجت خالی از لطف نیست که فردی به ایشان عرض کرد:
این حقیر مشتاق زیارت امام عصر حضرت حجّت بن الحسن العسکری(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشم، از حضرت عالی تقاضا دارم که مرا دعا کنید که به این سعادت نائل شوم! آیه الله بهجت در جواب فرمودند: زیاد صلوات، اهدای وجود مقدّسش نمایید، مقرون با دعای تعجیل فرجش؛ و زیاد به مسجد جمکران مشرّف شوید، با ادای نمازهایش.(14) الّلهمّ صلّی علی محمّد و ال محمّد و عجّل فرجهم.
پی نوشت ها:
1. در محضر بهجت، ج 2، ص 299.
2. همان، ص 38.
3. همان، ج 1، ص 363.
4. گوهرهای حکیمانه، ص 115.
5. فیضی از ورای سکوت، ص 65.
6. به سوی محبوب، ص 23.
7. در محضر بهجت، ج 2، ص 250.
8. همان، ص 347.
9. همان، ص 118.
10. همان، ص 27.
11. جرعه وصال، ص 25 و 26.
12. در محضر بهجت، ج 1، ص 102.
13. همان، ص 187.
14. به سوی محبوب، ص 59.
اصحاب قائم
اصحاب قائم
يکي از مسائل غير قابل انکار در پيروزي ها و حرکتهاي انقلابي حضور مردم در صحنه است. مردم با رهبري و هدايت پيشواي خود مي توانند به سر منزل مقصود برسند. همچنين تا زماني که اين حضور آگاهانه و قاطع و با اميد و توکّل به خدا باشد، رهبر انقلاب با خيالي آسوده گامهاي پيروزي را سريعتر بر مي دارد. در اين رهگذر قيام جهاني مهدي موعود (عج) که جهان را به تکاپو واخواهد داشت، مستثني از اين قاعده و قانون کلّي نيست.
البتّه در قيام قائم (عج) هر کسي لياقت اين را ندارد که در زمره ي اصحاب آن حضرت قرار گيرد.
در روايات به وفور نامي از يک گروه 313 نفري به ميان آمده است که اين افراد از نژاد «عجم» هستند و برخي از آنها بدون وعده ي قبلي در مکّه به حضور امام قائم (عج) شرفياب مي گردند. («اثباة الهداة»، ج 7، ص 92)
در قرآن کريم، اين کتاب انسان ساز و حرکت آفرين در رابطه با ياران نمونه ي حضرت مهدي (عج) يک آيه ي بسيار اميد بخش و سازنده وجود دارد. در سوره ي مائده آيه ي 54 خداوند به طور مستقيم، مؤمنان را در مورد خطاب قرار داده و مي فرمايد:
«اي مؤمنان هر کس از شما مرتّد شده و از اسلام بيرون رفت، خداوند در آينده جمعيّتي را مي آورد که داراي اين پنج امتياز هستند:
1- هم خداوند آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند.
2- در برابر مؤمنان خاضع و مهربانند.
3- در برابر مشرکان و دشمنان، سرسخت و نيرومندند.
4- به طور پي گيري در راه خدا جهاد و تلاش مي کنند.
5- در مسير انجام وظيفه از سرزنش هيچ سرزنش کننده اي نمي هراسند. اين فضل خدا است که به هر کس بخواهد (و شايسته ببيند) مي دهد، فضل و رحمت خدا وسيع است و او بر همه چيز آگاه است.»
در روايات براي اين آيه مصاديق مختلفي بيان شده، از جمله اينکه: اين آيه در مورد ياوران حضرت قائم (عج) است که با اين ويژگيها با تمام قدرت، در مقابل مرتّدين و کارشکنان مي ايستند، و براي بر قراري حکومت عدل امام منتظر (عج) و بر قراري عدالت در کلّ جهان تلاش مي کنند. («مجمع البيان»، ج 3، ص 208)
و در عبارتي امام صادق عليه السلام فرمود:
«صاحب اين امر (حضرت مهدي (عج)) در پرتو اين آيه (در حمايت چنين ياران آگاه و دلاور) محفوظ است («تفسير برهان»، ج 1، ص 497)».
همچنين در وصف اصحاب قائم (عج) به واژه هايي مانند اوتاد، عصائب، ابدال، اعاجم، رفقاء و نجباء بر مي خوريم، که با توجّه به معاني اين عناوين با ويژگيهاي اصحاب صاحب العصر (عج) نيز آشناتر مي شويم. («حضرت مهدي، فروغ…»، ص 207)
در اين کتاب، درباره هر کدام از عناوين، به ترتيب حروف الفباء، توضيح داده شده است.
رجوع شود به واژه: سيصد و سيزده نفر، ايرانيان و قائم (عج)
ظهور امام زمان (عج) نزدیک است اما مرگ؟؟؟؟
ظهور امام عصر(علیه السلام) نزدیک است و مرگ نزدیک تر …
امام زمان(علیه السلام) را می دانم که اگر هم بنا باشد بیاید، فردا صبح می آید. بله؟ دیگر امشب که نمی آید. مثلا می گوییم فردا صبح می آید. مثلا می گوییم جمعه می آید. اما مرگ را چه می دانیم. پس من باید آماده باشم. آمادگی برای مرگ خیلی بیشتر لازم است. سرمایه ای که انسان برای مرگ نیاز دارد، خیلی بیشتر است…
هت تعجیل در فرج:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم
«بسم الله الرحمن الرحیم»
آیت الله محمدعلی جاودان درخصوص نزدیک بودن ظهور امام عصر(ع) و توجه به نزدیک تر بودن مرگ در یکی از جلسات سخنرانی خود ایراد فرمودند:
“می خواهم یک مطلب مهم را عرض کنم. ظهور امام زمان(ع) خیلی نزدیک است. ممکن است تا 50 سال دیگر ایشان ظهور کند. انشاءالله. شاید هم تا 5 سال دیگر. ما نمی دانیم. عقل ما نمی رسد. ما اطلاع نداریم. یک وقت ما یک دوستانی داشتیم که خیلی جدی می گفتند امسال امام زمان(ع) می آید. خیلی جدی بودند ها. به صورت یک جریان شده بودند. حدود سال 70 بود. من می گفتم خب مرگ نزدیک تر است. الان ممکن است، من همین جا که نشسته ام، همین جا بمیرم. خیلی امکانش نزدیک تر است.
چون امام زمان(ع) را می دانم که اگر هم بنا باشد بیاید، فردا صبح می آید. بله؟ دیگر امشب که نمی آید. مثلا می گوییم فردا صبح می آید. مثلا می گوییم جمعه می آید. اما مرگ را چه می دانیم. پس من باید آماده باشم. آمادگی برای مرگ خیلی بیشتر لازم است. سرمایه ای که انسان برای مرگ نیاز دارد، خیلی بیشتر است.
امام زمان(ع) که بیاید، من که با ایشان جنگ ندارم. من ایشان را قبول دارم و حکومتش را هم قبول دارم. پس برای من مشکلی به وجود نمی آید. البته خب مشکلات جهانی هست. قبل از ظهور ایشان یک جنگ جهانی خواهد شد که انشاء الله نمی شود. عرض کنم دو سوم مردم از بین می روند که انشاء الله نمی شود.ایشان در چنین شرایطی می آیند.
اما آمادگی من برای مرگ چگونه باید باشد؟
در روایات، در فرمایشات امیرالمومنین(ع) می فرمایند که آماده مرگ بودن این است که :
یک: واجبات را عمل کند،
دو: از همه محرمات پرهیز کند. این دو مورد ساده و راحت است،
سه: وَالإشتِمالُ عَلی المَکارم. این یعنی چه؟ یعنی از مکارم اخلاقی برخوردار باشد. مثلا من یک وقت یک آقایی را دعا می کردم. بعد هم یک مساله ای پیش آمد که دیگر دعایش نکردم. یک کسی هم این خبر را برده بود، به آن آقا گفته بود. آن آقا هم گفته بود که خب من فلانی را دعا می کنم. اینگونه. من به شما می رسم، بد می گویم. شما در برابر خوبی می کنید.
همان چیزهایی که مثلا در زندگی حضرت مجتبی(ع) هست. آن فرد آمد، دهنه اسب ایشان را گرفت و گفت و گفت و گفت. حضرت هم همه اش را گوش کرد. بعد فرمودند گرسنه ای؟ الان منزل ما سفره پهن است. جا نداری؟ ما مفصل جا داریم. هر چند روز که بخواهی می توانی بمانی. اگر مشکل لباس داری، لباس هست. اگر مرکب می خواهی، ما مرکب داریم. مدام گفت. این می شود مکارم. پیغمبر چه فرمودند؟ إنـّی بُعِثتُ لأتمِّمَ مَکارمَ الأخلاق. می گویند صِل مَن قـَطـَعَکَ تو با آن کسی که از تو بریده است پیوند کن.
آقا خیلی سخت است. خیلی سخت است. یک کسی هست که من می دانم پشت سرم صد جور حرف زده است. حالا در کوچه هم مرا که می بیند، رویش را برمی گرداند. من می توانم وقتی از کنارش رد شدم، یک سلام گرم به او بکنم؟ این می شود صِل مَن قـَطـَعَکَ تو با کسی که از تو بریده پیوند کن. خب این سخت تر است آقا. پس انسان برای مرگ آمادگی زیادی نیاز دارد.
عرض کردم احتمال فوریت مرگ خیلی بیشتر است. چه کسی می تواند قول بدهد که من تا فردا صبح زنده هستم. هیچ کس نمی تواند قول بدهد. در هر صورت آمادگی ما برای مرگ فوریت و جدیت خیلی بیشتری دارد تا آمادگی ما برای ظهور آن حضرت. حالا امیدواریم که انشاءالله ظهور آن حضرت را هم همه تان ببینید. و امیدواریم که برایمان سهل پیش بیاید
برگرفته از:پایگاه اینترنتی آیت الله محمدعلی جاودان
حدیث کساء
بسم اللّه الرحمن الرحيم
در ترجمه حديث شريف كساء على اهله آلاف تحية و الثّناء
گوش دار اى غرقه در بحر خطا*** كى گرفتار اندرين دار بلا
يك حديثى بس بود كو جان فزا***هست منسوب آن به اصحاب كسا
شد روايت از جناب فاطمه***آنكه بر كون و مكان بُد عالمه
شد يكى از روزها بابم رسول ***كرد در بيت الجلال من نزول
گفت كى دخت گرام با وفا***گشته عارض سستى و ضعفى مرا
گفتم اى باب گرام ممتحن***بوده باشى در پناه ذوالمنن
گفت آور آن كسا را كز يمن***هست اصل او مرا پوشان به تن
رفتم آوردم كسا پوشاندمش***و ز محبت يك نظر بنمودمش
روى او ديدم كه چون بدر تمام***خانه ام گرديد چون دارالسّلام
ليك گويم آنكه تشبيهى چنين***نيست جز افهام چشم تنگ بين
و رنه نزد نور روى مصطفى***ذرهّ هم نبود تمام نورها
نور او نور خداوند جليل***گشته مدهوش از شعاعش جبرئيل
آن شه از رخ يك حجاب اَر كرد دور***تازه خواهد شد حديث كوه طور
الغرض فرموده خير النساء***بانوى عصمت سراى كبرياء
ساعتى نگذشت پس زين ماجرا***گشت وارد سبط اكبر مجتبى
زينت عرش برين يعنى حسن***خَلق و خُلقش همچو نام او حسن
حجت ثانىّ امام مقتدا***سبز پوش گلسِتان مصطفى
آنكه يوسف پرتوى چون داشتى***كز جمال او علم افراشتى
پرتوى چون كرد تابش در جنان***حسن او شد مسكن پيغمبران
او حسن ميباشد و وصف حسن***فى حسن ميباشد از غير حسن
حضرت صديقه فرمود اين چنين***نور چشمم مصطفى سبط امين
پس سلامى كرد آمد تا ز باب*** گفتم از بهر سلام او جواب
گفت يا امّا چه باشد بيت ما***عطر بيز است اين چنين و دلگشا
بوى طيبى آيدم اندر مشام***مى دهد آن بو ز جّد من پيام
گفتم اى نور دو چشم مرتضى ***استراحت كرده جدّت در كِسا
پس در آندم شد حسن با احترام***سوى جد خويش و كرد او را سلام
گفت يا جدّا مرا گر رخصت است***در كسا آيم كه ميل راحت است
چون جواب و اِذْن از جدّش شنيد***كز شعف شد در كسا و آرميد
ساعت ديگر نشد آنكه حسين*** آن شه مظلوم فخر عالمين
آن ذبيح اللّه كه با چندان فدا***شد فداى حق كه جانهايش فدا
آنكه چون بدر امامت جلوه گر***شد به بُرجش فجرايمان تافت سر
مصطفى گفت او مرا نور دو عين***انه منى و انى من حسين
كعبه اش با كعبه پروردگار***او چو مسكن كرد كرد او افتخار
همچوآن خسرو كه باشد در شرف***بوده نُه درّ امامت را صدف
آن شه مظلوم بى يار و معين ***گشته مقتول سپاه مشركين
جمله اهل و ياورانش از عطش***جسم آنها همچو جلد مُنكَمَش
چشم حق بينش بدان سان مينمود***جمله عالم گوئيا دود كبود
ظلم آن قوم لعين شد از حساب***غافل از عدل خدا يوم الحساب
آنچنان ظلمى كه نمرود لعين***گويد اى لعنت به قوم ظالمين
خون و خونخواهش عزيزِ ذوانتقام***خون خود را چون كشد او انتقام
وعده فرمود او به قرآن مجيد***آخر عهد زمانه چون رسيد
ميكند خونخواهيش در اين جهان***ميچشاند زهر نقمت آنچنان
ظالمينش را در اين دارالبلا***پيش از آن نقمت كه در دارالجزا
كز يداللّهش به تيغ ذو الفقار***حضرت مهدى شه ذوالاقتدار
حضرت صدّيقه كبرى بيان***كرده چون ماه رخش گشتى عيان
گشت وارد گفت كى مادر سلام***چيست اين بوئى كه آيد بر مشام
وه چومشك است اينكه چندان دلفزاست***گوئيا آن بوى جدّم مصطفى است
گفتم او را اَلسّلام اى نور عين ***كى تو عين نور و هم نور دو عين
آرى اى مادر به زير اين كسا***با برادر هست بابم مصطفى
شد روان آن دم حسين سوى عبا***تا نمايد نزد جدّ خويش جا
گفت يا جدّا و يا خيرالانام***بر تو باد از من درود و هم سلام
اذن ميباشد مرا كى ذو الكرم***تا در آغوش تو من منزل كنم
گفت كى نور دو چشم مصطفى***اذن باشد نزد جدّ خود بيا
چون زجدّش اذنو رخصت او شنيد***در كسا با صد شعف رفت آرميد
ساعت ديگر نشد كز اين سخن***گشت ناگه وارد از در بُوالْحسن
صاحب تاج كرامت مرتضى***حامل امر ولايت مرتضى
مرتضى بعد از رسول مصطفى***مصطفى بعد از نبىّ مرتضى
متكّى بر مسند عزّ و جلال***بعد از احمد او به حكم ذوالجلال
سرور سر حلقه اهل يقين***سيد الابرار اميرالمؤمنين
مقتداى كلّ امامُ الْمُتقين***هادى و مخدوم جبريل امين
بنده خاصِ خداوند مجيد***كاندرو حسن جمالش حق پديد
مظهر حقّ منبع اسرار او***مظهر حقّ فاعل كردار او
گر چه حقّ باشد بحقّ معبود حق***غير اين باشد بعيد از راه حقّ
بود اگر حقّ غير حقّ معبود حقّ***گفتمى الحقّ على حقّ است و حقّ
گفتِ پيغمبر كه گر خواهيد حقّ***بعد من حقّ با على او بحقّ
غير او خواهيد اگر جوئيد حقّ***كفر حقّ است او ، بوَد اين حكم حقّ
اسم او از حقّ ، راهش سوى حقّ***او به هركس شد سبق ، در دين حقّ
كُشت اگر حقّ بودوبخشش بود حقّ***هم ز حقّ راضى هم مرضى حقّ
مادح كُنه كمالش جز خدا***كيست ز افراد بشر جز مصطفى
همچه بر ممكن بود عين محال***درك كُنه ذات پاك لايزال
هست بر امكان هم از امكان برون***درك انوار تجلّى را كه چون
مرتضى نبود مگر نور خدا***نور حقّ از ذات او نبود جدا
مدحتش را جز خدا آرى توان***طفر گر فهميد مقام عارفان
از بشر دروصف او يك حرف بس***اِنَّ لى بُكْمٌ و مالى مِنْ نَفَس
آنچنان عجزى كه موسى كليم***در مقام شكر ذى المنّ عظيم
گفت يا رب عاجزم از حق شكر***پس خطاب آمد كه اين شد حق شكر
نى علىّ اللّهيم نى غاليم***گشته قول نَزِّلُونا داعيم
غير وجه اللّه چو كفر است از يقين***نحن وجه اللّه راهم ليك بين
ذكر حق اسماء حسناى خداست***نَحنُ الاَسما هم ولى قول هدى است
حضرت صديقه فرمود آنجناب***ماه رويش گشت طالع چون زباب
از تَلَطُّف كرد بر من او سلام***گفت آيد بوى طيبى بر مشام
گوئيا اينجا بود ابن عَمَم***برده كز دل حزن اندوه و غمم
گفتم آرى باشد آن عاليجناب***با دو فرزند شما اينجا بخواب
پس روان شد آن امير ذوالجلال***سوى پيغمبر رسول ذوالجلال
عرض بنموداى شه با احتشام*** بر تو باد از من صلاة و هم سلام
پس بفرمود از رسول ذو المنن***بر تو باد از من سلام اى بوالْحسن
پس بگفتا كى رسول هاشمى ***در كسا آيم اگر رخصت دهى
گفت پيغمبرگر آيى نزد من***همچو روحستى كه آيد در بدن
در عبا شد اندر آن دم بو تراب***بادو فرزند و نبى رفت او به خواب
زآن سپس بنت النبىّ يعنى بتول***گشت عازم نزد باب خود رسول
گفت كى باب گرامى اَلسّلام***اذن باشد در برت سازم مقام
پس بفرمود آن رسول مجتبى ***اَلسّلام ايجان من نزد من آ
پس نمود آنگه طلوع اندر كسا***همچو ماه چارده خيرالنسا
در كسا چون متحد شد پنج تن ***همچو يك روحى كه شد دريك بدن
پس در آن دم آمد از حق اين ندا***كى ملائك جمله سُكّان سما
من نكردم خلق حقّ عزّتم ***هم قسم باشد بحق شوكتم
نه سما نه ارض نه شمس نه قمر***اين نُه افلاكى كه باشد مستقر
نى كه درياها به اين طرز عجيب ***نى ملائك را به اين تزيين زيب
كز نبود از پرتو اين پنج نور***كرده در زير كسا اين دم ظهور
كز سر شوق و شعف پس جبرئيل ***در نياز آمد كه يا ربّ جليل
كى خداوند از سر صدق و صواب ***دارم اميد آنكه گردم كامياب
كيستند اينها كه در زير كسا***گشته بر كلّ دو عالم مقتدا
كيستند اينها كه قطب عالمند***سرور خلق و عزيزان تواند
پس ندا از جانب ربّ جليل***آمد آنگه بر جناب جبرئيل
اين كسانى را كه اندر طيلسان***مجتمع هستند در امن امان
گنج دُرهاى رسالات منند***نور محض و اهلبيت عصمتند
فاطِمَه استوبابوزوجش بوالحسن***با دو فرزندش حسين و هم حسن
عرض كرد آنكه كِى پروردگار ***حاجت اين بنده مسكين بر آر
اذن فرما تا روم من از سما ***سادس ايشان شوم اندر كسا
پس ندا آمد كه يا روح الامين ***اذن باشد كن نزول اندر زمين
رو و لكن هديه اى از ماببر***تا شوى در نزد ايشان راه بر
رو ولى بى اذن بى فرمانشان***نى شوى داخل تو در مأوايشان
جبرئيل آنگاه با شوق و شعف ***گشت نازل اندر آن بيت الشّرف
با مذلّت كز ادب كرد او سلام***گفت آوردم ز حقّت من پيام
كى نبّى مجتبى از من سلام ***بر تو و برآل ]تو[ بادا مدام
كى نبىّ من بحقّ عزّتم***هم قسم باشد بحقّ شوكتم
من نكردم خلق نُه افلاك را***نى نمودم خلق سطح خاك را
نى نمودم خلق ماه و آفتاب***نى كواكب را كه نايد در حساب
نِى ملك نِى كرسى و عرش عظيم ***نِى بحار نِى جبال مستقيم
گر نبود از پرتو فيض شما***اهلبيت عصمت و نور هدى
پس بگفتا كز سر شرم و حيا***حق تعالى اذن فرمودى مرا
يا رسول اللّه تو هم منّت نهى***خادمت را اذن و رخصت مى دهى
روى خود در مقدمت اندر تراب ***تا گذارم بلكه گردم كامباب
گفت پيغمبر پس از ردّ سلام ***اذن ميباشد تو را در اين مقام
تو امينى در حريم كبريا***چون نباشد ره تو را اندر كسا
چون اجازت يافت آن دم جبرئيل***گشت داخل ليك چون عبد ذليل
كرد ظاهر بعد آن تبشير را***خواند بر او آية تطهير را
گفت با او كِى نبىّ اللّه بدان***حق تعالى كرده وحيت اين زمان
كِى نبىِّ من شرف بادا تو را***ز آنكه ايجاد تو و آل تو را
كرده ام پاك مبرّا از عيوب***هم مطهر از كثافات ذنوب
چون سخن گشتى به اينجا منتهى ***در سخن آمد شه مردان على
با نبى گفتا كه يا خير الانام***محضر ما را چه قدر است و مقام
اينكه ما را هست اين نوع اجتماع***چيست ان را قدر و فضل و ارتفاع
نزد خلاّق جهان يزدان پاك ***موجد انواع بَر كز آب و خاك
پس بگفت آنكه نبىّ مرتضى ***حق يزدانى كه داد ستى مرا
اِصطفا و اِجتبا بر ممكنات ***سرورى بر جملگى كائنات
مجلسى نبود شود آراسته***ذكر اين مجلس كز آن برخواسته
شيعيان جمعى در آنجا حاضرند*** جز كه آنهارا ملائك طائفند
نازل آنها بهر فيض و رحمتند***كز گناه شيعيان مستغفرند
همچه دارند اندر آن مجلس حضور***تا كه اهلش را شود ظاهر فتور
مرتضى پس همچو گل ازهم شكفت***چون شكوفه لب گشوداين حرف گفت
شيعيان ما كز اين پس فائزند***و ز فِتَنها رستگار و فارغند
حق ذات بى زوال كردگار ***ربّ كعبه حضرت پروردگار
ثانيا فرمود پس كرد تكرار كلام ***با علىّ مرتضى خيرالانام
يا على حق خدائى كو مرا***كز تَلَطُّف بر گزيد از ما سوى
مجلسى نبود كه آيد در ميان ***ذكر اين مجلس در آن كردى بيان
جمع و حاضر گشته اندر آن مكان***جمله اى از شيعيان و دوستان
جز در آنها گر كسى باشد غمين***گشته از غم حالتش زاد حزين
كاندر آن مجلس ز الطاف عميم***روح و راحت بخشدش رب رحيم
يادرآن محضر كسى كز حزنوغم***هست در تشويش و قلبش در الم
جز در آن مجلس شود رفع ملال ***گردد از الطاف حق آسوده حال
يا كسى را حاجتى در دل بود***يا مهمّى بهر او مشكل بود
جزدرآن مجلس كه دارد فيض عام***حاجتش بايد شود مقضى المرام
چون رسيد از مصطفى بر مرتضى***كاين بشارت وين سخن كردى ادا
فائزيم و گشته محفوظ از بلا***هم در اين دنيا و هم در آن سرا
زين بشارت شيعيان و دوستان***رستگار از فتنه اند و در امان
هست يا رب بنده ات را مسئلت***حق ذات پاك و اسم اعظمت
حق خاصّانى كه در قرب تواند***دائماً با فيض و لطفت توأمند
حق آن شاهَنشَه ختمى مآب***بهر او ايجاد كردى آب و خاك
هم بحقّ ابن عمّش مرتضى***متحد در غيب در ظاهر جدا
هم بحقّ زهره زهرا بتول***شمسه ايوان خرگاه رسول
هم بحقّ سبط أكبر مجتبى***حجت ثانى امام مقتدا
هم بحقّ خامس آل كسا***بهر او در عرش تو فرش عزا
هم بحقّ زينت اهل يقين***حضرت سجّاد زين العابدين
هم بحقّ روح قرآن مبين***باقرِ علمِ جميعِ مرسلين
هم بحقّ آنكه كز نطق و كلام***داد اركانِ شريعت را قوام
هم بحقّ آن امام مقتدا***موسىِ كاظم به هر غمُّ و بلا
هم بحقّ آن شَهَنشاه هُدى***آنكه در عينِ بلا عين رضا
هم بحقّ آنكه كز جود وسخاست***فيض اونازل چو بارش از سماست
هم بحقّ هادى راه يقين***منبع برّ ، آن امامُ المتقين
هم بحقّ سرور دين عسكرى***آنكه دارد بر خلايق مهترى
هم بحقّ آن شَهَنشاه جهان***حُجّت حق ، قطب و مولاى زمان
حضرت مهدى امام دين پناه***مُكْتَسِب ازچهره اش خورشيد و ماه
نور مطلق آنكه اندر غيبتش***مُنكسف چون شمس ، شمس طلعتش
آنكه عالم را كند بعد از فساد***پر ز تقوى و صلاح و ز سداد
حق اين انوار و اين ارواح پاك***كرده ايشان را زهر رِجسى تو پاك
در مقامات كمال و علم و قدر***هم قَدَر نبود مر ايشان را به دهر
هاديان حق ، مصابيح الدّجى***حاملان نور ، مشكوة هدى
حق آن قرب و مقام و منزلت***كو مر ايشان را نمودى مرحمت
بهر آن حقّى بر ايشان كز تو هست***هم به آن حقّى كزيشان بر تو هست
حق معصوميشان اندر هر خطا***حق مظلوميّشان اندر هر بلا
دست ما را كوته از دامانشان***وين سرا و آن سرا يا ربّ مكن
دار ما را ثابت و محكم عنان***در صراط المستقيم حُكمشان
اندر اين عالم به تحت عَونشان***كاندر آن عالم به ظلِّ قربشان
ده مقام و منزل و مأواى ما***جمله را كن سيّد و مولاى ما
همّ و غمّ و فقر و هرگونه بلا***هست يا نازل نمائى از سما
دور كن از ما ، مفرما مبتلا***حاجت ما كز كرم فرما روا
ختم اين اشعار و نظم بى نظام***گشت اندر شهر ذى حجّ الحرام
عشر اول يوم ثلثا وقت عصر***بلكه ماند يادگار از ما به دهر
آن مه ازسال هزار و سيصد است***بعدازاوعشرينو هم دو واحداست
واحد تحقیقات مسجد جمکران
خدایا به تو توکل کرده ام
خدایا به تو توکل کرده ام
خدایا، در تاریکیها خود را نشان میدهی، آنجا که ظلم و فساد بیش از حد میگذرد. خدایا من به تو توکل کرده ام. سرنوشت خود را به دست تو میدانم، پیروزی و شکست را به دست تو میدانم، همه چیز را به دست تومیدانم… بنابراین احتیاج ندارم که دروغ بگویم .
شهید چمران