اشک
اشک
خدایا! تو مرا اشک کردی که همچو باران بر نمکزار انسان ببارم، تو مرا فریاد کردی که همچو رعد، در میان طوفان حوادث بغرم.
تو مرا درد و غم کردی، تا همنشین محرومین و دلشکستگان باشم، تو مرا عشق کردی تا در قلبهای عشاق بسوزم.
خدایا! همه چیز را بر من ارزانی داشتی و بر همهاش شکر کردم. جسمی سالم و زیبا دادی، پایی قوی و تند و چالاک عطا کردی، بازوانی توانا و پنجهای هنرمند بخشیدی، فکری عمیق و ذهنی شدید دادی، از تمام موهبات علمی به اعلا درجه برخوردارم کردی، موفقیتهای فراوان به من دادی. از همه چیز، و از همه زیبایی ها، و از همه کمالات به حد نهایت به من اعطا کردی و بر همهاش شکر میگزارم.
دل تنگ
دلم تنگ ابوالفضل و حسین است. گرفتار در شیر حنین است.
دلم همچو کبوتر لانه کرده به درب پشت زهرا خانه کرده
در ان غربتکده که کاظمین است دو گل از باغ بستان حسین است.
دلم را دلبران از من گرفتند. برایم آه و اشک و غم نوشتند.
خداوندا رسان دل در بر دل که بی دلبر فقط جانم آمدم گل
شعر از “استاد عباسی” تخلص “کوثر” به هنگام رجعت از کربلا
مسافر کوی عشق
هر کی دلش گرفته و هنوز نرفته کربلا
با من بیاد بریم جنوب مرکز عشقه به خدا
وقتی چشام بارونی، غم تو دلم زندونیه میرم خوزستان
قلبم وقتی سیاه میشه لبریز از گناه میشه می رم خوزستان
اسفند ماه که شروع میشه هوا هم یه جور دیگه میشه. بوی خونه ت تکونی میاد. هر جا نگاه میکنی میبینی که آماده شدن برای خونه تکونی. در این میان یه بوی دیگه هم احساس میشه. بله درسته، بوی جنوب میاد. دلا آماده میشن برای رفتن به جنوب. برای رفتن به کرب و بلای ایران.
کرب و بلای ایران/ شش گوشه خوزستان / مظلو حسینم / مظلوم حسینم .
از اواسط اسفند ماه اتوبوسهای راهیان نور آماده حرکتند. هر اتوبوسی به نام مبارک شهیدی عزیز مزیّن شده است. عجب حال و هوایی داره. زایران کوی عشق عجب حال و هوایی دارن. دلم لک زده برای شلمچه، غروبای شلمچه واقعا دیدنی. در شلمچه غربت مدینه احساس میشه. چادرا خاکیند. کسی اصلا هواسش نیست که چادرم خاکی شده. لباسام خاکی شدن. هر کی رفته تو حالی. چنان با خاکش خو گرفتن. انگار عزیزی را در اینجا گم کرده اند.مخصوصا اگر صدای شهید سید مجتبی علمدار رو هم بشنوی.
دلم لک زده برای طلائیه.
عجب حال و هوائیه/ غروبای طلائیه/ راه شهادت و بهشت / همه می گن سه راهیه
اینجا همت بی سر شده/ می رفت زمین پرپر شده / عشق و اینجا نشون دادن / باکریامون جون دادن.
سه راهی طلائیه و حسین خرّازی. طلائیه و شهید مرتضی یاغچیان. همون طلائیه آقا مهدی جنازه برادرش حمید نذاشت کسی بیاره. وقتی بچه ها خواستن جنازه حمید و بیارن . گفت حمید با بقیه بچه ها فرقی نداره.
می گن خاکش طلا داره تربت کربلا داره. هر کی میره کربلایی میشه. خاکش همه سرشتمه
کرب و بلای ایران / شش گوشه خوزستان / مظلوم حسینم / مظلوم حسینم.
تقوای الهی
گاهی ما برکات تقوا را نمی دانیم ولی پروردگار می فرماید: که این کار را بکن تا وضعت خوب بشود. پس ما باید اطاعت کنیم. یکی از برکات تقوا بینش و بصیرت است. خدا می فرماید: اگر از گناه دوری کنید به شما فرقان و نور می دهیم و کارتان را آسان می کنیم. اگر جوانی تقوا پیشه کند و به نامحرم نگاه نکند ازدواجش آسان می شود.
از گزیده سخنان حجت الاسلام قرائتی
حقانیت اسلام
اگر حقانیت اسلام بر کسی رسید و باز خواست بر دین خودش بماند. اعمال از او قبول نیست. بهشت مثل سالن نیست که هر کس آمد در جایی بنشیسند. بهشت درجات و مراتبی دارد. همه ی دوستداران اهل بیت به بهشت می روند. ولی اگر دیر بروند جایگاه ویژه ندارند.
گزیده سخنان حجت الاسلام ماندگاری
رضایت خداوند
رضایت از خداوند به این معناست که هرچه خدا برای ما خواسته بپذیریم چه آنرا بفهمیم چه نفهمیم. رضایت خدا از ما این است که بنده ی خدا بشویم، پس به خدا اعتماد داشته باشیم و دستورات خدا را خوب انجام بدهیم.
گزیده سخنان حجت الاسلام ماندگاری
امام زمان (عج) در قرآن
وَنُريدُ أنْ نَمُنّ عَلَي الّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الارْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أئمًّْة وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ؛ قصص (28)، آيه 5.
«و خواستيم بر کساني که در آن سرزمين فرو دست شده بودند، منّت نهيم و آنان را پيشوايان (مردم) گردانيم و ايشان را وارث (زمين) کنيم».
اين آيه طبق فرمايش امام علي(عليه السلام)، در نهج البلاغه و رواياتي چند از ديگر امامان(عليهم السلام)، ناظر به پيروزي مستضعفان بر مستکبران است و اينکه سرانجام، جهان از آنِ شايستگان خواهد شد.
آيه ياد شده، هرگز از يک برنامة موضعي و خصوصي مربوط به بني اسرائيل سخن نمي گويد؛ بلکه بيانگر يک قانون کلي براي همه عصرها و قرن ها است. اين بشارتي در زمينه پيروزي حق بر باطل و ايمان بر کفر است. نمونه کامل تر آن، حکومت پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) و ياران آن حضرت بعد از ظهور اسلام بود.
گستردهترين نمونه آن نيز، ظهور حکومت حق و عدالت در تمام کره زمين به دست حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) خواهد بود.
اين آيه از جمله آياتي است که به روشني، بشارت به «ظهور» چنين حکومتي ميدهد؛ از اين رو اهل بيت(عليهم السلام)، در تفسير آن به اين ظهور بزرگ اشاره کردهاند. از امام علي(عليه السلام) در نهج البلاغه آمده است:
«لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيا عَلَينَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي?عَلَي وَلَدِهَا وَ تَلَا عَقِيبَ ذَلِکَ الَّذِِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ».
«دنيا پس از چموشي و سرکشي ـ همچون شتري که از دادن شير به دوشندهاش خودداري ميکند و براي بچهاش نگه ميدارد ـ به ما روي ميآورد … سپس آيه و «نريد ان نمن…» را تلاوت فرمود» .
در حديث ديگري مي فرمايد:
«هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ يبْعَثُ اللَّهُ مَهْدِيهُمْ بَعْدَ جَهْدِهِمْ فَيعِزُّهُمْ وَ يذِلُّ عَدُوَّهُمْ»؛ «اين گروه آل محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) هستند، خداوند مهدي آنها را بعد از زحمت و فشاري که بر آنان وارد ميشود، برميانگيزد و به ايشان عزّت ميدهد و دشمنانشان را ذليل و خوار ميکند».
نويسنده:خدامرلد سليميان
منبع:درسنامه مهدويت1-ص36تاص37
اعتراف نامه شهید سید مجتبی علمدار
قانون اول : بار الها اعتراف می کنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حاقل روزی ده آیه از قرآن را باید بخوانم اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتونستم این ده آیه را بخوانم حتماً یک جزء کامل بخوانم.
قانون دوم : پروردگارا! اعتراف می کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم. اگر روزی به هر دلیلی نتونستم این دو رکعت را بخوانم روز بعد باید نماز قضای یک 24 ( 17 رکعت ) بخوانم.
قانون سوم: خدایا اعتراف می کنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل باید هر شب دو رکعت نماز تقرّب بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را به جا بیارم روز بعد 50 ریال صدقه و 8 رکعت نماز قضا به جا بیاورم.
قانون چهارم : خدایا! اعتراف می کنم از اینکه شب با ساد تو نخوابیدم و برای نماز شب هم بیدار نشدم. حداقل در هر هفته باید دو شب نماز شب بخوانم و بهتر است شب های پنج شنبه و جمعه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را به جا بیارم باید به حای هر شب 500 ریال صدقه و 11 رکعت تمام را به جا بیاورم
.
.
اللهم ارزقنا شهاده- چه خوب است ما هم بتوانیم به اعتراف نامه شهید علمدار عمل کنیم. اللهم صلی علی محمد و آله محمد
در رثای امام حسین علیه السلام.
From age to age, on Virtue’s age
Shall live the deathless story
دوره به دوره (زمان به زمان) در عصر تقوا و فضیلت؛
زنده باد آن داستان نامُردَنی (و فراموش ناشدنی و از یاد نرفتنی).
His loss remain the Martyr’s gain ,
His shame the Martyr’s glory
آنچه او (حسین ع) از دست داد، بعنوان افتخار آن شهید، جاوید خواهد ماند!
و ستمدیدگی و اندوه او نیز، بسان عظمت و شکوه آن شهید، باقی خواهد ماند!
Till truth shall lie, and Honor die
And time itself be hoary
تا آن زمان که حقیقت نابود گردد،و شرافت بمیرد،
و روزگار، خود نیز پیر و کهن شود.
Arise Husain! arise -
Chief of the Prophet’s seed!
برخیز ای حسین! برخیز-
ای سَردودمان نسل پیامبر(ص) !
Fling broad thy banner to the skies!
And come with utmost speed!
پرچم خود را در پهنای آسمان به اهتزاز در آور!
و با نهایت سرعت (برای دفاع از دین خدا) بیا!
Or ere the throne of the All-Wise
Usurped be by foul Yazid!
قبل از آنکه مَسند جانشینی (خلافت) خداوند علیم بر هرچیز،
غصب گردد توسط یزید پلید!
He’s donned his armour bright,
His father’s sword girt on
(اینک) او (حسین ع) بر تن کرده زره درخشان را،
و شمشیر پدرش را بر کمر بسته؛
The sword of Ali, as the might
Of the Destroyer’s own
شمشیر علی(ع) را، بعنوان نیرو و توانایی،
از جانب خداوند قهّار و نابودکننده (کافِران و سرکشان) ؛
And he is off ere morning light
Across the desert wide and lone
و بالاخره او عازم پیکار است قبل از طلوع سپیده دم،
در وسط آن بیابان وسیع (کربلا)، یکه و تنها و بی کس!
Now, Kufa! keep thy word!
To the good cause be true!
اکنون، ای کوفه! به قول خود عمل کن!
در راه هدف و آرمان نیکو، باوفا و راستین باش!
Yazid has sent a giant horde
To march thy province through
یزید (لَعَنـَهُ اللهُ) سپاهی عظیم فرستاده است،
تا از میان قلمرو(پایتخت) تو(فاتحانه) رژه برود!
The hirelings of his father’s hoard
Who grace or mercy never knew-
مزدوران گرد آورده ی پدرش (معاویه لعین) ،
آنانکه هرگز نشناخته اند شرف و ترحّم را ؛
They bore his god-like head aloft
His mouth struck with their whips
آنها حمل کردند سر ملکوتی او را بر بالای(نیزه) !
آنها دهان مبارک امام(ع) را با شلاقهاى خود نواختند!
O mouth! that I have seen so oft-
A teem with angel equips!
ای دهانی که من اغلب و بارها آن را
مَهبــِط فرود باران پی درپی گروههای ملائکه دیده ام! -
In baby-kisses, warm and soft
Pressed to the Prophet’s lips!
- و هنگام طفولیت تو، آنرا بوقت بوسیدن کودک، گرم و نرم
و چسبیده به لب های مبارک پیامبر(ص) دیده ام!
O body! trampled, fouled, disdained
Which charmed the gazer’s eye!
اى بدنى که بطرز اهانت آمیز زیر پاى ستوران قرار گرفتى و لکه دار شدی!
این همان بدن پاکى است که بینندگان را مسحور و شیفته مى کرد!
The blood from out thy veins that drained
Was heaven’s electuary!-
خونى که از رگهاى مبارک تو چکید و جاری شد،
معجونى آسمانى بود! -
-No horses’ hooves were ever stained
-In so divine a dye!
- که تا آنوقت، سُم هیچ اسبانی (که بر بدنت تاختند)
با چنین رنگی الهى، رنگ نشده بود!
O barren plain of Karbala-
With herb, nor yet with sod!
اى دشت بی گیاه و بایر کربلا!
که در روى تو نه علفى است و نه چمنی!
Be clad eternally ; for aaahhh…
There, overwhelmed, down-trod-
براى ابد آهنگ اندوه و آه… بر تو پوشیده باد!
چون در مکان تو، بدن پاره پاره و لگد مال شده ی -
-The holy son of Fatima
Gave up his soul to God
- پسر مقدّس فاطمه(س) (حسین ع)
جان به جان آفرین تسلیم نمود!
قصیده ای انگلیسی در عزای امام حسین (ع) از جاستین ا . د. راسل / ترجمه سید احمد سجادی
==================
زنده باد آن داستان جاویدان / در حریم فضل و تقوا، هر زمان آنچه داده، باقیات صالح است / ترک ذلّت، عزّت آورده است. تا شرف هست و حقیقت هست و نام / روزگاران یاد تو دارد مدام ای حسین! ای سیّد آل رسول / خیز ] و یک دعوت زما فرما قبول [ بیرق خود را بر افشان در سما / بهر دین حق، تو تعجیلی نما پیش از آن که مسند حق، با یزید / غصب گردد با فساد آن پلید هان! حسین است این زره کرده به بر / بر میان بسته است شمشیر پدر آن همان تیغ علی، قهر خداست / ضربههای مهلکش بهر خداست در سحر، عزم نبرد نینوا / کرده تنها، شاه دشت کربلا اینک ای کوفه! به عهدت کن وفا / در مرام و راه حق، مردی نما! تا کند ملک شما، خوار و پلید / کرده عازم لشکری عظمی یزید از پدر بگرفته فوج سفلگان / ناکسانی بیشرف، نامهربان آن سر عبد خدا، بر نیزه رفت / بر لبانش چوب ظالمها نشست ای لبان! من بر تو اغلب دیده ام / بارش خیل ملک، با دیده ام با لبان نرم و گرم کودکی / بوسه بر لبهای پیغمبر زدی ای تن پاک و لگد کوب دَدان / مایهی حیرت بُدی در ناظران بود معجونی سماوی در رگت / خون ریزان از مبارک پیکرت با چنان رنگی الهی، در نبر / هیچ اسبی سُمِّ خود رنگین نکرد پهن دشته سوخته، ای کربلا / در تو نَه رُسته چمن، نَه یک گیا تا ابد پوشی تو جامهی آه و درد / پیکر صد چاک آن آزاد مرد پور پاک فاطمه، جان را سپرد / در زمین تو، خدا او را ببرد برگردان به شعر از کریم فیروزی ارنان (با تشکر از ثریا محمد زاده)
پیام امام حسین علیه السلام به عمر بن سعد
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام.
ای عمر! گمان مبر که با ریختن خون من به ولایت ری و گرگران خواهی رسید. والله که این ولایت به تو گوارا نخواهد بود. اینک هر آنچه بخواهی بکن پس از این نه به عیش دنیا خواهی نشست و نه از آخرت بهره ای خواهی برد. چندان دور نیست آن روزی که سر بریده ات را در شهر کوفه بر فراز نی بزنند و کودکان سنگسارش کنند.
اللهم ارزقنی شفاعه الحسین یوم القیامه
ابراهیم هادی