سهم من از انتظار تو ...
انتظار برای تو به خواندن دعای فرجت در قنوت نمازهایم
و زیارت جمکرانت خلاصه می شود .
ولی تو هنوز امید داری، امید به بازگشتم و توبه ام و من باز
هم مثل همیشه توبه شکنی می کنم و باز تو اشک می ریزی
و از خدا برایم استغفار می طلبی ؛ مثل اینکه تو به جای من
گناه کرده ای ، می دانم زمانی که پرونده ام مقابلت باز می شود
پرده ی اشک چشمانت را می پوشاند …
این جمعه هم گذشت و تو باز نیومدی …
” التماس دعا “
برگرفته از وبلاگ ” entezare_faraj.blogfa.com ”
چه كسي عاقله بنا به گفته ي امام رضا(ع)؟
تاثیر زیارت امام رضا (ع) نقل از شهید دستغیب
در روی رضا شمس امامت صلوات بر شافع ما روز قیامت صلوات
در روز ولادتش که شادند همه بفرست بر این روح کرامت صلوات
شهید دستغیب نقل میکند:
حیدر آقا تهرانی گفت: در چند سال قبل، روزی در رواق مطهر حضرت امام رضا علیه السلام مشرف بودم . پیرمردی را که از پیری خمیده و موی سر و صورتش سفید شده و ابروهایش بر چشمانش ریخته بود را دیدم؛ حضور قلب و خشوعش مرا متوجه او ساخت .
وقتی که خواست حرکت کند دیدم از حرکت کردن عاجز است؛ او را در بلند شدن یاری کردم و آدرس منزلش را پرسیدم تا او را به منزلش برسانم .
ـ گفت: حجرهام در مدرسه خیرات خان است .
مؤلفه های بندگان نیک خدا از لسان امام رضا (ع)
از امام رضا علیه السلام پرسیده شد بندگان خوب خدا چه کسانی هستند، فرمود: کسانی که هنگامی که کار نیکی انجام می دهند شاد می شوند، و اگر مرتکب کار بدی شوند، استغفار می کنند و هنگامی که درباره آنان بخششی می شود سپاسگزار می شوند، و چون به بلیه ای گرفتار شوند شکیبایی می ورزند، و زمانی که به خشم آورده می شوند گذشت می کنند.
علی بن شعیب گفته است: به خدمت ابی الحسن الرضا علیه السلام رسیدم.
به من فرمود: ای علی، از مردم کدام کس زندگی را نیکوتر می گذراند؟
عرض کردم: ای سرور من شما از من بدین داناترید.
فرمود: آن کس که بهبود زندگی دیگری را جزیی از زندگی خود قرار دهد.
سپس فرمود: ای علی چه کسی زندگی را بدتر از همه می گذراند؟
عرض کردم: شما داناترید.
درس معیشت از امام رضا "تقدیر و میانه روی در زندگی "
امام رضا علیه السلام میفرماید:
« لا یستكمل عبد حقیقه الایمان حتی تكون فیه خصال ثلاث: التفقه فی الدین و حسن التقدیر فی المعیشه، و الصبر علی الرزایا (1) ؛ تا سه خصلت در انسان نباشد، حقیقت ایمان او كمال نباید: ژرف شناختن دین، اندازه داشتن در زندگی و پایداری در مصیبتها.»
از شاخههای اصل محدودیت در مصرف، تقدیر در (معیشت) زندگی است. این اصل، در كلمات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام فراوان آمده است، و به معنای اندازه داشتن در هزینه، و حساب كردن امور زندگی، و برقراری هماهنگی میان نیازها و چگونگی برآورد آنها است؛ یعنی رعایت اصل حیاتی نظم و انضباط اقتصادی است. این اصل از برنامههای اساسی اقتصادی و تربیتی در اسلام است. افراد جامعه اسلامی باید دارای تربیتی اقتصادی باشند، و زندگیشان برنامه داشته باشد، و مصرف مواد و كالاها باید در چهارچوب محاسبه و مدیریت انجام گیرد.
سياست ها و تدابير امام علي بن موسي الرضا(ع) از نگاه مقام معظم رهبري (دامه بركاته)
1. هنگامى كه امام را از مدينه به خراسان دعوت كردند آن حضرت فضاى مدينه را از كراهت و نارضايى خود پر كرد، به طورى كه همه كس در پيرامون امام يقين كردند كه مامون با نيتسوء حضرترا از وطن خود دور مىكند، امام بد بينى خود به مامون را با هر زبان ممكن به همه گوشها رساند، در وداع با حرم پيغمبر، در وداع با خانوادهاش، در هنگام خروج از مدينه، در طواف كعبه كه براى وداع انجام مىداد، با گفتار و رفتار با زبان دعا و زبان اشك، بر همه ثابت كرد كه اين سفر، سفر مرگ اوست، همه كسانىكه بايد طبق انتظار مامون نسبتبه اوخوشبين و نسبتبه امام به خاطر پذيرش پيشنهاد او بدبين مىشدند در اولين لحظات اين سفر دلشان از كينه مامون كه امام عزيزشان را اينطور ظالمانه از آنان جدا مىكرد و به قتلگاه مىبرد لبريز شد.
رضاي متقين
انسان راضي در چنين مرحله اي رنج و درد آسيبها را کاملاً درک کرده و آن را احساس مي نمايد امّا بدان راضي است؛ بلکه به بلا و آسيبها گرايش داشته و عقلاً خواهان آن مي باشد؛ اگر چه طبعاً از آن بيزار است؛ امّا چون هدف اين است که به ثواب و قرب الهي نائل گردد و وارد بهشتي شود که گستره آن، فاصله ميان آسمان و زمين را تشکيل مي دهد ـ بهشتي که براي متقين آماده شده است ـ تن به بلا و مصيبت مي دهد حتي بدان عقلاً راغب مي باشد مانند کسي که طبق دستور طبيب حاذقي بايد عمل جراحي بر روي او انجام گيرد و صلاح و سلامت او از راه همين جراحي صيانت مي گردد.
اين بيمار مي داند که اين جراحي با درد و رنج همراه است امّا به چنين درد و رنجي راضي و بلکه بدان راغب است تا سلامت خود را به دست آورده و حتي از جرّاح ـ به خاطر همين درد و رنجي که بر او وارد مي سازد ـ سپاسگزار است.
منبع:كتاب رهنمود هاي اخلاقي امام رضا
اثرات خواندن نماز شب از ديدگاه امام رضا (ع)
در کتاب «فقه الرضا» آمده است که:
«حافظوا علي الصلاة الليل، فانها حرمة الرب، تدر الرزق و تحسن الوجه و تضمن رزق النهار و طولوا الوقوف في الوتر؛ فانه روي: من طول الوقوف في الوتر، قل وقوفه يوم القيامة؛ بر نماز شب و تهجد، مراقبت و مداومت کنيد؛ زيرا که نماز شب، احترام به ساحت اقدس پروردگار است؛ آن موجب افزايش روزي ميگردد و چهرهها را زيبا ميسازد و رزق آن روز را ضمانت ميکند. در نماز وتر درنگ و وقوف بسيار کنيد؛ زيرا که در حديث آمده است که: هر کس در نماز وتر خود، درنگ بسيار کند، وقوف و درنگ او در محشر و روز قيامت، اندک خواهد گشت».
اي خوشا آن دل که پرتوگاه اوست
ساحت آن در، گذار راه اوست
اي خوش آن دل دو زلف جانپذير
بر در و ديوارش افشاند عبير
خوشتر آن صاحبدلي کاندر طلب
منتظر باشد در دل روز و شب
در «عيون اخبار الرضا» آمده است که از امام رضا عليهالسلام پرسيدند: از چه رو شب زندهداران مؤمن، خوش سيماتر از ديگراناند؟ فرمود: «لانهم خلوا بربهم، فکساهم من نوره؛ به جهت اين که آنان با پروردگار خويش خلوت ميکنند و خداوند آنان را، با جامهاي از نور پوشانده است».
چه شده است ما را که با دانستن اين همه فضايل و ارزشهاي «نماز شب»، باز در خماري خواب سياه، گرفتاريم؟ چه شده است، ما را که قساوت دل را از حد گذراندهايم و از قافلهي عاشقان، غافل و عقب ماندهايم؟ زهي روسياهي! زهي بيچارگي! زهي ناداني! و چه خوب گفته است، صاحب «ارشاد القلوب» احوال ما درماندگان را که:
«اي برادر! شب و روز بيهوده نميگذرد؛ بلکه از گذشتنش، نقص به عمر آدميان وارد ميشود و اين شب و روز، ساعت و لحظاتي است. پس اگر به لهو و لعب پرداختي و گفتي: لحظهي ديگر به ذکر و نماز مشغول ميشوم (؟!) بدان که روز را به غفلت گذرانيدهاي و هرگاه شب فرارسد و تو همهي آن را به خواب رفتي، از جملهي آن کساني هستي که در شب و روز، هيچ خيري در او نيست و هرکس چنين باشد مردنش بهتر است از زنده بودنش؛
زيرا قلبش مرده است و هر کس قلبش مرده باشد، خيري در حيات بدان او نيست. اي برادر! بيدار باش که بيشتر عمرت در غفلت و خواب گذشت و غنيمت بدان باقيماندهي عمر خود را و قيامت را فراموش مکن تا عاقبت به خير باشي…
اي برادر! هوشيار باش و تلافي کن آنچه را که از تو فوت شده است. بسيار بر خود گريه کن به خاطر اين که موفق نميشوي که به پروردگارت توجه کني و به سوي او روي آوري.
عتاب کن نفس امارهي خود را و قبول نکن عذرهايش را در ترک بيداري در شب؛ زيرا عذرهايش همه دروغ است و اگر رنج بيداري يک ساعت از شب را به خود هموار سازي، به يک راحت و نعمتي هميشگي خواهي رسيد؟».
شد گاه وصل دلدار، قم ايها المزمل
آمد زمان ديدار، قم ايها المزمل
وقت سفر رسيده، يعني سحر رسيده
بيدار باش بيدار، قم ايها المزمل
در خلوت شبانه، با دلبر يگانه
نجوا بود سزاوار، قم ايها المزمل
(حسنزادهي آملي)
نمونهي کامل شب زندهداران و نماز شب خوانها، حضرت علي بن موسي الرضا عليهالسلام است. ابراهيم بن عباس ميگويد:
«کسي را نديدم که از علي بن موسي الرضا عليهالسلام برتر باشد. هرگز به کسي جفا نمينمود، سخن کسي را قطع نميکرد، خواستهي افراد
را بيجواب نميگذاشت، هيچگاه پاهايش را مقابل کسي دراز نميکرد و در حضور کسي تکيه نميداد.
در شب کم ميخوابيد و اکثر شبها تا سحرگاه بيدار بود. کار نيک و صدقهي پنهاني را بسيار دوست ميداشت و نوعا چنين کارهايي را در شب تاريک انجام ميداد». .
همچنين دربارهي آن حضرت آمده است:
«هميشه با وضو بود و شبها به عبادت ميپرداخت. وضو ميگرفت و نماز ميخواند و مقدراي استراحت ميکرد. در پي اين استراحت کوتاه، ديگر باره برميخواست و وضو ميگرفت و به نماز شب ميايستاد و باز هم اندک استراحتي ميکرد. سپس برميخاست و تا صبح همين گونه بود؛ يعني، تا صبح مشغول عبادت و مناجات بود. بعد از اين که نماز صبح را در اول وقت ميخواند به سجده ميرفت و سر برنميداشت تا آفتاب بلند ميشد».
منبع:كتاب وصال دوست
سخنی شیرین از مرحوم شیخ محمد بهاری همدانی
سخنی شیرین از مرحوم شیخ محمد بهاری همدانی
امروز تصمیم گرفتم درباره طلبه و منش طلبگی مطالبی رو بنویسم. به نظر من بهترین اشخاصی که میتوانند ایده ال ترین نظرات رو در این باره داشته باشند عالمان وارسته ای هستند که با تهذیب نفس و تربیت آن، توانسته اند پله های تقرب را یکی پس از دیگری بپیمایند.
یکی از این بزرگوارن مرحوم آیت الله بهاری همدانی است که انشاالله به وقتش درباره شخصیت و زندگی ایشون مفصلا بحث خواهم کرد. خدایشان بیامرزد.
عجب خوش شانسی !
پیر مرد روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد، همه همسایه ها برای دلداری به خانه پیر مرد آمدند و گفتند:عجب شانس بدی آوردی که اسبت فرارکرد!
روستا زاده پیر جواب داد: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ همسایه ها با تعجب جواب دادن: خوب معلومه که این از بد شانسیه!
هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیر مرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند: عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت به همراه بیست اسب دیگر به خانه بر گشت!
پیر مرد بار دیگر در جواب گفت: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ فردای آن روز پسر پیرمرد در میان اسب های وحشی، زمین خورد و پایش شکست. همسایه ها بار دیگر آمدند: عجب شانس بدی! وکشاورز پیر گفت: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ وچند تا از همسایه ها با عصبانیت گفتند: خب معلومه که از بد شانسیه تو بوده پیرمرد کودن!
چند روز بعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدند و تمام جوانان سالم را برای جنگ در سرزمینی دوردست با خود بردند. پسر کشاورز پیر به خاطر پای شکسته اش از اعزام، معاف شد.
همسایه ها بار دیگر برای تبریک به خانه پیرمرد رفتند: عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد! و کشاورز پیر گفت: از کجا میدانید که…؟