سهم شما فقط یک گناه +عکس
چگونه حسود نباشیم ؟
همه میدانند كه حسادت صفتی ناپسند است. با این حال همه ما در میان اطرافیان و آشنایان افرادی را سراغ داریم كه به حسادت شهرهاند و خودمان هم در برخی امور زندگی از حسادت در امان نمیمانیم. البته حساب حسادت را باید با آنچه در ادبیات، رشك نامیده میشود از هم جدا كرد. رشك به معنی حسرت بردن نسبت به دیگری است و در پی آن تلاش و ایجاد انگیزه برای ارتقای خود و دستیابی به آنچه نداریم و دیگری دارد. در قرآن كریم ذكر میشود كه مومنان در بهشت نسبت به مومنان دیگری كه جایگاهی بالاتر از آنان دارند رشك میبرند.
در حقیقت رشك مانند حسادت جنبه تخریبی ندارد و به كسی كه نسبت به او رشك برده میشود آسیبی نمیرساند. از این منظر رشك میتواند برای پیشرفت در زندگی خصوصیتی مفید و كاربردی باشد. حتما شنیدهاید كه برخی میگویند بدون حسادت كردن به جایی نمیرسیدند و درجا میزدند. منظور این افراد رشك بردن است و به اشتباه به جای آن واژه حسادت را به كار میبرند.
اولین حسود تاریخ كه قابیل بود كه كارش به قتل برادر كشید. حال برای فرونشاندن آتش حسادت در خود و جلوگیری از تبدیل آن به یك عادت و رذیله اخلاقی چه باید كرد؟
بلندنظر باشید
خوشبین باشید
پیشرفت دیگران باید بیش از آنكه مایه بیاعتنایی یا حسادت ما باشد باعث خوشحالیمان شود. برای مثال اگر در میان افراد فامیل فردی از نظر اقتصادی و شغلی موفق باشد این امكان را برای سایر آشنایان پدید میآورد كه آنان نیز پیشرفت كنند. یك كارخانهدار یا كارآفرین میتواند جوانان فامیل را از بیكاری نجات دهد و یك مدیر موفق و خوشنام میتواند به آشنایانش برای پیمودن مسیر پیشرفت كمك كند. اگر خاندانی موفق داشته باشید كه دستشان به دهانشان میرسد و میتوانند زیر بال و پر شما را هم بگیرند باعث خوشحالیتان است یا اگر اطرافیانی فقیر با وضعیت نابسامان داشته باشید كه از شما پول قرض بخواهند یا زحمتتان بدهند كه ضامن فلان وامشان شوید.
مقایسه نكنید
از قدیم گفتهاند دست بالای دست بسیار است. آن كه به او حسادت میكنیم خود نسبت به دیگران حسادتهای رنگارنگی دارد و شرایط امروز ما نیز برای بسیاری مایه حسادت و حسرت است. اگر قرار باشد شرایط خود را با دیگری كه از ما بالاتر است، مقایسه كنیم و حسرت خوردن و حسادت ورزیدن در اینباره را روا بدانیم باید كار و زندگی را تعطیل كنیم و بنشینیم صبح تا شب غصه بخوریم و بدگویی كنیم. البته اگر كارمان به جاهای باریك نكشد.
اعتماد به نفس خود را تقویت كنید
عزت نفس در مقابل حقارت قرار میگیرد كه ریشه اغلب حسادتهاست. افراد ضعیف كه برای شخصیت خود و موجودیتشان ارزشی قائل نیستند تا این درجه پایین میآیند كه به خاطر چیزی به دیگری حسادت كنند. صاحبان اعتماد به نفس به جای حسادت بیهوده شرایط خود را میپذیرند، برای ارتقای خود تلاش میكنند و با صبوری مسیر ترقی را میپیمایند.
برای شخصیت خود ارزش قائل باشید
دیگران حسادت را میشناسند و آن را در میان رفتار و گفتار شما تشخیص میدهند. همانطور كه شما این توانایی را دارید كه حسادت دیگران را تشخیص بدهید. درك حسادت شما شخصیتتان را نزد دیگران خرد میكند و قضاوت منفی آنان را بر میانگیزد.حسادت مانند هر رذیله اخلاقی دیگری فرصتهای ناشی از اعتماد دیگران نسبت به شما را از بین میبرد. حتی ممكن است افرادی كه سوءنیت دارند با شناخت این صفت یا احتمال بروز آن و در حقیقت شناسایی این نقطه ضعف شما را برای مقاصد خود به كار گیرند. حسادت همانقدر مایه پلیدی و فساد است كه دروغ، غیبت و سایر رذایل اخلاقی.
از روح خود محافظت كنید
از قدیم گفتهاند حسود نیاسود! حسودان به بیماری روحی مزمنی گرفتارند كه آرامش درونی آنان را ذره ذره میخورد و آنان را مضطرب میكند. استرس درونی ناشی از حسادت بتدریج زمینه سایر انحرافات روحی و روانی را پدید میآورد. كسانی كه بر حسادت غلبه نكنند و تسلیم آن شوند در بلندمدت با انواع عقدههای روانی مواجه میشوند كه برای فرار از آنها راهی نمییابند. حسودها در معرض لغزشها هستند و چهبسا آرامش و سعادت خود را به پای حسادتشان بریزند.
بــرای آمــدنـت جـــمــعــهای مـعـــیــن کـــن
در اضطراب چه شبها که صبح شان گم شد چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید چه قــدر شنبـه و یـک شنبـه و دوشنـبه رسید چه هفتهها که رسید و چه هفتهها که گذشت و هـفـتـهای که فـقـط ریـشه در گذشتن داشت نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هیـچ روز دگر کـــدام جــمـعـه مـــوعـــود میزنـی لـبـخـنـد بــرای آمــدنـت جـــمــعــهای مـعـــیــن کـــن پایگاه مرصاد
چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد
و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد!
ولی همـیشه و هـر هـفـتـه جـمـعـه هـا گم شد
شمـارشی کــه خلاصـه بـه چـنـد و چـنـدم شد
بـرای شعـله کـشیـدن بـه خـویـش هـیـزم شد
در انتــظار تـو قـلـبـی پـــر از تـلاطـــــم شد !؟
بـه این جـهـان کـه پـر از قـحطی تبسم شد؟
کـه هـفتـهها همـهشـان خـالی از تـرنـم شد
وصایای شهدا در مورد حفظ حجاب:
«و تو اي خواهر ديني ام: چادر سياهي كه تو را احاطه كرده است ازخون سرخ من كوبنده تر است.» (شهيد عبدالله محمودي)
«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، كه شماييد كه دشمن را با چادرسياهتان و تقوايتان مي كشيد.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را مي بيني و دشمن تو را نمي بيند.»(سردار شهيد رحيم آنجفي)
«حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست.» (شهيد محمد كريم غفراني)
«خواهرم: از بي حجابي است اگر عمر گل كم است نهفته باش و هميشه گل باش.» (شهيد حميد رضا نظام)
«از تمامي خواهرانم مي خواهم كه حجاب اين لباس رزم را حافظ باشند.» (شهيد سيد محمد تقي ميرغفوريان )
«خواهرم: هم چون زينب باش و در سنگر حجابت به اسلام خدمت كن.»(طلبه شهيد محمد جواد نوبختي )
«يك دختر نجيب بايد باحجاب باشد.» (شهيد صادق مهدي پور)
«خواهرم: حجاب تو مشت محكمي بر دهان منافقين و دشمنان اسلام مي زند.»(شهيد بهرام يادگاري)
«تو اي خواهرم… حجاب تو كوبنده تر از خون سرخ من است.»(شهيدابوالفضل سنگ تراشان)
«به پهلوي شكسته فاطمه زهرا(س) قسمتان مي دهم كه، حجاب را حجاب را، حجاب را، رعايت كنيد.» (شهيد حميد رستمي)
«خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان:بي اعتنايي شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهدشد.» (شهيد علي اصغر پور فرح آبادي)
«شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوي معنويت و صفا مي كشاند.» (شهيد علي رضائيان)
«از خواهران گرامي خواهشمندم كه حجاب خود را حفظ كنند، زيرا كه حجاب خون بهاي شهيدان است.» (شهيد علي روحي نجفي)
«مادرم… من با حجاب و عزت نفس و فداكاري شما رشد پيدا كردم.»(شهيد غلامرضا عسگري)
«اي خواهرم: قبل از هر چيز استعمار از سياهي چادر تو مي ترسد تاسرخي خون من.» (شهيد محمد حسن جعفرزاده)
«خواهرم: زينب گونه حجابت را كه كوبنده تر از خون من است حفظ كن.»(شهيد محمد علي فرزانه)
« خواهران ما در حالي كه چادر خود را محكم برگرفته اند و خود راهم چون فاطمه و زينب حفظ مي كنند… هدف دار در جامعه حاضرشده اند.» (رييس جمهور شهيد محمد علي رجايي)
راه و رسم طلبگی
راه و رسم طلبگی
طلاب علوم دینیه در هر مقطعی که باشند، باید مدام با قرآن کریم و همچنین احادیث اهل بیت (علیهم السلام) در ارتباط باشند؛ چرا که احادیث آن ها، دل ها را زنده می کند و باعث موفقیت می شود؛ زیرا پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) در حق کسانی که احادیث اهل بیت (علیهم السلام) را نشر دهند، دعای خیر کرده است. (1)
خــــــــــدا
خدا را گفتم : بگذار جهان را قسمت کنیم ؛ آسمان مال تو ، زمین مال من ؛ خدا خندید و گفت: تو بندگی کن همه دنیا مال تو ، من هم مال تو!!!
کدام عمل برتر از دوهزار رکعت نماز مستحبی است ؟
ظلم اقتصادی جهان معاصر ،انسان را در انتخاب کار و کسب مال به طور کلی آزاد و رها گذاشتهاند و به وی اجازه میدهند که هم از راههای درست و هم از راه های باطلی چون ربا ،قماربازی،احتکار،بازار سیاه سازی و …به جمع ثروت بپردازد. بی آنکه برای حقوق دیگران ارزشی قائل شود و از پایمال کردن اصول اخلاقی و پی آمدهای اجتماعی ،سیاسی و اخروی آن دست بردارد.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود : ترک یک لقمه حرام در نزد خدا دوست داشتنیتر از دو هزار رکعت نماز مستحبی است.
بدیهی است این نوع برخوردها مشکلاتی همچون تورم،تکاثر و برده داری نوین و مفاسد اخلاقی و سیاسی را در پی دارد در چنین جامعه ای زندگی مشکل و طاقت فرسا میشود .انسان بودن لگدمال و ارزشهای انسانی سرکوب میگردد.
بیست مورد امتحان ایمان
در روایتى از امام باقر علیه السلام منقول است که :
على علیه السلام به مجلسى از قریش برخورد مى کنند و بعد به مجلسى دیگر از اوس و خزرج و مى بینند که در مجلس اول سخنان بیهوده مى رانند اما در محفل دوم کارهاى متین و صحیح انجام مى دهند. على علیه السلام از این حال شگفت زده مى شوند و خدمت رسول الله مى رسند و حکایت هر دو مجلس را باز مى گوید. سپس از پیامبر صلى الله علیه و آله بیان صفات مؤمن را طلب مى فرمایند: در این هنگام رسول الله صلى الله علیه و آله که سرشان را به زیر انداخته بودند، سرشان را بلند کرده ، فرمودند: عشرون خصلة فى المؤمن فان لم یکن فیه لم یکمل ایمانه . ان من اخلاق المؤمنین ، یا على! اگر این خصال در او نباشد ایمانش به کمال نرسیده است ، و اذا تکلموا صدقوا به راستى و صداقت تکلم مى کنند. رهبان باللیل و اسد بالنهار
بیست خصلت در مؤمن است .
الحاصرون الصلاة .
در وقت نماز به نماز حاضر مى شوند.
والمسارعون الى الزکوة
در پرداخت حقوق مالى شرعى تسریع مى کنند.
والمطعمون المساکین
مساکین و فقرا را اطعام مى کنند.
الماسحون راس الیتیم
دست محبت بر سر ایتام مى کشند.
المطهرون اطمارهم
لباسشان کهنه، اما تمیز است .
کنایه از این است که آنچه شرع از نظر پوشش تعیین فرموده است ، مى پوشند.
الذین ان حدثوا لم یکذبوا
آنچه به آنها مى گویند فورا تکذیب نمى کنند.
مقصود این نیست که مؤمن آنچه را مى شنود ساده لوحانه تصدیق مى کند، چه بسا آنچه را که به مؤمن مى گویند دروغ باشد، اما فورا تکذیب نمى کند.
واذا وعدوا لم یخلفوا
اگر وعده کنند تخلف نمى کنند.
واذا ائتمنوا لم یخونوا
در امانت خیانت نمى کنند.
پارسایان شب اند و شیران روز.
صائمون النهار قائمون اللیل
روزها روزه دار و شبها در قیام اند براى عبادت .
لایؤذون جارا ولا یتاذى بهم جار
همسایگان را نمى آزارند – اذیت ارادى – و به گونه اى نیست که همسایه گان از آنها در آزار باشند – غیر ارادى .
شاید هم مقصود این است که نه تنها خود اذیت نمى کند، مراقب است که عائله اش هم موجبات اذیت همسایگان را فراهم نکنند.
الذین مشیهم على الارض هون
در زمین با نرمى و تواضع گام برمى دارند. حالت تکبر ندارند.
و خطاهم الى بیوت الارامل
گامهایشان به سوى خانه هاى بى سرپرستان است .
و على اثر الجنائز.
در تشییع جنازه مؤمنان شرکت مى کنند.
منبع: بحارالانوار، ج ۶۸، ص 288
بهترین و بدترین بنده خدا
روزی حضرت موسی (ع) رو به درگاه خداوند درخواست نمود:
«بار الها! می خواهم بدترین بنده ات را ببینم.»ندا آمد:
«صبح زود به درب ورودی شهر برو. اولین كسی كه از شهر خارج شد او بدترین بنده من است.»
حضرت موسی (ع) اول صبح روز بعد به درب ورودی شهر رفت.
پدری با فرزندش اولین نفری بودند كه از درب شهر خارج شدند.
حضرت موسی (ع) پیش خود گفت:
«بدبخت خبر ندارد بدترین خلق خداست!»
حضرت موسی (ع) پس از بازگشت رو به درگاه خداوند نمود و ضمن تقدیم سپاس از اجابت خواسته اش ،
عرضه داشت كه:
ندا امد:
«اخر شب به درب ورودی شهر برو. اخرین نفری كه وارد شهر شود او بهترین بنده من است.»
هنگامی كه شب شد حضرت موسی (ع) به درب ورودی شهر رفت.
با تعجب دید كه اخرین نفری كه از درب شهر وارد گردید همان پدر با فرزندش می باشد.
حضرت موسی (ع) رو به درگاه خداوند با تعجب و درماندگی عرضه داشت:
«بار الها!چگونه ممكن است كه بدترین و بهترین بنده ات یك نفر باشد؟»
ندا امد:
یا موسی! این بنده صبح كه می خواست با فرزندش از درب ورودی شهر خارج شود بدترین بنده من بود.
اما…»
اما هنگامی كه نگاه فرزندش به كوههای عظیم افتاد از پدرش پرسید:
«بابا! بزرگتر از این كوهها چیست؟»
پدر گفت:
«زمین»
فرزند پرسید:
«بابا! بزرگتر از زمین چیست؟»
پدر جواب داد:
«اسمانها»
فرزند پرسید:
«بابا! بزرگتر از اسمانها چیست؟»
پدر در حالی كه به فرزندش نگاه میكرد، اشك از دیدگانش جاری شد و گفت:
«فرزندم! گناهان پدرت است كه از اسمانها نیز بزرگتر است…»
فرزند پرسید:
«بابا! بزرگتر از گناهان تو چیست؟»
«دلبندم! بخشندگی خدای بزرگ از تمام هر چه هست بزرگتر و عظیمتر است…!»
نتیجه:
هر گاه بدانیم كه نیروی عظیمی همچون نیروی لایتناهی خداوند پشت و پناه ماست،
«پس دیگر نگرانی برای چیست؟»
تا وقتی خدا را داریم؛
«نباید بگوییم مشكل بزرگ داریم، باید به مشكلات بگوییم خدای بزرگ داریم»
آقا جان دلم برایت تنگ شده!!!!!!
خانه ات را حلقه بر در می زنم ………… گرد بام خانه ات پر می زنم
آن قدر در میزنم این خانه را …………… تا ببینم روی صاحب خانه را
تا به عشق خود اسیرم کرده ای …… از علائق جمله سیرم کرده ای
من به غیر تو ندارم هیچ کس ………… مهدی زهرا به فریادم برس
منبع:پایگاه اطلاع رسانی حمیدرضا فلاح تفتی