1ـ دعا برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و خود تا به معرفت حضرتش نائل شویم. ائمه هدی علیهم السلام نیز همواره بر این مهم تکیه داشته اند.امام صادق(علیه السلام) دعایی به “زراره” تعلیم کرده و می فرمایند : «… اگر زمان غیبت را درک کردی چنین دعا کن: اللهم عرفنی نفسک فإنک إن لم تعرفنی نفسک لم أعرف نبیک. اللهم عرفنی رسولک فإنک إن لم تعرفنی رسولک لم أعرف حجتک. اللهم عرفنی حجتک فإنک إن لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی» (منتخب الاثر ـ آیت الله صافی گلپایگانی حدیث 1 ص 501 ـ به نقل از غیبت نعمانی، کافی، کمال الدین) همچنین دعاهای دیگری که در کتب ادعیه و …
خاطره ای از شهید صیاد شیرازی
مادر شهید میگفت : راهى مکه بودم. مسافر حج بودم. آمد گفت «عزیزجون، رفتى مکه، فقط کارت عبادت باشه، زیارت باشه. نرى خرید کنى.»
گفتم «من که نمى خوام برم تجارت. امّا نمى شه دست خالى برگردم. یک سوغاتى کوچیک براى هرکدوم ازبچه ها که دیگه این حرفا رو نداره.»
گفت «راضى نیستم حتابرام یه زیرپوش بیارى. من که پسربزرگتم نمى خوام. نباید ارز رو از کشور خارج کنى، برى اون جا خرجش کنى.
پایگاه سرافرازان
آیت الله حق شناس (ره): انسان قرآن را کنار بگذارد و مثنوی بخواند؟! + فایل صوتی
آیت الله حق شناس (ره) که یکی از اساتید بزرگ اخلاق در تهران بودند مانند بسیاری از فقها و علمای بزرگ شیعه و به پیروی از علمای راستین ، در درس اخلاق خود ، دوستداران اهل بیت علیهم السلام و شاگردانشان را از مطالعه ی کتبی همچون مثنوی مولوی نهی میکردند و با ذکر روایتی میفرمودند :
انسان قرآن را کنار بگذارد و مثنوی بخواند؟! انسان قرآن را کنار بگذارد و برود – مثلاً – مثنوی بخواند؟! وقتی قرآن بخوانی، حجاب های قلبت برطرف میشود.
شخصی عرضه داشت: یابن رسول الله، من وسوسه دارم. حضرت فرمود: مگر قرائت قرآن نمیکنی؟ «شِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ» ( یونس /۵۷)
آنوقت انسان ، قرآنی که او را سرتا پا منور میکند و حجابهای باطن و حجابهای قلب را برطرف میکند ، کنار بگذارد و مثنوی بخواند!
اشتباه خوارج در تفسیر از شعار" لا حکم الا لله" چه بود؟
امام علی(ع) در بخشی از خطبه40 نهج البلاغه اشاره به شعار لا حُکْمَ إلاّ للهِِ، کرده مى فرماید: «این سخن حقّى است که معنى باطلى از آن اراده شده است»، (یا به تعبیر دیگر: سخن حقّى است که آنها آن را از مفهوم اصلیش تحریف کرده اند، و در راه ضلالت گام نهاده اند)؛ (کَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ).
سپس در توضیح این سخن جمله کوتاه و پرمعنایى بیان مى کند، و مى فرماید: «آرى حکم مخصوص خدا است ولى این گروه مى گویند: امارت و حکمرانى و ریاست بر مردم مخصوص خدا است». (نَعَمْ إِنَّهُ لاحُکْمَ إِلاَّ للهِِ ولکِنَّ هؤُلاءِ یَقُولُونَ: لاَ إِمْرَةَ إِلاّ لِلّهِ).
خطاى بزرگ خوارج در این بود که آنها شعار «اِنِ الْحُکْمُ إِلاّ للهِِ»، را که برخاسته از قرآن بود چنین تفسیر مى کردند که هرگونه «حکمیت و داورى» و «حاکمیت»، یعنى حکمرانى در میان مردم مخصوص خداست، و به همین دلیل با مسأله حکمیت مخالفت کردند و آن را نوعى شرک شمردند، چرا که براى غیر خدا حقّ حکومت و داورى قرار داده شده است!
بدیهى است اگر حکمیت و داورى مخصوص خدا باشد، باید حکمران میان مردم نیز خدا باشد، بنابراین اصل حکومت باید از بین برود و به تعبیر امروز «آنارشیسم» و بى حکومتى جاى آن را بگیرد و محاکم و دادگاهها نیز از میان برداشته شود، چرا که در همه آنها انسانها به داورى مى پردازند.
آنها مى خواستند به پندار خود «توحید حاکمیت الله» را زنده کنند و از شرک نجات یابند، ولى بر اثر نادانى و تعصّب و جهل در پرتگاه هرج و مرج و نفى داورى و حکمرانى بر جوامع انسانى سقوط کردند و گرفتار توهّمات کودکانه اى شدند که براى حفظ توحید باید هرگونه داورى و حکمرانى را نفى کنند، ولى هنگامى که دیدند براى گروه خودشان سرپرست و امیرى لازم است، به باطل بودن این توهّم پى بردند، هر چند لجاجت که از لوازم جهل و نادانى است به آنها اجازه بازگشت نداد!
امّا خوشبختانه گروه عظیمى از آنان با سخنان بیدارگر امام (علیه السلام) در میدان جنگ نهروان بیدار شدند و توبه کردند و به سستى افکارشان پى بردند.
به هر حال امام (علیه السلام) در این خطبه بر این نکته تأکید مى کند که بدون شک حاکم و قانونگذار و تشریع کننده اصلى احکام، خداست; حتّى اجازه داورى و حاکمیت بر مردم نیز باید از سوى او صادر شود، ولى این بدان معنى نیست که خداوند خودش در دادگاهها حاضر مى شود و در میان مردم داورى مى کند، یا رشته حکومت بر مردم را خود در دست مى گیرد و فى المثل به جاى رئیس جمهور و امیر و استاندار عمل مى کند و یا فرشتگان خود را از آسمانها براى این کار مبعوث مى دارد!
این سخن واهى و نابخردانه اى است که هر کس اندک شعورى داشته باشد، آن را بر زبان جارى نمى کند، ولى متأسفانه خوارج لجوج و نادان، طرفدار این سخن بودند و لذا با على (علیه السلام) مخالفت کردند و گفتند: چرا مسأله حکمیت را پذیرفته اى؟!
بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: «خوارج مدعى بودند که حکمیت اجازه الهى مى خواهد، و باید در قرآن به این معنى تصریح شده باشد، در حالى که قرآن چنین اجازه اى را به کسى نداده است، و شاید به همین دلیل بعضى از بزرگان اسلام،(1) براى نفى سخن خوارج به آیه شریفه مربوط به حکمیت در اختلافات خانوادگى استناد جسته اند; آنجا که مى فرماید: (وَ إنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَمَاً مِنْ أهْلِها إنْ یُریدا اِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللهُ بَیْنَهُما إنَّ اللهَ کانَ عَلیماً خَبیراً); و هر گاه از جدایى و شکاف میان آن دو (دو همسر) بیم داشته باشید یک داور از خانواده شوهر و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید اگر آن دو داور تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها کمک مى کند، زیرا خداوند دانا و آگاه است.(2)
هنگامى که چنین موضوع کوچکى که پیامدهاى محدودى دارد باید از طریق داورى حل شود، چگونه کارهاى مهمى که اگر اختلافاتش باقى بماند هرج و مرج در صحنه اجتماع پدید مى آید و همه چیز به هم مى ریزد، با حکمیت حل نشود؟!
و نیز به همین دلیل جمعى معتقدند که امیرمؤمنان على (علیه السلام) با اصل مسأله حکمیت در مقطع خاصى مخالف نبود، بلکه با شخص حَکَمها مخالف بود و آنها را شدیداً نفى مى کرد.(3)
پی نوشت:
(1). علامه خویى، در جلد 4، شرح نهج البلاغه، صفحه 183، به این معنى اشاره کرده است، از تاریخ کامل ابن اثیر نیز استفاده مى شود که ابن عباس نیز در برابر خوارج به این آیه استناد جست (کامل ابن اثیر، جلد 3، صفحه 327).
(2) . سوره نساء، آیه 35.
(3) . گرد آوری از: پیام امام علی(ع)، حضرت آیت الله مکارم شیرازی، جلد2، ص 432.
امام خمینی(ره): اگر رای ندادید و مسامحه کردید،مسئول هستید
وظایف مردم
الف. شرکت در ….
امروز مسؤولیت به عهده ملت است. اگر ملت کنار بنشینند، اشخاص مؤمن، اشخاص متعهد کنار بنشینند و اشخاصى که نقشه کشیدهاند براى این مملکت از چپ و راست، آنها وارد بشوند در مجلس، تمام مسوولیت به عهده ملت است. هر قدمى که بر ضد اسلام بردارند، در نامه اعمال ملت نوشته مىشود. هر کارى که انجام بدهند، مسوولیتش متوجه ملت است. امروز سرنوشت اسلام و سرنوشت مسلمین در ایران و سرنوشت کشور ما به دست ملت است و اگر مسامحه کنند در این امر، اهمال کنند، نروند و رأى ندهند، عینا مسوولیت متوجه خود آنها است و اگر بروند و چنانچه اشخاص متعهد مسلم - کسانى که براى کشور و براى اهالى کشور ارج قائل هستند، کسانى که نمىخواهند زمام امور کشور ما به دست چپ بیفتد یا به دست راست بیفتد - این اشخاص را تعیین کنند، به تکلیف خودشان عمل کردهاند و چنانچه مسامحه در این امر کنند و آنها پیش ببرند - آنهایى که مىخواهند ما را به زنجیر چپ و راست بپیوندند و ما را اسیر کنند در دست قدرتهاى بزرگ - اگر آنها پیش ببرند و شما ساکت باشید، تمام مسوولیت متوجه شما است. امروز مسوولیت بزرگى به عهده همه ما است.(1)
15 وظیفه شیعیان در عصر غیبت امام زمان (عج)
دروغ کلید تمام بدیها
هر انسان مؤمنی این را به خوبی میداند که قدم نهادن در مسیر بندگی و اطاعت از فرامین پروردگار هستی، از لوازم ضروری ایمان بوده، به گونهای که بدون آن هرگز به حقیقت ایمان دست نخواهد یافت، و در زندگی هرگز طعم شیرین ایمان واقعی را از اعماق جان خویش نخواهد چشید، زیرا این امر بدیهی است که، کسی که پایه به عرصهی ایمان گذاشته، امّا به دستورات و لوازم آن پایبند نیست، ایمان لقلقهی زبانش بوده و در زندگی صرفاً اسم ایمان را با خود به یدک میکشد، اما از آن بهرهای نبرده است.
چنین کسی در واقع، انسان خسارت دیدهای است که سرمایهی عظیم عمر خویش را به باطل گذرانده و در زندگی به همین ایمان ظاهری دل خوش کرده است، غافل از آنکه، روزی فرا خواهد رسید که پرده از حقیقت پنهانش کنار زده میشود و چشمان خفتهی او بیدار گشته و با ندامتی برخاسته از جان، سرنوشت شوم خود را نظاره گر خواهد بود.
بندگان صالح، وارثان زمین
وَ لَقَد کَتَبنا فِی الزّبورِ مِن بعدِ الذّکرِ أنَّ الأرضَ? 1 «و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را?یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحون بندگان شایسته¬ی ما به ارث خواهند برد.»
نکته ها و پیام های آیه:
1- «کَتَبَ» در اصطلاح از امری حتمی و قطعی خبر می¬دهد.
2- کلمه¬ی «أرض» به خاطر داشتن «ال» استغراق همهی زمین را شامل میشود. در نتیجه، دولت کریمهی امام مهدی (علیه السلام) نیز در کل کرهی زمین، بر پا خواهد شد.
3- مراد از وراثت زمین این است که سلطه بر منافع و استفاده از آن از دیگران به بندگان صالح منتقل شده و برکات زمین نصیب ایشان خواهد شد.
4- وراثت زمین به انسآنهایی خواهد رسید که:
الف) بنده خداوند بوده و همه¬ی وجودشان را برای خداوند قرار داده باشند. (عِبادِی)
ب) صالح و شایسته بوده و لیاقت بهره¬برداری ازآن را دارا باشند. (الصّالِحون)
بحث روایتی:
امام باقر (علیه السلام) می¬فرمایند:
وَ لَقَد کَتَبنا فِی الزّبورِ?«وَ قَولُهُ أنَّ الأرضَ یَرِثُها عِبادِییَ? قال: الکُتُب کُلُّها ذِکر و ?مِن بعدِ الذّکرِ وَ لَقَد کَتَبنا? قال: القائمُ و أصحابُه»؛2 «مراد از کلمهی ذکر در ?الصّالِحون أنَّ? همه¬ی کتابهای پیامبران است و مراد از ?فِی الزّبورِ مِن بعدِ الذّکرِ قائم و یاران او میباشد.»?الأرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحون
از روایات بالا استفاده می¬شود که این وعده¬ی الهی در همه¬ی کتابهای آسمانی بیان شده است. با نگاهی کوتاه به زندگی و آرمآنهای انسآنها از آغاز تا کنون، به روشنی درمییابیم که یکی از بزرگترین آرزوها و خواسته¬های همه¬ی پیامبران و اولیا برپایی جامعه¬ی توحیدی و حکومتی بر پایه¬ی فرمآنهای آسمانی و عدالت¬گستر الهی است. روشن است که این امید و آرزو زمانی محقق می¬گردد که حاکمی عادل، کاردان و توانا در رأس آن قرار گیرد. اینک ما در عصری هستیم که تنها و تنها این امید، از آخرین وجود نورانی خورشید هدایت و امامت انتظار می¬رود.
پی نوشت ها:
1. انبیاء (21)، 105.
2. طبرسی، مجمع البیان، ج 4، ذیل آیه .
مناجات چیست؟ چرا از مناجات لذت نمىبریم؟
آنچه در ادامه میآید درسگفتارهای آیتالله محمد تقی مصباح یزدی در تفسیر مناجات خمس عشره است که سال گذشته در دفتر قم مقام معظم رهبری ایراد شده است و بهمناسبت ایام ماه مبارک رمضام، متناوباً طی روزهای آینده تقدیم کاربران گرامی خواهد شد:
وَالصّلاةُ وَ السّلامُ عَلى سَیدِ الانبیاءِ وَ المّرسَلین، حَبیبِ اِلهِ العالَمین اَبىالْقاسِم مُحمّد، وَ عَلى آلِهِ الطّیّبینَ الطّاهرین المَعصومین.
خداى متعال را شاكریم كه توفیقى عنایت فرمود بار دیگر ماه رمضان را درك كنیم و از این خوان گستردهى الهى بهرهمند شویم. امیدواریم خداى متعال به ما هم توفیق توبه نصوح و استفاده از بركات این ماه شریف مرحمت بفرماید.
چهار حدیث درباره آزمندی
بردگی آزمند
اَلْحَریصُ عَبْدُ الْمَطامِعِ.(46)
* * *
انسان حریص ، برده آزمندى ها [ى خود] است .
* * *
منبع :شرح غررالحكم ، ج 1، ص 165.
فرجام آزمندی
اَلطّامِعُ فى وَثاقِ الذُّلِّ.(47)
* * *
شخص آزمند، در بند خوارى است .
* * *
منبع:نهج البلاغه ، ح 217، ص 1186. .
همیشه فقیر
اَلْحَریصُ فَقیرٌ وَلَوْ مَلَكَ الدُّنْیا بِحَذافیرِها.(48)
* * *
آزمند همواره فقیر است هر چند تمام دنیا را مالك شود.
* * *
منبع:شرح غررالحكم ، ج 2، ص 39.
خطر بی خردی
اَكْثَرُ مَصارِعِ الْعُقُولُ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطامِعِ.(49)
* * *
لغزشگاه خرد، بیشتر در زیر برق طمع است .
* * *
منبع:نهج البلاغه ، ح 210.
وسوسه شیطان، نعمت و رحمت است!
یکی از مشکلات در زندگی بشر، به ویژه مؤمنان، وسوسههای شیطان است. در این زمینه فرمود: «والشیاطین مغلولة» شیطانها در این ماه در زنجیرند و تنها پارس میکنند؛ اما کسی را نمیگزند.
شیطان موجودی است که به اذن خدای سبحان وسوسه میکند. وسوسهٴ شیطان نعمت و رحمت است؛ چون هر کسی به جایی رسید، در اثر مبارزهٴ با وسوسه، در میدان جهاد اکبر بود که پیروز شد. اگر وسوسه نباشد و راه برای گناه باز نباشد، راه اطاعت یک طرفه است و اطاعت ضروری میشود و اگر اطاعت ضروری شد دیگر جا برای ضرورت وحی و رسالت و تکلیف و دین نخواهد بود. عالمی که در آن گناه نباشد، عالم دین و تکلیف و امر ونهی و مانند آن نیست.
شیطان در حدّ وسوسه مأموریت دارد که پارس کند، آنکه آشناست به این پارس اعتنا نمیکند، راه را طی کرده و به مقصد میرسد. اما بیگانه بیراهه میرود و به دام شیطان میافتد. شیطان پارس را به گزیده تبدیل میکند و از آن به بعد میگزد. البته شیطان تحت ولایت خدای سبحان است؛ بدون اذن خدا کاری نمیکند و در قیامت صریحاً میگوید: ﴿فَلاَ تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنفُسَکُم مَّا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنتمُ بِمُصْرِخِیَّ﴾[1] امروز نه من به داد شما میرسم نه شما به داد من میرسید. من بر شما مسلط نبودم؛ فقط شما را دعوت کردم، خودتان آمدید. ﴿إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الحَقِّ وَوَعَدتُّکُمْ فَأَخْلَفْتُکُم﴾[2] خدا وعدهٴ حق داد و من وعدهٴ فریب. وعدهٴ حق را نپذیرفتید و وعدهٴ آمیخته به فریب من را پذیرفتید؛ پس من سلطهای بر شما ندارم.
اگر کسی وعدهٴ الهی را عمداّ پشت سر گذاشت و به دنبال فریب شیطان رفت، خدای سبحان به او مهلت میدهد. اگر از این مهلت استفاده نکرد، از آن به بعد شیطان را بر او مسلّط میکند. لذا به عنوان کیفر فرمود: ﴿أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَی الکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾[3] ما شیطانها را بر کفار مسلط کردیم تا سخت آنها را آزار دهند (و از سعادت ابد محرومشان سازند. در جای دیگر فرمود: ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ﴾[4] آنها که مؤمن نیستند، تحت ولایت شیطانند. وخدای سبحان شیطان را مانند کلب مُعلّم (سگ دستآموز) بر آنها مسلط کرد. این سگ تربیت شده در ماه مبارک رمضان بسته است. عملاً کاری نکنید که باز شود. او فقط از دور پارس میکند، مبادا با دست خود زنجیرش را باز کنید؛ کن خدای سبحان او را بر شما مسلط کند.
در اینجا سؤالی است که اگر ملائکه گناه نمیکنند، پس شیطان چگونه گناه کرد؟ جواب این است که شیطان از جن است و در بین فرشتگان بود ولی فرشته نبود. قرآن کریم، درباره شیطان میفرماید: ﴿کَانَ مِنَ الجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ﴾[5] . شیطان، خود به داوند گفت: مرا از آتش خلق کردی، خدا هم او را تکذیب نکرد. و اصل اینکه جنّ از آتش خلق شده در قرآن کریم مورد تأیید است .[6]
فرشته معصیت نمیکند. وجن، گاهی اطاعت دارد و گاهی عصیان. لذا فرمود: «والشیاطینُ مغلولة فاسألوا ربّکم أن لا یُسلّطها علیکم». از خدا مسئلت کنید تا شیطان را بر شما مسلّط نکند. اگر خدا بخواهد شیطان را مسلط کند او را به وسیله ابزار درونی و خاطرات نفسانی بر ما مسلّط میکند. قوای نفسانی ما را ابزار دست شیطان قرار میدهد.[7]
______________
1ـ سورة ابراهیم، آیة ۲۲/
2ـ همان.
3ـ سورة مریم، آیة ۸۳/
4ـ سورة اعراف، آیة ۲۷/
5ـ سورة کهف، آیة ۵۰/
6ـ ﴿وَالجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ﴾(سورهٴ حجر، آیهٴ ۲۷) جمع جنّ «جنّه» است نه أجنّه. أجنّه جمع جنین است نه جن. ﴿وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُم﴾(سورهٴ نجم، آیهٴ ۳۲)، یعنی شما جنینهایی بودید در شکم مادرانتان.
7- فرازهایی از سخنان حضرت آیت الله جوادی آملی