از چه چيز بايد گريخت
به طور كلّى از آيات و روايات و آثار اسلامى استفاده مىشود:
انسان بايد از دو چيز و هرچه وابسته به آن دو چيز است سخت گريزان باشد:
1- از همنشينى با گناهكار و فاسدى كه اميد بازگشت و توبه به او نمىرود از آنجا كه نشست و برخاست با اين افراد مانع راه رشد و كمال انسانى است، بايد تا سر حدّ ريشه كن شدن ارتباط، با او به مبارزه برخاست.
2- آنچه از ديدگاه قرآن و اخبار به عنوان گناه و امر حرام معرّفى شده است.
در اينجا به بخشى از آيات و رواياتى كه مربوط به اين دو واقعيّت است اشاره مىكنيم:
ولايت و رهبرى در اسلام
پاسداران حريم ولايت علوى در بنياد نهج البلاغه كه تا كنون منشأ آثار و بركات معنوى و تربيتى در جامعه اسلامى بوده، و با كمال اخلاص به نشر فرهنگ والاى الهى از زبان مولاى عارفان، شمع شبستان قلب عاشقان محبوب كاملان، مقصود بينايان، امير مؤمنان صلوات اللَّه عليه اقدام كردهاند، و در اين جهت كتب و نشريات و جزوات و مقالههاى بسيار ارزنده و پرمايهاى در راه اعتلاى روح انسان منتشر نمودهاند، با ارسال صفحهاى نورانى مشتمل بر بيست عنوان در مسئله با عظمت رهبرى و ولايت در حيات انسان از ديدگاه نهج البلاغه از اين بى بضاعت خواسته بودند در توضيح يكى از آن عناوين مقالهاى را تقديم بدارم من فكر كردم عنوان «ولايت را» كه مشترك در همه عناوين است تا جائى كه در خور توان من است بااستمداد از آيات الهى و نهج البلاغه عظيم ترجمه كنم، باطن ولايت الهامبخش من شد كه اين حقيقت عظيمه را در چهار بخش تقديم عزيزان كنم:
حقيقت تشهّد
ا
مام صادق عليه السلام در اين باب، سخن از تشهّد و حقيقت آن و اين كه عبد بايد چگونه تشهّد بگويد و چسان ظاهر و باطنش با تشهّد هماهنگ شود و اين كه اين كلمات و الفاظ و اقوال فقط و فقط نشانهاى و علامتى جهت هدايت به مفاهيم و حقايق است و خود اين الفاظ هدف نيست، بلكه وسيلهاى براى رسيدن و رساندن به اصل مقصود كه خداى متعال و اجراى اوامر اوست سخن به ميان آورده است.داستانى عجيب از مال حرام
على بن ابى حمزه مىگويد:
دوستى داشتم كه در دستگاه بنى اميه نويسنده بود، از من خواست از حضرت صادق عليه السلام براى او وقت ملاقات بگيرم، حضرت اجازه داد. چون وارد شد سلام كرد و نشست و عرضه داشت: فدايت شوم، در ادارات بنى اميه نويسنده بودم و از اينرو مال فراوانى به دست آوردم.
حضرت فرمود: اگر بنى اميه كسى را نمىيافتند تا در تمام امور به آنان كمك دهد، امر مال و غنيمت و مسئله جنگ و امور سياسى و اجتماعى، قدرت غارت كردن حق ما را نداشتند، اگر مردم آنان را رها مىكردند چيزى جز آنچه در دست داشتند، نمىيافتند.
کاش می دانستی تو حلقه ای از تدبیر خدا را شکستی
کاش میدانستی تو حلقه ای از تدبیر خدا را شکستی ،خدا تقلا را برای پیله قرار داد تا به وسیله آن مایعی از بدنش ترشح کند تا پس از خروج بتواند پرواز کند .
پیله تکانی خورد ، پسرک کنار پیله نشست .پیله تقلا می کرد . پسرک دلش سوخت ،ساعت ها گذشت ،پسرک نشسته بود وپیله رنج آزادی برجان می خرید .
پسرک خسته شد ، پیله هم .پسرک می خواست ببیند پرواز پروانه را وپیله نمی دانست در ذهن پسرک چه می گذرد .پسرک قیچی کوچکی را درآورد وسوراخی در ته پیله ایجاد کرد و می خندید برای تماشا ،برای پروانه .
پیله آهسته سر خورد ، موجودی از پیله درآمد ،وحالا پروانه شد ، اما یارای پروازش نبود . جثه اش ضعیف و بالهایش چروکیده بود .پسرک چشم به بال پروانه داشت و پروانه در حسرت پرواز تقلا می کرد .پسرک انتظار داشت پروانه بپرد ولی نمی دانست پروانه باید تا آخر عمرش روی زمین بخزد .
پسرک نمیدانست چرا؟
پروانه را در دستهایش گرفت ، اما پروانه دیگر پروانه نبود .
پروانه حالا چشم در چشم پسرک دوخت و گفت :کاش میدانستی تو حلقه ای از تدبیر خدا را شکستی ،خدا تقلا را برای پیله قرار داد تا به وسیله آن مایعی از بدنش ترشح کند تا پس از خروج از پیله به او امکان پرواز بدهد .
پسر برای جهالتش گریست .آنقدر گریست تا عارف شد . دیگر پسرک
می دانست :که سختی هایش برای این است که او پروانه شدن و پرواز کردن را بیاموزد .
“ولنبلونکم بشی ء من الخوف والجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات وبشر الصابرین “
شما را به اندکی ترس وگرسنگی وبینوایی وبیماری ونقصان در محصول می آزماییم و شکیبایان را بشارت ده (بقره 155)
برگرفته از مجله آشنا
محبوب ترين راهها به سوى خدا دو قطره است
قال على عليه السلام : من احب السبل الى الله قطرتان : دموع فى جوف الليل و قطرة دم فى سبيل الله .
محبوب ترين راهها به سوى خدا دو قطره است :
يكى قطره اشكى كه در دل شب از خوف خدا از ديدگان جارى گردد.
ديگرى قطره خونى كه در راه خدا بر زمين ريخته شود.
عجب صبری خدا دارد!!!...
عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان ٬جهان را باهمه زیبایی وزشتی به روی یکدگر ویرانه می کردم . عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم که می دیدم یکی عریان ولرزان ٬دیگری پوشیده از صد جامه رنگین زمین وآسمان را واژگون، مستانه می کردم . عجب صبری خدا دارد!
امان از ترس
در مثل ها است كه گرگى و روباهى با شيرى در بيابان مى رفتند، يك گوره خر و آهو و خرگوشى را شكار كردند، شير به گرگ گفت : شكار را بين ما تقسيم كن ، گرگ گفت : گوره خر مال تو و آهو مال من و خرگوش مال روباه ، شير به خشم آمد و گلوى گرگ را گرفت و سر او را قطع كرد، سپس روبه روباه كرد و گفت : تو تقسيم كن ، روباه گفت : گوره خر براى نهارت و آهو براى شامت و با خرگوش در شب سر گرم باش ، شير گفت : كى اين تقسيم عادلانه را به تو ياد داده روباه گفت : سر گرگى كه در جلوى روى تو است .
منبع: كشكول شيخ بهايي
آيا بايد دنيا را سرزنش كرد؟
حصرت علي (ع) وقتى كه شنيد مردى دنيا را نكوهش مى كند، چنين فرمود:
اى كسى كه دنيا را نكوهش مى كنى و حال آنكه فريفته نيرنگهاى او هستى و به دروغهايش دلباخته اى . آيا هم فريفته دنيا هستى و هم نكوهشش مى كنى آيا تو او را گناهكار مى شمارى يا او تو را گناهكار مى شمارد اين دنيا از كى عقل از سرت ربود و سرگردانت نمود از كى فريبت داد آيا به جايى كه پدرانت به خواب مرگ رفته اند و پوسيده اند تو را فريفته يا به آنجا كه مادرانت در خاك سرد غنوده اند چه بيمارانى را، با دستهايت تيمار داشتى و چه دردمندانى را پرستارى كردى . برايشان شفا طلبيدى و از پزشكان ، اوصاف بيماريشان را پرسيدى . نه داروى تو بى نيازشان كرد نه گريه هايت سودشان بخشيد. نه ترس تو فايدتى در بر داشت نه به خواست خود رسيدى و نه ، به نيروى خويش ، بيمارى از آنان دور ساختى . دنيا، براى تو از او نمونه اى ساخت كه مرگ او مرگ تو را ماند. دنيا براى كسى كه گفتارش را راست انگارد، سراى راستى است و براى كسى كه حقيقت آن را دريابد، سراى عافيت است و براى كسى كه از آن براى آخرتش توشه برگيرد، سراى توانگرى است و براى كسى كه از آن پند پذيرد، سراى اندرز و موعظه است .
دنيا نمازگاه دوستان خداست ، مصلاى ملايكه خداست ، محل نزول وحى خداست ، بازارگاه دوستان خداست كه در آن كسب رحمت كنند و سودشان بهشت است . پس چه كسى دنيا را نكوهش مى كند، در حالى كه ، دنيا خود نداى فراق در داده و خود و اهل خود را به نيستى هشدار داده محنت و بلايى را كه خود بدان گرفتار است ، نمونه محنتها و بلاهاى آخرت گردانيد و به شادمانى خود آنان را به شادمانى آخرت راه نمود شب با تندرستى گذشت و بامدادان در سختى فراز آمد. هم ترغيب كند و هم بترساند، هم بيم دهد و هم هشدار. پس ، فردا كه روز پشيمانى است ، گروهى نكوهشش كنند و جمعى در قيامت بستايندش . زيرا دنيا به يادشان آورد و آنان نيز به ياد آورند، با آنان سخن گفت ، سخنش را راست شمردند. اندرزشان داد اندرزش را پذيرا آمدند.
منبع: نهج البلاغه
عجله كار شيطان است مگر در چند مورد
بزرگان دين گفته اند: عجله كار شيطان است مگر در چند مورد
1- وقت نماز كه رسيد بايد عجله نمود كه وقت فضيلت آن نگذرد.
2- در دفن ميت بايد در صورت امكان عجله نمود.
3- در مورد دختر شوهر دادن در صورت امكان بايد شتاب كرد.
4- در اداى قرض بايد عجله نمود.
5- وقتى مهمان وارد خانه شد در غذا و طعام دادن به او بايد عجله نمود.
6- اگر گناهى از شخصى سرزد بايد در توبه عجله نمايد.