فواید آیة الکرسی
فواید آیة الکرسی بسیار است ما به چند تا از آنها اشاره میکنیم:
1. هرکس بعد از هر فریضه و نافله تلاوت کند از فقر و احتیاج در امان باشد و به خلا ئق نیازمند نگ
2. اگر بعداز هر فریضه ونافله مواظبت کند حق تعالی او را از فضل وکرم خود مال بسیار دهد و روزی او را فراخ گرداند.روزی او را از جایی مقدر فرماید که اصلا در خیال او نگذ شته و در خاطر او خطور نکرد.
3.اگر این آیه عظیمه را در استا نه دکانی نهند روهج ونفعش بسیار و فواید آن بیشمار گردد.
4.اگر کسی این آیه را بسیار بخواند پیش از مرگ منزل خود را در بهشت ببیند.
منبع : کتاب"آیة الکرسی مشکل گشای مشکلات
سعه ی صدر داشته باشیم
روزی شاگردی از راهب پیرهندو خواست که درسی به یاد ماندنی به وی بدهد.
راهب از شاگردش خواست یک مشت نمک را داخل یک لیوان اب بریزد و ان را بنوشد.شاگرد فقط توانست یک جرعه کوجک از آب داخل لیوان را بخورد.استاد پرسید :"مزه اش چطور بود؟
“ شاگرد جواب داد:"بدجوری شور وتنده ،اصلا نمیشه خوردش"
پیر هندو از شاگردش خواست یک مشت نمک بردارد او راهمراهی کند.رفتند تا رسیدند کنار دریاجه.استاد از او خواست نمک ها را داخل دریاچه بریزد،بعد یک لیوان اب از دریاچه برداشت وبه شاگرد داد.و از او خواست تا ان را بنوشد.شاگرد به راحتی تمام آب داخل لیوان را سرکشید.استاداین بار هم از او مزه ی آب داخل لیوان راپرسید. شاگردجوابداد:"کاملا معمولی بود.” پیر هندو گفت گفت:رنجها وسختی هایی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشود،همچون یک مشت نمک است و این روح و قدرت پذیرش انسان است که هرچه بزرگتر و وسیع تر میشود، میتواند که هر چه بزرگتر و وسیع تر شود، میتواند بارآن همهرنج واندوه را به راحتی تحمل کند.بنابراین:سعی کن که در زندگی یک دریا باشی نه یک لیوان آب.
آیة الکرسی بعد از نماز مورد عنایت خدا قرار میگیرد و گناهان ریخته میشود.
جابرن عبدالله انصاری روایت کرده که حضرت رسول فرمود:-هر که آیة الکرسی رابخواند در عقب هر نمازی قرائت او مرتفع گردد وهفت اسمان را دریده از ان درگذرد وان دریده بهم متصل نشود تا انکه حق سبحانه به لطف و مرحمت خود در خواننده ی آیة الکرسی نظر فرماید پس گناهان او را بیامرزد وبعد از آن فرشته به او نازل سازد که عمل های نیک او را نویسد واعمال بد او رامحو کند تاروز دیگر از ان ساعت که آیة الکرسی خوانده باشد.
منبع : کتاب"ایة الکرسی مشکل گشای مشکلات”
نمك شناس يا نمك به حرام ؟!
يكى از اخيار اصفهان كه به علامه مجلسى ارادت داشت شبى بعد از نماز جماعت خدمت ايشان آمد و گفت : گرفتارى مهمى برايم پيش آمده است . علامه مجلسى گفت : چه گرفتارى ؟ آن مرد گفت : لوطى باشى محل ، به من خبر داده است كه امشب با دوستانش مى خواهند به خانه من بيايند و شام ميهمان من باشند و قهرا مى دانم اسباب لهو و لعب را هم مى آورند و موجبات ناراحتى ما را فراهم مى كنند و ما را در حرام مى اندازند.
علامه مجلسى گفت : خودم مى آيم و به لطف خداوند مساءله آنرا آنطورى كه خدا بخواهد حل و فصل مى كنم . جناب علامه از راه مسجد جلوتر از ميهمانها به خانه آن مرد رسيد، وقتى بعد از مدتى لوطى باشى و رفقايش وارد شدند، ناگهان چشمشان به شيخ الاسلام اصفهان ؛ مرحوم مجلسى افتاد، تنبك و تنبورهاى خود را پنهان كردند و مؤ دبانه در محضر او نشستند.اما لوطى باشى از ميزبان سخت ناراحت و دلگير شده كه او علامه مجلسى را موى دماغ و مزاحم عيششان كرده بود.
لوطى باشى شروع به سخن گفتن كرد و گفت : جناب مجلسى ! ما لوطيها صفات خوبى هم داريم ، كمتر از اهل علم هم نيستيم . مجلسى گفت : من كه چيزى از خوبيهاى شما نمى دانم . لوطى باشى گفت : جناب مجلسى تو با ما معاشرت ندارى كه بدانى ما چه صفات خوبى داريم ؛ ما در نمك شناسى بى نظيريم . لوطى كسى هست كه اگر نمك كسى را چشيد تا آخر عمر يادش نمى رود و به صاحب نمك خيانت نمى كند. علامه گفت : من اين حرف شما را نمى توانم بپذيرم كه شما نمك شناسيد و نمكدان نمى شكنيد. بگو ببينم چند سال از سن شما مى گذرد؟ لوطى باشى گفت : چهل سال . علامه مجلسى گفت : چهل سال است نعمت خدا را مى خورى و معصيت خدا را مى كنى اى نمك به حرام !
اين جمله را كه گفت مثل آبى كه به آتش بريزند لوطى باشى خاموش شد و راستى كه او را تحت تاءثير قرار داد تا آخر مجلس ديگر يك كلمه هم حرف نزد و در فكر فرو رفت . مجلس تمام شد و هر كس به خانه اش رفت . لوطى هم به خانه اش رفت تا بخوابد اما مگر خوابش مى برد! بله درست گفت چهل سال عوض نمك شناسى نسبت به كسى كه به او همه چيز داده ؛ سلامتى ، بضاعت ، ثروت ، و… نمك بحرامى كرده فكر كرد و فكر كرد تا آخر تصميم خود را گرفت . فردا صبح پس از اذان ، علامه مجلسى شنيد كه كسى در خانه اش را مى زند، در را باز كرد، ديد لوطى باشى است . گفت : آقاى شيخ ! آيا اگر من توبه كنم خدا مرا مى بخشد و مى آمرزد و قبولم مى كند؟ علامه مجلسى گفت : بله ، البته خدا كريم و غفور است ، انسان هر قدر هم گناهش زياد باشد اما اگر حقيقتا پشيمان شود و به درگاه خداوند بزرگ توبه كند خداوند تعالى گناهان او را مى بخشد و او را قبول مى كند. لوطى باشى گفت : من پشيمانم و توبه كردم تو از خدا بخواه تا مرا بيامرزد(عاقبت بخیران عالم جلد یک/علی محمد عبداللهی)
سخن گنجشک حضرت سلیمان را متاثر ساخت
روايت شده كه : حضرت سليمان عليه السلام گنجشكى را ديد كه به همسرش مى گويد: چرا از من دورى مى كنى و حال آنكه اگر بخواهم كاخ سليمان را به نوكم گرفته و به دريا مى افكنم . حضرت سليمان عليه السلام خنديد و او را نزد خود فرا خواند و فرمود: آيا تو را يارى اين كار هست كه مى گويى ؟ گنجشك گفت : مرد گاهى نزد همسرش خود را جلوه مى دهد. (دوست و عاشق بر آنچه مى گويد سرزنش نمى شود.) حضرت سليمان عليه السلام به گنجشك ماده فرمود: چرا شوهرت را از خود مى رانى ؟ گنجشك ماده گفت : اى پيامبر خدا! او دوست من نيست و صرفاً ادّعاى دوستى مى كند، زيرا غير من ديگرى را نيز دوست دارد. سخن گنجشك مادّه حضرت سليمان عليه السلام را متأ ثّر نمود و سخت گريان گشت و چهل روز از مردم كناره گرفت و از خداوند خواست كه دلش را پر از مهر خدا كند و مهر ديگران را از دل وى ببرد(در حریم عشق/سید عبدالله حسینی)
ازادی مرد معنوی
حضرت علی علیه السلام وقتی که برای جنگ صفین می رفت یا از ان بر می گشت به شهر انبار رسید ایرانیان انجا بودند.عده ای از کد خداها دهدارها وبزرگان به استقبال خلیفه امده بودندبه خیال خودشان علی علیه السلام را به جانشین سلاطین ساسانی می دانستند.وقتی که به ایشان رسیدنددر جلو مرکب امام شروع کردند به دویدن علی علیه السلام صدایشانکرد فرمود:چرا این کار را می کنید؟گفتند:اقااین یک احترامی هست که ما به بزرگان وسلاطین خودمان
می گذاریم.امام علیه السلام فرمود:نه این کار رانکنید این کار شما را پست وخوار می کند.چرا خودتان را جلوی من که خلیفه تان هستم خوار وذلیل می کنید؟من هم مانند یکی از شما هستم.تازه شما با این کارتان به من خوبی نکردید بلکه بدی کردید.با این کارتان ممکن هست یک وقت خدای نکرده غروری در من پیدا شودوواقعا خودم را برتراز شما حساب کنم
شهید مطهری.ازادی معنوی.صفحه 20
نیر رنجبر
سخنان ارزشمند
امام کاظم علیه السلام می فرمایند:
رسول خدا (ص) به مسجد وارد شدند وناگاه گروهی را دید که گرد مردی را گرفتند فرمود :چه خبر است؟گفتند این شخص علامه است حضرت فرمود:علامه یعنی چه؟گفتند:درباره دودمان عرب ورویدادهای ایشان وروزگار جاهلیت واشعارعرب وعربی فصیح داناترین مردم است.رسول خدا فرمودند:اینها دانشی است که انکه نمی داند ضررنکند وانکه می داند بهره ای نبرد.پس فرمودند: همانا دانش واقعی سه چیز است ایه محکم (ااصول عقاید)فریضه عادلانه (اخلاق)سنت استوار(احکام)وغیر این ها زیادی است
(الکافی.جلد1.صفحه 32)
سخنان گران بهایی از پیامبر اکرم (ص)
1.کمترین چیزی که در اخرالزمان می توان به ان دست یافت دوستی مطمئن یادستیابی به پول از راه حلال است تحف العقول54
2. محکمترین دستگیره ی ایمان این است که در راه خدا دوست بداری ودر راه خدا دشمنی ورزی وبرای خدا بخشش کنی اگربه کسی چیزی نمی دهی ان هم برای خدا باشد اماله ی شیخ صدوق 578
3.وقتی که خداوند بنده ای را دوست بدارد اوراگرفتار می کند تا صدای ناله وزاریش را بشنود مجموعه ورام 4.1
4. خداوند ایمان هیچ کس را جز با ولایت علی ع و دشمنی با دشمنان او نمی پزید فی احکم والاداب الشهاب
5. ثابت تریتن شما بر پل صراط کسی است که از همه بیشتر به خاندان من محبت داشته باشد فضایل الشیعه6
6. خوش خلقی رشته ی دوستی را ثابت واستوار می گردانند نهج الفصاحه 443
7. شناخت ال محمد مایه ی دوری ازاتش جهنم و محبت ال محمد ما یه ی عبور کردن از پل صراط و ولایت ال محمد ما یه ی ایمنی از عذاب است
الحکم الزهراه 146
8. برترین شما کسی است که بر ای اهل بیت من .بعد از من بهترین باشد بحا رالانوار 120.23
9 سازگاری با مردم نصف ایمان است ونرمی ومهربانی با انها نیمی اززندگی است کافی117.2
10. با اطاعت دستورات الهی خود را در معرض رحمت حق تعالی قرار دهید . مجموعه ورام 120.2
گردآورنده : اله شقایق
درانتظار موعود
تا کی بگردم بی دل و شیدا و مجنون
تا کی بگریم در فراقت بحری از خون
تا کی نگاهم سوی در باشد نگارم
تاب دوری از تو را دیگر ندارم
ای امیدم، ای امامم، مهدیم
ای دل آرامم بگو با من کیم
ای خیالت مایه آرامشم
کی ز خاکت سرمه بر چشمم کشم
یابن یس (یاسین) ای دوای درد من
ای تمنای وصالت درد من
کن اجابت این تمنا جمعهای
ای که از من عقل و هوشم برده ای
تا به کی خوانم سرود لا تًری
سر گذارم در کجا ، بینم تو را
توتیای چشمم از خاک رهت
آرزوی چشم من روی مه ات
استاد عباسی
تخلص کوثر
در انتظار موعود
چه بی صبرانه می گیرد سراغت
دلم از کوچه های سبز یادت
تو رفتی با تو شادیهای من رفت
دلم می سوزد از درد فراقت
نفهمیدم چه شد این غم چرا شد
نمودم حک به روی دل نگاهت
ز لبخند تو نقشی بر دلم ماند
زدم آتش به جان درد فراقت
نگارا از سفر بازا که بی تابم
ز وصلت بر دلم جانی دگر یابم
بگو تا کی غم و هجران و مستی
به خنده لب ز هجرانت ببستی
به دنیا جز تو من عشقی ندارم
هر آنچه خواهی آن می خواهم ای جان
مکن محرومم از دیدار خود جان
تن و جان و فدایت زندگانیم
تو ای مولا و عشق زندگانیم
استاد عباسی
تخلص کوثر