پرتویى از خورشيد سامرّا
گاهى آدمى با ديدن يك حقيقت، آن چنان شيفته و شيدا مىشود كه ناگزير از راه و رسم و باورهاى قبلى خويش دست مىكشد و به آن حقيقتى كه قلبش را تسخير كرده، دل و جان مىسپارد.
به عبارت ديگر، حلول آنى يك حقيقت، تأثير شگرف در جسم و جان آدمى مى گذارد و تا مرحله انقلاب «قلبى» و «درونى»، او را به پيش مى برد. و اين، خواه ناخواه، تحوّل عظيمى در زندگى فردى و اجتماعى انسان ايجاد مى كند.
شايسته است براى سنجش حدّ و مرز اين دگرگونى، به نكات زير توجّه كنيم:
امام حسن عسكري عليه السلام فرمود:
همانا خداوند متعال، حجّت و خليفه خود را براي بندگانش الگو و دليلي روشن قرار داد، همچنين خداوند حجّت خود را ممتاز گرداند و به تمام لغت ها و اصطلاحات قبائل و اقوام آشنا ساخت و أنساب همه را مي شناسد و از نهايت عمر انسان ها و موجودات و نيز جريات و حادثه ها آگاهي كامل دارد و چنانچه اين امتياز وجود نمي داشت، بين حجّت خدا و بين ديگران فرقي نبود.
«الكافي، ج 1، ص 519، ح 11»
مناظره امام حسن عسگري(ع) با اسحاق كندي
تناقض در قرآن؟! |
«ابن شهر آشوب» مینویسد: «اسحاق كندی» كه از فلاسفه اسلام و عرب به شمار میرفت و در عراق اقامت داشت،[1] كتابی تألیف نمود بنام «تناقضهای قرآن!» او مدتهای زیادی در منزل نشسته و گوشه نشینی اختیار كرده و خود را به نگارش آن كتاب، مشغول ساخته بود. روزی یكی از شاگردان او به محضر امام عسگری ـ علیهالسّلام ـ شرفیاب شد. هنگامی كه چشم حضرت به او افتاد، فرمود: [1] . فیلسوفی كه چنین كتابی نوشته بوده، پسر اسحاق كندی به نام «یعقوب» بوده است و نه خود اسحاق. وی معاصر با سه نفر از خلفای عباسی یعنی مهدی، هادی و هارون الرشید بوده است. (تاریخ فلاسفه الاسلام فی المشرق و المغرب تالیف محمد لطفی جمعه، المكتبه العلمیه، ص1) |
ابن شهر آشوب، «المناقب»جلد4، ص424 |
براى باغ خزان زده سامرا
چشمان سامرا از بغض هاى جارى، تمام شدنى نیست.
التهاب و داغدیدگى، به فراخور این غم در کوچه هاى شهر بیداد مى کند.
باد نوحه گر، گذارش به نخل هاى گیسوپریش مى افتد که ردیف به ردیف، دست خوش فراق شده اند.
دجله در غروب فرو رفته است و خورشید، گسترده تر از همیشه، شعله هایش را مى پراکند.
مدت ها بود که خانه خلوت زده امام خود را اسیر چنگال اختناق مى دید، اما امروز این خانه از رنج محدودیت، رهایى مى یابد؛ با این حال در این رهایى شاد نیست و دیگر جمال دل آراى عسکرى را نمى بیند. این خانه شاد نیست، اما قهقهه بیگانگان جاه طلب را مى شنود؛ درست همان گونه که بنى امیه در عاشورا مى خندیدند. شانه هاى شیعیان، بوى غربت سامرا مى دهد. تمام سرمایه امروز شیعه، همین بوسه هاى دل سوخته است که براى باغ خزان زده سامرا، گل هاى تسلیت آورده اند.
سالروز بازگشت امام (ره) به ایران
با گسترش قيام مردم و خروج شاه از ايران، شاپور بختيار به عنوان تنها اميد رژيم پهلوي، به عنوان نخست وزير معرفي و باقي مانده بود.
اين ايام که مصادف با اربعين امام حسين( عليه السلام) و گسترش راهپيمايي ها و اعتراضات مردمي بود، امام(قدس سره) طي پيامي، نکات تازه اي را براي هوشياري مردم يادآور مي شوند. همزمان با ساير شهرها، در تهران نيز راهپيمايي ها ادامه مي يابد و فرياد الله اکبر جمعيت ميليوني لرزه بر اندام آخرين بقاياي طاغوت مي اندازد.
انسان هاي بپا خاسته و از جان گذشته با عزمي پولادين مي روند تا سرنوشت مملکت خود را به دست بگيرند و همگي خواستار انحلال حکومت پهلوي و تشکيل حکومت اسلامي هستند و با شعار ( استقلال، آزادي ، جمهوري اسلامي) خط مشي آينده را ترسيم مي نمايند.
به دنبال گسترش قيام مردمي، امام قدس سره در پيامي عزم خود را مبني بر بازگشت به ايران اعلام مي دارد. بختيار که با حمايت امريکا و به عنوان يک چهره ي ملي قصد مهار انقلاب و خاموش کردن شعله هاي قيام را دارد، خود را در اين امر ناتوان مي يابد و مي کوشد که با قانوني جلوه دادن دولت خود، قيام مردم را سرکوب نمايد. مخالفت خود را با بازگشت امام قدس سره اعلام، و دستور بسته شدن فرودگاه هاي کشور را مي دهد. در پي انتشار اين دستور مردم خشمگين، به خيابان ها ريخته و با تحصن و شعارهاي کوبنده دولت بختيار را مخاطب قرار مي دهند. امام( قدس سره) در روز پنج شنبه پنجم بهمن که از بازگشت ايشان به ايران جلوگيري شد، ضمن مصاحبه اي فرمود: (1)
(من از ايرانياني که با من همراهي کرده اند متشکرم. من مي خواستم فردا را در ميان ملت باشم و هر رنجي که آنها مي برند من هم با آنها باشم. لکن دولت خائن از اين امر مانع شده و همه ي فرودگاه هاي ايران را بست. من پس از باز شدن فرودگاه ها، بلافاصله به ايران خواهم رفت به او خواهم فهماند که شما غاصب هستيد و خائن به ملت ما، و ملت ما ديگر تحمل شما نوکرهاي خارجي را نخواهد کرد. باري اينها بايد بدانند که وقت آن که قلدري بکنند گذشت. من ملت ايران را به ادامه ي نضهت دعوت مي کنم تا اين قلدرها را بر جاي خودشان بنشانند، لکن آرامش را از دست ندهند. من از همه ي ملت ايران تشکر مي کنم و در اولين فرصت پيش مردمم به ايران خواهم رفت تا با آنها يا کشته شوم و يا حقوق ملت را بگيرم که به ملت برگردانم. خداوند همه ي شما را توفيق بدهد، ملت ايران بايد بداند که اين شخص که متکفل حکومت شده است، به ايل خودش خيانت مي کند. آن ايلي که پشتوانه ي ايران بودند و رضاشاه آنها را از پاي در آورد. اين شخص به ايل خودش، به ملت خودش خيانت مي کند. بايد ايل بختياري بداند که اين اشخاص را که به آنها خيانت مي کنند از جلو راه ملت بردارند. بايد ارتش بداند که اينها خيانتکارند و به آنها کمک نکنند. بايد همه ي ايران بدانند که توطئه اي در کار است. از اين توطئه بايد جلوگيري شود. اين آخرين قدمي است که اين خائنين بر مي دارند و ما ان شاء الله اين قدم را هم مي شکنيم و پيش شما مي آييم و آنها را به جاي خودشان خواهيم نشاند)
از امام( قدس سره) سؤال شد: چه وقت تصور مي کنيد که خواهيد توانست به ايران برويد؟ فرمود:
(هر وقت که منع برداشته شود و فرودگاه ها باز شود من به ايران خواهم رفت و اگر بنا باشد خون من بريزد، در پيش رفقاي خودم و همراه جوان هاي ايران بريزد. ما از اين هيچ باکي نداريم و سرافرازي اسلام و ايران را مي خواهيم.)
از ايشان سؤال شد: آيا توصيه مي کنيد که مردم با برداشتن سلاح فرودگاه را براي بازگشت شما باز کنند؟ امام خميني پاسخ دادند:
(عجالتاً بنا ندارم که امر به برداشتن سلاح بکنم. هر وقت صلاح ديدم اين امر را مي کنم و به آنها مي فهمانم که چه بايد بکنند.)
از امام(قدس سره) سؤال شد: ممکن است به يک فرودگاه کشور نزديک ايران برويد و از آنجا عازم ايران شويد؟ ايشان پاسخ دادند:
بايد مطالعه شود.
پرسيده شد: با توجه به اين که بازگشت شما ممکن است باعث خونريزي هاي بيشتر شود، آيا باز هم اصرار به بازگشت خواهيد داشت؟ امام خميني فرمودند:
من بايد پيش برادرهايم باشم.
و در پاسخ به اين پرسش که آيا اين آغاز يک جهاد جديد است؟ فرمود: ممکن است.
بختيار مدعي مي شود که به امام قدس سره نزديک شده و قرار ملاقات با ايشان دارد. امام بلافاصله ادعاي وي را تکذيب و عموم را از فريبکاري هاي او بر حذر داشتند. در همين زمان رييس شوراي سلطنت در پاريس ضمن استعفا اعلام کرد که شوراي سلطنت غير قانوني است.
تحصن در دانشگاه تهران
بازماندگان رژيم، بازگشت امام قدس سره را به مصلحت خود نمي دانستند، و مسأله مراجعت رهبر در رأس همه مسايل قرار گرفت و اولين خواست اجتماعات و تظاهرات عظيم گرديد. مسجد دانشگاه تهران به مرکز ثقل اين تقاضا تبديل شد. تحصن علما و روحانيون و مدرسين حوزه ها در دانشگاه تهران مبارزه را شديدتر کرد.
سرانجام اين تحصن و ديگر حوادث روزهاي بعد، دولت غير قانوني بختيار را مجبور به گشودن فرودگاه هاي کرد.
پر شکوه ترين استقبال تاريخ
پس از فرار شاه، ملت منتظر بازگشت امام خميني( قدس سره)بودند. براي مردم آمدن امام قدس سره پيروزي بزرگي بود و براي تشکيل حکومت اسلامي حضور ايشان را الزامي مي دانستند. قبلاً دولت بختيار سعي داشت اين بازگشت را با تأخير مواجه کند تا دولت سوسيال دمکرات بختيار فرصت پيدا کند و بر اوضاع مسلط گردد و به همين علت امام( قدس سره) مي خواست هر چه زودتر در تهران باشد. کارکنان اعتصابي راديو تلويزيون اعلام کردند براي ضبط و پخش مستقيم مراسم آماده اند. فرودگاه مهرآباد آماده ي استقبال از پرواز انقلاب بود.
سرانجام روزنامه هاي عصر 11 بهمن خبر دادند (امام فردا در تهران است). اما قطعي نبود. از ديگر شهرها هم هزاران نفر به تهران آمده بودند.
روز بعد به ناگاه بلندگوها خبر دادند هواپيماي ايرفرانس حامل امام( قدس سره) به تهران نزديک مي شود. فرستنده تلويزيون آماده پخش مستقيم مراسم استقبال بود و لحظه ورود ايشان را به معرض نمايش گذاشت. که ناگهان با اشغال تلويزيون توسط گارد برنامه سيما قطع و سرود شاهنشاهي پخش شد که اين امر خشم عمومي را برانگيخت.
امام قدس سره اولين سخنراني خود را در فرودگاه مهرآباد با تشکر از ملت ايران ايراد کرد:
و در فرازهايي از آن فرمود:(2)
ما بايد از همه طبقات ملت تشکر کنيم که اين پيروزي تا اينجا به واسطه وحدت کلمه بوده است. وحدت کلمه مسلمين، همه، وحدت کلمه اقليت هاي مذهبي با مسلمين، وحدت دانشگاه و مدرسه ي علمي، وحدت طبقه روحاني و جناح سياسي. بايد ما همه اين رمز را بفهميم که وحدت کلمه رمزي پيروزي است و اين رمز پيروزي را از دست ندهيم و خداي نخواسته شياطين بين صفوف شما تفرقه نيندازند. من از همه شما تشکر مي کنم و از خداي تبارک و تعالي سلامت و عزت همه شما را طالب و از خداي تبارک و تعالي قطع دست اجانب و ايادي وابسته به آنها را خواهان هستم.
امام( قدس سره )از فرودگاه مستقيماً به بهشت زهرا رفتند. دريايي از انسان ها همه جا موج مي زد و اتومبيل با کندي مي توانست حرکت کند. ساعت ها طول کشيد تا اين فاصله 33 کيلومتر طي شد. اتومبيل حامي امام را ده ها موتور سوار حفاظت مي کرد. بر سقف آن جوانان عضو کميته استقبال قرار داشتند و از مردم درخواست مي کردند که راه را باز نمايند. صدها خبرنگار و عکاس در جلو، با اتومبيل هاي ديگر عکس مي گرفتند تا هر چه زودتر اين حادثه تاريخي را مخابره نمايند. جميعت استقبال کننده در طول 33 کيلومتر از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا را بين 4 تا 8 ميليون نفر يعني، بيش از جمعيت آن زمان تهران تخمين زدند. ده ها هزار نفر از شهرهاي مختلف کشور به تهران آمده بودند تا از تهراني ها در اين استقبال عقب نمانند. ورود اتومبيل حامل امام( قدس سره) به بهشت زهرا امکان پذير نبود لذا از هليکوپتر استفاده شد. امام( قدس سره) در بهشت زهرا و در جايي که هزاران شهيد خفته بودند به فرياد آمد و فرمود:
“من به پشتيباني اين ملت دولت تعيين مي کنم، من تو دهن اين دولت مي زنم.”
فرياد الله اکبر به آسمان بلند شد… اين فرياد ميليون ها مردمي بود که حق خود مي دانستند که حکومت را خود برگزينند و اينک در مقام آن بودند تا با انقلاب قدرت سياسي را به دست گيرند. ايشان در اين سخنراني، که يکي از پرجميعت ترين اجتماعات تاريخ بود، غيرقانوني بودن رژيم سلطنت پهلوي را با استدلال مطرح کردند و مصايبي که مستقيماً ناشي از رژيم طاغوتي است بر شمردند و خطوط آينده انقلاب را ترسيم نمودند.
روحش شاد وراهش پر رهرو باد
پای درس اخلاق آیت الله حق شناس
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَة (التحریم:6)»، «أشَدَّ النَّاس عَذابِ یوْمِ الْقِیامَ»، «مِن جَهلِ أَهلِه»؛ این اشاره به موقعیتهاست که انسان موقعیت خودش را مغتنم بشمارد. «عَالِماً أَوْ مُسْتَمِعاً أَوْ مُحِبّاً لأهلِ العلم» دیگر چهارمی نباش.
یعنی یا عالم باش، یا مستمع علم باش یا محل اهل علم. چهارمی نباش که هلاک خواهی شد. این اشاره به موقعیتهاست که قدر موقعیت خودتان را بدانید.
عن النبی (صلی الله علیه وآله وسلم) : «فضل العالم علی العابد کفضل القمر لیلة البدر علی سائر الکواکب؛ (نهج الفصاحةص: 589)» در شب چهارده که ماه به تمام و کمال ظهور میکند، فضل دانشمند بر عابد همین طور است.
عابد کیست آقا جون؟
در روز قیامت سه طبقه دیگران را شفاعت میکنند «الأنبیاء، ثُم العُلَماء، ثم الشُّهداء» یعنی رتبه دانشمندان از رتبه شهدا هم بالاتر است.
عالمی که افراد جامعه از علم او منتفع شوند، «عَالِمٌ ینْتَفَعُ بِعِلْمِهِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ سَبْعِینَ أَلْفَ عَابِد؛ (بحار الأنوار ج2 :1)» هفتاد هزار عابد یک طرف یک دانشمند که رهبر افراد اجتماع است،یک طرف
زبان یاد بگیرید.
«الْعِلْمُ عِلْمَانِ، عِلْمُ الْأَدْیانِ وَ عِلْمُ الْأَبْدَان(بحار الأنوار: ج 1/209 )» اینکه علم ابدان را مقدم داشته، نه اینکه افضل از علم ادیان است، تقدم موضوعی دارد عزیز من.
اگر میخواهید علم طب بخوانید، باید زبان یاد بگیرید. زبان از جهت موضوعی، بر آن علم مقدم است. شرافت هر علم به موضوع آن است. موضوع علم دین، پروردگار است. موضوع علم طب، جسم انسان است.
حالا یک جاهل جلو بیفتد، باز هم مؤخر است عزیز من. آن عالم که عقب ترایستاده، باز هم مقدم است.
رهبر کبیر دنیایی را تکان داد تمام دنیا یک طرف، او یک طرف.از تمام حیثیتش صرف نظر کرد و با اهل ظلم در عالم تا آخر جنگید.
گفتمان دینی
خطر محبوببودن نزد مردم
وقال له رجلٌ: إنّي لأحبّك في اللّه حبّاً شديداً، فنكس عليه السلام ثمّ قال: الّلهم إنّي أعوذبك أن اُحَبّ فيك وأنت لي مبغض ثمّ قال له: أحبّك للذي تحبّني فيه.
بررسي تطبيقي مفاهيم اخلاقي
بسماللهالرّحمنالرّحيم
آن چه پيشرو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيتالله مصباحيزدي (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 21/10/90 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
مقدمه
در جلسه گذشته به برخي از گرايشهاي اخلاقي و عرفاني اشاره کرديم و هر کدام را به طور مختصر مورد مناقشه قرار داديم تا سرنخي باشد براي دوستاني که طالب پيگيري اينگونه مسايل هستند. در ميان مکاتب اخلاقيِ مطرح در محافل دانشگاهي دنيا، مفاهيمي کليدي به چشم ميخورد که من به جاي نقد و بررسي يکايک آن مکاتب به همين مفاهيم کليدي اشاره ميکنم تا ميزان تناسب آنها با مفاهيم اسلامي روشن شود. در بحث گذشته با همين روش مفهوم لذت و سعادت را بررسي کرديم و عرض کرديم که ارزشهاي اخلاقي اسلام از طرفي لذت را نفي نميکنند و از طرف ديگر خواهان سعادت انسان هستند و عمل به دستورات اخلاقي را موجب رسيدن به سعادت ميدانند. تفاوت ديدگاه اسلامي با ديدگاه انديشمندان مکاتب بشري غالبا در محدوده ديد آنهاست. اين انديشمندان تنها محدوده کوچکي را ميبينند و افقهاي دوردست و بلندتر را نميبينند. مثلاً يکي از قديميترين مکاتب اخلاقي، ملاک ارزش را سعادت ميداند، اما سعادت را فقط در زندگي دنيا جستجو ميکند. از ديدگاه اسلام، انسان طالب سعادت است و بايد به سعادت خويش برسد، اما اين مکاتب بشري سعادت را در دايره دنيا محدود ميکنند و به بخش عظيمي از زندگي انسان که حياتي ابدي اوست توجهي ندارند! نظير اين تفاوت در بينش در ساير مفاهيم هم وجود دارد که در اين جلسه به برخي از اين مفاهيم کليدي اشاره ميکنم.
مناجات نامه با متن انگلیسی
I Am Thankful ….
I can see the beauty all around me.
There are those whose world is always dark
خدا را سپاس
من میتونم تمام زیبایی های پیرامونم را ببینم
کسانی هستند که دنیایشان همیشه تاریک و سیاه هست
I am Thankful…
I can walk.
There are those who have never taken their first step.
خدا را سپاس
من میتونم راه برم..کسانی هستند که هیچوقت نتونسته اند. حتی یک قدم بردارند
I Am Thankful…
My heart can be broken.
There are those who are so hardened they cannot be touched
خدا را سپاس
که دل رئوف و شکننده ای دارم
کسانی هستند که این قدر دلشون سنگ شده که هیچ محبت و
احساسی رو درک نمیکنن
I Am Thankful…
For the opportunity to help others.
There are those who have not been so abundantly blessed as I.
خدا را سپاس
به من این شانس رو دادی که بتونم به دیگران کمک کنم
کسانی هستند که از این نعمت و برکت وافری که به
من داده ای بی بهره اند
I Am Thankful…
I can work.
There are those who have to depend on others for even their most basic needs
من می تونم کار کنم.کسانی هستند که برای رفع کوچکترین
نیازهای روزمره شون هم به دیگران محتاجند
I Am Thankful…
I have been loved.
There are those for whom no one has ever cared.
خدا را سپاس
که کسی هست که منو دوست داره
کسانی هستند که بود و نبودشون واسه هیچکس مهم نیست.
- منبع: m-paradise
احادیث با متن انگلیسی
تکبر و غرور،آفت زیبایی است
دو گروه همیشه ناراحت و رنجور هستند:آدم سالمی که از غذا پرهیز می کند و بیماری که پرهیز نمی کند
کار خیر را از روی خلوص نیت انجام بده تا کم آن تو را بس باشد
خوارترین مردم کسی است که مردم را خوار شمارد
بر آنان که روی زمین هستند رحم کن تا از آن کس که در آسمان است رحم بینی
کیفر ناسپاسی زودتر از عقوبت هر گناهی فرا می رسد
شجاعترین مردم کسی است که بر هوای نفسش چیره شود
آن کس که گناهان را ترک نماید،جهادش از هر کس سخت تر است
هر کس خود را بیشتر بشناسد خدا را بیشتر می شناسد
دانشمند ترین مردم کسی است که علم و دانش دیگران را بر دانش خود بیفزاید
کسی که دچار حرص و طمع نیست از همه بی نیاز تر است
کسی که بخیل و چشم تنگ است آسایش او از همه کمتر است
حسود از همه کمتر لذت می برد
امانتداری روزی را زیاد می کند و خیانت باعث تنگدستی می شود
ایمان دو نیمه است :یک نیمه در شکیبایی و یک نیمه در سپاسگزاری
حیا هر قدر که باشد خوب است
حسود بر کسی خشم می گیرد که گناهی نکرده
- منبع: http://bilingual.ir