آشتي، الفت و صله رحم (1)
ضد قهر و دوري از برادران مؤمن، آشتي و الفت با ايشان است. و اين از اوصاف جميله و اعمال فاضله است. و ثواب آن بي حد، و فايده آن بي نهايت است.
فضيلت ديدار مسلمانان
از حضرت رسالت مآب صلي الله عليه و آله مروي است که: «جبرئيل خبر داد مرا که خداي ــ عزّ و جّل ــ فرشته اي بر زمين فرو فرستاد؛ آن فرشته مي رفت، تا به در خانه اي رسيد که مردي ايستاد، اذن داخل شدن مي طلبد. فرشته گفت: يا صاحب خانه، چه کار داري؟ گفت: برادر مسلمان من است؛ براي خدا به ديدن او آمده آمده ام. فرشته گفت: کار ديگري نداري؟ گفت: نه. پس آن فرشته به او گفت: به درستي که من فرستاده خدايم به سوي تو. و خداي تعالي تو را سلام مي رساند، و مي گويد: بهشت از براي تو واجب شد و گفت: خداي ــ تعالي ــ مي گويد که: «هر مسلماني که زيارت مسلماني کند، نه آن است که او را زيارت کرده، بلکه مرا زيارت کرده است و ثواب او بر من بهشت است».(1)
و از حضرت امام محمد باقر صلي الله عليه و آله مروي است که: «چون مؤمن از منزل خود بيرون مي آيد که برادر خود را زيارت کند، پس خداي ــ تعالي ــ فرشته اي بر او موّکل مي گرداند که بالي از بال هاي خود را در زير قدم او مي افکند، و بال ديگر را سايبان او مي کند. و چون به منزل برادر مؤمن داخل مي شود، خداي ــ تعالي ــ ندا مي فرمايد که: اي بنده تعظيم کننده حق من، و پيروي کننده آثار پيغمبر من! لازم است بر من که تعظيم تو کنم. از من سؤال کن (2) تا عطا نمايم. بخوان مرا تا اجابت تو را فرمايم. ساکت شو تا بي طلبت حاجت تو برآورم. پس چون مراجعت کند، آن فرشته مشايعت او کند و همچنان بال خود را سايبان او مي سازد، تا به منزل خود داخل شود. بعد از آن، خداي تعالي ندا فرمايد که: به تحقيق واجب گردانيدم براي تو بهشت خود را، و تو را اذن شفاعت دادم از براي بندگان خود».(3)
و نيز مروي است که: «هر مؤمني که از منزل خود بر آيد که زيارت برادر مؤمن خود کند، و عارف به حق او باشد، خداي ــ تعالي ــ براي هر قدمي حسنه اي از براي او مي نويسد، و سيئه او را محو مي کند، و درجه او را بلند مي گرداند. و چون در خانه را بکوبد، درهاي آسمان از براي او گشوده مي شود. و چون با هم ملاقات کنند و مصافحه نمايند، و دست به گردن يکديگر کنند، خداي ــ تعالي ــ متوجه ايشان گردد، و به ايشان بر ملائکه مباهات کند، و فرمايد: نظر کنيد به اين دو بنده من که زيارت يکديگر نمودند و در راه من با هم دوستي کردند. بر من لازم است ايشان را عذاب نکنم به آتش بعد از اين. پس چون باز گردد، به عدد نفس ها و قدم ها و سخن هاي او ملائکه مشايعت او کنند، و او را از شدايد دنيا و عذاب آخرت محافظت نمايند، تا مثل آن شب از سال آينده. پس اگر در اثناي آن سال بميرد، از حساب روز قيامت معاف باشد».(4)
ديدار برادران مؤمن
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام مروي است که: «هر که به ديدن برادر مؤمن خود برود، خداي ــ تعالي ــ مي فرمايد که: مرا ديدن کردي و ثواب تو بر من است، و راضي نمي شوم از براي تو ثوابي را کمتر از بهشت».(5)
و فرمود که: «زيارت برادر مؤمن از براي خدا بهتر است از آزاد کردن ده بنده مؤمن. و هر که يک مؤمن را آزاد کند، به هر عضوي از بدن او همان عضو او از آتش محفوظ مي گردد».(6)
و از حضرت رسول صلي الله عليه و آله مروي است که: «دو نفر که يکديگر را ملاقات نمي کنند، مثل دو دست اند که يکديگر را مي شويند. هيچ دو نفر مؤمني يکديگر را ملاقات نمي کنند، مگر اينکه به واسطه هر کدام، خدا خيري به آن ديگر مي رساند».(7)
و اخبار به اين مضمون که از حد افزون است و سّر در تأکيد در زيارت برادران مؤمن يکديگر را آن است که ملاقات ايشان با يکديگر، باعث رفع ناخوشي و عداوت، و حصول الفت و محبت مي گردد. و اين اعظم اسباب اصلاح امر دنيا و آخرت است، زيرا حصول وحشت ميان دو نفر، موجب فرصت شيطان و شادي اوست، و سبب گرفتگي خاطر و مشغول شدن دل و باز ماندن از اصلاح خود مي شود و چون الفت و محبت در ميان برادران ديني بوده باشد، بسياري از اسباب فراغت حاصل، و گرفتاري خاطر زايل مي شود. و از اين است که خداي ــ تعالي ــ در مقام امتنان بر مؤمنين مي فرمايد:
لو أنفقت ما في الأرض جميعاً مَّا ألَّفت بين قلوبهم ولکنَّ الله ألَّف بينهم؛ تو هر گاه آنچه در روي زمين است، همه را صرف مي کردي که الفت ميان دل هاي بندگان من بيندازي نمي توانستي؛ وليکن خدا خود الفت افکند ميان ايشان».(9و 8)
سلام و مصافحه
و به اين سبب، امر شده است به سلام کردن بر يکديگر، و مصافحه (10) نمودن و معانقه (11) کردن. حضرت رسول صلي الله عليه و آله فرمود که: «سزاوارترين مردم به خدا و پيغمبر کسي است که ابتدا سلام کند».(12)
و از حضرت امام محمد باقر عليه السلام مروي است که: «خدا دوست دارد فاش کردن سلام رام.(13)
و فرمود که: «از جمله تواضع و فروتني آن است که به هر که ملاقات کني بر او سلام نمايي».(14)
و از حضرت امام صادق عليه السلام مروي است که: «با يکديگر مصافحه کنيد که مصافحه کينه را از دل ها مي برد.»(15) و فرمود که: «مصافحه کردن با مؤمن، افضل است از مصافحه کردن با ملائکه».(16)
و نيز مروي است که: چون دو مؤمن با يکديگر ملاقات کنند و مصافحه نمايند، خداي ــ تعالي ــ دست خود را در ميان دست هاي ايشان داخل مي کند و با آن که محبت به برادر مؤمن خود بيشتر دارد مصافحه مي کند».(17)
و حضرت پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود که: «چون يکي از شما برادر خود را ملاقات نمايد، بر او سلام کند و با او مصافحه کند».(18)
و از حضرت امام صادق عليه السلام مروي است که: «چون دو مؤمن با يکديگر معانقه کنند، و دست در گردن يکديگر نمايند، رحمت الهي ايشان را فرو مي گيرد. و چون همديگر را در آغوش کشند، و از آن، غير از خدا نخواهند، و منظورشان غرضي از اغراض دنيويّه نباشد، از جانب ربّ العزة به ايشان خطاب که: گناهان شما آمرزيده شد، عمل را از سر گيريد».(19)
عيادت مريض و اهل بيت
و به اين سبب است که امر به مهماني رفتن و عيادت مريض و تشييع جنازه و تعزيت اهل معصيت و امثال اينها شده.
و از اين اخبار مستفاد مي شود که اهتمام حضرت باري به الفت و دوستي ميان بندگان خود تا چه قدر است، و از براي حفظ اين صفت، چه سنت هاي سنيّه قرار داده و چه قاعده ها وضع فرموده و در اين زمان، اکثر سنت ها متروک و فراموش شده و طريقه جاهليت در ميان مردم شيوع يافته. از آثار نبوت به جز رسمي، و از طريقه شريعت به جز اسمي نمانده. شيطان صفتاني چند هم رسيده اند که به جهت پيشرفت غرض هاي فاسد دو روزه دنياي خود، نفاق و عداوت ميان بندگان خدا مي افکنند، و آنچه را که پروردگار ايشان اين همه اهتمام به آن دارد پشت پا مي زنند. يه ديدن يکديگر نمي روند مگر از روي ريا و نفاق و مبني بر اغراض فاسده، و همديگر را پرسش نمي کنند، مگر از راه فساد و نيت هاي باطله. سلام را يکي از علامات پستي مي شمرند، و از هر کسي توقع سلام مي کنند، و مصافحه را شيوه «بُلَها» مي دانند.
گر مسلماني از اين است که حافظ دارد
آه اگر از پي امروز بود فردايي(20)
پينوشتها:
1ــ کافي، ج2، ص 176، ح2.
2ــ درخواست کن.
3ــ همان، ص 187، ح12.
4ــ همان، ص 183، ح1؛ معراج السعاده، صص 508 و 509.
5ــ کافي، ج2، ص 176، ح4.
6ــ همان، ص 178، ح13.
7ــ احياء العلوم، ج2، ص 139.
8ــ معراج السعاده، صص 509 و 510.
9ــ انفال، 63.
10ــ مصافحه، يعني به هم دست دادن.
11ــ معانقه يعني روبوسي کردن.
12ــ کافي، ج2، ص 644، ح3.
13ــ همان، ص645، ح 5.
14ــ همان، ص 646، ح12.
15ــ همان، ص 183، ح18.
16ــ همان، ح21.
17ــ همان، ص 179، ح2.
18ــ همان، ص 181، ح11.
19ــ همان، ص 184، ح2؛ معراج السعاده، صص 510 و 511.
20ــ معراج السعاده، ص 511.
منبع :عرفان