اسراف و بخل ؛ دو الگوی نادرست مصرف
مقدمه
دنیای امروز، از یکسو به سبب افزایش جمعیت و به تبع آن افزایش نیازهای گوناگون انسانها، و از سوی دیگر به دلیل محدودیت منابع طبیعی و استفاده از الگوهای ناصحیح مصرف، با معضلات بسیاری دست به گریبان است. فقر، کاهش میزان آموزش و پرورش، سوء تغذیه، طلاق، فحشا و ایجاد شکاف عمیق بین اقشار غنی و فقیر، از جمله این معضلات هستند.
سال 1388 از سوي مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنهاي ـ مد ظله ـ به عنوان “سال حرکت به سوی اصلاح الگوي مصرف” نام گرفت. امري كه اگر نخبگان و توده جامعه بر اهميت و ضرورت آن واقف شوند میتوان بر معضلاتی که بدانها اشاره شد ـ حداقل در داخل کشور ـ فائق آییم.
الگوهای نادرست مصرف
یکی از راههای اصلاح کردن الگوی مصرف، آگاهی از الگوهای ناصحیح مصرف است.
از شیوههای نادرست مصرف که در اسلام به آنها پرداخته شده است میتوان به “اسراف و تبذیر” و “بخل و تنگنظری” اشاره نمود.
1. اسراف و تبذیر
مقام معظم رهبری در زمینه اسراف فرمودند: “ما در زمينه مصرف و در زمينه هزينه كردن منابع مالي كشور، دچار نوعي بيتوجهي هستيم كه بايستي آن را تبديل كنيم به يك توجه و اهتمام خاص. ما دچار اسراف هستيم، ما دچار ولنگاري و ولخرجي مصرف هستيم … جامعه ما بايد اين مطلب را به عنوان يك شعار هميشگي در مقابل داشته باشد. چون وضع جامعه ما از لحاظ مصرف وضع خوبي نيست. ما بايد اعتراف كنيم که عادتها و سنتهاي ما، روشهاي غلطي است كه از اين و آن ياد گرفتهايم. این فرهنگ ما را به زيادهروي در مصرف ـ به نحو اسراف ـ سوق داده است". (1)
به نظر ایشان، جلوگیری از اسراف فقط وظیفه مردم نیست ؛ بلکه مسؤولین هم در این زمینه وظیفهای سنگین دارند: «مسؤولان موظفند. اسراف فقط در زمينه فردى نيست؛ در سطح ملى هم اسراف ميشود… بخش مهمى از اين اسراف در اختيار مردم نيست؛ در اختيار مسؤولين كشور است… برق هدر ميرود… آب هدر ميرود. اينها اسرافهاى ملى است؛ در سطح ملى است… اسراف در سطح سازمان هم اتفاق مىافتد. رؤساى سازمانهاى گوناگون مصرف شخصى نميكنند، اما مصرف بىرويه در مورد سازمان خودشان اتفاق مىافتد؛ تجملات اداره، اتاق كار، تزئيناتش، سفرهاى بيهوده، مبلمانهاى گوناگون؛ بايد با مراقبت و نظارت از اين كارها جلوگيرى كرد. هم در سطح دولت، هم در سطح آحاد مردم، هم در سطح سازمانها بايستى نگاه عيبجويانه به اسراف وجود داشته باشد». (2)
«راغب اصفهانی» درباره واژه اسراف مینویسد: «سرف، گذشتن از حد است اگرچه در انفاق باشد… اسراف، گاهی در مقدار است و گاهی در کیفیت؛ مانند آنچه در راه غیر خدا انفاق شود که اسراف است هرچند بسیار کم باشد». (3)
او واژه تبذیر را نیز چنین توضیح میدهد: «تبذیر به معنای پاشیدن بذر و تفریق است، و بعداً به طور استعاره به آنکه مال خویش را میپاشد و متفرق میکند مبذر میگویند، یعنی کسی که اسراف میکند و مال خویش را ضایع نموده و در غیر موردش به صورت غیر منطقی و فساد مصرف میکند». (4)
خداوند متعال در آیههای 26 و 27 سوره اسراء میفرماید: «و َآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا ، إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا ــ و حق خويشاوند را به او بده و مستمند و در راهمانده را [دستگيرى كن] و ولخرجى و اسراف مكن ، چرا كه اسرافكاران برادران شيطانهايند و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است».
«علامه طباطبایی» در تفسیر این آیهها مینویسد: «به مصرف کردن، در هر جا که منظور اصلاح باشد، تبذیر گفته نمیشود، اما در جایی كه منظور فساد باشد تبذیر است. خداوند جمله “ان المبذرین…” را تعلیلی برای نهی از تبذیر آورده است و معنایش این است که اسراف مکن زیرا اگر اسراف کنی، از برادران شیطان خواهی بود و همانگونه که شیطان نعمتهای خدا را کفران نموده، و آنچه از استعداد قدرت که از جانب خدا به او داده شده، همه را در راه فریب بندگان مصرف نموده، تو نیز نعمتهای خدا را در نافرمانی و کفران مصرف خواهی کرد». (5)
بر همین اساس، ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ به اصل دوری از اسراف تأکید فراوان نمودهاند. از نگاه آنان، اسراف نه فقط مثلاً دور ریختن سیب نیمخورده و میوهای است که به طور کامل مصرف نشده ؛ بلکه كارهاي بظاهر ناچيز مثل دور انداختن هسته خرما و زمین ریختن مقدار اندکی آب نیز اسراف به شمار میرود.
به هر حال اسراف از دیدگاه اسلام معنای وسیعی دارد و زیادهروی در هر امری یک نوع اسراف است. مثلا فرمودهاند: «فی الوضوء اسراف و فی کل شیء اسراف» یعنی در وضوء و در هر چیزی، اسراف وجود دارد. (6)
همچنین هرگونه اتلاف و چیزی که به بدن ضرر داشته باشد یک نوع اسراف است. چنانچه امام صادق(ع) فرمودند: «إنما الإسراف فیما أتلف المال و أضرّ بالبدن» یعنی همانا اسراف در چیزی است که موجب نابودی ثروت و زیانرسانی به بدن گردد. (7) بنابراین مصرف سیگار و هرگونه مواد و اموری که موجب نابودی مال و ضرررسانی به بدن شود، از مصادیق اسرافکاری بوده، عامل آن مسرف و مبذّر است.
برای تکمیل این بحث، به فرازی از زندگی یک امام معصوم توجه كنيد:
شخصی به نام عباس نزد امام رضا (ع) رفت و درباره خرج کردن در خانه نسبت به همسر و فرزندان پرسید. امام فرمود: «بهگونهای باشد که بین دو مکروه (سختگیری و اسراف) قرار گیرد». عرض کرد: «منظورتان از این سخن چیست؟» فرمود: «آیا سخن خدا در قرآن را نشنیدهای که اسراف و سختگیری را ناپسند میشمرد و میفرماید: “وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا ــ و كسانىاند كه چون انفاق كنند نه ولخرجى مىكنند و نه تنگ مىگيرند و ميان اين دو [روش] حد وسط و اعتدال را برمىگزينند” (8)».
علاوه بر تبذیری که ذکر شد، تبذیر دیگری نیز وجود دارد و آن “تبذیر در حلال” است. امام صادق(ع) میفرماید: «احدي از رسول خدا چیزی از مال دنیا نمیخواست مگر آنکه به او میداد. زن فقیری فرزند خود را نزد آن حضرت فرستاد و به او سپرد که اگر رسول خدا گفت چیزی ندارم بگو پیراهنت را بده که ما در خانه چیزی نداریم! حضرت هم چنین کرد و پیراهنش را بخشید. خداوند نیز آن حضرت را با آیه 29 سوره إسراء تأدیب نمود که: وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَهًْ إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا محْسُورًا ــ و دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار [هم] گشادهدستى منما تا ملامتشده و حسرتزده [و تهیدست] بر جاى مانى».(9)
2. بخل
مقام معظم رهبري در سخنان خود بدرستي به اين نكته اشاره نمودند كه صرفهجويي به معناي مصرف نكردن نيست. صرفهجويي به معناي درست مصرف كردن، بجا مصرف كردن، ثمربخش مصرف كردن و ضايع نكردن اموال است. این نوع مصرف، مخالف نگرشی است که صرفهجویی را “بخل” و “خساست” تعریف میکند.
راغب در کتاب مفردات درباره بخل چنین میگوید: «بخل، امساک کردن (نگاه داشتن) موجودی است از محلی که نباید امساک شود». (10)
اعمال مذموم تبذیر و بخل در قرآن و روایات بسیار نکوهش شده است. پروردگار و معصومین(ع) انسانها را از آفات و زیانهای این دو عمل مذموم آگاه کرده و برحذر داشته است.
خداوند در آیه 180 سورهی آل عمران میفرماید: «وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَّهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَهًْ وَلِلّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ــ و كسانى كه به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا كرده بخل مىورزند هرگز تصور نكنند كه آن [بخل] براى آنان خوب است بلكه برايشان بد است به زودى آنچه كه به آن بخل ورزيدهاند روز قيامت طوق گردنشان مىشود. ميراث آسمانها و زمين از آن خداست و خدا به آنچه مىكنيد آگاه است».
علامه طباطبایی میفرماید: «در این آیه خداوند بخیل را ملامت و مذمت نموده و بیان میکند این طایفه آنقدر فرومایهاند که مال را با اینکه صاحبش خداست، در راه خدا انفاق نمیکنند و با عبارت سیطوقون… شر بودن بخل را تعلیل میکند». همچنین با عطف کردن این کلام به کلامی که در 2 آیه قبل درباره کفار فرموده است خاطر نشان میکند: «بخل نیز همانند املاء برای کفار، درد بیدرمان فرد بخیل است» (11)
همچنین در آیه 37 سوره نساء میفرماید: «الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُّهِينًا ــ همان كسانى كه بخل مىورزند و مردم را به بخل وامىدارند و آنچه را خداوند از فضل خويش بدانها ارزانى داشته پوشيده مىدارند و براى كافران عذابى خواركننده آماده كردهايم».
علامه در تفسیر این آیه نیز مینویسد: «منظور در این جمله این نیست که بخیلان تنها با زبان، مردم را به بخل ورزیدن فرا میخوانند بلکه با روش عملی خود، مردم را به بخل وادار میسازند. زیرا این طایفه همواره دارای ثروت و اموالند و مردم با دیدن زرق و برق زندگی آنها دلدادهی کاخ و زندگی آنها شده و طمعکار میشوند. پس عمل افراد بخیل خود دعوت کنندهی مردم به بخل و منع کنند از انفاق است». (12)
در احادیث نیز بخل با تعابیری گوناگون نکوهش شده است؛ مانند:
ــ بخل، ردای بینوایی است. (13)
ــ زیرا در بر دارندهی هر بدی و عیبی است و افساری است که بخیل به وسیلهی آن به هر سوی و به هر بدی کشیده میشود. (14)
ــ فرد بخیل از پرداخت زکات و بخشش به قوم و خویشان دریغ میورزد و جز در این موارد تبذیر میکند. (15)
ــ او نسبت به معبود خویش بدگمان است. (16)
ــ بخيل در دنیا مانند تهیدستان به سر میبرد و در آخرت همچون توانگران از او حسابرسی میشود. (17)
ــ بخیل خزانهدار وارثان خود است. (18)
ــ بخیل هیچ دوستی ندارد. (19)
ــ بخیل از خدا و مردم دور است و به آتش نزدیک. (20)
ــ بخیل بودن مایه دشنام بسیاری میشود. (21)
ــ بخیل بودن آبرو را بر باد میدهد. (22)
لذا پیامبر اکرم و امامان شیعه ـ علیهم صلوات الله ـ علاوه بر گفتار خود، در متن زندگی و رفتار خود به سخاوت و بذل و بخشش در راه حق، اهمیت بسیاری میدادند. به عنوان نمونه:
روزی امام سجاد(ع) عازم سفر مکه برای انجام مراسم حج بود. از مدینه حرکت کرد تا به سرزمین حره (در دو کیلومتری مدینه) رسید. در آنجا پیامرسان خواهرش حضرت سکینه، به او رسید و هزار درهم پول به امام داد و عرض کرد این مبلغ را برای شما فرستاده که در سفر حج به مصرف برسانید. امام سجاد(ع) آن پول را گرفت. هنوز چندان از مدینه فاصله نگرفته بود که همهی آن پول را بین مستمندان تقسیم نمود. (23)
همچنین: شخصی به نام «محفن بن ابیمحفن» نزد معاویه رفت و برای خوشرقصی و جایزه، علی(ع) را تحقیر کرد و اینطور گفت: «از نزد بخیلترین عرب نزد تو آمدهام!» معاویه با اینکه دشمن سرسخت علی(ع) بود، نتوانست این تهمت ناجوانمردانه را تحمل کند به او گفت: «چگونه علی بخیلترین عرب است؟ سوگند به خدا اگر علی دارای دو اتاق باشد و یکی از آن اتاقها پر از کاه باشد و دیگری پر از طلا، اتاق طلای او قبل از اتاق کاه، خالی میگردد». (24)
نتیجه
با توجه به رو به کاهش بودن منابع طبیعی و رشد جمعیت و نیاز انسانها، میتوان با اصلاح الگوي مصرف و دوری از اسراف و تبذیر، دارای حيات و سرزمیني دور از فقر و محرومیت شد. از سوی دیگر، با دوری کردن از بخل و بهرهجستن از اصل سخاوت که از اصول اساسی ادیان آسمانی است میتوان با بخشیدن امکانات مادی و معنوی به همه اقشار، آنها را از رفاه مالی و به تبع آن علم و کمالات برخوردار کرد.
بنا بر آنچه بیان شد، دریافتیم که صحیحترین الگوی مصرف، “اعتدال و میانهروی” است.
…………………..
پینوشتها:
1. پیام نوروزی مقام معظم رهبری ـ 1388 .
2. سخنرانی مقام معظم رهبری در حرم مطهر رضوی ـ 1/1/1388 .
3. الراغب الاصفهانی ؛ معجم مفردات الفاظ القرآن ؛ قم: مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، بیتا ؛ ص 236 .
4. همان ، ص 37 .
5. علامه محمدحسین طباطبائی ؛ تفسیر المیزان ؛ ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی ؛ قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1366 ؛ ج 13 ، ص 112 .
6. کنز العمال ، حدیث 26248 .
7. بحارالانوار ، ج 75 ، ص 303 .
8. سوره مبارکه فرقان ، آیه 67 .
9. علامه طباطبائی ؛ همان ؛ ج 13 ، ص 114 .
10. الراغب ؛ ص 35 .
11. علامه طباطبائی ؛ همان ؛ ج 4 ، ص 125 .
12. همان ؛ ج 4 ، ص 563 .
13. بحارالانوار ؛ ج 72 ، ص 199 .
14. سید رضی؛ نهج البلاغهًْ ؛ ترجمه دکتر شهیدی ؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374 ؛ ص 430 ، حکمت 378 .
15. معانی الاخبار ؛ 425/4 .
16. آمدی ؛ غرر الحکم و درر الکلم ؛ قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، 1378 ؛ ص 292 ، حدیث 6512 .
17. بحار الانوار ؛ ج 72 ، ص 199 .
18. آمدی ؛ همان ؛ ص 292 ، حدیث 6511 .
19. همان ؛ ص 293 ، حدیث 6540 .
20. بحار الانوار ؛ ج 73 ، ص 308 .
21. آمدی ؛ همان ؛ ص 293 ، حدیث 6570 .
22. بحار الانوار ؛ ج 78 ، ص 357 .
23. محمدتقی عبدوس و محمد محمدی اشتهاردی ؛ بیست و پنج اصل از اصول اخلاقی امامان؛ قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1377 ؛ ص 60 .
24. همان ؛ ص 59 .
…………………
پایان پیام /