مدرسه علمیه الزهرا شبستر

  • خانه 
  • ورود 

بسم الله الرحمن الرحیم

با شکسته دلی مرا بخوان !

07 آذر 1390 توسط ثریا

دستورالعملى از حاج میرزا ملكى تبریزى در رابطه با آداب دعا :: عارف كامل و عوامل عالم مرحوم حاج میرزا جواد ملكى تبریزى در كتاب المراقبات فى اعمال السنه بعد از ذكر مطالبى به آداب و آیین دعا مى پردازد و مى گوید: … بجاست كه پاره اى از آداب و آیین هاى دعا را در اینجا بیاوریم:

آداب دعا 

بارى دعا را آداب و آیین هاى ویژه اى است كه اینك پاره اى از آنها را با بهره گیرى از روایات و احادیثى كه در این باره هست، مى آوریم :

- 1 امیدوارى به خدا و نومیدى از هر چه جز او ست

از آداب دعا این است كه دعا كننده در برآمدن و روا شدن نیاز خویش تنها به خدا امید بندد و از هر چه و هر كه جز او(ست)، امید ببرد، و در آیه شریفه و ادعوه خوفا و طمعا ( او را از روى ترس و امید بخوانید) به این ادب اشارتى شده است.

از پیامبر اكرم گزارش شد كه فرمود: با یقین به اجابت، خدا را بخوانید و دعا و در خواست خود بدو برید.( ادعوا الله و انتم موقنون بالاجابه )

 

- 2 پرهیز از گناه بویژه ستم به جان و جاه و مال مردم :

از دیگر آداب دعا این است كه دعا كننده باید از گناه كارى بویژه دراز دستى و ستم كارى و حرام خوارى پرهیز كند، دست ستم از جان و مال و آبرو مردم كوتاه دارد و كردار خویش پسندیده سازد، اینك چند روایت :

از پیامبر(ص) روایت شده هر كس دوست دارد دعایش اجابت شود، بر اوست كه كسب و كار و خورد و خوراكش را حلال و پاك سازد، یعنى از كلاه بردارى و حرام خوارى بپرهیزد.

در سفارش هاى خدا به عیسى(ع) آمده است: به ستمگران بنى اسرائیل بگو: در حال حرام خورى و بت پرستى مرا نخوانند، كه من سوگند خورده ام هر كه مرا بخواند اجابتش كنم، و اجابت من اینان را تا آن گاه كه در حرام خوارى و بت پرستى هستند، جز لعن و نفرین نیست.

 

زمینه هاى اجابت دعا

افزون بر صفات یاد شده كه اجابت دعا را جلو مى گیرند، آداب و آیین هاى دیگر نیز هستند كه زمینه اجابت را فراهم مى سازند، و بر دعا كننده است كه آنها را رعایت كند و پاس دارد، اینك برخى از آن زمینه ها:

از پیامبر(ص) روایت شده هر كس دوست دارد دعایش اجابت شود، بر اوست كه كسب و كار و خورد و خوراكش را حلال و پاك سازد، یعنى از كلاه بردارى و حرام خوارى بپرهیزد.

- 1 تضرع و گریه 

از خوف و خشیت خدا گریستن و با زارى و تضرع روی بدو كردن و سر بر آستان او ساییدن، از آداب و آیین هاى بندگى است، و افزون بر پیامدهاى نیكوى فراوانى كه دارد، از زمینه هاى استجابت دعا نیز هست، اینك چند روایت :

در روایتى آمده: در میان بهشت و دوزخ گردنه اى است كه جز گریه كنندگان از خشیت خدا هیچ كس از آن نمى گذرد.(بین الجنه و النار عقبه لا یجوز منها الا البكاوون من خشیه الله.)

از پیامبر(ص) گزارش شده: خداوند به عزت خویش سوگند یاد كرده كه بندگان من قدر و قیمت گریه را نمى دانند و خبر ندارند كه من براى گریه آنان چه بهاى سنگین و چه پاداش شیرینى اندوخته ام، براى آنان در جوار و كنار خویش كاخى ویژه فراهم كرده ام و كسى را در آن كاخ با آنان شریك نساخته ام.

- 2 سپاس و ستایش و عذر و پوزش

از دیگر آداب دعا، خدا را ستایش كردن و بزرگ داشتن است، از امیرالمؤمنین(ع) پرسیدند: خدا را چگونه ستایش كنیم و بزرگ شماریم؟ فرمود: بگویید: یا من اقرب الىّ من حبل الورید، یا من یحول بین المر ء و قلبه، یا من هو بالمنظر الاعلى و بالافق المبین، یا من لیس كمثله شیىء.

به هنگام ستایش نیز بجاست كه خدا را با اسما و صفاتى كه با دعا و نیاز ما تناسب دارد بخوانیم ، نعمت ها و بخشش هاى او را یاد كنیم و آنها را شكر و سپاس گزاریم، سپس گناهان خویش را یاد كنیم و از آنها عذر و پوزش بخواهیم.

 

- 3 درنگ و تامل و اصرار و پافشارى

نیز بجاست كه دعا كننده در دعاى خویش درنگ و تامل كند، از عجله و شتاب بپرهیزد، و بر آنچه مى خواهد اصرار و پافشارى كند - كه خدا بنده اى را كه در دعا و نیاز خویش لجاجت و پافشارى مى كند، دوست دارد - و دست كم دعاى خویش را سه بار تكرار كند.

 

 - 4 از چشم مردم دور داشتن

نیز بجاست در خلوت و پنهانى ، دور از چشم مردم به دعا ایستد، تا هم از آفت ریا دور ماند و هم فرمان خدا را كه فرمود: پنهانى دعا كنید.

به جاى آورده باشد، و در روایت نیز آمده كه : یك دعاى پنهان با هفتاد دعاى آشكار برابرى مى كند( دعا السر یعدل سبعین دعوه فى العلانیه).

از امیرالمؤمنین(ع) پرسیدند: خدا را چگونه ستایش كنیم و بزرگ شماریم؟ فرمود: بگویید: یا من اقرب الىّ من حبل الورید، یا من یحول بین المر ء و قلبه، یا من هو بالمنظر الاعلى و بالافق المبین، یا من لیس كمثله شیىء.

- 5خضوع و خشوع

از دیگر آداب دعا این است كه باید با دلى خاشع و بدنى خاضع به خدا رو كرد و با كوچك سازى و چرب زبانى هر چه بیشتر، درخواست و نیاز بدو برد.

روایت شده كه خداوند به عیسى(ع) فرمود: یا عیسى! مرا بخوان چونان غریق بیچاره اى كه جز من پناهى نمى شناسد، با شكسته دلى مرا بخوان، در خلوت و تنهایى، بسیارمرا یاد كن، دوست دارم كه با چرب زبانى و چاپلوسى و با تملق و خاكسارى مرا بخوانى، البته از روى زنده دلى و بیدارى و نه از روى غفلت و خواب زدگى ، دوست دارم كه صداى غمزده و آواى اندوه بارت را به گوش من برسانى.

نیز روایت شده كه خداوند به موسى(ع) فرمود: موسى! هرگاه مرا بخوانى، ترسان و لرزان مرا بخوان، با خوف و خشیت چهره بر خاك بمال و سر به سجده گذار، دل شكسته و ترسان با من راز و نیاز كن. دلت را با خشیت بمیران، با ژولیدگى و شوریدگى به من رو كن، چونان كسى كه از ترس دشمن مى گریزد، فریاد مى كشد و یارى مى خواهد، تو نیز از ترس گناهانت فریاد بكش و از من یارى خواه كه من خوب یار و یاورى براى بندگانم هستم.

 

- 6   انگشترى به دست داشتن

از دیگر آداب دعا، انگشتر فیروزه یا عقیق به دست داشتن است و روایت شده كه خداوند فرمود: من شرم دارم كه دستى را كه انگشترى فیروزه یا عقیق در انگشت باشد، نومید برگردانم. از امام صادق(ع) نیز روایت شده : هستى كه با انگشترى عقیق در انگشت به سوى خدا بال رود، نزد او از هر دست دیگرى عزیزتر است

 نظر دهید »

چرا محرم ؟

06 آذر 1390 توسط ثریا

پیش از اسلام عرب، جنگ در این ماه را حرام می‌دانست و ترک مخاصمه می‌کرد؛ لذا از آن زمان این ماه بدین اسم نامگذاری شد.(1) و روز اول محرم را اول سال قمری قرار دادند.(2) در توضیح این که چرا ماه‌های دیگر که جنگ در آنها حرام است، محرم نامیده نمی‌شود می‌توان گفت: چون ترک جنگ از این ماه شروع می‌شد به آن محرم گفتند.این ماه در مکتب تشیع یادآور نهضت حضرت سیدالشهدا و حماسه‌ جاودان کربلاست.این ماه، یادآور دلاورمردی‌های یاران با وفای اباعبدالله الحسین(علیه السلام)، فداکاری‌های زینب کبری(سلام الله علیها)، حضرت سجاد(علیه السلام)، و همه‌ اسرای کاروان امام حسین(علیه السلام)، است. این ماه، یادآور خطبه‌ها و شعارهای آگاهی‌بخش سالار شهیدان، نطق آتشین حضرت زینب(سلام الله علیها) و خطابه‌ غرّای زین العابدین(علیه السلام)، است.


این ماه، یادآور استقامت حبیب بن مظاهر و شهادت عون و جعفر است. آری این ماه، ماه پیروزی حق بر باطل است.


 نظر دهید »

اعمال روزهای محرم

06 آذر 1390 توسط ثریا

روز دوم محرم

در چنین روزی کاروان امام حسین(علیه السلام) در سال ۶۱ ه‍ .ق وارد سرزمین کربلا شد و با ممانعت لشکر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گردید.(۱۰)

روز سوم محرم

از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است:

«هر کس در این روز روزه بگیرد، خداوند دعایش را اجابت کند.»(۱۱)

در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد کربلا شد.

روز چهارم محرم

بی‌نتیجه بودن مذاکره حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)، با عمر بن سعد برای وادار کردن لشکر وی به ترک جنگ و دعوت او و لشکرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.

روز هفتم محرم

روزه گرفتن مستحب است.

روز نهم محرم

تاسوعای حسینی، روز محاصره‌ امام حسین(علیه السلام) و اصحابش در سرزمین کربلا توسط سپاه شمر.(۱۲)

اعمال شب عاشورا

۱ـ چند نماز برای این شب در روایات آمده است که یکی از آنها چنین است:

چهار رکعت نماز که در هر رکعت بعد از سوره‌ حمد، ۵۰ بار سوره‌ توحید خوانده می‌شود. پس از پایان نماز، ۷۰ بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اکبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العلیّ العظیم» خوانده شود.(۱۳)

۲ـ احیای این شب کنار قبر امام حسین(علیه السلام).(۱۴)

۳ـ دعا و نیایش. (۱۵)

115209185243180236972481992451146156104191116 اعمال محرم، اعمال شب و روز ماه محرم

روز عاشورا

۱ـ عزاداری بر امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا، در این مورد از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است:

هر کس کار و کوشش را در این روز، رها کند، خداوند خواسته‌هایش را برآورد و هر کس این روز را با حزن و اندوه سپری کند، خداوند قیامت را روز خوشحالی او قرار دهد. (۱۶)

۲ـ زیارت امام حسین(علیه السلام).(۱۷)

۳ـ روزه گرفتن در این روز کراهت دارد؛ ولی بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشامیدن خودداری شود. (۱۸)

۴ـ آب دادن به زائران امام حسین(علیه السلام).(۱۹)

۵ـ خواندن سوره توحید هزار مرتبه.(۲۰)

۶ـ خواندن زیارت عاشورا. (۲۱)

۷ـ گفتن هزار بار ذکر «اللّهم العن قتلة الحسین(علیه السلام).»(۲۲)

روز دوازدهم محرم

ورود کاروان اسیران کربلا به کوفه و شهادت حضرت سجاد(علیه السلام) در سال ۹۴ ه‍ .ق.

روز بیست و یکم محرم

۱ـ روزه‌ این روز مطلوب است. (۲۳)

پی‌نوشت‌ها:

۱- مصباح کفعمی، ص ۵۰۹٫

۲- فرهنگ عاشورا، ص ۴۰۵، جواد محدثی.

۳- وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۳۹۴، حدیث ۸٫

۴- همان، حدیث ۷٫

۵- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۳۳۳؛ وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۲۹۴، حدیث ۱؛ مفاتیح الجنان، ص ۲۸۶٫

۶- مصباح المتهجد، ص ۷۸۳٫

۷- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۳۲۴٫

۸- عروة الوثقی، ج ۲، ص ۲۴۳؛ وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۳۴۷، حدیث ۳٫

۹- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۳۳۴٫

۱۰- فرهنگ عاشورا، ص ۴۰۶٫

۱۱- عروة الوثقی، ج ۲، ص ۲۴۲؛ وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۳۴۸٫

۱۲- وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۳۳۹، حدیث ۱٫

۱۳- همان، ص ۲۹۵، حدیث ۴ و ۵٫

۱۴- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۳۴۰٫

۱۵- همان، ص ۳۳۸٫

۱۶- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۴۳، حدیث ۵٫

۱۷- کامل الزیارات، ص ۱۷۴، حدیث ۵ و ۶٫

۱۸- وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۳۳۸، حدیث ۷٫

۱۹- کامل الزیارات، ص ۱۷۴، حدیث ۵٫

۲۰- وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۳۳۹، حدیث ۸٫

۲۱- کامل الزیارات، ص ۱۷۴٫

۲۲- مفاتیح الجنان، ص ۲۹۸٫

۲۳- بحارالانوار، ج ۹۸، ص ۳۴۵، حدیث ۱٫

 نظر دهید »

راه و رسم عاشقی

05 آذر 1390 توسط ثریا

من یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد. می توانست، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد. هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه ای آوردم پذیرفت. هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.
اما من! هرگز حرف خدا را باور نکردم، وعده هایش را شنیدم اما نپذیرفتم. چشم هایم را بستم تا خدا را نبینم و گوش هایم را نیز، تا صدای خدا را نشنوم. من از خدا گریختم بی خبر از آن که خدا با من و در من بود.

 

می خواستم کاخ آرزوهایم را آن طور که دلم می خواهد بسازم نه آن گونه که خدا می خواهد. به همین دلیل اغلب ساخته هایم ویران شد و زیر خروارها آوار بلا و مصیبت ماندم. من زیر ویرانه های زندگی دست و پا زدم و از همه کس کمک خواستم. اما هیچ کس فریادم را نشنید و هیچ کس یاریم نکرد. دانستم که نابودی ام حتمی است. با شرمندگی فریاد زدم خدایا اگر مرا نجات دهی، اگر ویرانه های زندگی ام را آباد کنی با تو پیمان می بندم هر چه بگویی همان را انجام دهم. خدایا! نجاتم بده که تمام استخوان هایم زیر آوار بلا شکست. در آن زمان خدا تنها کسی بود که حرف هایم را باور کرد ومرا پذیرفت. نمی دانم چگونه اما در کمترین مدت خدا نجاتم داد. از زیر آوار زندگی بیرون آمدم و دوباره احساس آرامش کردم. گفتم: خدای عزیز بگو چه کنم تا محبت تو را جبران نمایم.
خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان در همه حال در کنار تو هستم.
گفتم: خدایا عشقت را بپذیرفتم و از این لحظه عاشقت هستم. سپس بی آنکه نظر خدا را بپرسم به ساختن کاخ رویایی زندگی ام ادامه دادم. اوایل کار هر آن چه را لازم داشتم از خدا درخواست می کردم و خدا فوری برایم مهیا می کرد. از درون خوشحال نبودم. نمی شد هم عاشق خدا شوم و هم به او بی توجه باشم. از طرفی نمی خواستم در ساختن کاخ آرزوهای زندگی ام از خدا نظر بخواهم زیرا سلیقه خدا را نمی پسندیدم. با خود گفتم اگر من پشت به خدا کار کنم و از او چیزی در خواست نکنم بالاخره او هم مرا ترک می کند و من از زحمت عشق و عاشقی به خدا راحت می شوم. پشتم را به خدا کردم و به کارم ادامه دادم تا این که وجودش را کاملاً فراموش کردم. در حین کار اگر چیزی لازم داشتم از رهگذرانی که از کنارم رد می شدند درخواست کمک می کردم. عده ای که خدا را می دیدند با تعجب به من و به خدا که پشت سرم آماده کمک ایستاده بود نگاه می کردند و سری به نشانه تاسف تکان داده و می گذشتند. اما عده ای دیگر که جز سنگهای طلایی قصرم چیزی نمی دیدند به کمکم آمدند تا آنها نیز بهره ای ببرند. در پایان کار همان ها که به کمکم آمده بودند از پشت خنجری زهرآلود بر قلب زندگی ام فرو کردند. همه اندوخته هایم را یک شبه به غارت بردند و من ناتوان و زخمی بر زمین افتادم و فرار آنها را تماشا کردم. آنها به سرعت از من گریختند همان طور که من از خدا گریختم. هر چه فریاد زدم صدایم را نشنیدند همان طور که من صدای خدا را نشنیدم. من که از همه جا ناامید شده بودم باز خدا را صدا زدم. قبل از آنکه بخوانمش کنار من حاضر بود. گفتم: خدایا! دیدی چگونه مرا غارت کردند و گریختند. انتقام مرا از آنها بگیر و کمکم کن که برخیزم.
خدا گفت: تو خود آنها را به زندگی ات فرا خواندی. از کسانی کمک خواستی که محتاج تر از هر کسی به کمک بودند. گفتم: مرا ببخش. من تو را فراموش کردم و به غیر تو روی آوردم و سزاوار این تنبیه هستم. اینک با تو پیمان می بندم که اگر دستم را بگیری و بلندم کنی هر چه گویی همان کنم. دیگر تو را فراموش نخواهم کرد. خدا تنها کسی بود که حرف ها و سوگندهایم را باور کرد. نمی دانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره می توانم روی پای خود بایستم و به زودی خدای مهربان نشانم داد که چگونه آن دشمنان گریخته مرا، تنبیه کرد.
گفتم: خدا جان بگو چگونه محبت تو را جبران کنم.
خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان بی آنکه مرا بخوانی همیشه در کنار تو هستم.
گفتم: چرا اصرار داری تو را باور کنم و عشقت را بپذیرم.
گفت: اگر مرا باور کنی خودت را باور می کنی و اگر عشقم را بپذیری وجودت آکنده از عشق می شود. آن وقت به آن لذت عظیمی که در جست و جوی آنی می رسی و دیگر نیازی نیست خود را برای ساختن کاخ رویایی به زحمت بیندازی. چیزی نیست که تو نیازمند آن باشی زیرا تو و من یکی می شویم. بدان که من عشق مطلق، آرامش مطلق و نور مطلق هستم و از هر چیزی بی نیازم. اگر عشقم را بپذیری می شوی نور، آرامش و بی نیاز از هر چیز…



خدایا همشه دوستت دارم ..
هر آنچه شکر نعمتت را بجا آورم کم است                                                               

 نظر دهید »

آخرین سرباز حسین (ع)

05 آذر 1390 توسط ثریا

بخواب علی‌اصغرم. بخواب که راه درازی در پیش روی ماست.
می‌دانم که شدّت رنج و محنت این سرزمین، خواب را از چشمان کوچکت ربوده است.
پدرت حسین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: (( این جا غاضریه، نینوا و بهتر بگویم؛کربلاست. محلّ فروآوردن ما و سرزمین ریخته شدن خون‌های ما.
این جاست که حرمت ما را می‌شکنند و مردان و کودکانمان را می‌کشند.))
این دشمن از نسل همان‌هایی است که در جنگ بدر و در مبارزه‌ی با حجّت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به جهنّم پیوستند. آن روز در مخالفت با رسول الله قد علم کردند و امروز در مخالفت با سبط او، حسین(علیه‌السلام).
در مدّت این شش ماهی که در این دنیا زیسته‌ای، سرود شهامت و شهادت را برایت زمزمه کردم و از شیره‌ی جانم که آمیخته با ولای حسین(علیه‌السلام) بود، سیرابت نمودم.
برایت گفتم که حق و باطل با هم جمع نمی‌شوند.
گفتم که یا ولایت امام نار یا امام نور. ولی امان از این قوم که ولایت امام نور را رها کردند و به ولایت امام نار گردن نهادند.
نامه‌های دعوت کوفیان هنوز هم همراه ماست. امام زمانشان را به سوی خود می‌خوانند و از برای کشتنش شمشیر از غلاف برون می‌کشند.
اینان آن قومی را که(( از یک صبح تا شب، چهل پیامبر خدا را کشتند و فردای آن، به راحتی به بازارهایشان رفتند و مشغول سرگرمی‌های دنیایشان شدند)) رو سفید کردند.
آنان یحیی(ع) کُشان امروزند در سال شصت و یک هجری.
فرعون وجودشان در برابر موسی زمان ایستاده است. نمرود وجودشان، در برابر خدا سینه سپر کرده و بانگ برآورده که ((اَنَا رَبُّکُمُ الاَعلی))
آن‌ها را خواب دنیا فراگرفته و به چند روز زندگی دنیا دل خوش نمودند.
سوره‌ی فجر را با هوای نفس می‌خوانند و از تأویل آن که حسین بن علی است، غافلند.
“دین لقلقه‌ی زبانشان شده و موقع ابتلا، دین داران واقعی، چه قلیل‌اند!”
حسین(علیه‌السلام) را که جامع همه‌ی آیات الهی است، قرآن است و باطن دین و کشتی نجات آن‌ها، به زر و سیم دنیا می‌فروشند.
اگر می‌خواهی تفسیر و عینیّت آیه‌ی ((لا تَشتَرو بِآیاتی ثَمَناً قلیلاً و ایّای فَاتَّقون)) را ببینی، به آن‌ها که روبروی آیت خدا، حسین(علیه‌السلام) ایستاده‌اند، نگاه کن.
آری این‌جا سرزمین ((کرب)) و ((بلا)) در سال شصت و یک هجری است.
سال موعود، زمین موعود و حادثه موعود.
این‌جا انبیاء و اولیای الهی آمده اند« همه‌ی آن‌ها از آدم(علیه‌السلام) تا نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد که سلام و درود خدا بر آن‌ها باد، از این جا عبور کردند و بر مصیبت خاندان رسول خاتم محمّد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله» ناله کردند و گریستند.
گویا همین دیروز بود که پدربزرگ غریبت، علی(علیه‌السلام) از صفین بازمی‌گشت و چون به این زمین تفتیده و مضطرب رسید، اشک پهنای صورتش را شست.
اصحاب دلیل را جویا شدند و فرمودند : «اینجاست که حسینم را می‌کشند در حالی که روزها آب را بر او و اهل بیت او بسته‌اند.»
خداوند می‌خواهد مردان و سربازان پدرت را در راهش، کشته ببیند و ما زنان و کودکان خیام را، اسیر.
خداوند می‌خواهد که همه‌ی ما،سربازان حسین(علیه‌السلام) شویم و مانند مادرمان فاطمه سلام‌الله‌علیها فداییان ولایت و در این میان قرار است که کوچکترین و اقیانوس‌ترین سرباز حسین(علیه‌السلام) تو باشی.
پاره جگر رباب،
کمتر تقلّا کن. زود است که تو را به دستان حسین بسپارم تا آخرین اتمام حجّت این قوم شوی و دلیل مظلومیت مولایمان حسین(علیه‌السلام).

 نویسنده: ف.بهمنی

منبع:سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی




 نظر دهید »

بیانات گهربار امام حسین (ع )

05 آذر 1390 توسط ثریا

 

:: هر کس خدا را بپرستد و خق بندگی او را بجای آورد , خداوند به او بیش از آنچه می خواهد می رساند .
:: اگر سه چیز نبود , هرگز فرزند آدم سر تسلیم فرو نمی آورد : فقر و نیازمندی , بیماری و مرگ .
:: اسقاط تدریجی خدا بر بنده خود , این است که تمام نعمتها را بر او می بخشد و شکر و سپاس را از او می گیرد.
:: بخیل کسی است که در سلام کردن بخل ورزد. نيز می فرمایند : به کسی که سلام نداده اجازه صحبت ندهید.
:: کسی از نظر مقام و منزلت بزرگوارتر است که به زرق و برق دنیا در دست هر که باشد ارزش قائل نشود.
:: هر کس از کار فرو ماند و راه تدبیر بر او بسته شود , کلیدش مداراست.
:: بپرهیز از کاری که برای آن ناچار به عذرخواهی شوی . زیرا مومن نه بدی کند و نه پوزش طلبد ولی منافق هر روز بدی می کند و عذر می خواهد .
:: خداوندا مرا با احسان خود , فزون طلب منما و با بلا و گرفتاری ادب مکن.

 

 

 1 نظر

عاشورا از نگاه قرآن

05 آذر 1390 توسط ثریا

سوره ی مبارکه الشعراء: آيه 219

 

وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ(219)

 

و (نيز) حركت تو را در ميان سجده‏كنندگان! (219)

 

از امام باقر عليه السلام درباره قول خداي عزوجل: « و تقلبک في الساجدين »؛ « و خداوند حرکت تو را در ميان سجده کنندگان مي بيند»؛ « سوره شعرا، آيه 219 » روايت شده است که اين آيه درباره علي و فاطمه و حسن و حسين و اهل بيت پيامبر خدا عليهم السلام است.

منابع

 بحار الانوار، ج 24، ص 280، حديث 1 - کنز جوامع الفوائد، ص 388  


سوره ی مبارکه غافر : آيه 7

 

الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ(7)

 

فرشتگانى كه حاملان عرشند و آنها كه گرداگرد آن (طواف مى‏كنند) تسبيح و حمد پروردگارشان را مى‏گويند و به او ايمان دارند و براى مؤمنان استغفار مى‏كنند (و مى گويند:) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فراگرفته است پس كسانى راكه توبه كرده و راه تو را پيروى مى‏كنند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار! (7)

 

در روايتي از امام باقر عليه السلام درباره قول خداي تعالي: « والذين يحملون العرش و من حوله. . . » آمده است که مقصود محمد و علي و حسن و حسين و ابراهيم و اسماعيل و موسي و عيسي صلوات الله عليهم اجمعين هستند؛ يعني کساني که حمل کننده عرش « علم خدا » هستند که رسول خدا و اوصياي اويند و کساني که اطراف عرش هستند يعني ملائکه خداوند را ستايش مي کنند و . . .
در روايتي ديگر آمده است: اما عرش خدا که همان علم اوست چهار تن از اولين و چهار تن از آخرين آن را حمل مي کنند. چهار تن اول عبارتند از: نوح و ابراهيم و موسي و عيسي عليهم السلام و اما چهار تن آخر: محمد و علي و حسن و حسين عليهم السلام هستند.

منابع

 بحارالانوار، ج 24، ص 90، حديث 5 و 8 و 11 - کنز جوامع الفوائد، ص 351

 

…………………………………………………………………………… 


سوره ی مبارکه الصافات: آيه 107

 

وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ(107)

 

ما ذبح عظيمى را فداى او كرديم، (107)

 

و” فديناه بذبح عظيم.”
«و ما قرباني بزرگي را فداي او ساختيم.»
امام رضا عليه‌السلام فرمود:

چون خداي عزيز و شکوهمند ابراهيم عليه‌السلام را امر نمود که جاي فرزندش اسماعيل گوسفندي را که خدا برايش فرو فرستاده بود قرباني نمايد، ابراهيم درخواست نمود که فرزندش اسماعيل را با دستش ذبح نمايد و اگر او به کشتن گوسفند امر نمي‌شد همين کار را مي‌کرد تا آن داغي را که به قلب پدري که عزيزترين فرزندانش را با دست خود قرباني نموده وارد شده به دل او هم وارد شود، و به اين ترتيب سزاوار بلندترين درجات اهل ثواب بر بلاها گردد.
پس خداي بزرگ و بلندمرتبه به او وحي نمود:
اي ابراهيم چه کسي از آفريدگانم را بيشتر دوست داري؟ گفت: پروردگارا تو کسي را نيافريدي که از دوستت محمد صلي‌الله‌عليه‌و‌آله محبوبتر باشد. خدا بدو وحي نمود: آيا او را بيشتر دوست داري يا نفس خود را؟ گفت: بلکه من او را بيشتر از خود دوست دارم. فرمود: فرزندش نزد تو محبوبتر است يا فرزند خودت؟ گفت:
بلکه فرزند او. فرمود: کشته شدن فرزند او به ستم و ظلم به دست دشمنانش دل تو را بيشتر به درد مي‌آورد يا کشته شدن فرزندت به دست خودت در راه اطاعت از من؟
پروردگارا بلکه کشته شدن او به دست دشمنانش قلب مرا بيشتر به درد مي‌آورد. فرمود:
اي ابراهيم، پس همانا گروهي که گمان مي‌کنند که از امت محمد صلي‌الله‌عليه‌و‌آله هستند بزودي بعد از او دست به خون فرزندش آغشته مي‌سازند و او را به ظلم و ستم همچون گوسفندي مي‌کشند، و بدين واسطه مستوجب خشم من خواهند شد.
پس ابراهيم بخاطر آن بي‌تاب شد و دلش به درد آمد و به گريستن پرداخت. خداي بزرگ و بلند مرتبه بدو وحي فرمود:
اي ابراهيم به تحقيق فدية بي‌تابي بر فرزندت اسماعيل يعني اگر او را ذبح مي‌کرديبه اندوهگيني‌ات بر حسين عليه‌السلام و کشته شدنش برابر گشت، و براي تو بلندترين درجات اهل ثواب بر مصيبتها خواهد بود، و آن سخن خداي عزوجل است .
که فرمود: «ما قرباني بزرگي را فداي او ساختيم.»


سوره ی مبارکه الصافات: آيات 88 - 89

 

فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ(88) فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ(89)

 

سپس نگاهى به ستارگان افكند. (88) و گفت: «من بيمارم و با شما به مراسم جشن نمى‏آيم» (89)

 

از امام صادق عليه السلام درباره معني اين آيه سوال شد: « فنظر نظرة في النجوم فقال انٌي سقيم » ــ سوره صافات، آيه 88 ـ 89.( آن‌گاه نگاهي به ستارگان افکند و گفت « من بيمارم.»)
امام فرمود: اين آيه اشاره به زماني دارد که حضرت ابراهيم به آسمان نگاهي افکند و مصائبي را که بر حسين عليه السلام وارد مي‌شود مشاهده نمود. پس گفت من بيمار شده‌ام.

منابع

بحار الانوار، ج 44، ص 22، حديث 13 - کافي، ج 1، ص 465.

 

 

سوره ی مبارکه الاحزاب: آيه 23

 

مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا(23)

 

در ميان مؤمنان مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستاده‏اند بعضى پيمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشيدند)، و بعضى ديگر در انتظارند و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود ندادند. (23)

 

من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلاً.
«برخي از آن مؤمنان، مرداني هستند که به عهد و پيماني که با خدا بستند صادقانه وفا کردند، پس برخي پيمان خود را به آخر بردند (تا به راه خدا شهيد شدند) و برخي به انتظار (فيض شهادت) هستند و هيچ تغيير و تبديلي در عهد و پيمان خود راه ندادند.»
(در روز عاشوراء) ياران امام حسين عليه‌السلام يکي بعد از ديگري نزد امام مي‌آمدند و مي‌گفتند:
سلام بر تو اي زادة پيامبر خدا، و حسين عليه‌السلام به ايشان پاسخ مي‌فرمود:
سلام بر تو، ما پس از تو (منتظر شهادت) خواهيم بود. سپس اين آيه را تلاوت مي‌فرمود:
پس برخي پيمان خود را به آخر بردند (تا به راه خدا شهيد شدند) و برخي ديگر در انتظارند، تا اينکه همگي آنان که رضوان خدا بر آنان باد شهيد شدند و با حسين عليه‌السلام جز خانواده‌اش کسي باقي نماند.

…………………………………………………………………………… 


سوره ی مبارکه القصص : آيه 36

فَلَمَّا جَاءَهُم مُّوسَى بِآيَاتِنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّفْتَرًى وَمَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ(36)

 

هنگامى كه موسى معجزات روشن ما را براى آنان آورد، گفتند: «اين چيزى جز سحر نيست كه بدروغ به خدا بسته شده ما هرگز چنين چيزى را در نياكان خود نشنيده‏ايم!» (36)

 

«ما سمعنا بهذا في آبائنا الاولين.»
اين را ما از پدران پيشين خود نشنيده‌ايم.
«اين دروغ و آئيني ساختگي بيش نيست.»
امام سجاد عليه‌السلام فرمود:
اي مردم، ما را از ديار خود بيرون راندند، از خانه و کاشانة خود به دور افکندند، در سرزمين‌ها و شهرها مورد بي‌توجهي و بي‌مهريمان قرار دادند.
گويا که ما زادگان ترک و کابل هستيم. و اين در حالي است که نه جرم و گناهي مرتکب شده‌ايم، نه کار ناخوشايندي را انجام داده‌ايم و نه رخنه‌اي در دين ايجاد کرده‌ايم. اين را ما از پدران پيشين خود نشنيديم و اين دروغ و آئيني ساختگي بيش نيست.

…………………………………………………………………………… 

 نظر دهید »

برخی اعمال شب و روز اول محرم/ نماز شب اول محرم

05 آذر 1390 توسط ثریا

برخی اعمال شب و روز اول محرم/ نماز شب اول محرم
خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه:‌ محرم زمان آغاز سال جدید قمری است و در مکتب تشیع یادآور واقعه عظیم و با شکوه کربلا است که بواسطه آن حماسه‌ رشادت و بزرگمردی امام حسین(ع) در همیشه تاریخ جاودان شد.

اعمال شب اول ماه محرم

1ـ نماز: این شب چند نماز دارد که یکی از آنها چنین است: دو رکعت، که در هر رکعت بعد از حمد یازده مرتبه سوره‌ توحید خوانده شود.

در فضیلت این نماز چنین آمده است: «خواندن این نماز و روزه داشتن روزش موجب امنیت است و کسی که این عمل را انجام دهد، گویا تمام سال بر کار نیک مداومت داشته است.»

2ـ احیای این شب.

3ـ نیایش و دعا.

روز اول محرم

اول محرم هر سال اولین روز سال قمری است. از امام محمدباقر(ع) روایت شده است: «آن کس که این روز را روزه بدارد، خداوند دعایش را اجابت می‌کند، همانگونه که دعای زکریا را اجابت کرد.»

در اعمال این ماه آمده است: “زیارت عاشورا” را در محرم ترک نکنند و در جلسات روضه و عزاداری شرکت کنند .

دو رکعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار این دعا:‌ «اللّهم انت الاله القدیم و هذه سنةٌ جدیدةٌ فاسئلک فیها العصمة من الشیطان و القوَّة علی هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»؛ بارالها! تو خدای قدیم و جاودانی و این سال، سال نو است، از تو می‌خواهم که مرا در این سال از شیطان حفظ کنی و بر نفس اماره (راهنمایی کننده) به بدی پیروز سازی.

 نظر دهید »

سوال حضرت محمد(ص) از عزرائیل

05 آذر 1390 توسط ثریا

روزی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد.

پیامبر (ص) از او پرسید:
“ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟"… روزی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد.

پیامبر (ص) از او پرسید:
“ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی، آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟”

عزرائیل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:

“۱- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست. همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته‌پاره کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.

۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.”

در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر ـ صل الله علیه و آله ـ رسید و گفت: “ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید:
به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خودبینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سرانجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم ولی آنها را رها نمی کنیم.”

 نظر دهید »

امام (ره) : در دنیا افتخارم این است که خود بسیجیم

02 آذر 1390 توسط ثریا

در كوچه دل، صداى پاى عشق مى‏آيد؛ برخيز دلا! تا خيمه ظلمت از زمين برچينيم و همچون صبح - صادقانه - از خواب گران، برون رويم و از عطر حضور آفتاب، سرشار شويم. برخيز تا مضمون غريب عشق را بر جان پاييزدلان، جارى كنيم… و من مى‏خواهم زنده بمانم! مى‏خواهم براى دست‏هاى پينه بسته كشاورزان، دل بسوزانم. مى‏خواهم سرود رهايى را با هم‏نام مظلوم هميشه تاريخ بخوانم؛ با او كه آواى عاشقانه‏اش را تا دور دست‏هاى روستايى‏ترين آدميان فرياد كرد. او كه در خاكى افلاكى به گستره تاريخ انسان، در برابر تمامت كفر، قد علم كرد و پرچم خونين فتح را بر گلدسته‏هاى غريب مسجد لاله برافراشت. با او كه ما را گفت:
«آنچه جامعه ما را فاسد مى‏كند، غرق شدن در شهوات و از دست دادن روح تقوا و فداكارى است. بسيجى بايد در وسط ميدان باشد، تا فضيلت‏هاى اصلى انقلاب زنده بماند».
ما بسيجى هستيم…
و ما بسيجى هستيم؛ پيام آورانى كه محو هر چه زشتى را به نمازى عاشورايى، قامت بسته‏ايم. و ما با شوق زيباى رفتن آمده‏ايم تا در اوج غربت و كرامت، تا بى‏نهايت عشق برويم؛ هر چند زمان، سكوت كرده است و:
«دنياى امروز، دنياى دروغ، زور، شهوت‏رانى و دنياى ترجيح ارزش‏هاى مادى بر ارزش‏هاى معنوى است».
هر چند خوب مى‏دانيم:
«كارى كه از لحاظ فرهنگى، دشمن مى‏كند، نه تنها يك تهاجم فرهنگى، بلكه بايد گفت يك شبيخون فرهنگى، يك غارت فرهنگى و يك قتل عام فرهنگى است».
اما اين را نيز نيك مى‏دانيم، كه:
«اگر نيروهاى بسيجى و حزب‏اللهى نبودند، ما، هم در جنگ و هم در مقابل دشمنان گوناگون در اين چند سال، شكست مى‏خورديم».
مابايد باشيم
ما بايد باشيم و بمانيم؛
«وَلتَكُن مِنكُم اُمَّةٌ يَدعُونَ اِلىَ الخَيرِ».
تا فلاح و رستگارى را فرياد كنيم:
«وَ اُولئِكَ هُمُ المُفلِحُونَ».
ما نيز اهل حساب و كتاب هستيم!
«مِن اَهلِ الكِتابِ امَّةٌ قائِمَةٌ يَتلُونَ آياتِ اللّهِ آناءَاللَّيلِ وَ هُم يَسجُدُونَ…».
هر چند هيچ گاه با ربانيون آنان همدل نمى‏شويم و هم‏زبان!
«لَولا يَنهاهُمُ الرَّبانِيُّونَ وَ الاَحبَارُ عَن قَولِهِمُ الاِثمَ و اَكلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ مَا كانُوا يَصنَعُونَ».
ما مى‏دانيم
ما قدرت ايمان را از على عليه‏السلام آموخته‏ايم و مى‏دانيم:
«چيزى كه به يك نظام، قدرت مى‏دهد، بمب اتمى نيست… قدرت ايمان نيروهاى حزب الله است».
ما به:
«وَلَيَنصُرَنَّ اللّهُ مَن يَنصُرُهُ».
چشم اميد داريم، و بر:
«وَالمُؤمِنُونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولِياءُ بَعضٍ يَأمُرُونَ بِالمَعروُفِ وَيَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ».

ما بسيجى مى‏مانيم


و ما، بسيجى هستيم و هر روز با انديشه مطهر، نماز «مرگ بر امريكا» مى‏خوانيم؛ نماز «امربه معروف و نهى از منكر».
ما «كُلُّكُم راع» را از محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شنيديم و «كُلُّكُم مَسئول» را على براى‏مان سرود: «امروز امر به معروف و نهى از منكر، هم مسئوليت شرعى و هم مسئوليت انقلابى و سياسى شماست».
ما بسيجى هستيم؛ ما از «مؤمنان ضعيف» بيزاريم؛ از «مَيِّتُ الاَحياء»!
ما مى‏خواهيم وارث كربلا باشيم و از خون نامه شهيدان و آرزوهاى مردان حماسه، پاسدارى كنيم.
ما «ستاره‏هاى گم شده غربت» را فراموش نمى‏كنيم و با «اسيران عشق» تا باغ آفتاب مى‏رانيم.
ما، هر روز دعاى عاشورايى «اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنَ الّذينَ يَأمُرونَ بِالمعروف و يَنهون عَنِ المُنكَرِ» را مى‏خوانيم.
و ما، بسيجى هستيم و بسيجى مى‏مانيم… .

به دیدارت آمده‏ام


به دیدارت آمده‏ام؛ در روزی که روز توست و زمین و آسمان از عطر بهشتی تو سرشار است.
به دیدارت آمده‏ام؛ با شاخه گلی و قرآنی در دست. بر لبانم نام معطر بسیج جاری است و در ذهنم، مقاومت، به بلندای آفتاب و هفت آسمان نفش بسته است.
بسیجی شهید!
امروز، همراه با دلم و با همه کسانی که گلی گم کرده‏اند، به دیدار تو و به زیارت آلاله‏های سرخ پرپر آمده‏ام. خاطرات با شما بودن، روان‏ترین رودخانه جهان است که در دل و چشم‏هایم جاری است. خاطرات «حلبچه»، «پنج وین» و کربلای یک، تا کربلای بیست و پنج.

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • ...
  • 38
  • ...
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43

بسم الله الرحمن الرحیم اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

اللّهم اَرِنی الطَّلعَةَ الرَّشیدة

ساعت



ساعت فلش

خبـــــــــــــــــــــــــــــر

calender

موضوعات

  • همه
  • اخبار
    • اخبار مدرسه
  • مناسبت های ماه
  • داستان کوتاه
    • آموزنده
    • انگلیسی
    • جالب
  • سخنان و احادیث امامان
    • امام علی (ع)
    • پیامبر اکرم (ص)
  • شعر
    • انتظار موعود
      • سایر
  • نوحه و مداحی
    • حاج محمود کریمی
    • فرهمند
  • دلنوشته ها
  • شهدا

اوقات شرعی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

آمارسایت

آمار سایت

قالب وبلاگ

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
Alatash.com , پخش زنده از حرمین شریفین!
تماس با ما

کد تماس با ما


دریافت کدهای جاوا برای وبلاگ شما

قرآن

قرآن آنلاین
http://s1.picofile.com/shiat/giv.gif
>
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس